به گزارش مشرق، کنفرانس تهران یکی از مهمترین جلسات سران کشورها در طی جنگ جهانی دوم است که در آن برای سرنوشت جنگ تصمیمگیری شد. این کنفرانس در ۶ آذر ۱۳۲۲ با شرکت وینسون چرچیل (نخست وزیر بریتانیا)، فرانکلین روزولت (رئیس جمهور آمریکا)، مارشال استالین (رئیس کمیسرهای اتحادیه جماهیر سوسیالیستی شوروی) در سفارت شوروی در تهران تشکیل شد.
انتخاب تهران به عنوان محل کنفرانس کاملاً به دلایل سیاسی و امنیتی و به پیشنهاد استالین بود. استالین از سفر با هواپیما ترس داشت و کشوری نزدیک به روسیه را ترجیح میداد. از طرف دیگر ایران در اشغال و تسلط متفقین بود و میتوانستند امنیت آن را برای برگزاری نشست تضمین کنند. تمام جلسات برگزار شده کاملاً محرمانه بود و محمدرضا شاه نه تنها برای انتخاب تهران به عنوان مکان کنفرانس مورد مشورت قرار نگرفت بلکه حتی تا ورود سران به کشور از برگزاری کنفرانس اطلاع پیدا نکرد.
چرچیل و روزولت علی رغم دعوت شاه به دیدار او نرفتند ولی شاه که هیچ عزت نفسی در خود سراغ نداشت با این استدلال «حال که آنها رعایت دیپلماسی را نمیکنند، چه مانعی است ما خودمان به ملاقات آنها برویم؟» به دیدار آنها رفت. ملاقات شاه با روزولت در اتاق محل استقرار وی و با چرچیل در حیاط سفارت تنها به مدت چند دقیقه طول کشید. شاه کشور سر راه چرچیل قرار گرفت و بعد از اعلام خوش آمد به اشغالگران کشورش ملتمسانه تقاضای تغییر محل تبعید پدرش را کرد، چرا که آب و هوای جزیره موریس را برای رضاشاه سازگار نمیدانست.
تنها استالین دعوت شاه را پذیرفت و آن نیز بعد از اصرار یکی از اطرافیان شاه به نام احمد علی سپهر (مورخالدوله) بود. مورخ الدوله از سفیر شوروی خواهش کرد به استالین بگوید که «ایشان دیداری با شاه بکند؛ زیرا حال که نه چرچیل و نه روزولت به دیدن او نمیروند اگر ایشان بروند اثر فوقالعادهای بر وی خواهد داشت.»
این دیدار که با خواهش و تمنا در کاخ مرمر در مدتی کمتر از نیم ساعت صورت گرفت خالی از تحقیر نبود. استالین ملاقات خود را مشروط به این کرد که از در ورودی محوطه تا کاخ ساختمان را گارد استالین محافظت کند و گارد شاه برداشته شود.
به گفته گئورگ وارطانیان وقتی استالین وارد تالار سلطنتی شد، شاه به سمت او رفت و سعی کرد دست او را ببوسد ولی استالین اجازه این کار را به او نداد و او را بلند کرد. در طی این دیدار محمدرضا که موقعیت خود را متزلزل میدید با نگرانی از رهبر شوروی پرسید آیا وی و اتحاد شوروی با سلطنت او مخالف هستند یا خیر؟ استالین پاسخ داد «امپریالیستها تا روزی که یک قطره نفت در ایران و خاورمیانه موجود است این منطقه را رها نخواهند کرد و اتحاد شوروی قصد ندارد با امپریالیستها وارد جنگ شود.»
استالین با این سخن موقعیت دست نشانده بودن شاه را گوشزد کرد. چنانچه تاج الملوک مادر محمدرضا شاه در این باره گفت «ما معنای این حرف را خوب نفهمیدیم و فکر کردیم که استالین ما را به عدم مداخله شوروی در امور ایران مطمئن کرده است، اما بعداً مرحوم قوام السلطنه به ما گفت استالین خیلی صریح شاه جوان را عامل امپریالیستها معرفی کرده و در واقع به ما صراحتاً توهین کرده است.»
هرچند رفتار استالین با شاه در مقایسه با چرچیل و روزولت محترمانهتر به نظر میرسد، ولی باید توجه داشت که این رفتار بی غرض نبود. سران غرب شاه را جزء مهرههای شطرنج خود میدانستند و نیازی به توجه بیشتر به او ندیدند اما استالین با اینکه در آن زمان با آمریکا و انگلیس در یک جبهه بود، میدانست که در آیندهای نه چندان دور به علت تضاد منافع با غرب درگیر خواهد شد و چشم طمع به کشورهای تحت سلطه آنها از جمله ایران خواهد داشت و به همین دلیل تقاضای شاه را برای ملاقات پذیرفت و همین مساله موجب ناراحتی سران غرب شد. به گفته محمد ساعد وزیر خارجه وقت «وقتی سران آمریکا و انگلیس از تصمیم روسها برای ملاقات با شاه اطلاع یافتند، خیلی ناراحت شدند.» شاه ملاقات با استالین را مهمترین دیدارش خواند و همیشه این محبت استالین را به خاطر داشت.
کنفرانس تهران زمانی برگزار شد که ایران در اشغال متفقین بود و از طرف دیگر رضاشاه پس از ۲۰ سال دیکتاتوری جای خود را به شاه جوان داده بود. اینکه در این شرایط از رضاشاه و محمدرضا توقع برود در مقابل حمله اشغالگران مقاومت کنند مساله ای دور از ذهن است (کاری که حتی طی حکومت فاسد قاجار در لوای کمیته دفاع ملی انجام شد.) زیرا پهلوی به عنوان حکومتی دست نشانده کوچکترین اقداماتش به دستور قدرتهای غربی بود.
آنها خود را حاکم میدانستند و برای رضاشاه پیر و یا محمدرضای جوان هیچ اختیاری قائل نبودند. ولی اینکه محمدرضا برای چند دقیقه دیدار خواهش و تمنا کند و خود را بر سر راه بیاندازد جزء دستورات چرچیل نبود و حداقل کاری که شاه میتوانست بکند این بود که در کاخش بماند و شاهد چپاول شدن کشورش باشد و بیش از این آبروی یک کشور را نبرد. ولی محمدرضا چنان از موقعیت تاج و تخت خود نگران بود که نتوانست در کاخش بنشیند و برای خوشخدمتی نزد سران شرق و غرب هر چه توان داشت به کار بست. از جمله اینکه دستور داد تا سه خیابان پایتخت را به نام سران تغییر نام دهند. به این شکل که حد فاصل دو سفارت انگلیس و شوروی (نوفل لوشاتو فعلی) به نام چرچیل و خیابانی که بعدها آزادی نام گرفت به نام روزولت و در آخر خیابان میرزا کوچک خان به نام استالین تغییر کرد. همچنین هنگامی که تولد ۶۹ سالگی چرچیل که همزمان با کنفرانس تهران بود، در سفارت برگزار شد با اینکه محمدرضا شاه دعوت نشده بود سه تابلو از صنایع دستی را به عنوان هدیه به چرچیل تقدیم کرد.
معصومه سجادیان