سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
خوشحالتر از جو بایدن!
جعفر بلوری در روزنامه کیهان نوشت:
«آیا بایدن با ترامپ فرق دارد؟». شواهد و قرائن نشان میدهد، «این»، همان مسئلهای است که برخی در کشور قرار است با «آن» ذهن مردم را تا انتخابات ریاستجمهوری 1400 مشغول نگه دارند. با قدرت، ثروت، نفوذ و ارتباطات گسترده داخلی و خارجی هم که دارند، احتمالا تلاش خواهند کرد، این موضوع، در این 7 الی 8 ماه باقیمانده تا انتخابات تبدیل به «مسئله اول مردم و کشور» شود. اما چرا این مسئله برای آنها اینقدر مهم و حیاتی است؟ ذوقزدگی عجیب آنها پس از اعلام نتایج انتخابات آمریکا را ببینید! چهبسا از خود بایدن خوشحالترند! آنها اما خود، دلیل این خوشحالی را اینطور اعلام میکنند: «با پیروزی بایدن، میشود با او مذاکره کرد». راستی! اگر ترامپ در این انتخابات برنده میشد، آنها مگر قید مذاکره را میزدند؟ پاسخ این سؤال را هم قبلا خودشان دادهاند: «خیر»! آنها یکی دو روز پس از ترور ناجوانمردانه سردار دلها هم اعلام کردند، حاضرند مذاکره کنند. همین قدر حقیر! دلیل این همه ذوقزدگی غیرعادی و این همه سر و صدا چهبسا چیزی فراتر از «مذاکره» باشد! پس از «یک مقدمه» که فقط برای تقریب ذهن است، تلاش خواهیم کرد، پاسخی برای این سؤالها یافته و بررسی کنیم، چرا آنها تحت هر شرایطی پای «مذاکره» را به میان میکشند.
1- در اوج حملات تروریستهای تکفیری و داعش به عراق و سوریه و سقوط پیدرپی روستاها و شهرها (که بدون خیانت برخی خواص و نفوذیها ممکن نبود) اعلام شد، تکفیریها برای پیشروی، درهم شکستن هرگونه مقاومت و واداشتن مردم به پذیرش خلافت داعش، از یک «تئوری ویژه» استفاده میکنند با نام «تئوری وحشت»! سلاخی کردن مردم، تصویربرداری از جنایات و انتشار آن در فضای مجازی و رسانهای، تاثیر زیادی در این پیشروی آنها داشت. غالب مردم و بعضا حتی نظامیان آموزشدیده با مشاهده این تصاویر، به وحشت افتاده و فرار را بر قرار ترجیح میدادند. در واقع پیشرویهای اولیه تروریستهای تکفیری به دلیل سرِ نترس آنها نبود. غالب آنها اتفاقا مزدوران ترسویی بودند که برای پول دست به هر کاری میزدند. آنها پس از انتشار تصاویر هولناک سر بریدنها و آتش زدن انسانها، وارد شهرها و روستاهایی میشدند که غالب ساکنان آن گریخته بودند و کسی برای مقاومت در آنجا نبود. تصرف چنین شهری، کار سختی نبود. دومین کار آنها پس از تصرف هر شهر و روستایی، تسلط بر منابع آبی و غذایی ساکنان آن بود. آنها معتقد بودند، اگر بر معیشت مردم تسلط بیابند، بر همه چیز مسلط خواهند شد! بنابراین «معیشت» و «ترس» دو عامل مهمی بودند که تروریستهای تکفیری با استفاده از آن، امور خود را جلو میبردند. اگر کمی دقت کنید متوجه خواهید شد، این روش، روش مخصوص آمریکاییها هم هست. تحریم اقتصادی یک کشور مگر چیزی جز به گروگان گرفتن معیشت مردم آن کشور است؟ آمریکاییها غالب امور خود را با «ترساندن» از جنگ و «تحریم اقتصادی» جلو بردهاند و میبرند.
2- سال 92 آنچه باعث گرایش اکثریت مردم به سمت تیم آقای روحانی و طیف اصلاحطلبان شد، اقتصاد و «معیشت» بود. جریان نزدیک به این طیف با وعدههای اقتصادی و رفع تحریمها توانستند نظر مردم را جلب و پیروز انتخابات شوند. منظور اینکه، عنصر معیشت و اقتصاد، حتی در مبارزات انتخاباتی و سیاسی نیز به کار میآید! اما همه دیدیم بنا به دلایل متعدد از جمله بدعهدی آمریکا و نابلدی برخی از خودیها، نه تنها تحریمهای اقتصادی رفع نشد بلکه بر تعداد آنها نیز اضافه شد. امروز و همین حالا که مشغول مطالعه این وجیزهاید، اوضاع اقتصادی کشور تعریفی ندارد. تحریمها نه تنها رفع نشده بلکه آنقدر زیاد شده که به قول ستوننویس آمریکایی، «در ایران دیگر چیزی برای تحریم باقی نمانده است»! بخش قابل توجهی از مردم تحت فشارهای اقتصادی هستند. در چنین شرایطی اگر فضای سیاسی یک کشور، فضای انتخاباتی باشد، طبیعتا جریانهای سیاسی به سمت وعدههای اقتصادی میروند. کاری که سال 92 جریان فعلی حاکم بر دولت انجام داد. این طیف اما در سال 96 از تئوری دوم یعنی «ترس» برای پیشبرد اهداف سیاسی خود استفاده کرد. آنها میگفتند اگر به روحانی رای ندهید، جنگ میشود. مرتب «سایه جنگ» را تکرار میکردند تا با استفاده از «تئوری وحشت» مردم را به سمتی هدایت کنند که میخواهند.
3- برگردیم به سؤالهای ابتدای این نوشتار. پاسخ سؤال اول: «بله»، بایدن و ترامپ با هم فرق دارند. نام یکی از آنها «جو» است با 77 سال سن و نام دیگری «دونالد» است با 74 سال سن. برنامههای آنها برای اداره کشورشان هم فرق دارد. بایدن قرار است به برخی توافقات با اروپا، روسیه و یا حتی چین بازگردد و در زمینه مبارزه با کرونا هم روش دیگری را در پیش بگیرد. اما مسئله اینجاست که آیا این دو که به شدت تحت نفوذ لابیهای صهیونیستیاند، وقتی به ایران میرسند هم با هم فرق دارند؟ پاسخ این سؤال هم «بلی» است. منتهی این تفاوت نه در دشمنی بلکه در «نحوه دشمنی» با ایران است که این هم کاملا طبیعی است. اما اینطور نیست که یکی مخالف دشمنی با ایران و دیگری موافق دشمنی با ایران باشد. نه فقط این دو، که تمام روسای جمهور آمریکا تحت نفوذ صهیونیستها هستند و اصولا تصور پیروزی برای یک نامزد انتخابات ریاستجمهوری آمریکا بدون حمایت لابیهای صهیونیست هم «محال» است. آنها نمیتوانند با جمهوری اسلامی ایران دشمن نباشند!
4- شرایط اقتصادی امروز با کمی بالا یا پایین، شبیه به شرایط سال 92 است (اگرچه اوضاع اقتصادی آن سالها بهتر از امروز بود). جریان سیاسی که این هفت و نیم سال گذشته در راس امور بودند، پس از افتضاح برجام و شکست صد درصدی، خود را برای مردم «تمامشده» میدانند. پاسخ سؤال بعدی اینجاست که خود را نشان میدهد. آنها برای «تمام نشدن» باید پیروزی بایدن را جشن بگیرند. اگرچه معتقدیم، ترامپ هم اگر پیروز میشد، آنها همین روند را با ادبیاتی متفاوت در پیش میگرفتند! اگر به مواضع، مقالات و مصاحبههای عاملان وضع موجود دقت کنید، میبینید آنها دوباره به سمت استفاده از آن تئوری ویژه رفتهاند. درست مثل سال 92 و 96 مردم را از شرایط اقتصادی «میترسانند» (که از قضا این بار خود عامل به وجود آمدن آن هستند) و وعده میدهند اگر با بایدن مذاکره کنیم، اوضاع گل و بلبل میشود (درست مثل زمانی که میگفتند اگر با اوباما مذاکره کنند اوضاع گل و بلبل میشود). بنابراین یکی از مهمترین دلایل این همه سر و صدا، جلوگیری از حذف شدن از عرصه سیاسی کشور است. به زبان سادهتر، آنها با این سر و صداها، مبارزات انتخاباتی خود برای 1400 را از همین حالا شروع کردهاند! همان کسانی که میگفتند، پُست ریاستجمهوری در ایران در حد یک تدارکاتچی است برای رسیدن به چنین پستی، از هماکنون شروع کردهاند!
5- پاسخ اینکه چرا تحت هر شرایطی میگویند «برویم و مذاکره کنیم» را حقیر نمیدانم! شاید جز مذاکره راهحل دیگری بلد نیستند اما جالب است که این طیف، به گواهِ برجام و این هفت و نیم سالی که گذشت، نشان دادند، اتفاقا تنها کاری را که بلد نیستند، همین مذاکره است! سوای از سَبُک و سطحی بودن این نوع تفکر که معتقد است مشکلات فقط یک راهحل دارند و آن در خارج از کشور آن هم در یک سمت عالم(غرب) است باید گفت، هیچ کشوری-تاکید میشود- هیچ کشوری در دنیا وجود ندارد که بدون تلاش و پشتکار شبانهروزی و فداکاری به توسعه واقعی (نه مصنوعی و بادکنکی) رسیده باشد. شما یک کشور صنعتی و پیشرفته را نام ببرید که با نزدیک یا دور شدن به یک کشور دیگر توسعه یافته باشد، نه با همت و تلاش خود! فراموش نکنید! مهمترین عامل مرگ و میر مردان ژاپنی را، کار و تلاش زیاد گفتهاند!
تغییر مسیرعربستان و امارات از ترامپ به بایدن
مصیب نعیمی در روزنامه ایران نوشت:
اگر چه خوی استعمارگری و سلطهجویی امریکا و همچنین حمایت سردمداران امریکا از رژیم صهیونیستی تغییر چندانی نخواهد کرد، اما روابط امریکایی که جو بایدن رئیس جمهور آن باشد، با رژیمهای عربستان و امارات نسبت به امریکای ترامپ، حتماً تغییر خواهد کرد و همانطور که یکی از روزنامهنگاران عرب گفت، از این پس میتوان امارات و عربستان را یتیم خواند. چرا که حتی در صحنه داخلی در مظان اتهام هستند و مدتها پشتیبانی مالی گسترده از «دونالد ترامپ» چه در دوره زمامداری او و چه در هنگامه کارزار انتخاباتی 2020 به امید اینکه دور بعدی به نفع ترامپ تمام شود، داشته اند.
از طرف دیگر نوع سیاست جو بایدن و دموکراتها در قبال خاورمیانه متفاوت است و برعکس ترامپی هستند که با تکرویها و فردمحوریهای خود در بحرانهای مختلف منطقهای دست به انتحار سیاسی میزد. آنها میدانند، سیاستهایی که ترامپ در سالهای گذشته در خاورمیانه پیاده کرد، تنها موجب آسیبهای زیادی برای امریکا شده و بنابر این درصدد تغییر آنها خواهند بود. یکی از این مسائل جنگ یمن است که به گفته سران دموکرات مورد حمایت بایدن قرار نخواهد گرفت. ضمن اینکه به نظر نمیرسد، بایدن همچون ترامپ بخواهد هزینه حمایتهای بیجا از عربستانی که به عنوان رژیمی کودککش و رژیمی که مخالفان خود همچون خاشقچی را به مسلخ میبرد، بپردازد و لذا این دو امر میتواند عربستان را در انزوای کامل فرو ببرد.
امارات نیز که تقریباً در تمام جنایات 10 سال اخیر عربستان شریک بوده است، از جمله جنگ یمن، ادامه بمباران غیر نظامیان و کشتارهایی که مورد بدنامی غرب در ادعای حقوق بشر بوده، در دوره بایدن، شرایطی مشابه عربستان خواهد داشت. ضمن اینکه ارتباط برخی امرای سابق عربستان و عموزادگان محمد بن سلمان که در بند زندان اسیرند و از دایره قدرت خارج شدهاند، با جو بایدن و دموکراتها را نباید فراموش کرد. زیرا ارتباط آنها همچنان ادامه دارد و قطعاً دموکراتها ترجیح خواهند داد، به جای حاکمان فعلی عربستان که از موقعیتی متزلزل برخوردارند، با کسانی که پیشتر با آنها در ارتباط بوده و به آنها اعتماد بیشتری دارند، در ارتباط باشند. همینطور است وضعیت در امارات که محمد بن زاید با تکرویهای خود، همه برادرانش را از صحنه خارج کرده و موجب اختلاف بین حکام هفتگانه امارات چه در مسأله جنگ علیه یمن و چه موضوع عادیسازی رابطه با رژیم صهیونیستی شده است. امروز از نگاه شخصیتهای کارشناس منطقه، عربستان و امارات و بحرین از نوعی سرخوردگی آشکار رنج میبرند که مجبور هستند به دنبال راهکاری برای خروج از این وضعیت باشند.
گرچه فرصتهایشان محدود است و هزینههای آتی برای آنها بالا خواهد بود. با توجه به معادلات جدید و باخت زمامداران امارات و عربستان استراتژی منطقی و صادقانه جمهوری اسلامی ایران در تنشزدایی از منطقه و ممانعت از نفوذ دشمنان توطئهگر میتواند تنها راهکار رهایی از ترفند آنان بوده و همانگونه که وزیر خارجه کشورمان راهکار برونرفت از این چالش را همگرایی میان کشورهای منطقه و همزیستی مسالمتآمیز میان همسایگان دانستند ایران اسلامی با سعه صدر مثالزدنی خود تلاش خواهد کرد وحدت میان ملتهای منطقه را بازگردانده و کابوس جنگهای خانمانسوز را از این منطقه استراتژیک دور کند.
برای کسانی که به لبخند بایدن دلبستهاند...
سیدرضا بزرگی در روزنامه وطن امروز نوشت:
«جیک سالیوان»، «ایلان گلدنبرگ» و «دانیل بنایم» که هر ۳ در دولت اوباما نیز نقش فعالی در حوزه سیاست خارجی آمریکا داشتند، خود را برای حضوری پررنگ در وزارت خارجه این کشور در دوران ریاستجمهوری «جو بایدن» آماده میکنند. اندیشکده مرکز امنیت نوین آمریکا (Center for a New American Security) سپتامبر امسال، یعنی ۲ ماه قبل از انتخابات ریاستجمهوری این کشور، در گزارشی تاکید کرد دموکراتها به دنبال حل تدریجی و گامبهگام معمای ایران نیستند و رویکرد دولت اوباما در قبال «مرحلهبندی مذاکرات با ایران» را کنار گذاشتهاند! بر اساس گزارش این اندیشکده وابسته به دموکراتها، آنها به این نتیجه رسیدهاند که باید میان مذاکرات هستهای، منطقهای و موشکی با ایران، نوعی پیوستگی و توازی برقرار کرد. بر اساس این «توازی»، برگزاری هر مرحله از مذاکرات، نباید به مثابه پیششرطی برای انجام مذاکرات بعدی تلقی شود، بلکه لازم است سلسله مذاکراتی موازی -در حوزههای سهگانه ذکرشده- میان ایران، آمریکا، تروئیکای اروپا، چین و روسیه برگزار شود.
در نهایت، هر یک از این پروندهها و مذاکرات، به مثابه قطعات یک پازل و در یک زمان به یکدیگر متصل شده و اضلاع «توافق جامع با ایران» را تشکیل دهد. نکته مهم دیگر اینکه دموکراتها تاکید دارند «برجام»، نقطه آشکارساز امکان تغییر استراتژیها و ثوابت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. یکی از مهمترین دلایل تاکید دموکراتها بر «احیای ظاهری برجام» همین مساله است. انتقاد دموکراتها از ترامپ، بابت چرایی «عهدشکنی» یا «عدم بهرهمندی ایران از منافع برجام» نبود، بلکه آنها معتقد بودند ترامپ با خروج از برجام، «دروازه ورود به حوزه استراتژیک ایران» را تخریب کرد.
با توجه به آنچه اشاره شد، دموکراتها «برجام» را یک «ابزار» و نه یک «سند حقوقی» یا «هدف» قلمداد میکنند! بر همین اساس، قطعا دولت بایدن پس از حضور در کاخ سفید، تن به تعلیق تحریمهای ایران (حتی در صورت اعلام بازگشت به برجام) نخواهد داد. بایدن و دموکراتها معتقدند اگر تحریمهای بانکی، نفتی، اعتباری، بیمهای و... در قبال ایران تعلیق شود، اهرم «فشار هوشمندانه علیه ایران» از بین خواهد رفت. در چنین شرایطی دولت آمریکا نمیتواند پیوستگی این زنجیره خطرناک و ضد منافع ملی ایران را تضمین کند.
سوال اصلی اینجاست: دموکراتها در این باره چه تدابیری را اندیشیدهاند؟ پاسخ این سوال مشخص است: «بازگشت به برجام» در عین «عدم تعلیق تحریمهای ایران»! دموکراتها در مدیریت این بازی ید طولایی دارند! سال 2015 میلادی، زمانی که توافق هستهای میان ایران و اعضای 1+5 مورد تایید کنگره آمریکا قرار گرفت، «جان کری» و «جک لو» وزرای اسبق خارجه و خزانهداری آمریکا در بیانیهای به شرکتها و مؤسسات اعتباری و بانکی در سراسر اروپا و جهان اعلام کردند در عین تعلیق تحریمهای ایران، آنها باید مراقب «ضریب ریسکپذیری سرمایه» خود در آینده باشند! آنها تعلیق تحریمهای ایران را با چاشنی «هشدار» به شرکتهای بینالمللی اعلام کردند. در این میان، هزاران شرکت و کمپانی خصوصی در جهان، پیام دموکراتها را به وضوح دریافت کردند! در نهایت، تعداد انگشتشماری از بانکهای بینالمللی (آن هم به صورت محدود) با ایران وارد تعامل شدند. نتیجه این بازی هدفمند، عدم حضور شرکتهای خارجی در ایران بود. تفاوت این مساله در دوران اوباما و ترامپ این بود که در دوران دموکراتها، شرکتهای خارجی از ترس «ریسک بالای سرمایهگذاری در ایران» وارد این حوزه نشدند و در دوران ریاست جمهوری ترامپ، از ترس «تحریم و مجازات مالی»!
این بار دموکراتها جهت تکرار این بازی، یک پشتوانه عینی نیز دارند: «تجربه دوران ریاستجمهوری ترامپ»! بایدن با استناد به خروج جمهوریخواهان از برجام در دوران ترامپ و امکان تکرار آن در دولت بعدی جمهوریخواه آمریکا، به شرکتها و کمپانیهای بینالمللی هشدار خواهد داد مراقب سرمایههای خود در تعامل اقتصادی با ایران باشند! در عین حال، بایدن تاکید خواهد کرد جلوی این شرکتها را جهت سرمایهگذاری در کشورمان نخواهد گرفت(!)
شاید برخی افراد سادهلوح تصور کنند دموکراتها تا الان صرفا روی پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 متمرکز بوده و بتازگی قصد چینش قواعد و تاکتیکهای بازی خود در قبال کشورمان را دارند! حتی در مواضع برخی دولتمردان ما در قبال پیروزی بایدن در انتخابات 2020، این رویکرد اشتباه و خطرناک قابل مشاهده است. فراتر از همه این موارد، دموکراتها با بازگشت اعلامی به برجام، در آینده قدرت پیدا میکنند با عنوان «عضو حاضر در توافق هستهای»، تهدید استناد به مکانیسم ماشه علیه ایران و کشاندن پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد را پیدا کنند!
امیدواریم کسانی که به لبخندهای جو بایدن و عشوههای کریه دموکراتهای بدسابقه دل بستهاند، هر چه سریعتر متوجه شوند دموکراتها حتی از جمهوریخواهان نیز خطرناکترند.
تعلل عجیب در آستانه فاجعه !
جعفرگلابی در روزنامه آرمان ملی نوشت:
در زمانی که همه نگاهها به انتخابات پرحاشیه و تاثیرگذار آمریکا دوخته شده و افزون بر رسانهها و بازار، توجه مسئولان هم بدان معطوف است که البته در جای خود بسیار مهم است و باید به آن پرداخته شود، کرونا بر قدرت و شدت همهگیری خود افزوده است و در ستاندن قربانی رفتهرفته عددهای 400 را برایمان عادی کرده است و میرویم که به 500 و600 و بالاتر از آن هم عادت کنیم و مسئولان هم با کندی هرچه تمامتر به گفتن بایدها و شایدها اکتفا کنند! متاسفانه از ابتدای این همهگیری خیلی دیر عمل کردیم و با خونسردی گذاشتیم که اپیدمی از قم، استان به استان پیش رود و با سرعتی باورنکردنی همه کشور را فراگیرد!
اگر از همان ابتدا هزینههای قرنطینه قم و هر استانی که درگیر کرونا میشد را پرداخت میکردیم و مسئولانه و با برنامه، پیگیر و جدی تا رسیدن به یک نقطه اطمینانبخش پیش میرفتیم، قطعا هزینههای سرسامآور کنونی از انسانی گرفته تا اقتصادی بهوجود نمیآمد و معیشت بحرانزده مردم دچار زلزله مضاعفی نمیشد. کاملا روشن است که با وضعیت کنونی هر روز بر تعداد مبتلایان و درگذشتگان افزوده میشود و کادر درمان کشور به ستوه آمدهاند و رسما در حال حرکت به سمت یک فاجعه بزرگ هستیم.
هوا تازه در حال سرد شدن است وآلودگی هوا هم از راه میرسد و بنابر اجماع کارشناسان میدان برای معرکهآفرین کرونا بیش از گذشته فراهم خواهد شد و خدا میداند که در آینده نزدیک ابعاد فاجعه تا چه حد گسترده شود آنچنان که شاید امکان بازگشت به نقطه کنونی هم از دسترس خارج شود. نکته بسیار مهم این است که متولیان اصلی بجز سخنرانی و موعظه کردن و تصمیمات حداقلی کار دیگری انجام نمیدهند و مهمتر از آن با مردم سخن نمیگویند که علت این همه تعلل و درجا زدن چیست؟ اگر مشکل معیشت مردم است که هست آیا با ادامه روند کنونی اقتصاد مردم بیش از پیش ضربه نمیخورد؟ خانوادهای که اکنون دچار بحران معیشت است و زندگیشان به سختی میگذرد اگر یکی از اعضایش مبتلا شود چه وضعی پیدا خواهد کرد؟ گرسنگی و محرومیت چون همراه بیماری مرگبار و مسری شود همان خانواده گرسنه چگونه خواهند توانست از پس سختی روزگار برآید و خطر نابودی ایشان را تهدید نکند؟ مسئولان با کدام توجیه از تصمیمات فوری و همهجانبه احتراز آشکار دارند و افزایش مرگها ایشان را به تکاپو نمیاندازد؟ راستی عدد فوتشدگان روزانه به کجا باید برسد که قرنطینه شهرها در دستورکار قرار گیرد؟ چرا ما باید در همه چیزخود را مستثنا بدانیم و از تجربه دیگر کشورها درست استفاده نکنیم؟ متاسفانه روزهای سیاه کنونی از قبل پیشبینی شده بود و کسی برای جلوگیری از آن آستین همت بالا نزد و خوف آن وجود دارد که پیشبینیهای تکاندهنده کنونی هم محقق شوند و تازه و با تاخیر و پرخسارت باز هم تصمیمات حداقلی اتخاذ شوند. همانطور که خانم دکتر مینو محرز گفتهاند ظاهرا جان انسانها برای کسی مهم نیست و مردم خود باید چارهاندیشی کنند.
البته اگر واقعا وضع همینگونه است خدمت بزرگ به مردم آن است که این معنا به ملت گفته شود تا منتظر کسی و مسئولی نمانند و خود چارهیابی کنند. در حال حاضر اتفاقنظری در میان کارشناسان و برخی از مسئولان از شورای شهر گرفته تا نمایندگان تهران تا سازمان نظام پزشکی حاصل شده است که باید فورا و اضطرارا تهران و برخی از مراکز استانها حداقل به مدت 2هفته کاملا تعطیل شوند تا حداقل کادر درمانی نفسی بگیرند و زنجیره بیماری قدری ضعیفتر شود و امکان شکستن آن بهوجود آید. به نظر میرسد اگر تعللها همچنان ادامه پیدا کنند برای کارشناسان و همه معتقدان به مقابله همهجانبه و قاطع با اپیدمی کنونی راهی نمیماند جز اینکه به رهبری نامه بنویسند و خواستار ورود مصداقی ایشان به موضوع شوند و صد البته رسیدن به چنین نقطهای برای تعللکنندگان هرگز مناسب نیست. مسلما جان مردم که اکنون به ثانیهها بسته است بر فراز همه معادلات سیاسی و جناحی قرار دارد و دلسوزان واقعی برای حفاظت از آن لحظهای درنگ و ملاحظه را جایز نخواهند دانست.
نسبت به مرگ یکدیگر بی تفاوت شده ایم؟!
کورش شجاعی در روزنامه خراسان نوشت:
متاسفانه از ابتدای شیوع کرونا تاکنون بیش از 38 هزار نفر از هموطنان عزیزمان قربانی این ویروس مخوف و مرموز شدهاند، و تاسف بارتر این که در چند هفته اخیر بنا بر اعلام وزارت بهداشت روز به روز تعداد مبتلایان کووید 19 افزایش یافته و به رقم بیش از 10 هزار نفر در روز رسیده است و تلختر این که تعداد جان باختگان روزانه این بیماری نیز به رکورد بی سابقه 459 رسیده یعنی در هر 3 دقیقه یک عزیز هموطن ما در اثر ابتلا به کرونا جان میبازد به تعبیری مثل این است که روزانه 3 هواپیمای مسافربری با ظرفیت 150 نفر سقوط میکند و همه سرنشینان آنها از دنیا میروند یا این که تصور کنیم روزانه تمام سرنشینان 11 اتوبوس مسافربری با ظرفیت هر کدام 40 نفر در جادههای کشور جان میبازند یقینا این آمار آن قدر وحشتناک و تلخ و تکان دهنده هست که همه ما از مسئولان گرفته تا آحاد مردم تمهیداتی اساسیتر و بسیار جدیتر برای مهار و کنترل این بیماری مرگبار انجام دهیم به ویژه این که برنامه ریزی مسئولان و همکاری مردم و از همه مهمتر ایثار و تلاش ارزشمند و بی وقفه مدافعان سلامت قبل از موج چندم و توفنده اخیر کرونا باعث شده بود که نه تنها شیوع کرونا مهار و کنترل شود و در نتیجه تعداد مبتلایان کاهش یابد بلکه آمار قربانیان حتی به رقم 37 نفر در روز کاهش یافت.
اما چرا پس از آن موفقیتهای بزرگ در عرصه مهار و کنترل کرونا و کاهش مرگ و میر مدتی است که در عین تداوم تلاش کم نظیر مدافعان سلامت، علاوه بر شیوع گسترده و افزایش تعداد مبتلایان، آمار جان باختگان نیز به شکل بسیار نگران کنندهای بالا رفته است؟! اگر چه بیان و بررسی دلایل افزایش ابتلا و مرگ و میر بر اثر کرونا برعهده و در صلاحیت کارشناسان بهداشت و درمان و دیگر افراد ذی صلاح است اما به چند دلیل روشن و آشکار و خصوصا «نقش مردم» در این ماجرا میتوان اشاره کرد.
1 - حتما اجرایی شدن برخی تصمیمات ستاد ملی مقابله با کرونا در شیوع گسترده و آمار مرگ و میر در موج اخیر بسیاری موثر بوده است.
2 - گرچه رسانهها و به ویژه رسانه ملی برای ترغیب مردم به رعایت شیوه نامههای بهداشتی تلاشهای فراوانی کرده اما رساندن «پیامهای اقناعی» به مخاطبان و گسترش جامعه هدف از جمله وظایف رسانه هاست که گویا دراین زمینه آن چنان که باید دقیق عمل نکردهاند.
3 - بی گمان برخی کارکنان ادارات و سازمانهای دولتی و غیردولتی در محل کار خود به دلایل مختلف آن چنان که باید شیوه نامههای بهداشتی تعیین شده برای مهار کرونا را رعایت نکردند که هر یک از ما مردم به نوعی با این صحنهها مواجه شده ایم. آیا همین رفتارها در شیوع کرونا موثر نبوده است؟!
4 - ازدحام در بعضی دوایر و سازمانهای دولتی و غیردولتی به دلیل تحقق نیافتن «دولت الکترونیک» و پاسخ گو نبودن این سازمانها در فضای مجازی و راه نیفتادن کار مردم در این فضا عامل موثر دیگری در گسترش این بیماری شده است.
5 - رعایت نشدن پروتکلهای بهداشتی توسط شاغلین برخی اصناف نیز در گسترش کرونا موثر بوده است.
6 - بدون تعارف تداوم برخی جشنها و مهمانیها و دورهمیهای خانوادگی و مجالس ترحیم نیز حتما در گسترش موج اخیر کووید 19 تاثیر به سزایی داشته است.
7 - بی تفاوت شدن برخی از ما مردم نسبت به این بیماری و رعایت نکردن شیوه نامههای بهداشتی در خانواده و جامعه از دیگر عوامل موثر در شیوع کروناست.
8 - هنوز که هنوز است در برخی از ادارات و سازمانها و در برخی پاساژها و مغازهها و. .. ممنوعیت ارائه خدمت به کسانی که ماسک نمیزنند، جدی گرفته نمیشود! آیا این رفتارها خود عامل موثری در گسترش کرونا نیست؟!
9 - آیا رفتار برخی از ما مردم که به دلایل مختلف از جمله «خودخواهی افراطی» در این شرایط بحرانی همه گیری کرونا حتی ماسک نمیزنیم و از سفرهای تفریحی صرف نظر نمیکنیم در افزایش ابتلا به این بیماری و مرگ ناشی از آن موثر نیست؟!
10 - بی گمان تعطیلی امر به معروف و نهی از منکر با زبان نرم و دلسوزانه و مودبانه در مواجهه با آن عده از هموطنانی که شیوه نامههای بهداشتی مقابله با کرونا را رعایت نمیکنند نیز در گسترش این بیماری موثر بوده است.
11 – حتما جهشهای ژنتیکی ویروس منحوس کرونا نیز در گسترش بیماری کووید 19 موثر بوده است.
12 – و یقینا در قرنطینه نبودن تعدادی از مبتلایان به کرونا در شیوع گسترده موج اخیر این بیماری تاثیر داشته است.
و. ..
با این اوصاف و با وجود هجمه مرگبار ویروس کرونا و موج جدید این بیماری و با در نظر گرفتن نزدیک شدن به فصل سرما و افزایش تعداد مبتلایان به سرماخوردگی و آنفلوآنزا که علایم آن شباهتهایی به بیماری کووید 19 دارد و با توجه به آمار تکان دهنده جان باختن هر 3 دقیقه یک نفر از هموطنانمان آیا وقت آن نرسیده که هر یک از ما مردم بنا بر وظیفه شرعی، انسانی، اخلاقی، وجدانی و عاطفی برای جلوگیری از گسترش و شیوع هر چه بیشتر کرونا و کاهش و به صفر رساندن آمار مرگ و میر عزیزانمان، شیوه نامههای بهداشتی را رعایت کنیم. به شست و شوی دست هایمان اهمیت دهیم، مسافرت نرویم، پاساژگردی نکنیم، حتما ماسک بزنیم و. ..
تا علاوه بر این که نقش خود را در مهار کرونا به خوبی ایفا کنیم بلکه مهمتر این که وجدانمان نزد خود و پیشگاه خداوند عالمیان راحت باشد که ما در ابتلا و جان باختن افراد خانواده و جامعه خود نقشی نداشته ایم و نسبت به قربانی شدن و مرگ یکدیگر بی تفاوت نبوده، نیستیم و نخواهیم بود.
تحلیل اعتقادی انتخابات امریکا
عبدالله گنجی در روزنامه جوان نوشت:
تحلیل انتخاباتها معمولاً از ابعاد سیاسی-اجتماعی و اقتصادی و روابط بینالملل انجام میشود. نقاط ضعف و قوت کمپینها و نامزدها و گفتمانها نیز در تحلیل نتایج انتخابات مؤثر است. اما نگارنده معتقدم ما ایرانیها نمیتوانیم درک اعتقادی خود از انتخابات امریکا را نادیده بگیریم. اینکه چرا ترامپ از دوره قبل رأی بیشتری آورد، اما باخت یعنی چه؟
برای فهم مسئله اجازه دهید چند آورده ترامپ را بررسی نماییم. ترامپ بیکاری در امریکا را در ۴۰ سال گذشته به کمترین رقم رساند. با قرارداد ۴۰۰ میلیارد دلاری با سعودیها رونق کسبوکار را به راه انداخت. در همین هفته منتهی به انتخابات ۴۱ درصد امریکاییها اعلام کردند وضع اقتصادیشان در دوران ترامپ بهتر شده است. ترامپ قله دستاوردهای خود را رفع بیکاری میدانست و مرتب از واژه The First America (اول) برای امریکا در همه زمینهها استفاده میکرد. ناسیونالیسم امریکا را تولید و بازتاب میداد و از قضا بزرگترین خدمت را به صهیونیستها با ضمیمه کردن بلندیهای جولان به اسرائیل و انتقال پایتخت به بیتالمقدس انجام داد. از سوی دیگر نگارنده معتقد نیستم که ترور حاجقاسم سلیمانی بر رأی مردم امریکا مؤثر بود. اول اینکه رأی ترامپ نسبت به گذشته رشد داشت. دوم اینکه مردم امریکا سیاسی نیستند و سیاست خارجی مسئله اصلیشان نیست. سوم اینکه رسانههای استکباری و صهیونیستی از حاجقاسم تصویری مشابه بنلادن یا بغدادی مخابره کردهاند؛ لذا نمیتوان گفت، چون ترامپ فرمان ترور حاج قاسم را صادر کرده بود مردم به وی پشت کردند. پس منظور از تحلیل اعتقادی چیست؟ ترامپ از جایی خورد که به مخیله هیچکس نمیرسید.
۴۵ روز بعد از شهادت حاجقاسم خداوند متعال ناگهان علل و اسبابی را فراهم کرد که قلههای دستاوردهای ترامپ را یکی پس از دیگری منهدم کرد. کرونا گرچه جهانی است، اما امثال کشور ما، چون در تحریم بود تکانههای حداکثری نخورد، اما The First America ناگهان به اول شدن در مرگومیر و بیماری، رشد بیکاری، درگیریهای نژادی، سرگردانی کشتیهای نفت در سواحل، رفتن قیمت نفت به زیر منفی و ناتوانی دولت در کنترل بیماری و مواجهه سطحی رئیسجمهور با مسئله (مثل خوردن وایتکس) باعث شد که همه نقاط قوتی که ترامپ روی آن مانور میداد خاکستر شود و نه اقتصاد دیگر سر جای خودش بود و نه سلامت مردم. از سوی دیگر رسانههای امریکا اجماعی علیه ایشان ساختند که حتی سخنرانی مستقیم وی در انتخابات را قطع کردند یا توئیتهای وی را مخفی میکردند. نخبگان دو حزب به این جمعبندی رسیدند که ترامپ مأمور افول امریکاست، بنابراین حتی جمهوریخواهان پشت ایشان را خالی کردند، رسانهها علیه وی شدند و شد آنچه باید میشد.
به تعبیر رهبر انقلاب، بولتون، پمپئو و ترامپ رفتند، اما انقلاب اسلامی ماند. اما شاید هیچ عاملی مانند پیدایش ناگهانی کرونا و پیامدهای آن به وی ضربه نزد و این هم دست غیبی است که هیچکس گمان نمیکرد امریکای اول در همه چیز را به امریکای اول در هیچ چیز تبدیل کند. ترامپ اینقدر بیدستاورد شده بود که میگفت ایرانیها منتظرند من رأی بیاورم و بیایند مذاکره کنند و...، اما آنچه را نباید در تحلیل اعتقادی دور از ذهن داشته باشیم، مقاومت ملت ایران بود. اگر ترامپ بعد از ۴۲ سال توانسته بود این مقاومت را بشکند حتماً بزرگترین برگ برنده را در انتخابات داشت، اما مقاومت و همراهی ملت با مسئولان کشور این دستاورد را به خواب تعبیر ناشدنی تعبیر کرد. تیم بایدن نیز این چهار سال را دیده است و به قول جان کری: «پادشاه عمان به من گفت اگر ایرانیها سر میز مذاکره احساس بیاحترامی کنند و از موضع بالا با آنان صحبت کنید مذاکره را ترک میکنند و من در تمام دوران مذاکره این موضوع را مدنظر داشتم.»
لذا ما میدانیم مشکل ما با امریکا ماهیتی و وجودی است، اما آبدیدگی ملت ایران در کوران حوادث آنان را مجبور خواهد کرد مسیر خود را از جاده فعلی جدا کنند.