به گزارش مشرق، چندی پیش درباره کتاب «من زن هستم» نوشته مریم بصیری با ایننویسنده گفتگو کردیم (اینجا). پس از اینکتاب که توسط انتشارات سروش چاپ شد، رمان «زنی که پشت خزر خواب بود» هم از بصیری توسط انتشارات کتاب جمکران به چاپ رسید. حالا بصیری یکمجموعهداستان کوتاه در دست چاپ دارد که اینبار به بهانه انتشار آن، با او گفتگو کردیم.
بصیری، کارشناس نمایش و کارشناسارشد ادبیات نمایشی است و در حوزه ادبیات داستانی و دراماتیک شامل مجموعه داستان، رمان، پژوهش ادبی و سینمایی، فیلمنامه، نمایشنامه، و کودک و نوجوان آثاری در کارنامه دارد. از جمله کتابهای او میتوان به «دخیل عشق»، «پشت صحنه یک رویا» و ... اشاره کرد.
«مسافر باغ سیب» جدیدترین کتاب بصیری است که تا چندی دیگر توسط انتشارات سروش چاپ میشود. اینکتاب داستانهای کوتاهی را شامل میشود که بصیری سالها پیش نوشته و شخصیت بیشترشان هم زنان هستند.
در ادامه مشروح گفتگو با مریم بصیری را به بهانه آمادهسازی کتاب جدیدش برای چاپ میخوانیم؛
* خانم بصیری موضوع «مسافر باغ سیب» چیست؟ در اینکتاب روی چه مفاهیمی کار کردهاید؟
«مسافر باغ سیب» مجموعه داستانی با ۱۷ داستان است و ۱۹۶ صفحه دارد. اینداستانها را سالها پیش و طی سالهای گذشته نوشتم. شخصیتهای اصلی قصهها، زن هستند که هرکدام بهگونهای در شهر و روستایشان، با مشکلاتی روبرو هستند. اینمشکلات در خانواده، محل اداره، زندگی خصوصی، حضورشان در اجتماع، مسائل کار و اشتغال، تحصیل، مهاجرت و ... مربوط میشوند.
* عناوین داستانها را هم میگویید؟
بله. زنی که سایه نداشت، تبسم آینه، چشم سوم، خیال خاتون، پنجرهای رو به خورشید، رؤیا در ابهام، گلهای وحشی، محبوبه شب، عقیق آبی، خانه پاییزی، آبیتر از دریا، و سپیداری نبود، لالههای غمگین، مسافر باغ سیب، اکسیر عشق، صدا! تصویر! حرکت! و تا خورشید اسامی داستانهای مجموعه «مسافر باغ سیب» هستند.
گاه نویسندگانی درباره زنان رمان نوشتهاند، اما نگاهشان تنها یک نگاه ابزاری یا ایجاد جذابیت جنسی بوده و اصلاً اشارهای به شخصیت زن و لایههای درونی وی با تمام قوتها و ضعفهایش نداشتهان* اینزیادکار کردن شما روی مسائل زنان چه علتی دارد؟ چه خلا و کمبودهایی در اینزمینه حس میکنید که دست به قلم شدهاید؟
همانطور که در جامعه ۵۰ درصد اشخاص زن هستند، در هنر و ادبیات هم باید این درصدها تا حدی رعایت شود. اگر رمانی یا فیلمی تمام شخصیتهایش زن یا مرد باشد، ممکن است مخاطب را جذب نکند. هرچند احتمال دارد در یککار، همه شخصیتها زن باشند، اما اصل ماجرا به یک مرد و موضوعات مربوط به او ارتباط داشته باشد و بهعکس.
من سعی میکنم به انسانها نگاه متفاوتی داشته باشم؛ چه مرد و چه زن. خلاءهایی هم که گفتید، بسیارند. گاه نویسندگانی درباره زنان رمان نوشتهاند، اما نگاهشان تنها یک نگاه ابزاری یا ایجاد جذابیت جنسی بوده و اصلاً اشارهای به شخصیت زن و لایههای درونی وی با تمام قوتها و ضعفهایش نداشتهاند.
شخصیت زن بهنظرم، از زیرساختهای مهم قالبهای ادبی و هنری است؛ طوریکه اگر اثری خالی از نقش زن باشد، معمولاً به مذاق مخاطب خوش نمیآید و آناثر خستهکننده به نظر میرسد. بهطور مثال فیلمهایی که داستان ضعیفی دارند؛ تنها با حضور فعال زن، نوع پوشش، آرایش و گفتار او و ایجاد رابطه عاطفی بین دو جنس مخالف، برای خود جذابیت ایجاد میکنند.
* شما تا به حال، کارگاههای آموزشی مختلفی در زمینه داستاننویسی برگزار کردهاید. بهنظرتان اینکارها در حوزه زنان چهظرفیتهایی دارند؟
در حال حاضر ۲۵ کتاب از سه کارگاه قبلی توسط ناشران مختلف تصویب شده که ۱۳ اثر از آنها در یکسال گذشته چاپ شده و بقیه زیر چاپ هستند. پیگیر برگزاری سهکارگاه جدید دیگر هم هستم. اتفاقا در صحبتی با یکی از ناشران، قرار شد یک کارگاه هم در ارتباط با موضوع حجاب و مسایل زنان نیز داشته باشیم.
پس در حال حاضر باید روی اعتقادات، باورها و بیتوجهی برخی از مردم به آموزههای دینی مانور داد. اگر اعتقاد قلبی با رسانهها و بهویژه کتاب ایجاد شود، وضعیت پوشش نامناسب تا حدی اصلاح خواهد شدخب، پوشش در دین اسلام از اهمیت خاصی برخوردار است؛ و هنگامی که توسط رسانههای تصویری باعث الگوسازی برای مخاطب شود؛ اهمیت آن بیشتر میشود.
بهطور قطع تولید آثار تصویری و تجسمی با مضامین دینی در جامعه، تا حد زیادی به طور مستقیم و غیرمستقیم خواهد توانست از لحاظ بصری حال و هوای دینی به شهر و شهروندان بدهد. اما باید توجه داشت اگر ایمان شخصی مرد یا زن قوی باشد حتی در بدترین شرایط اجتماعی در کشورهای بی دین خواهد توانست عفاف و پوشش درستی داشته باشد. پس در حال حاضر باید روی اعتقادات، باورها و بیتوجهی برخی از مردم به آموزههای دینی مانور داد. اگر اعتقاد قلبی با رسانهها و بهویژه کتاب ایجاد شود، وضعیت پوشش نامناسب تا حدی اصلاح خواهد شد.
اگر قرار باشد چند میزگرد و نشست درباره حجاب برگزار شود و بهطور مستقیم از فواید و فلسفه حجاب گفته شود، شاید تعداد کمی از مخاطبان اهل دیدن چنان برنامههای تلویزیونی باشند؛ لذا بهترین گزینه برای انتقال غیرمستقیم مفاهیم اعتقادی، ساخت فیلم داستانی و مجموعههای تلویزیونی و رمان دینی است. مخاطب نیز غیرمستقیم درگیر داستان میشود و بی آنکه خودش بداند ناخودآگاه تحت تاثیر پیام قرار گرفته و حجاب را دوست خواهد داشت. البته اگر پوششهای متضاد بازیگران در صحنه و پشتصحنه فیلم، بدتر او را بیاعتقاد نکند.
* خب چهطور میشود جلوی این آسیبها را گرفت تا کار هنری و ادبی به جای ارزش، تبدیل به ضدارزش نشود؟
تصویرسازی از خانواده سالم و آرمانی، امری مهم است. نشان دادن هر گونه ناهنجارهایی چون بدحجابی، مدگرایی، بیهویتی، خودآرایی، دوستیهای خارج از محدوده، لذت و تفریحات ناسالم، اعتیاد به سیگار و مواد افیونی و ... برای نسل جوان، بسیار جذاب است. حال اینوظیفه نویسنده و هنرمند است که شخصیتهای منفی و رفتارهای پر خطر را در چه در آثار کمدی و تراژدی، چنان جذاب نشان ندهد که بهجای مشمئز کردن مخاطب، بهعکس او را به داشتن آن رفتار و یا تیپ شخصیت نامناسب تشویق کند؛ طوری که داشتن آن رفتار و قیافه، نوعی ارزش در بین همسالان تلقی شود.
اگر حریمی بین روابط مردان و زنان نباشد و تصاویر تبلیغ بیقید و بندی، و محاورههای نامناسب باشد؛ هیجانات و التهابات جنسی مخاطب، فزونی یافته و آنان را به بیراهه میکشاند. پس باید همچنان منتظر آسیبهای اجتماعی بیشتر و اعلان خطر در جامعه بود. رویاپردازی ایجاد شده از سوی سینما، تلویزیون، برنامههای ماهوارهای و فضای مجازی، و گاه کتاب برای مخاطبی که از تجهیزات رفاهی و آموزشی دور میباشد؛ در حکم یک مربی ناکار بلد است که ناخواسته راه و رسم بد زندگی کردن و شرور بودن را به وی میآموزد. مخاطب جوان برای رسیدن به چیزی که از آن محروم است، تلاش میکند و هنگامی که به آن دست پیدا نمیکند؛ متوسل به خشونت و جرم میشود. چیزی که خبرگزاریها و رسانههای تصویری و مکتوب بارها به آن اشاره کرده و عامل بسیاری از جرایم را، الگوگیری از برنامههای نامناسب رسانهها اعلام کردهاند.
رسانه، همانطور که میتواند باعث نزدیک شدن نسلها به یکدیگر شود، میتواند باعث شکاف نسلها هم بشود. تفاوت نسل دیروز، امروز و فردا همیشه وجود داشته و خواهد داشت. فقط باید منطقی باشیم و بتوانیم از رسانهها و کتاب در جهت تثبیت ارزشهای اخلاقی بهترین استفاده را ببریم.
* بیایید یکآسیبشناسی در اینزمینه داشته باشیم. از نظر شما، چه آسیبهایی درباره حضور شخصیت زنان در آثار فرهنگی هنری وجود دارد؟
متاسفانه در اغلب موارد، شخصیت زن یا ضعیفه است یا ظریفه. گاه بیچاره و مظلوم است و گاهی هم وسیله کسب لذت. گاهی اغواگر، افسونگر و ویرانگر است، و بازنمود زیبایی و احساسات درونی قهرمان مرد. در کل، حضور فیزیکی و عواطف زنان دلیلی قوی برای جذب مخاطب است؛ بهویژه اگر شخصیت، زنی افسونگر باشد.
*با توجه به چاپ دو کتاب اخیرتان «یک مشت نخودچی» و «پرواز پروانهها»؛ دلیل رفتوآمد کارهای شما بین حوزه بزرگسال و کودک و نوجوان چیست؟
به افزایش قیمت غذای گاه ناسالم جسم آنقدر اعتراض نمیشود که همه از گرانی کتاب و غذای روح و روان ناله میکنند. قیمت یک بسته شکلات یا همبرگر گاه بیشتر از قیمت یککتاب کودک استرفتوآمدی در کار نیست. مسافر باغ سیب پنجاهمین کتاب من است. اینمیان فقط هفده کتاب تالیفی و ترجمه مجموعه داستان و نمایشنامه کودک و نوجوان داشتم و هجدمین کار هنوز از چاپ درنیامده است؛ بقیه کارهایم بزرگسال هستند. ۱۷ کتاب حوزه بزرگسال هم مجموعه داستان و رمان است و ۱۶ عنوان دیگر، مجموعه مقالات، پژوهش ادبی و سینمایی، و مجموعه نمایشنامه و فیلمنامه هستند. ایندو کتاب هم کار هنرجویانم در کارگاه داستان و رمان هستند. آنجا هم چند رمان و مجموعه داستان بزرگسال داشتیم که فقط ایندو کار بینشان کودک و نوجوان بودند.
* خودتان به کدامیک بیشتر علاقه دارید؟ رمان کودک و نوجوان؛ یا بزرگسال؟
زمانی شعر و داستان کودک کار میکردم، اما به کار بزرگسال، بهویژه کار تاریخی علاقه دارم. اما نباید از کودکان و نوجوانان غافل شد زیرا آنها بهشدت به خوراک فرهنگی احتیاج دارند.
درست است قیمت کاغذ و هزینه تولید کتاب بالا رفته، اما اینامر دلیل منطقی برای حذف کتاب از سبد فرهنگی خانوار نیست. به افزایش قیمت غذای گاه ناسالم جسم آنقدر اعتراض نمیشود که همه از گرانی کتاب و غذای روح و روان ناله میکنند. قیمت یک بسته شکلات یا همبرگر گاه بیشتر از قیمت یککتاب کودک است. کودکان برای کشف دنیا، مهارتآموزی، یادگیری و … احتیاج به مطالعه و بازیهای فکری مکتوب دارند. شاید نخوردن و نپوشیدن آنقدرها تاثیر منفی در آینده کودک نداشته باشد، اما نخواندن حتماً تا ابد در زندگی اجتماعی و فرهنگی و همچنین دیگر ابعاد زندگی وی تاثیر مخربی خواهد داشت.
* بهنظرتان حال نشر کتاب کودک و نوجوان چهطور است؟
وقتی تمام یا اکثر کارهای ادبی در دسترس کودک، خارجی هستند؛ خواهینخواهی نسل آینده کشور با فرهنگ ایران بیگانه شده و دوست خواهد داشت شبیه کودکان خارج از کشور باشد و با تخیلات و آرزوهای آنان زندگی کند. پسزمینه ذهنی کودک و انتظارات او از والدینش تحت مطالعه این آثار، با زندگی واقعی در کشور در تضاد استعلاوه بر مشکل گرانی کتاب، عدم تولید آثار پرمحتوا برای کودکان آسیبی جدی است.
گاه برخی از نویسندگان و ناشران ناشی اقدام به انتشار داستان و اشعار ضعیفی برای کودکان میکنند که گاه تصویرسازی قوی هم نمیتواند منجر به دیده شدن کتاب شود. آثاری با نثر و محتوای ضعیف و ارائه غیرهنری، هم کودک و هم والدین را نسبت به خرید برخی از کارهای ایرانی دلسرد کرده و روز به روز تولید آثار خارجی برای کودکان رونق بیشتری میگیرد. برخی از ناشران هم بهدلیل عدم سرمایهگذاری کافی روی معرفی آثار داخلی و تبلیغات ناکافی برای تولیدات نویسندگان ایرانی در جامعه، به دلیل بازار خوب آثار خارجی، نبودن قانون کپیرایت، نداشتن حقالتالیف نویسنده، آماده بودن تصویرسازی و … تنها هزینه مترجم را متقبل میشوند و سودشان را میکنند.
هرچند آشناشدن کودک ایرانی با کودکان واقعی و تخیلی دیگر کشورهای دنیا جذاب و ضروری است؛ اما از ایننکته نباید غافل شد که وقتی تمام یا اکثر کارهای ادبی در دسترس کودک، خارجی هستند؛ خواهینخواهی نسل آینده کشور با فرهنگ ایران بیگانه شده و دوست خواهد داشت شبیه کودکان خارج از کشور باشد و با تخیلات و آرزوهای آنان زندگی کند. پسزمینه ذهنی کودک و انتظارات او از والدینش تحت مطالعه این آثار، با زندگی واقعی در کشور در تضاد است. بههمیندلیل بهمرور، کودکان و نوجوانان از فرهنگ و مذهب خودشان دور شده و شیفته فضای زندگی در غرب و مهاجرت میشوند.
هر نسل، مسئول تربیت و فرهنگسازی برای نسل بعدی است. هر نسل باید مکاتب الهی را که از نسلهای گذشته بهدست آنها رسیده است، حفظ کند و به نسلهای آینده برساند. کودکی که فقط در میان دنیای تخیلی و فانتزی اکثر داستانهای غربی بزرگ میشود، چطور با زندگی واقعیاش کنار خواهد آمد؟ اگر از انتشار آثار جذاب، پر محتوا و هماهنگ با سبک زندگی ایرانی اسلامی غافل شویم در آینده نهچندان دور کودکان، نوجوانان و جوانان ما با مطالعه بیش از حد آثار خارجی هیچتمایلی به مطالعه آثار ایرانی و حتی زندگی در ایران نخواهند داشت.