سرویس جهان مشرق - پایگاه آمریکایی پراجکت سیندیکیت در مقالهای به قلم پیتر سینگر، استاد دانشگاه پرینستون نوشت: جو بایدن پیروز انتخابات ریاست جمهوری شده است، اما دوران دشواری برای بازیابی دغدغههای اخلاقی در کشوری خواهد داشت که در آن شمار بسیار زیادی از رأیدهندگان نسبت به رفاه دیگر جامعه آمریکا بیتفاوت شدهاند. دونالد ترامپ شکست خورده است، اما انتخابات نشان داد که شمار بیشتری از آمریکاییها نسبت به هر زمانی در گذشته، مانند وی دچار خودشیفتگی شدهاند.
پیتر سینگر میگوید: نتیجه انتخابات آمریکا هنوز قطعی نشده است. جو بایدن گفته است که باور دارد در مسیر پیروزی است. رئیسجمهور ترامپ نیز، بدون هیچ مدرکی، گفته است: «ما قطعاً پیروز این انتخابات شدیم»، و افزوده است که برای جلوگیری از «یک تقلب بزرگ در تاریخ کشور ما» به دادگاه عالی خواهد رفت. در صورتی که کار انتخابات به دادگاهها بکشد، ممکن است نتیجه رسمی طی روزهای آتی مشخص نشود، چراکه دادگاهها باید در مورد حذف یا عدم حذف برخی از برگههای رأی تصمیمگیری کنند.
مبارزه بر سر روح آمریکا
بایدن در جریان سخنرانیاش در گردهمایی ملی دموکراتها در ماه اوت گذشته، مدعی شد که انتخابات یک «مبارزه بر سر روح آمریکایی» است. اگر این استعاره را جدی بگیریم، میتوانیم اینگونه نتیجهگیری کنیم که نتایج ناقص انتخابات نشان میدهد که شیطان پیشاپیش بخش بزرگی از روح آمریکایی را تسخیر کرده است. ترامپ چه پیروز شود چه شکست بخورد، رأی حدود ۷۰ میلیون آمریکایی را کسب کرده است. بایدن ۷۳ میلیون رأی دارد، اما باز هم ترامپ برنده حدود نیمی از همه رأیها شده است. البته نباید آنها که دارای شرایط رأی دادن بودند اما تصمیم گرفتند رأی ندهند را نادیده گرفت. با توجه به اینکه ۱۶۰ میلیون نفر رأی دادهاند و تعداد کل واجدین شرایط رأی دادن ۲۳۹ میلیون نفر بوده است، و با فرض اینکه پنج میلیون نفر از کسانی که رأی ندادند مریض بودند یا با موانع جدی برای رأی دادن مواجه بودند، باز هم ۷۴ میلیون نفر آمریکایی باقی میمانند که با عدم شرکت در انتخابات نشان دادهاند که سرنوشت کشورشان و جهان، آنقدر برایشان اهمیت نداشته که رأی بدهند، و این لکه ننگی است بر روح آنها. بنابراین، به نظر میرسد که برای ۱۴۴ میلیون آمریکایی، یا حدود شش نفر از هر ده نفری که دارای شرایط رأی دادن بودهاند، این مبارزه بر سر روح آمریکا پیشاپیش با شکست مواجه شده است.
دروغهای مرگآور
در ادامه این مقاله آمده است: حال توجه داشته باشید که انتخابات در زمانی برگزار شد که کووید-۱۹ جان بیش از ۲۴۰ هزار آمریکایی را گرفته بود. این رقم بیشتر از میزان مرگ و میر در دیگر کشورهاست، و ایالات متحده بالاترین نرخ مرگ در هر یک میلیون نفر را مقایسه با همه کشور دارد، غیر از شش کشور (یا هشت کشور در صورتی که سن مارینو و آندورا را نیز حساب کنیم). واشنگتنپست ویدئویی از گفتههای ترامپ در ۴۰ مورد مجزا از ماه فوریه تا درست قبل از انتخابات، منتشر کرده است که در آنها وی میگوید ویروس «در حال نابودی است». باب وودوارد، یکی از محترمترین روزنامهنگاران در ایالات متحده، در کتابش با عنوان خشم عنوان کرده است که ترامپ در خلال مصاحبهای به وی گفته که از همان ابتدا میدانسته ویروس کرونا خیلی بیشتر از آنفولانزا خطرناک است. با این وجود، وی به مردم عکس این را میگفت، و به این ترتیب با قرنطینههای سفت و سخت از نوعی که در برخی دیگر از کشورها میزان ابتلا به ویروس و مرگ را تا حد چشمگیری کاهش داده است، مخالفت کرد.
برای نمونه در استرالیا، رهبران سیاسی هر دو حزب اصلی عمدتاً از توصیه متخصصان پزشکی برجستهشان پیروی کردند. میزان مرگ و میر در استرالیا، ۳۵ فوتی در هر یک میلیون نفر بوده است، در حالی که در آمریکا این رقم ۷۲۷ فوتی در هر یک میلیون بوده است. درست قبل از انتخابات، مشاور پزشکی خودِ ترامپ با اظهارات ترامپ مبنی بر اینکه بیماری همهگیر به زودی تمام میشود مخالفت میکرد. سپس آتشسوزیهای فاجعهبار در کالیفرنیا و اورگان روی داد، که تخلیه حدود ۲۵۰ هزار نفر را ضروری ساخت. دانشمندان گفتند که گرمایش جهانی، با افزاش دما و کاهش میزان رسوب آب، سبب افزایش احتمال چنین آتشسوزیهایی شده است. این پیشزمینه ایدئالی برای بایدن است تا رأیدهندگان را قانع کند که میزان انتشار گازهای گلخانهای آمریکا باید کاهش یابد، چراکه آمریکا در میان کشورهایی است که بالاترین نرخ انتشار سرانه گازهای گلخانهای را دارند. بایدن با انتصاب الکساندریا اکازیو-کرتز، که پیشتر از پیمان سبز جدید حمایت کرده بود، به عنوان یکی از اعضای تدوین سیاست اقلیمی کابینهاش، تعهد خود نسبت به کاهش گرمایش جهانی را نشان داده است.
با این اوصاف، بایدن میبایست پیروز قاطع انتخابات در آمریکا میشد. در عوض، نتیجه انتخابات منوط به اختلاف ناچیز آراء در چندین ایالت، یا رأی نهایی دادگاه است. این انتخابات، امیدهای همه کسانی را که گمان میکردند رأیدهندگان آمریکایی از فرصت موجود برای کنار زدن قاطع رئیسجمهوری که نشان داده است هیچ دغدغهای بابت مسائل اخلاقی ندارد، استفاده میکنند، بر باد داد.
بیاخلاقی محض
اینکه میگویم ترامپ هیچ دغدغهای نسبت به مسائل اخلاقی ندارد حاکی از مخالفتم با دیدگاههای وی نیست. زمانی که ویدئو مربوط به قتل جورج فلوید توسط یک افسر پلیس سفیدپوست منتشر شد. اما ترامپ هیچ تلاشی نکرد تا از مقامش به عنوان رئیسجمهور برای گردهم آوردن ملت در راستای غلبه بر بیعدالتی نژادی آشکار استفاده کند. وی ترجیح داد که از این اعتراضات برای رسیدن به اهداف سیاسی خود استفاده کند و بهغلط مدعی شد که بایدن خواستار «قطع تأمین مالی نیروی پلیس» شده است. تمایل ترامپ به تغییر دیدگاههایش بنا به مزیتهای سیاسیاش، به امری فراگیر در حزب جمهوریخواه بدل شده است. از لحاظ بیشرمی، سناتور لیندسی گراهام بینظیر است. در مارس ۲۰۱۶، زمانی که اوباما قاضی مریک گارلند را برای تصدی کرسی دادگاه عالی در پی مرگ آنتونین اسکالیا معرفی کرد، گراهام با این استدلال که انتخابات ریاست جمهوری در ماه نوامبر برگزار میشود و فرد پیروز باید در مورد جایگزین اسکالیا تصمیم بگیرد، با پر کردن آن کرسی خالی مخالفت کرد. وی برای اینکه نشان دهد بر طبق اصول عمل میکند، گفت «از شما میخواهم که از سخنانم علیه من استفاده کنید.
اگر یک رئیسجمهور جمهوریخواه در سال ۲۰۱۶ بر سر قدرت بود، و یک کراسی خالی در سال آخر دوره نخست وجود میداشت، میتوانید بگویید لیندسی گراهام گفته است اجازه دهید رئیسجمهوری بعدی، هر که باشد، در مورد آن کرسی خالی تصمیم بگیرد. و شما میتوانید از حرفهایم علیه خودم استفاده کنید و کاملاً حق داشتید». با این وجود، وقتی روث بادر گینزبرگ زمان کوتاهی پس از انتخابات ۲۰۲۰ فوت کرد، گراهام، به عنوان رئیس کمیته قضایی سنا، که مسئول برگزاری جلسات استماع برای نامزدهای دادگاه عالی است، فوراً از تصمیم ترامپ برای نامزدی امی کانی برت حمایت کرد.
این اولین باری نبود که گراهام اصول اخلاقی خودش را زیر پا گذاشت. زمانی که وی برای نامزدی از جانب حزب جمهوریخواه با وی رقابت میکرد، ترامپ را «یک فرد مذهبی متعصب و نژادپرست» خطاب کرد. وی افزود «میدانید چطور میتوانید دوباره عظمت آمریکا را احیا کنید؟ به دونالد ترامپ بگویید برو به جهنم». با این وجود، اگرچه ریاکاری گراهام – که اکنون یکی از وفادارترین حامیان ترامپ است – در سال جاری بهخوبی توسط رقیب دموکراتش عیان شد، اما مانع از آن نشد که رأیدهندگانِ عمدتاً جمهوریخواه کارولینای جنوبی باز هم با اختلاف گراهام را انتخاب کنند.
زجر کودکان خردسال
آخرین دلیل من برای اینکه چرا ما باید بابت جذابیت ترامپ برای شمار اینچنین زیادی از رأیدهندگان هراسناک باشیم، یک داستان خبری ناراحتکننده است که دو هفته قبل از انتخابات روی داد. در سال ۲۰۱۷، دولت ترامپ برای جلوگیری از اینکه خانواده در پی پناهندگی در آمریکا برآیند، فرستادن کودکان به کمپهای بازداشت را آغاز کرد، در حالی که آنها را از والدینشان جدا میکردند. در ماه اکتبر، نیویورکتایمز گزارش داد که دولت ترامپ نتوانسته است با والدین ۵۴۵ کودکی که به کمپ فرستاده است تماس بگیرد. از این میان، ۶۰ کودک وقتی از والدینشان گرفته شدند زیر پنج سال داشتند. احتمال دارد که دولت ترامپ، آنها را یتیم کرده باشد. آمریکاییها به خاطر اهمیتی که برای زندگی خانوادگی قائلند، به خود افتخار میکنند. آنها هر ساله در ماه نوامبر و هنگام جشن شکرگزاری که برجستهترین تعطیلات ملی آمریکاست، خانوادهشان را کنار هم جمع میکنند. بنابراین، اگر فقط یک داستان خبری بود که میتوانست باعث خشم آمریکاییها و مطالبه آنها برای تغییر شود، همین داستان مذکور بود. اما این داستان هم بدون آنکه تأثیر چشمگیری بهجا بگذارد به فراموشی سپرده شد.
هیچ بازگشتی وجود ندارد
پراجکت سیندیکیت در پایان نوشت: اگر بایدن بتواند نهایتاً پیروز انتخابات شود، برای احیای دغدغههای اخلاقی در کشوری با این تعداد پرشمار از رأیدهندگانی که نسبت به رفاه دیگرانی که جزء جماعت خودشان نیستند بیتفاوت شدهاند، کار دشواری در پیش خواهد داشت. از سوی دیگر، اگر ترامپ پیروز انتخابات شود، ما چهار سال دیگر هم با آمریکایی طرف خواهیم بود که بازتاب خودشیفتگی رئیسجمهورش خواهد بود.
شاید رئیسجمهور منتخب بایدن وعده «بازگشت به حالت عادی» را داده باشد، اما حقیقت این است که هیچ بازگشتی وجود ندارد. جهان به شکلی بنیادین در حال تغییر است، و اقداماتی که جهانیان طی سالهای آتی در راستای پیریزی مبنای یک آینده پایدار و امن انجام میدهند، حیاتی خواهد بود.