به گزارش مشرق، حسن رحیمپور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در سلسله توییت ۱۶ آذر و پاسخ به پرسشهایی درمفهومشناسی "جنبش دانشجویی" نوشت:
جنبش سیاسی دانشجویی تاریخ ایران، چقدر با جنبشهای دانشجویی امروز مثلا در اروپا یا شرق آسیا قابل قیاس است؟
ج) اولا راجع به تفاوتهای ایران پیش از انقلاب و پس از انقلاب عرض خواهم کرد اما ابتدا در خصوص صحت و سقم میزان آزادیهای سیاسی و استقلال آکادمیک در دانشگاههای غرب سرمایهداری که یکی از مشهورات و مجعولات این روزگار است نکتهای عرض کنم. اصلا جنبش دانشجویی قانونی به ویژه از نوع اپوزیسیون سیاسی حاکمیتها در اکثر کشورهای جهان در غرب و شرق عالم وجود ندارد یعنی عمدتاً سرکوب یا بیخاصیت شده یا اصلا متولد و دستکم بالغ نشده است. در گذشته معمولا سه چهار کشور غربی، به مثابه الگو برای جریانهای دانشجویی در ایران تبلیغ میشدند که همانها هم دیگر وجود ندارند. مثلا فرانسه که معمولاً یک جامعه تحولخواه و انقلابخیز در اروپا بوده و روشنفکران دانشگاهی و تجربه جنبش دانشجویی فعال در دهههای ۷۰ و ۶۰ میلادی علیه سرمایه داری و امپریالیسم و نژادپرستی داشت با خشونت پلیسی، مهار و سرکوب شد. ریختند و دانشگاهها را کوبیدند و کشتند و جنبش دانشجویی و کارگری را تعطیل کردند. اعتراض به حکومت و سیستم سرمایهداری لیبرال البته مجددا در قالب جلیقهزردها راه افتاده ولی گذشته از اینکه اجازه حضور آن در صحن دانشگاه را نمیدهند همان را هم بیش از یک سال است که دارند در خیابانها سرکوب میکنند،هزاران نفر را بازداشت، زخمی، کور کردند اما میبینیدکه حتی در غوغای کرونا در اروپا هنوز هرهفته به خیابانها میآیند
انگلستان که اساساً هرگز اجازهی ظهور و تولد هیچ جنبش دانشجویی سیاسی را نداده و یا در نطفه خفه کرده یعنی فضای دانشگاههای بریتانیا سیاسی به معنای دانشجویی نیست و از قبل، "سیاستزداییشده" بود. در آمریکا جنبش دانشجویی فعالی پیش از انقلاب ما وجود داشت.
دانشجویان چپ در دفاع از حقوق نژادهای تحقیرشده و از جمله سیاهپوستها و نیز علیه جنگ ویتنام و...، معترضان پیگیر و جدی بودند و کشته میدادند. در فرانسه هم کشته دادند. آلمان هم موجی قوی علیه سرمایهداری و جنگ اتفاق افتاد و کشته داد ولی دیگر تمام شد.
الان نه در آمریکا، نه آلمان و فرانسه و نه در انگلیس، امکان قانونی برای چیزی به نام تشکلهای سیاسی دانشجویی در صحن دانشگاه و اعتراضات سیاسی و تریبون آزاد اپوزیسیونی در مسائل سیاسی نمیبینید. دیگر وجود ندارد و اجازه نمیدهند.
بنابراین تا اطلاع ثانوی، جنبش دانشجویی در عمده کشورهای دمکراتیک و غیردمکراتیک و چپ و راست و شرق و غرب، تقریبا سرکوب یا مهار شده است. در شرق هم اوضاع همین است. دانشگاههای روسیه، چین، هند، ژاپن ، در هیچیک چنین فضایی نمیبینید. من دانشگاههای بلوک چپ سابق و راست سرمایهداری را رفتهام و جلساتی داشتهام و از نزدیک دیدهام
غالباً حتی شم سیاسی و حساسیت اجتماعی هم ندارند. گاه در مواردی خاص و محدود، دیده یا شنیدهام که جریانهایی درون دانشگاه به مثابه زائده دانشجوئی احزاب سیاسی حاکم، آنهم در حدود کنترلشده و فاقد انگیزههای خودجوش و شریف اجتماعی مثلا در قالب جشنهای صنفی، احیاناً حضورکی غیررسمی دارند.
اما مثلا امکان میتینگ سیاسی به خصوص علیه ساختارهای حاکمیتی مطلقا ندیدهام. در نظام انضباطی هیچ دانشگاهی در بلوک سرمایهداری لیبرال، هیچ تشکل دانشگاهی سیاسی از موضع اپوزسیون سیستم، اجازه فعالیت و حتی موجودیت ندارد، اما تقریبا در همه دانشگاههای مشهور آمریکا و اروپا، خط قرمزهای سیاسی و حاکمیتی از قبیل صهیونیزم و سایر مقدسات سرمایهداری وجود دارد که فعالیت سیاسی به نفع آنها، ممکن و علیه آنها ممنوع است و عواقب سختی از اخراج تا بازداشت دارد. پس هرکس بیخبر است، باخبر باشد و هرکس منکر است، با مسئولیت خودش آزمایش کند و خبرش را به بقیه بدهد.
البته حساب اردوکشیهای دانشجویی توسط بلوکهای قدرت علیه یکدیگر در سرزمین یکدیگر به ویژه در دوران جنگ سرد جداست. غرب علیه شرق و شرق علیه غرب در دو قطبی جهانی و جنگ سرد نیمه دوم قرن بیست، از جنبشهای دانشجویی و صنفی و کارگری علیه یکدیگر استفاده میکردند اما اجازه فعالیت به جریانات دانشجویی در در دانشگاههای خودشان نمیدادند. شوروی و کمونیستها از فطرت برابریطلبی و استثمارستیزی دانشجویان در دانشگاههای جهان و از جمله غرب علیه رقیب و ضد بلوک غرب،حداکثر استفاده را بردند و شورشهای دانشجویی ضدسرمایهداری و ضدآمریکایی بسیاری را سازمان دادند یا دستکم حمایت کردند. متقابلاً در سالهای منجر به فروپاشی بلوک سوسیالیست شرق، رسانههای سرمایهداری با شعار آزادی و حقوق بشر، مقابله به مثل کرده و جریانهای دانشجویی ضدکمونیستی در بلوک شرق اروپا را سازماندهی و پشتیبانی میکردند.
پس ابتدا خواستم اطراف این سوء تفاهم در خصوص آزادیهای به اصطلاح آکادمیک در دنیای لیبرال را کمی بتراشیم تا درست دیده شود و مقایسههای غیرمنطقی صورت نگیرد تا بعد به نقاط قوت و ضعف دانشگاههای خودمان بپردازیم...