به گزارش مشرق، حسن رحیم پورازغدی در رشته توییتی نوشت: جریان شناسی تشکل های دانشگاهی و کارکرد سیاسی آنها در متون جامعهشناسی سیاسی و مطالعات جنبشهای اجتماعی صدسال گذشته، موضوع بحث و نظریه پردازی چپ و راست جهانی بوده، حتی دراین حد که آیا چیزی به نام "جنبش دانشجویی"،اصلا معنادار هست یا نیست؟
بخشی از تحلیل ها این بوده که اولا دانشجوی جنبشی عمدتاً حلقهی رابط میان راس و قاعده درجنبشهای اجتماعی و یا نقطه وصل رهبران با تودههای ناراضی بوده و به همین دلیل،نقطهی حساسی است که اگر نمی بود آن دو نمیتوانستند به درستی به یکدیگر جوش بخورند.
خصلت دوم آن که این حلقه، کاملا عملگرا است. دانشجو،جوان است و جوان، موجودی دو بعدی است، سکه ای قیمتی که دو رو دارد. از سویی وابستگی و بنابراین محافظه کاری و شهوت توجیه گری در او کمتر است اما از سوی دوم، تحریک پذیری، فقر تجربه و جوهر کم حوصله و عشق او به شتاب و احیانا عدم اشرافش به همه ابعاد یک معضل اجتماعی، او را احیانا در معرض خطا و ابتدا افراط و سپس تفریط قرارمی دهد. جوان، عملگرا و یک کنشگر فعال و درعین حال، به لحاظ تئوریک، گاه منفعل است گرچه کنجکاوی، گشودگی و پذیرندگی جوانانه، به نوبه خود یک ظرفیت مثبت تئوریک در اوایجاد می کند بخصوص که نوعا جرات طرح پرسش های رادیکال و ریشهای و مهمترازآن، صداقت هزینه دادن و جرئت پیگیری دارد و بطور خاص درمورد تیپ دانشجو، باید بلوغ ذهنی و اطلاعات عمومی او بویژه با امکانات سایبری امروز را برآن افزود و ازاین جهت، دیرتر از بقیه اقشار، بازی می خورد. پس باید هر دو لبه توقعات خود را صیقل داد چون ظرفیت های دانشجویی کاملا دو بعدی است و بنابراین در مطالعات جنبش ها، توامان فرصت و تهدید، تلقی شده است.
جنبش دانشجویی را اساسا تمام کنندهی خوبی برای هیچ مسئلهای نمی دانند، نه تمامکننده و نه معمولاً حتی آغازگر بلکه در این تحلیل، این نهاد عمدتاً نقش کاتالیزور دارد تا یک ایده را به جنبش و مطالبه تبدیل کند. این ظرفیت در آن هست که تشدید کننده باشد اما نه آغازگر و نه پایانبخش، مگر در موارد بسیار خاص.
و به یک معنا این تحلیل، جنبش دانشجویی را همواره، " گروه فشار" به معنای مثبت آن میداند. اینها نمونه ای از تحلیلهای آکادمیک در مورد جنبش سیاسی دانشجویی است.
پرسش ) جنبش سیاسی دانشجویی تاریخ ایران، چقدربا اشل جنبش های دانشجویی امروز مثلا دراروپا یا شرق آسیا قابل قیاس است ؟
ج) اولا راجع به تفاوت های ایران پیش از انقلاب و پس از انقلاب عرض خواهم کرد اما ابتدا در خصوص صحت وسقم میزان آزادی های سیاسی و استقلال آکادمیک در دانشگاه های غرب سرمایه داری که یکی از مشهورات و مجعولات این روزگار است نکته ای عرض کنم. اصلا جنبش دانشجویی قانونی به ویژه از نوع اپوزیسیون سیاسی حاکمیت ها دراکثر کشورهای جهان در غرب و شرق عالم وجود ندارد یعنی عمدتاً سرکوب یا بی خاصیت شده یا اصلا متولد و دستکم بالغ نشده است.
درگذشته معمولا سه چهار کشور غربی، بمثابه الگو برای جریان های دانشجویی در ایران تبلیغ میشدند که همانها هم دیگروجودندارند. مثلا فرانسه که معمولاً یک جامعه تحولخواه و انقلابخیز دراروپا بوده وروشنفکران دانشگاهی و تجربه جنبش دانشجویی فعال در دهههای ۷۰ و ۶۰ میلادی علیه سرمایه داری و امپریالیسم و نژادپرستی داشت با خشونت پلیسی، مهار و سرکوب شد.
ریختند و دانشگاهها را کوبیدند و کشتند و جنبش دانشجویی و کارگری را تعطیل کردند. اعتراض به حکومت و سیستم سرمایهداری لیبرال البته مجددا در قالب جلیقه زردها راه افتاده ولی گذشته از اینکه اجازه حضور آن در صحن دانشگاه را نمی دهند همان را هم بیش از یک سال است که دارند درخیابان ها سرکوب می کنند و هزاران نفررا بازداشت و زخمی و کور کردند اما می بینید که حتی در غوغای کرونا در اروپا هنوز هر هفته به خیابان ها می آیند. انگلستان که اساساً هرگز اجازهی ظهور و تولد هیچ جنبش دانشجویی سیاسی را نداده و یا در نطفه خفه کرده یعنی فضای دانشگاههای بریتانیا سیاسی بمعنای دانشجویی نیست و ازقبل،"سیاست زدایی شده"بود. در آمریکا جنبش دانشجویی فعالی پیش ازانقلاب ما وجودداشت.دانشجویان چپ در دفاع از حقوق نژادهای تحقیرشده و از جمله سیاهپوستها و نیز علیه جنگ ویتنام و..،معترضان پیگیرو جدی بودند و کشته میدادند. در فرانسه هم کشته دادند. آلمان هم موجی قوی علیه سرمایه داری و جنگ اتفاق افتاد و کشته داد ولی دیگر تمام شد. الان نه در آمریکا، نه آلمان و فرانسه و نه در انگلیس، امکان قانونی برای چیزی به نام تشکل های سیاسی دانشجویی در صحن دانشگاه و اعتراضات سیاسی و تریبون آزاد اپوزیسیونی در مسائل سیاسی نمیبینید. دیگر وجود ندارد واجازه نمیدهند.
بنابراین تااطلاع ثانوی، جنبش دانشجویی در عمده کشورهای دمکراتیک و غیردمکراتیک و چپ و راست و شرق و غرب،تقریبا سرکوب یا مهار شده است. در شرق هم اوضاع همین است.دانشگاههای روسیه،چین، هند،ژاپن، درهیچ یک چنین فضایی نمی بینید. من دانشگاه های بلوک چپ سابق و راست سرمایه داری را رفته ام و جلساتی داشته ام و از نزدیک دیده ام غالباً حتی شم سیاسی و حساسیت اجتماعی هم ندارند. گاه در مواردی خاص ومحدود، دیده یاشنیده ام که جریان هایی درون دانشگاه به مثابه زائده دانشجوئی احزاب سیاسی حاکم، آن هم درحدود کنترل شده و فاقد انگیزه های خودجوش و شریف اجتماعی مثلا درقالب جشن های صنفی، احیاناً حضورکی غیررسمی دارند اما مثلا امکان میتینگ سیاسی بخصوص علیه ساختارهای حاکمیتی مطلقا ندیده ام.
در نظام انضباطی هیچ دانشگاهی دربلوک سرمایه داری لیبرال، هیچ تشکل دانشگاهی سیاسی از موضع اپوزسیون سیستم، اجازه فعالیت و حتی موجودیت ندارد، اما تقریبا در همه دانشگاه های مشهور آمریکا و اروپا، خط قرمزهای سیاسی و حاکمیتی از قبیل صهیونیزم و سایر مقدسات سرمایه داری وجود دارد که فعالیت سیاسی به نفع آنها، ممکن و علیه آنها ممنوع است و عواقب سختی از اخراج تا بازداشت دارد. پس هرکس بیخبراست، باخبر باشد وهرکس منکراست، با مسئولیت خودش آزمایش کند و خبرش را به بقیه بدهد. البته حساب اردوکشی های دانشجویی توسط بلوک های قدرت علیه یکدیگر در سرزمین یکدیگر به ویژه در دوران جنگ سرد جداست.
غرب علیه شرق و شرق علیه غرب در دو قطبی جهانی و جنگ سرد نیمه دوم قرن بیست، از جنبشهای دانشجویی و صنفی و کارگری علیه یکدیگر استفاده می کردند اما اجازه فعالیت به جریانات دانشجویی در دانشگاههای خودشان نمی دادند. شوروی و کمونیست ها از فطرت برابری طلبی و استثمار ستیزی دانشجویان در دانشگاه های جهان و از جمله غرب علیه رقیب و ضد بلوک غرب، حداکثر استفاده را بردند و شورش های دانشجویی ضدسرمایه داری و ضدآمریکایی بسیاری را سازمان دادند یا دست کم، حمایت کردند. متقابلاً در سال های منجر به فروپاشی بلوک سوسیالیست شرق، رسانه های سرمایه داری با شعار آزادی و حقوق بشر، مقابله به مثل کرده و جریانهای دانشجویی ضدکمونیستی در بلوک شرق اروپا را سازماندهی و پشتیبانی میکردند. پس ابتدا خواستم اطراف این سوءتفاهم درخصوص آزادی های به اصطلاح آکادمیک در دنیای لیبرال را کمی بتراشیم تا درست دیده شود و مقایسه های غیرمنطقی صورت نگیرد تا بعد به نقاط قوت و ضعف دانشگاه های خودمان بپردازیم.