به گزارش مشرق، در ادب فارسی و فرهنگ شفاهی مردم ایران
حکایت تیغ تیز و زنگی مست برای هر گوشی که شنوای آهنگ واژگان این زبان بوده باشد ضرب المثل آشنایی است. گرچه تکاپوهای اجتماعی و دگرگونی بافت زندگی جمعی در کشور ما هم اثراتش را روی عناصر زبانی گذاشته و تا حدودی چنین تعابیر به نسبت کهنهای را در حافظه جمعی ما کمرنگ کرده، اما تاختن بی محابای کرونا در این روزها و قربانی گرفتن بی رویه اش از میان هموطنانمان بی اختیار این ضرب المثل را به ذهن متبادر میکند.
بیشتر بخوانید:
به قسمی که انگار
ویروس کووید ۱۹ همان زنگی مست بدگوهری است که مولانا جلال الدین قرن هفتمی حکایت کرده و حالا در روح افسرده زمانه ما حلول کرده و در قد و قامت و هیبتی جدید ظاهر شده و خود را در جلد ملک الموت فرو کرده و بی هیچ مجامله و گذشتی جان هر کسی را که بخواهد میگیرد. البته دانستن اینکه چه کسی این تیغ تیز را به دست چنین ویروس مست و لایعقلی داده تا بدون هیچ کوتاهی و قصوری به جان مردمان بیفتد برای امروز ما چندان راهگشا و مفید فایده نیست.
هر چه هست این ویروس مزمن امروز با تیغ برانی در دست در اطراف و اکناف شهر میتازد و قربانی میگیرد و همچون بختکی شوم و مخوف بر زندگی همه سایه انداخته است. همین شده که در این آخرین پاییز قرن چهاردهم خورشیدی دستکم روزی چهارصد تن از هموطنانمان جان بر سر بی مهاری این بیماری موذی میگذارند و باقی در دلهره و نگرانی از عاقبت این بیماری هولناک چشم انتظار سپری شدن این روزگار کژ و مژ مانده اند.
شاید هم تنها راه و چارهای که بتوان برای کم کردن از بار آسیبهای بیماری کرونا سراغ گرفت همین باشد که همگان در قرنطینه بمانند و آمد و شدها به کمترین حد خود برسد.
ببینید:
اما برای جامعه ما که پرخسارتترین روزهای کرونایی اش را سپری میکند تحقق چنین مسالهای چقدر ممکن و سهل و قابل دسترس خواهد بود؟ به ویژه برای کلانشهر پرازدحام و شلوغی مانند تهران که با جمعیت متراکم و میلیونی اش و با حجم بالای مراودات اداری و اقتصادی و فرهنگی به جهت پایتخت بودنش آماج بیشترین آسیبها از ناحیه شیوع این بیماری بوده است.
در چنین شرایطی که سیر صعودی آمار مرگ و میرهای ناشی از کرونا هر روز و هر لحظه بر حیرت و نگرانیها اضافه میکند البته که قابل انتظار است موج تقاضاها برای تعطیل کردن این پایتخت گرفتار شده هم بالا بگیرد. بستری بودن هزاران بیمار مبتلا به کرونا در بیمارستانها و بدحالی شمار بزرگی از این مبتلایان و اضافه شدن هر روزه تعداد قابل توجهی به جمعیت این بیماران خود به قدر کافی گویای وخامت اوضاع هست. به ویژه زمانی که میشنویم محمدرضا ظفرقندی رئیس سازمان نظام پزشکی آمار واقعی مرگ و میرها را براساس بررسیهای میدانی دست کم سه برابر موارد اعلام شده برآورد میکند.
سهم تهران هم از این آمارهای رسمی و غیر رسمی آنقدر هست که ایرج حریرچی معاون کل وزارت بهداشت لقب چهارراه تبادل کرونا را به پایتخت بحران زده کشورمان بدهد.
حال، اما برای کنترل و مهار این سیر صعودی ابتلا و مرگ و میر چه باید کرد. از تدبیر و سیاست مدیران و مسوولانی که در کانون تصمیم گیریها نشسته اند نمیتوان به روشنی چیزی گفت، اما تا به اینجای کار دود سفیدی هم از ستاد فرماندهی مقابله با کرونا برنخواسته و اظهارات ضد و نقیض و متناقض پارهای از مسوولان هم سردرگمیها را به اوج رسانده است.
روز گذشته زهرا نژادبهرام عضو هیأت رئیسه شورای شهر تهران شادمان و مبتهج از عضویت شورای متبوعش در ستاد مقابله با کرونا خبر از ارسال نامهای مشترک با نمایندگان مجلس برای تعطیلی دو هفتهای تهران داد و اعلام کرد امروز تصمیمگیری نهایی در مورد تعطیلی دو هفتهای تهران گرفته میشود.
اندکی پیش از او ایرج حریرچی معاون کل وزارت بهداشت هم در یک گفتگوی تلویزیونی از ارسال نامه رسمی درباره تعطیلی تهران خبر داده بود. رئیس شورای اسلامی شهر تهران هم در گفتگویی با گلایه از مقصران عدم تعطیلی تهران خواستار اعمال حداکثری محدودیتها و اقدامات تامینی برای منع هرگونه آمد و شد در فضاهای عمومی شهر شده بود.
این گونه بود که اعضای شورا و مجمع نمایندگان تهران و نیز وزارت بهداشت تلاشها و اقدامات و نامه نگاری هایشان برای تعطیلی دو هفتهای تهران را در آستانه به بار نشستن میدیدند و شهروندان همچنان به امید گشایشی چشم به دست و دهان مسوولان داشتند.
اما در این حال و وضع که گروهی از مسوولان خود را در یک قدمی توفیق بزرگ برای تعطیلی تهران میدیدند علیرضا رئیسی سخنگوی ستاد ملی مبارزه با کرونا در گفتگوی تلویزیونی کوتاهی سطل پر از ظفر حامیان تعطیلی کرونا را با یک ضربه واژگون کرد و گفت: در جلسه ستاد ملی اصلا چنین موضوعی مطرح نشده که کسی بخواهد با آن مخالفت کند.
هر چه هست تهران تا اطلاع ثانوی تعطیل نخواهد شد و کرونا هم که فعلا تیغ تیز در دست مانند اجل معلق دور سر خودمان و زندگی هایمان میچرخد. میماند ما و روزهای آینده و اقدامها و تلاشهای دوباره و مسوولان و متولیانی که باید تصمیم بگیرند و تدبیری کنند برای تدارک ناخوشی این روزهایمان و امیدی که هرچند کمرنگ و نیمه جان، اما هنوز هست.