سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
جعبه انتخابات آمریکا؛ مار بیرون میآید یا عقرب؟
محمد صرفی در روزنامه کیهان نوشت:
انتظار برای مشخص شدن نتیجه انتخابات آمریکا برای صدها میلیون انسان روی زمین مانند آن است که بخواهید بدانید قرار است از سوی مار گزیده شوید یا عقرب! واقعیت ماجرا برای شهروند اهل تهران، بغداد، کابل، دمشق، اسلامآباد و صنعا چیزی جز این نیست و تمام آنچه درباره تفاوت ترامپ و بایدن گفته میشود، حقهبازی و شامورتیبازی عدهای است که یا متوهماند و یا نان راهانداختن چنین سیاهبازیهایی را میخورند.
اوبامای دموکرات با شعار تغییر در سال 2008 روی کار آمد و در تبلیغات خود از جنگهای بیپایان بوش جمهوریخواه انتقاد کرد و وعده داد زندانهای مخوفی همچون گوانتانامو را خواهد بست. اوباما نه تنها حضور و مداخله نظامی آمریکا در غرب آسیا را کاهش نداد بلکه آن را تشدید هم کرد و دامنه ترورهای پهپادی را در منطقه بهشدت گسترش داد. ترورهایی که در آنها علاوه بر اهداف مورد نظر آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم، در اغلب موارد غیرنظامیان نیز کشته میشدند و رسانههای غربی برای کودکان و زنان و مردان بیگناه این حملات که تکهتکه میشدند، نام «تلفات جانبی» را انتخاب کردند تا مبادا خاطر شهروند لسآنجلس و آریزونا و دالاس مکدر شود و به این سؤال فکر کند که رئیسجمهور ما آن سوی دنیا چه غلطی میکند.
برای ملت ایران چه فرقی میکند که جمهوریخواهان چهار سال دیگر مستاجر کاخ سفید باشند یا دموکراتها جای آنها را بگیرند؟ آنهایی که مدعی تفاوت این دو هستند کافی است چشم خود را باز کنند و نگاهی به طرحهای ضدایرانی کنگره و سنا و نتایج این طرحها بیندازند. تمامی این طرحها با آرای قاطع و اغلب آنها با چیزی حدود 100 درصد آرا تصویب شدهاند. در یکی از موارد در سنا که تنها یک سناتور به طرحی رای منفی داده بود درباره چرایی مخالفت خود با آن طرح ضدایرانی گفته بود به نظرم این طرح به اندازه کافی قوی نیست!
فضای سیاسی آمریکا در مورد ایران چنین ذهنیت و عملکردی دارد و در کشور ما روزنامهای تیتر میزند؛ ارزانی بایدنی یا گرانی ترامپی و فردی که هر روز در شبکههای ماهوارهای، سایتها، روزنامهها و شبکههای اجتماعی مشغول حرافی است از انتخابات آمریکا که تبدیل به افتضاحی تمامعیار و شرمآور شده نتیجه میگیرد که قدرت در آمریکا در دست قانون بوده و این واقعیتی تحسینبرانگیز است!
این قلیلالفکرها و کثیرالکلامها علاقهای به دیدن واقعیتها ندارند. در انتخابات آمریکا شبکههای اجتماعی بهشدت کنترل میشوند و هر کسی حق ندارد درباره نتیجه انتخابات هرچه دلش خواست بگوید. برای نمونه توئیتر چند روز پیش اعلام کرد فقط هفت منبع رسمی حق اظهارنظر درباره نتیجه انتخابات را دارند و بقیه باید با استناد به این هفت منبع عمل کنند، در غیر این صورت توئیت آنها پاک یا با اعمال محدودیت مواجه خواهد شد. ظاهراً روی حساب و کتاب و با سند و مدرک حرف زدن فقط برای آمریکاییها خوب است و برای کشورهایی مانند ایران نشانه دیکتاتوری و نبود آزادی رسانه و بیان!
هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان گفته است؛ «برای اینکه دموکراسی کارایی داشته باشد، بازندگان معقول و محترم از برندگان زیرک مهمتر هستند.» بازنده معقول و محترم در آمریکا و اروپا خوب است اما اگر مثلاً در ایران بازنده زیر میز بزند و بیسند و مدرک ادعای تقلب کند، میشود نماد آزادیخواهی و دموکراسی و باید از او حمایت کرد و پشتش ایستاد. برخورد غرب و رسانههای آنها با ادعای تقلب در ایران سال 88 و آمریکای 2020 بسیار جالب و قابل تأمل است. این دوگانگی شرمآور و یک بام و دو هوای غربی آنجایی اوج خود را نشان میدهد که در آمریکا حتی اغلب همحزبیهای ترامپ هم از ادعای وی مبنی بر تقلب حمایت نکردهاند اما درباره ایران کل غرب به میدان آمده و از تمام ظرفیت خود - رسانهای، سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و حتی امنیتی- برای پشتیبانی از فتنه 88 استفاده کردند.
برای فهم واقعیت و ماهیت انتخابات آمریکا باید به سخنان صحنهگردانان این خیمهشببازی توجه کرد. آنچه در آمریکا انتخابات نامیده میشود، تزریق پول از سوی صنایعی است که کسبوکار آنها مرگ است و مستقیم یا غیرمستقیم در آن دستی دارند. یکی از این صنایع بزرگ شرکت بوئینگ است که علاوه بر هواپیماهای مسافری، تولیدکننده تسلیحات و جنگافزار نیز هست.
دیو کالون، مدیرعامل شرکت بوئینگ، در تیرماه گفت بدون توجه به آنچه در سوم نوامبر(روز پایان انتخابات آمریکا) اتفاق میافتد، بسیار خوشحال خواهد بود. کالون گفت: «من فکر میکنم هر دو نامزد، حداقل از نظر من در سطح جهانی و به دفاع از کشور ما علاقهمند هستند و من معتقدم آنها از صنایع پشتیبانی خواهند کرد. من فکر نمیکنم که ما بخواهیم موضعگیری کنیم که یکی بهتر از دیگری است.»
سخنان کالون گویای یک واقعیت مهم و کلیدی است. آمریکا در سیاست خارجی خود بهعنوان یک واحد کاملاًً متحد و منسجم عمل میکند. مجموعههای صنعتی- نظامی پول کمپینهای انتخاباتی را تامین میکنند. دولتهای برآمده جنگهای قبلی را ادامه میدهند و جنگهای جدید به راه میاندازند تا محصولات این مجموعهها همچنان فروش رود، آدمهای معمولی و بیگناه در کشورهای مختلف کشته میشوند. مسئول تطهیر و پاک کردن خون از پنجه و دندان آنها نیز برعهده هالیوود و دیگر رسانههای آمریکایی است که باید این کسبوکار پرسود و مرگآفرین را مبارزه علیه تروریسم و جنگ برای آزادی و دموکراسی جابزنند. یمن یکی از فاجعهبارترین نمونههای این اتحاد شوم است؛ کشتار در دوره دموکراتها شروع شد در دوره جمهوریخواهان ادامه یافت و در دوره بعد نیز ادامه خواهد داشت.
انتخابات آمریکا فقط در مورد سیاست خارجی این کشور بیتأثیر نیست. مسائل اساسی و چالشهای بزرگ این کشور نیز فارغ از اینکه ترامپ برنده اعلام شود یا بایدن، ادامه خواهد داشت. لیست این چالشها بلندبالاست و برخی از آنها عبارتند از؛
1- نظامی شدن پلیس ادامه مییابد؛ در برخی شهرها پلیس به هلیکوپترهای بلکهاوک و حتی تانک مجهز شده است!
2- آمار زندانیان افزایش مییابد؛ زندانها در آمریکا به شرکتهای خصوصی سپرده و به کسبوکاری بسیار پرسود تبدیل شده است!
3- فقر گسترش خواهد یافت؛ 46 میلیون آمریکایی زیر خط فقر هستند و 16 میلیون کودک دسترسی به غذای کافی ندارند.
4- کشتن مردم عادی بهخصوص سیاهپوستان توسط پلیس ادامه مییابد؛ سالانه صدها آمریکایی - عمدتاًً سیاهپوست- بیدلیل یا با دلایل واهی با شلیک مستقیم پلیس کشته میشوند. احتمال کشته شدن به دست پلیس در آمریکا هشت برابر بیشتر از مرگ بر اثر عملیات تروریستی است.
5- فساد دولتی گسترش مییابد؛ از هر 10 آمریکایی 8 نفر معتقدند که دولت بهشدت فاسد است و دولتمردان این کشور به منافع خود فکر میکنند تا شهروندان. این نظر با آمار نمایندگان کنگره تقویت میشود که اغلب آنها 14 برابر بیش از قشر متوسط جامعه دارند و در واقع کنگره جای ثروتمندان است نه آدمهای عادی.
6- نظارت و کنترل بر مردم بیشتر خواهد شد؛ چشمان دولت در هر کجا و هر حال شهروندان را تحت نظر دارند. چه چیزی میخوانند، چه چیزی میبینند، کجا میروند، چقدر هزینه میکنند، با چه کسانی تعامل دارند و... همهچیز رصد و پالایش و آنالیز میشود.
اینها تنها چند نمونه از واقعیتهای پیشروی آمریکاست. اسفبارتر و ترحمبرانگیزتر از وضعیت آشفته و رو به انحطاط آمریکا، وضعیت آنهایی است که دل به این آمریکا بسته و از آن انتظار گشایش دارند. نکته رقتبار ماجرا آنجاست که اگرچه این جماعت خروار خروار به آمریکا ارادت داشته و به آن خدمت میکنند اما آمریکا در برابر این ارادت قلبی و بیپایان، سرسوزنی هم به آنها عنایت نمیکند؛
بیمزد بود و منت هر خدمتی که کردند/ یارب مباد کس را
مخدوم بیعنایت!
عاقبت ترامپیسم در دوران پساترامپ
مجید تفرشی در روزنامه ایران نوشت:
با وجود جنجالهای فرسایشی کنونی بر سر شمارش آرا و انتخاب برنده انتخابات ریاست جمهوری امریکا، به نظر میرسد که بخت جو بایدن دموکرات برای ورود به کاخ سفید، به مراتب بیشتر از دونالد ترامپ، رئیس جمهوری کنونی است. با این همه به نظر نمیرسد که حتی با خروج احتمالی ترامپ از ریاست جمهوری، فرهنگ و آموزههای ترامپیسم با سپهر سیاسی و اجتماعی امریکا و جهان وداع کند. در جریان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری امریکا، سوای روش و منش حامیان داخلی او، شاهد حمایتهای گروههای تندرویی از ترامپ بودیم که در ادعا شاید خود را پایبند موازین و اصول میخواندند، ولی در عمل پا به پای ترامپ در اخلاقستیزی به هر وسیلهای در جهت حفظ یا کسب قدرت پیش رفتند. در بین گروهها و اقشار ایرانی حامی ترامپ در خارج و داخل کشور، از جناحهای مختلف بعضاً دشمن، دستکم یک فصل مشترک و ویژگی یکسان وجود دارد: عزم رسیدن به هدف، تغییر ساختار کنونی حکومت در ایران و کسب قدرت به هر بهایی، با کمک هر کسی در هر کجای جهان و بیتوجه به عواقب و هزینههای فاجعه بار ملی و راهبردی این روش. از این رو عجیب نیست که گروههای ساختارشکن و ایرانستیز ایرانینما در خارج در حمایت بی دریغ از ترامپ با برخی دوستان، هواداران و مشاوران محمود احمدینژاد همرأی و همگام شدند.
نباید خیلی خوشبین بود که با شکست قطعی ترامپ و تثبیت نهایی پیروزی بایدن، ترامپیسم نیز به سرعت و سادگی از سپهر سیاسی امریکا و جهان غایب شود. این واقعیت که با وجود عقب ماندن در این انتخابات، تعداد آرای ترامپ در مجموع بیشتر از دوره قبل بوده، نشانگر دامنه و عمق حضور ترامپیسم است. البته که مشارکت بسیار بالای امریکاییها در این دوره از انتخابات میتواند دلیل اصلی این افزایش آرا، برای هر دو سو باشد، ولی این واقعیت، از اهمیت تعداد غیرقابل انکار حامیان ترامپ کم نمیکند. ترامپ نه تنها در امریکا، که در اروپا، کانادا، استرالیا و دیگر نقاط جهان همگرایانی دارد که بعضاً و فعلاً به صورت بالقوه، حتی از خود او هم خطرناکترند.
مسأله دیگر، تلاش هوشمندانه و هدفمند ترامپ و همکاران او طی چهار سال اخیر برای یارگیری و چینش همفکران خود در سطوح مختلف قوه قضائیه امریکا از قضات شهرستان و ایالت گرفته تا دادستانهای عالی کل کشور است. هیچ رئیس جمهوری در یک سده اخیر در امریکا در دور نخست ریاست جمهوری خود؛ اینگونه موازنه قضایی در کشور را به سود خود و آرای خود تغییر نداده است. این چینش تدریجی آنقدر وسیع و عمیق است که دستکم یک نسل طول خواهد کشید تا عرصه قضایی امریکا از ترامپگرایی و دیدگاه راست افراطی رهایی یابد. این مسائل البته سوای شهوت سیریناپذیر ترامپ برای حفظ قدرت به هر قیمتی و حتی بازگشت مجدد به قدرت در آینده، حتی در صورت مجبور شدن ترک کاخ سفید در 20 ژانویه 2021 است.
در روزهای اخیر حامیان و سخنگویان ترامپ به صراحت عنوان کردهاند که به فرض شکست و قبول شکست، او از هم اکنون آماده است تا برای شرکت در مبارزات انتخاباتی 2024 خود را آماده و نامزد کند. مواجهه و مقابله با ترامپیسم، فقط با مقابله سیاسی و مشارکت انتخاباتی به دست نمیآید. انحطاط فکری ترامپ و ترامپیسم در میان جوامع مختلف شرقی و غربی وجود دارد و منحصر به امریکا نیست. تلاش برای زوال انحطاط ترامپیسم نیازمند کار فرهنگی، فکری و اجتماعی مستمر و بهره بردن از تاریخ، درس تجربه و سیلی روزگار است. نباید بگذاریم انحطاط ترامپیسم از یاد نسلهای کنونی و بعدی برود.
جمهوریخواهان با ترامپ چه میکنند؟
ثمانه اکوان در روزنامه وطن امروز نوشت:
نوع برخورد رسانهها با ترامپ بعد از ادعای پیروزیاش در انتخابات ریاستجمهوری و نوع برخورد اعضای حزب جمهوریخواه و دادگاه عالی این کشور، این سوال را به وجود آورده است: موضع حزب جمهوریخواه در قبال او و ادعاهایی که مطرح کرده است چه خواهد بود و جمهوریخواهان تا چه زمانی به حمایت از او در فضای سیاسی واشنگتن ادامه میدهند؟
زمانی که دونالد ترامپ ساعاتی پس از پایان یافتن زمان رأیگیری انتخاباتی در مقابل دوربینهای تلویزیونی و رسانههای آمریکا ظاهر شد و خود را پیروز انتخابات عنوان کرد، راه تعدادی از اعضای برجسته حزب جمهوریخواه از او جدا شد. البته پیش از این نیز تعدادی از جمهوریخواهان معروف مانند جورج بوش و سناتور میت رامنی اعلام کرده بودند حتی در انتخابات به او رأی نیز نمیدهند اما این بار اوضاع آشفته واشنگتن و تظاهرات و درگیریهای خیابانی تعداد دیگری از اعضای این حزب را واداشت پشت او را خالی کنند.
این اختلافات اگرچه در وهله اول به نظر میرسید در پشتپرده باقی بماند و گاهی اوقات گوشه کوچکی از آن به رسانهها راه پیدا کند اما صحبتهای از سر عصبانیت پسر ترامپ باعث شد این مسائل بیش از پیش رسانهای شود و آشفتگی و دودستگی در حزب جمهوریخواه را کاملا به تصویر کشید. دونالد جونیور ترامپ، اعضای حزب جمهوریخواه را «ضعیف» خواند و برادرش اریک نیز هشدار داد «رأیدهندگان ما هیچگاه بزدل بودن شما را فراموش نخواهند کرد». پسر ترامپ بیان کرده است: «آنها شرایط خوبی دارند که نشان دهند میخواهند و توانایی جنگیدن را نیز دارند اما در مقابل رسانهها بزدل هستند. نگران نباشید دونالد ترامپ میجنگد و آنها طبق معمول همیشه میتوانند فقط تماشا کنند!» دونالد جونیور ادامه داده است: «جمهوریخواهان برای دههها ضعیف بودهاند و به همین دلیل چپها این اقدامات را انجام میدهند».
ترامپ حالا سعی دارد نتیجه انتخابات را با شکایتهای خود به دیوان عالی تغییر دهد. برخی جمهوریخواهان عقیده دارند این کار با نتیجه موردنظر ترامپ همراه نمیشود؛ او نمیتواند شمارش آرای پستی را متوقف یا اصلا این آرا را باطل کند.
او نمیتواند عقب ماندنش در ایالتهای کلیدی مانند جورجیا یا آریزونا را با ادعای تقلب دنبال کند و در عین حال نمیتواند ادعا کند در هر 5 ایالت باقیمانده که نتایج آرا هنوز به صورت کامل مشخص نشده، تقلب شده است. او از اعضای حزب جمهوریخواه خواسته است تا پایان پشت او بایستند و تمام حرفهای او در مقابل رسانهها و اتهامات واردکردنهایش را در مقابل رسانهها به رسمیت شناخته و از آن دفاع کنند. جمهوریخواهان با این حال هنوز به صورت رسمی اعلام نکردهاند چه شیوهای در پیش میگیرند و به نظر میرسد بیشتر از اینکه به دنبال حمایت از ترامپ باشند، به دنبال سکوت تا زمان پایان شمارش آرا، پایان درگیریهای دادگاهی و در نهایت پایان زمان اعلام نتایج انتخاباتی باشند. این مساله اما بیشتر از هر چیز دیگری ترامپ را عصبانی کرده است.
* انشقاق در حزب جمهوریخواه
برای متوجه شدن میزان انشقاق در بین جمهوریخواهان بهتر است نگاهی به مواضع افراد سرشناس این حزب داشته باشیم. میت رامنی، یکی از سناتورهای معروف جمهوریخواه و لری هوگان، فرماندار مریلند از نخستین افرادی بودند که در زمان اعلام پیروزی ترامپ و زیر سوال بردن پروسه انتخابات و ادعاهایش درباره تقلب در انتخابات، بیان کردند نباید پروسه دموکراسی در آمریکا زیر سوال برود. کریس کریستی، چهره جمهوریخواه که پیشتر فرماندار نیوجرسی بوده است و اخیرا در تمرین دونالد ترامپ برای مناظره با جو بایدن به او کمک کرده بود، سخنان ترامپ در تکرار ادعای بیسند درباره تقلب در انتخابات ۲۰۲۰ را «التهابافکنی بدون اطلاعرسانی» خوانده است. نیکی هیلی، سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل که گمان میرفت بعد از ترامپ به دنبال نامزدی برای انتخابات ریاستجمهوری سال 2024 باشد، در واکنش به بحثهای شکل گرفته، تنها به گفتن این مساله اکتفا کرده است که ترامپ با رهبریاش باعث شده است نامزدهای جمهوریخواه در سنا و مجلس نمایندگان و همچنین مجالس محلی پیروز باشند و او و سایر مردم آمریکا شایستگی این را دارند که آرای انتخاباتیشان با شفافیت و بر اساس قانون شمرده شود. این واکنش ضعیف از سوی هیلی که مهمترین حامیاش در حزب جمهوریخواه ترامپ بوده است، بسیاری از اطرافیان ترامپ بویژه پسران او را عصبانی کرده است.
آنها از نیکی هیلی بشدت انتقاد کردهاند. «مت گاتز» یکی از نمایندگان کنگره فلوریدا نیز در این باره در توئیتر نوشته است: «زمانی که برخی از ما در حال مبارزه برای ترامپ هستیم، نیکی هیلی دارد برای او مرثیه میسراید! چقدر غمانگیز!»این واکنشهای ضعیف از سوی تعدادی از جمهوریخواهان در شرایطی بوده است که بر اساس نظرسنجیها، وجهه حزب جمهوریخواه در بین اعضای آن در دوران ریاستجمهوری ترامپ بهتر شده و حدود 90 درصد از اعضای حزب از عملکرد ترامپ و جایگاه حزب در آمریکا راضی بودهاند.* دیگر نمایندگان مانند «دنور ریگلمن» و «آدام کینزینگر» از ترامپ خواستار ارائه مدرکی برای اثبات ادعاهای خود و «احترام به روند دموکراتیک» شدند. سناتور مارکو روبیو به همین ترتیب به مردم اطمینان داد که ادامه شمارش آرای قانونی «تقلب» نیست. بسیاری دیگر از جمهوریخواهان از جمله برخی فرمانداران سابق و فرمانداران منتخب در ایالتهایی که هنوز آرای آنها در حال شمارش است نیز از مردم خواستند صبور باشند و ادعاهای بیاساس را نادیده بگیرند. البته بعدازظهر دیروز میچ مک کانل، رهبر جمهوریخواهان در سنا توئیتی منتشر کرد که باز هم نشان میدهد جمهوریخواهان هنوز تمایلی برای حمایت از ادعاهای ترامپ ندارند. سناتور مک کانل در این توئیت نوشت: هر رأیی که به طور غیرقانونی ثبت شده است نباید شمرده شود. همه طرفها باید بر فرآیند نظارت کنند.
البته افرادی هم بودهاند که هنوز هم با چنگ و دندان از جایگاه ترامپ به عنوان رئیسجمهور ایالاتمتحده حفاظت میکنند. سناتور تد کروز که البته چندان هم در بین مردم آمریکا خوشنام نیست و لیندسی گراهام که به سختی توانست دوباره کرسی خود در مجلس سنا را به دست آورد، از جمله کسانی هستند که بیشترین میزان حمایت را از ترامپ داشتهاند. لیندسی گراهام و تد کروز هشدار دادند در صورتی که نتایج انتخابات ریاستجمهوری به نفع رئیسجمهور نباشد، جمهوریخواهان ممکن است مشروعیت نتایج را رد کنند. کروز پیشتر اعلام کرده بود: دادستان پنسیلوانیا دستور داده است همه آرا شمرده شوند تا بایدن پیروز شود. گراهام نیز میگوید: انتخابات در فیلادلفیا بسیار شرورانه است. برای چه آنها از ورود افراد جلوگیری میکنند؟ زیرا نمیخواهند مردم کاری را که انجام میدهند ببینند. گراهام اما جدا از این اظهارنظرها 500 هزار دلار نیز به کمپین ترامپ اختصاص داد تا برای هزینههای شکایت کمپین او از ایالتهای مختلف هزینه شود. رئیس کمیته قضایی مجلس سنا به «شان هانیتی» مجری شبکه فاکسنیوز گفت برای پیشبرد تلاش تیم ترامپ در چالش حقوقی روند انتخابات در چند ایالت از جمله پنسیلوانیا، میشیگان و نوادا، مبلغ 500 هزار دلار به تیم ترامپ کمک خواهد کرد. وی گفت: من امشب اینجا هستم تا در کنار رئیسجمهور ترامپ بایستم. او نیز کنار من ایستاد و به خاطر تلاشهای او است که ما بار دیگر اکثریت سنا را خواهیم داشت. او به جمهوریخواهان سنا کمک کرد. ما میخواهیم کرسیهای مجلس نمایندگان را نیز به پشتوانه کارزاری که ترامپ در آن برنده شد، به دست آوریم.
* جمهوریخواهان از ترامپ عبور میکنند؟
با آنکه هنوز زود است درباره واکنش جمهوریخواهان به حذف احتمالی ترامپ از فضای سیاسی آمریکا صحبت کنیم اما برخی شواهد نشان میدهد پروژه عبور از ترامپ در داخل حزب جمهوریخواه از هماینک کلید خورده است. این در شرایطی است که ترامپ بیشترین کار و فعالیت را در جهت بالا بردن حزب جمهوریخواه و غلبه این حزب بر فضای سیاسی آمریکا انجام داده بود. همانطور که نیکی هیلی نیز در توئیت خود مطرح کرده، پیروزی نامزدهای جمهوریخواه در انتخاباتهای کنگرههای محلی، انتخابات فرمانداران در ایالتهای مختلف، شهرداریها و همچنین در مجلس سنا و نمایندگان تا حد زیادی مرهون فعالیتها و اقدامات ترامپ بوده است. این نتایج البته واقعیت دیگری را نیز نشان میدهد و آن احتمال قناعت جمهوریخواهان به همین پیروزیهای به وجود آمده و همچنین در دست داشتن مجلس سنا و دیوان عالی و آمادگیشان برای از دست دادن کاخ سفید است. صحبتهای ترامپ در چند روز گذشته و تندرویهای او در فاسد خواندن کل سیستم سیاسی، رسانهای و اقتصادی آمریکا به احتمال زیاد تعدادی از جمهوریخواهان متنفذ را به این نتیجه رسانده است که هزینههای حضور دوباره او در کاخ سفید بیشتر از منافع این پدیده است و به همین دلیل در ادامه راه، سکوت اختیار کردهاند تا ببینند نظر دیوان عالی و دادگاههای ایالتی درباره ادعای تقلب در انتخابات چه میشود.
البته هنوز زود است یک نتیجه قطعی درباره مناسبات جمهوریخواهان و ترامپ بر سر نتیجه انتخابات 2020 را مطرح کرد. باید دید جمهوریخواهان به شکایتهای ترامپ چه نوع واکنشی نشان خواهند داد؟ آیا به کمک ترامپ میآیند یا اینکه منافع سیستمی خود را دنبال میکنند تا این ذهنیت تقویت شود که سیستم 2 حزبی آمریکا در نهایت نسبت به اخراج ترامپ از کاخ سفید به توافق رسیده است.
بزرگترین بازنده انتخابات آمریکا کیست؟
حسن بهشتیپور در روزنامه آرمان ملی نوشت:
دونالد ترامپ تا اول بهمن در کاخ سفید است هرچند ممکن است بازی دربیاورد، از اختیارات خود استفاده کند و شکایت کند ولی واقعا مصداق «دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ ** که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود» حافظ شد که نقد حال ترامپ است و فکر نمیکرد به این روز بیفتد. بههرحال جامعه آمریکا و البته بیشتر شهرهای بزرگ و صنعتی که در نقشههای منتشرشده از سوی خبرگزاریها مشخص است، گرایش بیشتری به جو بایدن داشتند و شهرهای کوچک، روستاها و عمدتا طبقات محروم که قبلا به دموکراتها رای میدادند، الان بیشتر به ترامپ رای دادند. نکتهای که نشان میدهد واقعا صدای اعتراض در آمریکا وجود دارد که چنین رقابت تنگاتنگی را رقم میزند. وقتی به یکباره بالغ بر 150میلیون نفر پای صندوقهای رای رفتند که صد میلیون نفر قبل از روز انتخابات از طریق پست رای ریختند، نشان از شکلگیری یک اراده جمعی برای رفتن ترامپ است. از آن طرف تعداد طرفداران ترامپ هم کم نیست که نشان میدهد انتخاب ترامپ در 2016 هم اتفاقی نبوده است. موضوع بسیار مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد و باید منتظر صدای افراد جامعه آمریکا باشیم که 2024 درخواهد آمد. از طرفی شاهد جمهوریخواهانی هستیم که از ترامپ بهدلیل رفتار غیردموکراتیکی که از خود نشان میدهد و مایه آبروریزی است، کنارهگیری میکنند. نسبت آرا در ایالتهایی که بههم نزدیکند و گاهی به جمهوریخواهان و گاهی به دموکراتها رای میدهند، نشان میدهد که کلا این طرز تفکر و گرایش در آمریکا ریشه دارد و جامعه آمریکا که همیشه دوحزبی بود الان به یک جامعه دوقطبی تبدیل شده و دو جور تفکر و ایده رودرروی هم ایستادهاند.
هرچند سازوکارهای دموکراتیک داخل آمریکا این اوضاع را مدیریت میکند اما واقعیت این است که کرونا باعث شد که تعارضهای درونی آمریکا بیرون بریزد و مردم رودرروی هم قرار بگیرند. انتخاب خانم هریس بهعنوان معاون رئیسجمهور درست در یکصدمین سال تصویب آزادی زنان اتفاق افتاده و از این جهت فضایی برای جریانهای فمینیست و جنبشهای اجتماعی در آمریکا تلقی میشود. دونالد ترامپ هم از سال 1789 که اولین دوره انتخابات برگزار شده، شانزدهمین رئیسجمهور تکدورهای در مجموعه 45 رئیسجمهور آمریکا شد و جو بایدن هم دوازدهمین معاون رئیسجمهوری است که توانسته به ریاستجمهوری ایالاتمتحده آمریکا دست پیدا کند؛ اگرچه وقفهای افتاد و از خانم کلینتون در انتخابات درونحزبی دموکراتها شکست خورد که البته تمام اینها بر فرض پیروزی قطعی جو بایدن است، هرچند تقلاهای ترامپ مارموز هم دور از انتظار نیست که از نظر حقوقی دست و پاهای خود را بزند تا جلوی انتقال قدرت را بگیرد. این ویژگیها در انتخابات آمریکا وجود دارد و البته به نظر نمیرسد سازوکار حقوقی بهگونهای باشد که چون جمهوریخوانان اکثریت دیوان عالی را دارا هستند به ترامپ رای دهند، چون با اینکه از طرف رئیسجمهور منصوب میشوند اما رئیسجمهور نمیتواند آنها را برکنار کند و تا آخر عمر یا زمانی که استعفا میدهند، قابل برکناری نیستند. بنابراین آنها رای خود را خواهند داد و آبروی حقوقی خود را فدای ملاحظات حزبی نخواهند کرد. در جمعبندی انتخابات این دوره آمریکا باید بگویم که بینظیر بود. دوازده دوره انتخابات آمریکا را از 1980 رصد کردهام و این انتخابات ورای هر یازده انتخابات گذشته هم...
از نظر تعداد شرکتکننده، هم از طرف نزدیک بودن آرای دو نامزد چه از جنبه مردمی آرا و چه در جنبه الکترال است. این ویژگیها باعث شده که کسی نتواند برنده انتخابات را پیشبینی قطعی کند. فضای انتخابات کاملا متفاوت از دورههای قبل بود و یک شکاف عمیق را به نمایش گذاشت و به نظر میرسد بزرگترین بازنده این انتخابات ترامپ نیست بلکه دموکراسی در آمریکاست. واقعیت این است که ترامپ نماد یک جامعه معترضی است که به وضعیت سیستم سنتی آمریکا اعتراض دارد. سیستمی که 48 ایالتش براساس اکثریت مطلق آرا، کارت الکترال تعیین میکند چه کسی رئیسجمهور باشد و درک این موضوع برای مردم نسل جدید که به سیاستهای داخلی آمریکا معترض هستند، سخت و دشوار است که چرا یک نامزد اکثریت آرای عمومی را به دست میآورد ولی الکترال تعیین میکند یا تفاوت دو نفر که هر کدام بالای یکمیلیون رای آوردهاند اما تنها با 10هزار رای بیشتر، کل کارتهای الکترال را تصاحب میکند، درحالیکه میتوانند الکترالها را به نسبت آرایی که آوردند، تقسیم کنند اما کل الکترالها نصیب طرفی که بیشتر رای آورده، میشود که کل سیستم را ناکارآمد کرده. تبعیضی که در جامعه آمریکا وجود دارد و 40میلیون نفری که زیر خط فقر هستند، ترامپ را تبدیل یک سمبل و نماد از مشکلات آمریکا کرده و با رفتنش حل نمیشود. اگر معنی ترامپیسم بیانگر این باشد که یک عده به سیستم حاکم فعلی آمریکا اعتراض دارند، این واژه با این تعریف درست استولی اگر تعریف مبتنی بر تفکرات خودشیفتگی ترامپ است باید گفت که خودش در این مقوله تک و حتی پدیده است! ترامپیسم بهمعنای واقعیتهای تلخی که در جامعه آمریکا نظیر نابرابریها و ناکارآمدیهای سیستم انتخاباتی و موارد دیگری که نیاز به اصلاح دارد که نسبت به آن اعتراض میکنند تا صدایشان شنیده شود، واقعیتی است که با رفتن ترامپ از کاخ سفید از جامعه آمریکا محو نمیشود.
بغض به ترامپ مساوی حب به بایدن نیست
محمد اسماعیلی در روزنامه جوان نوشت:
احتمال پیروزی جو بایدن و شکست دونالد ترامپ در انتخابات ایالات متحده تا لحظه نگارش این یادداشت پررنگتر شده و به نظر میرسد و میتواند وضعیت پرکشاکش و تنش زایی را تا ۲۰ ژانویه ۲۰۲۱ (اول بهمن ۹۹) - روز انتقال رسمی قدرت به رئیسجمهور جدید- در امریکا ایجاد کند چرا که ترامپ و هواداران او بهراحتی به این نتیجه تمکین نخواهند کرد.
۱. شکست احتمالی ترامپ به دلیل سیاستهای ضدبشری ایدهآل بسیاری از جوامع است، ارتباط ترامپ با کشورهای دستنشانده امریکا در منطقه غرب آسیا شکل سنتی را درنوردید و وجوه بسیار ویژهای به خود گرفت. حمایت ویژه ترامپ از اقدامات غیرانسانی آل سعود و امارات در کشتار مردم یمن مشتی از خروار است. یکی از پس لرزههای خداحافظی ترامپ با کاخ سفید میتواند کنار رفتن بن سلمان از قدرت و تضعیف نقش آفرینی اعراب در پازل قدرتنمایی دولت جدید ایالات متحده باشد. پیوند مافیایی ترامپ علاوه بر کشورهای عربی منطقه شامل اسرائیل نیز میشود و عادیسازی روابط برخی از دولتهای عربی با رژیم صهیونیستی، به رسمیت شناختن جولان اشغالی بهعنوان خاک رژیم صهیونیستی و به رسمیت شناختن قدس بهعنوان پایتخت این رژیم که برخلاف حقوق بینالملل بود، مصادیقی است که شکست ترامپ را برای اعراب- اسرائیل دردآور و برای جامعه مسلمانان مایه مسرت میداند.
جامعه ایرانی هم از کنار رفتن ترامپ خرسند است چرا که او مسبب محوری تشدید تحریمهای ضدایرانی و گستاخی و فحاشی چندین باره به مردم ایران طی چهار سال اخیر و آمر و عامل اصلی ترور سردار سلیمانی است.
۲. نفرت به ترامپ مساوی با علاقه به بایدن نیست. اینکه تلاش میشود روی کارآمدن بایدن به معنای پایان گرانی، تورم و بیکاری القا شود، بادلایلی که در ادامه ذکر خواهد شد بیشتر از آنکه از دادههای واقعی بهره گرفته باشد یک عملیات روانی است برای فریب افکار عمومی. عامل اصلی مشکلات امروز کشور «تحریم- ترامپ» نیست اگر چه نقش این دو را نمیتوان در وضعیت موجود کمرنگ دانست و ناکارآمدی طیفی است که تعمداً اوضاع اقتصادی- معیشتی را به مرحلهای از التهاب و اضطرار رسانده است که با ایجاد نارضایتی عمومی، حاکمیت سیاسی کشور را ملزم به پذیرش توافقاتی جدید در حوزههای غیرهستهای کند.
«تطهیر دموکراتها و تقبیح جمهوریخواهان» راهبرد جریانی برای انحراف اذهان عمومی و فشار به حاکمیت سیاسی کشور است، رویکردی که اوج آن در آوردگاه انتخاباتی سال ۹۲ و ۹۶ قابل احصا است. آن سیاست بعد از گذشت ۷ سال و با پیروزی احتمالی جو بایدن در حال به روز رسانی است؛ روحانی با واژگانی معنادار میگوید: «سختی این سه سال را در تاریخ سراغ ندارم؛ دولت بعدی امریکا برابر مردم ایران تسلیم میشود؛ میتوانیم دشمنان را وادار کنیم! باز بیایند و پیمان را اجرا کنند». برخی از روزنامههای جناح موسوم به غرب باور نیز روی کارآمدن بایدن را مساوی با پایان یافتن مشکلات کشور عنوان میکنند: «ظرفیت بایدن برای اصلاحطلبان این است که با آن میتوانند در انتخابات ۱۴۰۰ پیروز شوند.» سفیدنمایی چهره بایدن و ارائه چشم انداز مطلوب از آینده روابط میان ایران با امریکا هیجانی و نمایانگر درک نادرست از عناصر پایدار سیاست خارجه ایالات متحده است که در دولتهای دموکرات یا جمهوریخواه مشترک و ثابت است.
۳. معرفی کردن ایران به عنوان «ناقض صلح و امنیت بین المللی» و «تضعیف جمهوری اسلامی ایران در عرصه هستهای، نظامی و منطقه ای» با اهرم توافق هدف اصلی دموکرات- جمهوریخواه بوده است کمااینکه هر دو دولت اوباما و ترامپ بارها ایران را ناقض امنیت بین المللی معرفی کردند و پرونده نقض برجام توسط ایران را به شورای امنیت بردند. هر دو دولت «برجام» را موهبتی برای «تضعیف» و نهایتاً «فروپاشی» ایران میدانستند و مستمراً خواهان ایجاد توافقات موشکی، منطقهای و حقوق بشر با ایران شدند.
اگر ترامپ از برجام خارج شد باراک اوباما ضمن وضع قطعنامه ۱۹۲۹ به عنوان مهمترین و اثرگذارترین قطعنامه ضدایرانی، بعد از برجام نیز با اعمال قوانینی مانند «قانون ویزا»، «آیسا» و «کاتسا» بارها برجام را نقض کرد و صنعت هستهای کشورمان را به تعطیلی کشاند و شش بار پرونده ایران را به دلیل نقض برجام به جلسات رسمی شورای امنیت سازمان ملل برد. الگوی مواجهه جو بایدن با ایران دولت دموکرات باراک اوباما است و تنها شاهد برخی از تاکتیکهای احتمالی خواهیم بود. تونی بلینکن مشاور جو بایدن هفته اخیر در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه آیا جو بایدن در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری امریکا بدون هیچ پیش شرطی به برجام باز خواهد گشت؟ گفت: «در رابطه با توافق برجام، ایران باید به تعهدات خود به طور کامل عمل کند و تا زمانی که به تعهدات عمل نکند تحریمها ادامه خواهد داشت.»
جو بایدن در یکی از آخرین مواضع ضدایرانی خود میگوید: «در گام اول متعهد میشوم از دسترسی ایران به سلاح هستهای جلوگیری کنم. در گام بعد علیه فعالیتهای منطقهای ایران اقدام و امنیت اسرائیل را تضمین و از تحریمهای هدفمند برای نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم و برنامه موشکی توسط ایران استفاده خواهم کرد.»
۴. تفاوت گذاری میان بایدن و ترامپ در خوش بینانهترین حالت ناشی از ساده لوحی و هیجان زدگی و فقدان فهم مناسب از مؤلفههای سیاست خارجه ایالات متحده در رویارویی با ایران است. خوشحالی نسبت به پیروزی بایدن به معنای عدم شناخت مناسب از اصول و مبانی سیاست خارجه امریکا، فقدان شناخت نسبت به ساختار تحریمهای ایرانی و چگونگی لغو کردن آن و بی توجهی به سابقه تحریمهای دامنه دار ضدایرانی در طول سالهای گذشته است.
خوشحالی زائدالوصف از پیروزی بایدن بهواسطه پایان یافتن مشکلات اقتصادی-معیشتی تنها مقدمهای است برای یک هدف بزرگتر و آن پیروزی در انتخابات ۱۴۰۰ با این توجیه که «دوستان بایدن در ایران بهتر میتوانند با بایدن کنار بیایند». ایده این روزهای جریان غرب باور داخلی ناشی از همین تفکر است. مهمتر از پیروزی در انتخابات ۱۴۰۰، استانداردسازی رفتار ایران توسط دولت آینده است که غایت آن «تهی سازی نظام از عناصرماهیتساز است». از این رو با دو دوره زمانی مواجه هستیم؛ نخست، بعد از یک دوره کوتاه مدت که بازار روی آرامش تصنعی را به خود خواهد دید، باید منتظر تشدید مشکلات اقتصادی تا روز برگزاری انتخابات ۱۴۰۰ با هدف تحمیل توافقات جدید در دولت کنونی باشیم؛ و در دوره بعد به فرض روی کارآمدن گزینه متبوع جریان غرب باور، شاهد اقداماتی شبیه دوره زمانی ۹۲ تا ۹۴ برای تحمیل برجامهای ۲ و ۳ به نظام خواهیم بود.
آمریکا؛ ازدعوای حقوقی تا جنگ داخلی!
امیر علی ابوالفتح در روزنامه خراسان نوشت:
همه قرائن و شواهد نشانگر یک دورهای شدن ریاست جمهوری ترامپ و پیروزی جو بایدن است،بسیاری از رسانه های آمریکایی نیز در آستانه اعلام پیروزی جو بایدن به عنوان چهل و ششمین رئیس جمهوری آمریکا هستند اما فعلا دعوا میان دو طرف ادامه دارد و احتمالا کار به دیوان عالی کشیده شود.ستاد انتخاباتی دونالد ترامپ ، رئیس جمهوری آمریکا و نامزد حزب جمهوری خواه در انتخابات امسال با تاکید بر این که انتخابات «تمام» نشده است، شکایات متعددی را در اعتراض به شمارش آرا در برخی از ایالت ها مطرح کرده است. آنان مدعی هستند که مقامات ایالتی مسئول برگزاری انتخابات در برخی از ایالت ها از جمله ایالت سرنوشت ساز پنسیلوانیا، به ناظران حزب جمهوری خواه اجازه حضور در پای صندوق های رای را نمیدهند.
ترامپ امیدوار است که با برتری شش به سه محافظه کاران در میان قضات دیوان عالی فدرال، بتواند به ادامه سکونت در کاخ سفید و تکیه زدن بر صندلی ریاست جمهوری ادامه دهد. 20 سال پیش نیز دیوان عالی فدرال به کمک یک نامزد دیگر جمهوری خواه آمد و با صدور حکم توقف بازشماری آرا در انتخابات ایالت فلوریدا، راه را برای رسیدن جورج دبلیو بوش به کاخ سفید هموار کرد.
با این حال وکلای ستاد انتخاباتی ترامپ برای رسیدن به دیوان عالی فدرال، باید ابتدا در دادگاه های ایالتی شکایات را مطرح کنند و در ادامه، پرونده را به دیوان عالی بکشانند. ضمن این که به هر حال، میزان صحت و اعتبار اسناد و مدارک تیم وکلای ترامپ در اثبات تقلب و دستکاری در روند اخذ و شمارش آرا ، در احکام صادر در محاکم قضایی ، تاثیر اساسی به جا خواهد گذاشت.و این که در ماه های اخیر، دیوان عالی فدرال با وجود برتری عددی قضات محافظه کار، در برخی از پرونده ها از جمله موضوع دریافت آرای پستی در ایالت پنسیلوانیا تا سه روز پس از روز انتخابات، تصمیماتی مغایر خواست ترامپ و جمهوری خواهان گرفت.
از این رو چه بسا در نهایت ، ورود دیوان عالی فدرال به پرونده انتخابات 2020 به نفع ترامپ به پایان نرسد،شاید بدین جهت است که همزمان بامناقشه بی سابقه سیاسی وحقوقی ، چشم انداز شروع جنگی داخلی نیز در آمریکا شدت گرفته است. دونالد ترامپ جونیور، پسر ارشد رئیس جمهور آمریکا در توئیتی نوشت: «بهترین کار برای آینده آمریکا این است که دونالد ترامپ وارد جنگ تمام عیاری با این انتخابات سراسر تقلب، دغل کاری، دارای رای دهندگان مرده و خارج از ایالت، که بیش از حد هم طولانی شده، بشود.»استیو بنن ، مشاور ارشد پیشین دونالد ترامپ نیز در یک برنامه تلویزیونی اینترنتی گفت: « من دوست داشتم به دوران قدیم بر میگشتم و برای هشدار به بوروکرات ها در دولت فدرال، سر دکتر آنتونی فائوچی و کریستوفر ری مدیر اف بی آی را میبریدم و سرهای آن ها را در دو گوشه کاخ سفید قرار میدادم.»این سخنان نشان میدهد ترامپ و حامیان متعصب وی، خود را برای یک جنگ گسترده و حتی خونین با آن چه "تشکیلات فاسد" در آمریکا میخوانند، آماده کرده اند. البته شخص ترامپ در توئیت ها و سخنرانی های متعدد خود، همچنان بر مسیر شکایت از نحوه برگزاری و شمارش آرا در دادگاه ها تاکید دارد. با این حال، این سوال در محافل سیاسی و رسانه ای و حتی در میان مردم آمریکا بارها پرسیده شده است که اگر در نهایت دیوان عالی فدرال نیز به ادامه ریاست جمهوری آمریکا ترامپ رای نداد، واکنش طرفداران به شدت متعصب وی چه خواهد بود؟برخی شواهد نشان میدهد که آمریکا در حال عبور از "جنگ سرد داخلی" به "جنگ گرم داخلی" است.
این "جنگ سرد داخلی" از سال ها پیش، حتی پیش از ورود ترامپ به کاخ سفید در ژانویه 2017 آغاز شده بود، زمانی که محافظه کاران و لیبرال های آمریکایی، رواداری سیاسی را کنار گذاشتند و برای حذف فیزیکی یکدیگر از صحنه سیاست آمریکا، وارد میدان شدند.در این زورآزمایی، جریانی که بعدها به ترامپیست ها شهرت یافت، در انتخابات 2016 ، رقیب را تحت عنوان " تشکیلات فاسد حاکم بر آمریکا"، به حاشیه راند. اکنون نوبت رقبای ترامپیست ها شده است که در انتخابات 2020 ، با به کار گرفتن تمامی ابزارهای قدرت، از قوانین انتخاباتی تا جامعه اطلاعاتی و رسانه ها، ترامپ و حامیانش را از صحنه خارج کنند. این تسویه حساب های سیاسی - ایدئولوژیکی، آمریکا را در وخیم ترین وضعیت سیاسی پس از پایان جنگ داخلی در سال 1864 قرار داده است.
در مدت بیش از 150 سال اخیر، هیچ گاه جامعه آمریکا این اندازه متفرق، از هم گسیخته و مملو از کینه و نفرت و خشم نبوده است.حال آن که ترامپ دست کم ۶۸ میلیون رای آورد که پنج میلیون بیشتر از سال ۲۰۱۶ است و ۴۸ درصد آرای عمومی را شامل میشود؛ این به او یک پایگاه قدرت میدهد تا نقش خود را ایفا کند. «جف فلاک» سناتور سابق جمهوری خواه نیزکه در طول چهار سال گذشته از ترامپ فاصله گرفت، به نیویورک تایمز گفته است: «اگر چیزی از این نتایج انتخابات مشخص باشد این است که رئیس جمهور پیروان زیادی دارد و او قصد ندارد به زودی صحنه را ترک کند.» در این میان، هرچند که به لحاظ تحولات سیاسی - اجتماعی در آمریکا، امکان تکرار جنگ داخلی نیمه قرن نوزدهم قابل انتظار نیست اما یک اشتباه از سوی یکی از طرفین، میتواند آتش جنگ را در این کشور شعله ور سازد. دهه ها دولت آمریکا برای کشورهای دیگر توطئههایی از این دست تدارک دیده و بی رحمانه اجرا کرده است. حداقل ما در ایران به خوبی میدانیم که آمریکا چطور سعی میکند هر انتخاباتی را به یک بحران امنیت ملی تبدیل کند. حالا آمریکایی ها در چاهی افتاده اند که سال ها برای دیگران میکنده اند.