به گزارش مشرق، ماه نوامبر ۱۰۲ سال پیش (۱۹۱۸) نیروهای متفقین با امپراتوری آلمان پیمان آتشبس امضا کردند و جنگ بزرگ اول جهانی با شکست آلمان به پایان رسید. بهجز اسپانیا، سوئیس، هلند و کشورهای اسکاندیناوی تمام اروپا درگیر این جنگ شدند با اینحال تبعات و پیامدهای این جنگ بزرگ به مرزهای اروپا محدود نبود و کشورهای منطقه غربآسیا از جمله ایران دستخوش حوادث و اتفاقات ناگواری شدند.
اغراق نیست اگر بگوییم ایران در این جنگ بیشترین خسارات مادی و جانی را متحمل شد. امری که به نسل کشی شباهت داشت و جمعیت ایران را نصف کرد! در ادامه این گزارش و در ایام سالگرد پایان جنگ جهانی اول نگاهی به تاریخچه و علل و زمینههای این نسلکشی در ایران میاندازیم.
** ایران چگونه اشغال شد؟
جنگ جهانی اول هشت روز پس از تاجگذاری احمد شاه قاجار با قتل ولیعهد اتریش در سارایوو آغاز شد. نخستوزیر وقت ایران مستوفیالممالک بلافاصله پس از آغاز جنگ، بیطرفی کامل خود را اعلام کرد اما ضعف دولت مرکزی ایران بهحدی بود که طرفین درگیر جنگ از جمله روسها و انگلیسیها از شمال و جنوب به خاک ایران تجاوز کردند و توجهی به اظهارنظر دولت ایران نکردند.
روسهای تزاری به فرماندهی ژنرال «باراتف» از بندر انزلی تا اصفهان پیش آمدند و انگلیسیها نیز که در جنوب ایران و خلیج فارس از گذشته پایگاه داشتند، وارد خاک ایران شدند. غرب ایران نیز مورد تاخت و تاز عثمانیها که جبهه مقابل روس و انگلیس و متحد آلمان بود مورد حمله قرار گرفت و عثمانیها با حمایت آلمان از مرزهای غرب کشور تا مرکز همدان پیش آمدند.
بهرغم اینکه ایران از کانون جنگ یعنی اروپا فاصله داشت و اعلام بیطرفی کرده بود اما یکی از میادین اصلی جنگ بود. نابسمانی اقتصادی، ضعف قوای نظامی و وابستگی سران دربار قاجار به روس و انگلیس مجموعاً مصیبتهایی بود که دود آن به چشم مردم رفت که در ادامه به آن اشاره میشود.
دولت موقت ملی که به ریاست مافی و عضویت آیتالله مدرس در کرمانشاه تشکیل شد
پیشروی قوای روسیه و انگلستان به سمت تهران موجب شد تا برخی سیاستمداران به اصفهان کوچ کنند و از اصفهان به کرمانشاه بروند و دولت موقت ملی را تشکیل دهند که آیتالله مدرس یکی از اعضای آن بود. ریاست این حکومت انتقالی که نظامالسلطنه مافی بود مورد حمایت مراجع نجف قرار گرفت و تلاش کرد با اشغالگری بیگانگان مقابله کند.
قوای روسیه تزاری شهرهای تبریز، ارومیه، همدان، قزوین، زنجان و کرمانشاه را تا سال ۱۲۹۴ در تصرف خود داشت و با بیرون کردن عثمانیها از مناطق اشغالشده خود جای عثمانی را پر کردند.
پیشروی دو کشور به خاک ایران ادامه داشت تا اینکه در اکتبر ۱۹۱۷ (دیماه ۱۲۹۶) امپراتوری تزاری فروپاشید و حکومت شوروی جایگزین آن شد. در این زمان بخش مهمی از غرب ایران در اشغال امپراتوری عثمانی بود و در جنوب نیروی «تفنگداران جنوب» (پلیس جنوب) که انگلیسیها به وجود آورده بودند فرمانروایی میکردند.
بحران مالی، گرسنگی و قحطی موجب شد تا دولتهای منصوب احمدشاه قاجار یکی پس از دیگری استعفا دهند و تاب مقاومت نداشته باشند. ۲۵ دی ماه ۱۲۹۶ عینالدوله از سمت صدراعظمی استعفا داد و حسن مستوفیالممالک به جانشینی وی تعیین شد. مشکلات داخلی ادامه داشت ولی در این دوره با امضای قراردادی میان شوروی و آلمان (قرارداد برِسْت لیتُوْسک) روسها مکلف به بیرون بردن نیروهای خود از ایران شدند.
مستوفیالممالک نیز در برابر مشکلات داخلی تاب مقاومت نیاورد و روز هشتم اردیبهشت ۱۲۹۷ از ریاست دولت کنارهگیری کرد. احمد شاه نجفقلی خان صمصامالسلطنه را به جانشینی وی منصوب کرد ولی دو ماه بعد با مخالفت شدید مردم و بسته شدن بازار و دکاکین برکنار شد و احمد شاه مجدداً وثوقالدوله را منصوب کرد.
با روی کار آمدن وثوقالدوله، روسها خاک ایران را ترک کردند. در دوران نخستوزیری وثوقالدوله، جنگ جهانی اول با شکست متحدین (عثمانی، ایتالیا و آلمان) پایان یافت و نیروهای عثمانی نیز تا پایان سال ۱۹۱۸ ایران را تخلیه کردند. خالی شدن میدان نبرد از روسها و عثمانیها، با تقویت نیروهای انگلیسی در ایران و گسترش دامنه عملیات آنها تا شمال کشور همراه بود.
انگلیسیها تلاش کردند پا جا پای روسها در شمال ایران بگذارند و پایگاههایی در بندرانزلی و کراسنووُدسک ایجاد شد و ادوات نظامی از راه بغداد و باتومی به دریای مازندران منتقل کردند.
نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار میکردند و این خود موجب به وجود آمدن قحطی در ایران شد.
** قحطی چگونه پدید آمد؟
حکومت مرکزی صرفنظر از معضلات سیاسی، با بحرانهای متعددی در ابعاد اقتصادی نیز مواجه بود و به دلایل گوناگون از جمله دخالت بیگانگان، درگیریهای سیاسی جناحهای حاکم، بیلیاقتی و فساد جمعی از دولتمردان، فقر و محرومیت تودههای مردم که به طرز اعجابانگیری رو به گسترش بود، اوضاع نابسامان موجود را پیچیدهتر کرده بود.
نیروهای اشغالگر انگلیس تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان در جنگ خود، خریداری کرده و احتکار میکردند. عجیبتر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد.
سربازان انگلیسی علاوه بر این به دلیل عدم رعایت بهداشت موجب شیوع بیماریهایی نظیر آنفولانزا و وبا در ایران شدند که به دلیل قحطی و عدم توانایی مردم برای مقاومت در برابر بیماریها، مبتلایان جان خود را از دست میدادند.
جان لارنس کالدول وزیر مختار آمریکا در ایران در این رابطه نوشته است: «کمبود مواد غذایی به ویژه گندم و انواع نان، سراسر ایران به ویژه مناطق شمالی، حاشیهای و نیز تهران را چنان در برگرفته که پیش از آغاز زمستان، فقر و رنج وسیعی پدید آمده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی چند برابر خواهد شد. حتی در این موقع از سال، قیمت ارزاق به بالاترین حد خود در چندین سال گذشته رسیده و کمبود غله و میوهجات حقیقتاً هشداردهنده است و همین اتفاقها هم افتاد.»
جعفر شهری باف، نویسنده و پژوهشگر ایرانی نیز که در زمان وقوع این فاجعه، دوران کودکی را میگذرانده، نوشته است: «در همین قحطی نیز بود که نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزموار روی هم انباشته شده، کفن و دفن آنها میسر نمیگردید و قیمت گندم از خرواری ۴ تومان به ۴۰۰ تومان و جو از من ۲ تومان به ۲۰۰ تومان رسیده، هنوز دارندگان و محتکران آنها حاضر به فروش نمیشدند!»
ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی جان بسیاری از مردم ایران را گرفت و بنا بر برخی نوشتهها بین ۱۰ تا ۲۵ درصد مردم ایران یعنی ۹۰۰ هزار تا دو و نیم میلیون نفر بهدلیل شیوع این ویروس به کام مرگ فرو رفتند.
** آنفلونزای اسپانیایی؛ قاتل یک میلیون ایرانی
در پایان جنگ جهانی اول بیماری واگیرداری با نام ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی که مردم آن را زکام فرنگی نام نهاده بودند در کشور شیوع پیدا کرد.
ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی جان بسیاری از مردم ایران را گرفت و بنا بر برخی نوشتهها بین ۱۰ تا ۲۵ درصد مردم ایران یعنی ۹۰۰ هزار تا دو و نیم میلیون نفر بهدلیل شیوع این ویروس به کام مرگ فرو رفتند. آنفلوآنزای اسپانیایی که ویروسی همهگیر در جهان (دنیاگیر) بود، بهنسبت دیگر کشورها، تلفات بسیاری از ایران گرفت.
در شهر شیراز در مدت یک ماه، یکپنجم مردم شهر کشته شدند. آنفلوآنزای اسپانیایی همچنین با وزش بادی بهیکباره وارد تهران شد و چهره شهر را تیره و تار کرد.
آنفلوآنزای اسپانیایی را نظامیان خارجی وارد ایران کردند. اگرچه نام آن اسپانیایی است، اما منشأ آن اسپانیا نیست و بسیاری محل تولد آن را آمریکا میدانند. اسپانیا در جنگ جهانی اول شرکت نداشت و ضرورت شفافیت و اطلاعرسانی در خصوص آنفلوآنزای جدید را درک کرد و مردم را نسبت به وجود چنین ویروسی آگاه ساخت، از این رو ویروس زاییده جنگ جهانی اول، آنفلوآنزای اسپانیایی در جهان نام گرفت.
گفته میشود یک سوم مردم جهان (حدود ۵۰۰ میلیون نفر) به ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی دچار شدند که از این تعداد بین ۱۷ تا ۵۰ میلیون نفر جان خود را از دست دادند. بیشترین تلفات در کشورهای جهان سوم بود که ایران در این بین تلفات بسیار زیادی داشت. تلفات آنفلوآنزای اسپانیایی در جهان معادل تلفات جنگ جهانی اول بود.
در جریان جنگ جهانی اول، نیروهای انگلیسی، روسی و عثمانی از چهار مسیر و در چهار مرحله این ویروس را وارد کشور کردند. روسها از شمالشرق و شمالغرب کشور، این ویروس را وارد ایران کردند که البته همهگیری آن محدود و کوچک بود. نیروهای امپراتوری روسیه این ویروس را از نیروهای آمریکایی گرفته بودند و در شهرها و روستاهای مشهد و بندرانزلی شیوع پیدا کرد.
نیروهای عثمانی نیز از غرب کشور و از طریق جنگزدگان آشوری و ارمنی ویروس را وارد ایران کردند. اما موج اصلی و بزرگ این بیماری توسط نیروهای انگلیسی و نیروهای نظامی هندی وابسته به انگلیس از جنوب کشور وارد ایران شد و شهرهای جنوبی ایران از جمله بندرعباس، بوشهر و شیراز آلوده شد. هندیهای بسیاری نیز بر اثر ابتلا به این بیماری در ایران کشته شدند. نیروهای نظامی انگلیس هم مبتلا به این ویروس شدند، اما آنها مواد غذایی، غلات و نیازهای مردم را به غارت برده بودند و از تجهیزات درمانی برخوردار بودند و از این رو تلفات چندانی ندادند و از خطر آنفلوآنزای اسپانیایی در امان ماندند.
درباره میزان دقیق کشتههای جنگ جهانی اول در ایران آمار دقیقی در دست نیست اما این رقم بهحدی هست که بتوان عنوان نسلکشی بر آن گذاشت. یکی از آثار مفید در این زمینه، کتاب "قحطی بزرگ" نوشته محمدقلی مجد است.
** میزان جمعیت ایران و کشتهها
درباره میزان دقیق کشتههای جنگ جهانی اول در ایران آمار دقیقی در دست نیست اما این رقم بهحدی هست که بتوان عنوان نسلکشی بر آن گذاشت. یکی از آثار مفید در این زمینه، کتاب "قحطی بزرگ" نوشته محمدقلی مجد است. آقای مجد یکی از پژوهشگران تاریخ معاصر ساکن آمریکاست که با بررسی اسناد منتشر شده، از قتل عام ۸ تا ۱۰ میلیون ایرانی بین سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ خبر میدهد؛ چیزی حدود ۴۰ درصد از جمعیت حدوداً ۲۰ میلیونی ایران در آن زمان!
از آنجا که نسلکشی اروپاییها بویژه انگلستان لکه ننگی بر دامن این کشورهاست، در سالهای اخیر تلاش کردند آمار واقعی قتلعام را از تخمین ۸ تا ۱۰ میلیونی به ۱ الی ۲ میلیون تقلیل دهند. برای مثال شبکه یورونیوز سال گذشته در گزارشی به نقل از تورج اتابکی، استاد کرسی تاریخ اجتماعی خاورمیانه و آسیای مرکزی در دانشگاه لیدن هلند، درباره صحت ادعای مرگ حداقل ۸ میلیون ایرانی در جریان جنگ جهانی اول، گفت: «تا پیش از محمدقلی مجد هیچ مورخی مدعی نشده بود جمعیت ایران در زمان جنگ جهانی اول ۲۰ میلیون نفر بوده و نیمی یا کمی کمتر از این ۲۰ میلیون نفر از بین رفته است... منابع آقای محمدقلی مجد منحصر است به آرشیو واشنگتن. در صورتی که ما باید همه روایتها را در نظر بگیریم. اسناد انگلیسیها و آمریکاییها و روسها را در کنار اسناد داخلی مد نظر قرار دهیم و نهایتاً روایتی بدست دهیم که یکسویه و تکمنبعی نباشد.... تخمین جمعیت به شیوه علمی، بر اساس تمام گزارشها و احصائیههای پراکنده درباره جمعیت ایران در طول جنگ جهانی اول و نیز گزارشهای قبل از جنگ، نشان میدهد که جمعیت ایران در زمان جنگ جهانی اول حدود ۱۰ میلیون نفر بوده است.»
مجد در کتابش به این ادعا که پیش از آن هم توسط انگلیسیها و روسها مطرح شده، پاسخ داده است: «برخلاف ادعاهای برخی نویسندگان روس در قبل از جنگ جهانی اول و نیز برخی آثار انگلیسی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مبنی بر اینکه جمعیت ایران تنها ۱۰ میلیون نفر بوده، جمعیت واقعی ایران در ۱۹۱۴ دست کم ۲۰ میلیون نفر بوده است، اما تا ۱۹۱۹ به ۱۱ میلیون نفر کاهش یافته است.»
او در بخش دیگری از این کتاب در توضیحات بیشتر مبنی بر نامعتبر بودن اسناد انگلیسی و روسی که اتابکی از آنها سخن میگوید، نوشته است: «پیش از جنگ جهانی اول، برای مقامهای آمریکایی در ایران روشن بود که روسها و انگلیسیها آشکارا تلاش میکردند تا جمعیت ایران را خلاف واقع و کمتر از آن چه که بود ارایه کنند. مورگان شوستر مدیرکل مالیه ایران، درباره جمعیت ایران در آغاز قرن بیستم چنین اظهار میکند: «درباره جمعیت ایران به شکلی منحصر به فرد، خلاف واقع اظهار نظر شده است؛ به نظر میرسد این به اصطلاح سرشماری شصت سال پیش اساس آماری است که در برخی کتب ارائه شده و عموماً هم از سوی خارجیان پذیرفته شده است. واقع ان است که از آن موقع تاکنون هیچ سرشماریای انجام نشده است. اما اروپاییانی که با اوضاع آشنایی دارند تخمین میزنند کل جمعیت حدود ۱۳ میلیون تا ۱۵ میلیون نفر باشد. جمعیت تهران طی چهل سال گذشته از ۱۰۰ هزار به ۳۵۰ هزار نفر افزایش یافته است.» از روی نتایج انتخابات تهران در پاییز ۱۹۱۷ میتوان نشان داد، اعداد ارائه شد شوستر درباره جمعیت تهران درست است. در انتخابات دوره چهارم مجلس در تهران در ۱۹۱۷، ۷۵ هزار رای در تهران و روستاهای اطراف اخذ شده است.»
مجد در کتاب قحطی بزرگ به نوشته راسل نیز اشاره کرده است که عنوان کرده: «ایران به وسعت اتریش، آلمان و فرانسه و جمعیت آن، ۲۰ میلیون نفر است.» او در کتابش به طور مفصل به آمار و ارقام ارائه شده توسط انگلیسیها و روسها پرداخته و با استناد به برخی آمار و گفتهها، آن آمار و ارقام را خلاف واقع دانسته است.