سرویس جنگ نرم مشرق - اندیشکده کارنگی در یادداشتی به قلم پل استرانسکی عضو ارشد برنامه روسیه و اوراسیای این اندیشکده نوشت: جنگ میان ارمنستان و آذربایجان خاتمه یافته و چشمانداز منطقهای را در قفقاز دستخوش تغییر کرده است. با این وجود، صلح شکننده هزینه بالایی برای ارمنستان به همراه داشته و این کشور احساس میکند که روسیه به آنها خیانت کرده و غرب آنها را تنها گذاشته است.
مخاطبان گرامی، محتوا و ادعاهای مطرحشده در این گزارش، صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر شده است و ادعاها و القائات احتمالی این مطالب هرگز مورد تأیید مشرق نیست.
این اندیشکده مینویسد: پس از سه دهه نبردهای جسته و گریخته میان ارمنستان و آذربایجان بر سر منطقه ناگورنو ـ قرهباغ، قدیمیترین مناقشه در میان کشورهای عضو شوری سابق به نظر خاتمه یافته است. حداقل در حال حاضر اینگونه به نظر میرسد. چنین چیزی باید جشن و سرور را رقم بزند، اما دلیل چندانی برای جشن گرفتن وجود ندارد. توافقی که با میانجیگری روسیه جهت پایان دادن به نبرد به دست آمده است، نه از پایان و نه از یک آغاز جدید حکایت دارد. این صرفاً وقفهای در رقابتهای امپراطوریمآبانه دیرین و نزاعهای مذهبی و قومی است که سالها منطقه قفقاز را گرفتار خود ساختهاند.
شش نکته از جنگ و صلح
نکته اول: صلح ــ اگر صلح واقعی باشد ــ حاصل مذاکره نبوده و در واقع در پی شش هفته جنگ خونین به دست آمده است، جنگ خونینی که به کشته شدن هزاران نظامی و غیرنظامی در هر دو سوی میدان نبرد انجامیده و بسیاری را آواره ساخته است. ارمنستان خسارات ویرانگری را در میدان نبرد متحمل شد. سلاحهای متعلق به دوران شوروی و راهبرد ارمنستان در برابر جنگ برقآسا، پیشرفته، و قرن بیست و یکمی که آذربایجان با حمایت ترکیه به راه انداخت، حرفی برای گفتن نداشتند. ایروان چارهای نداشت جز پذیرش مفاد تحقیرآمیزی که از دید اکثریت ارمنیها در داخل و خارج ارمنستان فصل دیگری از تراژدی ملی در این کشور و یک شکست دیگر در برابر دشمن دیرین ارمنستان، یعنی ترکیه، قلمداد میشود. اینجا جایی برای آشتی و مصالحه وجود ندارد و در عوض تلاش و تقلای ارمنستان همچنان ادامه خواهد یافت.
نکته دوم: دولت منتخب مردمی ارمنستان ضربه ویرانگری خورده است. درسی که بسیاری از این شکست خواهند گرفت این است که دموکراسی و امنیت ملی با هم مغایرت دارند. جمعیت خشمگینی که در ارمنستان به خیابان آمد و رئیس پارلمان این کشور را بیرحمانه به باد کتک گرفت، نشانه سلامت دموکراتیک کشور نبود و در واقع یادآور شوم میراث اندوهبار خشونت سیاسی در کشور بود. در شرایطی که مخالفان ــ از جمله مؤلفههای تندرو، فاسد، و غیردموکراتیک ــ در تلاشند تا نخستوزیر ارمنستان را کنار بزنند، دموکراسی موعود انقلاب مخملی بیش از هر زمان دیگری مبهم و نامشخص است.
نکته سوم: ارمنستان از حکومت خودکامه موروثی آذربایجان شکست خورده که به لحاظ دیپلماتیک و نظامی از حمایت رهبر خودکامه ترکیه برخوردار است، حمایتی که در قالب معاهده تحمیلی مسکو به ارمنستان نمود پیدا کرد. رهبر نامحبوب آذربایجان که با شکاف و دودستگی در درون دولت خود مواجه بود، اکنون به یک قهرمان ملی بدل شده است. برخی به این جمعبندی رسیدهاند که جنگ خوب است و قدرت چیز بدی نیست. از نظر آنها، دیکتاتوری برنده و دموکراسی بازنده است.
نکته چهارم: آن به اصطلاح معاهده یا قرارداد که در مسکو ترتیب داده شد، بیشتر به خاطر آنچه در آن نیامده برجسته شده است. وضعیت قلمرو مورد مناقشه نامشخص است و سرنوشت پناهجویان و آوارگان داخلی معلوم نیست. هیچگونه طرح واقعی برای بازسازی، برقراری ثبات، یا آشتی وجود ندارد. نقش ترکیه که از امضاکنندگان توافق نیست، رسماً مورد اشاره قرار نگرفته و معلوم نیست این کشور چه نقشی ایفا خواهد کرد. این به اصطلاح صلح، شکنندهتر از منازعه خاموش قبل از آن است. تنها نکته مشخص آن است که روسیه مشغول بسط و گسترش حضور نظامی خود در منطقه است و احتمالاً ترکیه نیز به درخواست آذربایجان دارد همین کار را میکند. در شرایطی که مسکو و آنکارا در دیگر نقاط دنیا با دیگر اصطکاک دارند، این امر میتواند موجب بروز تنشهای بیشتر شود.
نکته پنجم: خاطرات سه دهه استقلالِ گهگاه امیدبخش در دوران پس از شوروی به سرعت دارند رنگ میبازند. قفقاز بار دیگر زیر چکمههای همسایگان قدرتمندی لگدمال شده که آرمانهای امپراطوریمآبانه خود را دنبال میکنند. روسیه مشغول ایجاد آن چیزی است که دیمیتری مدودف رئیسجمهور سابق روسیه زمانی آن را «حوزه منافع انحصاری» روسیه نامید. رجب طیب اردوغان رئیسجمهور ترکیه ظاهراً با انگیزه گرفتن از آرمانهای نوعثمانیها به دنبال احیای حوزه نفوذ ترکیه در منطقه قفقاز و دریای خزر است. احتمال آن نمیرود که چنین چیزی برای روسیه و ترکیه پایان خوشی داشته باشد و منطقه را دچار زحمت و دردسر بیشتری خواهد کرد. در همین حال، ایران، اسرائیل، و کشورهای حوزه خلیج فارس ــ که همگی طی سالهای اخیر بر میزان تعاملات خود با منطقه افزودهاند ــ تغییرات در چشمانداز ژئوپلیتیکی منطقه را با نگرانی زیر نظر دارند.
نکته ششم: در نهایت، به نظر نمیرسد این موضوع برای دنیا مهم باشد. اروپا و آمریکا حواسشان به مشکلات خودشان است و سرنوشت ارمنستان اهمیت چندانی برای آنها ندارد. واشنگتن و پاریس نزدیک به سه دهه در خصوص حمایت از یک راهحل توافقی برای منازعه متعهد ماندند، اما در نهایت از دست هیچکدام کمکی برنیامد. روسیه یکی دیگر از طرفین گفتگو کنار ایستاد و خرد شدن متحدش ارمنستان در میدان نبرد را به نظاره نشست و سپس به گونهای طعنهآمیز از این شکست استفاده کرد تا نقش رهبری خود را در منطقه مورد تأکید قرار دهد.
آنچه در آینده محتمل است
در ادامه چه میشود؟ چشمانداز پیشِ رو تیرهوتار است. شادمانی در آذربایجان به خاطر پیروزی موجب رفع مشکلات اقتصادی نمیشود و اقتصاد این کشور به خاطر قیمت پایین نفت، فساد گسترده، و پیامدهای همهگیری ویروس کرونا آسیب دیده است. ارمنستان نیز در میدان نبرد به سختی مجروح شده و مجبور است با شوک روانی وارده، خیانت روسیه، آینده سیاسی نامشخص در داخل، و رشد سریع ویروس کرونا به ویژه در میان آوارگان دست و پنجه نرم کند.
کارنگی در پایان مینویسد: رقابت روسیه و ترکیه جهت کسب برتری که تا سوریه و لیبی نیز کشیده شده است، نمیتواند پیششرط صلح و ثبات در منطقه قفقاز باشد، منطقهای که به یک صفحه شطرنج ژئوپلیتیکی دیگر نزد این دو کشور تبدیل شده است. آنها شاید چیزی شبیه یک توافق پایدارتر جهت پایان دادن به منازعه ارمنستان ـ آذربایجان سر و شکل دهند، اما هرگونه صلح حاصل از آن شکننده خواهد بود. هیچکدام از قدرتهای بزرگ به نظر به تلاشهای واقعی جهت برقراری ثبات اقتصادی و سیاسی علاقمند نیستند. جنگ خاموش بر سر منطقه ناگورنو ـ قرهباغ جای خود را به صلح خاموش و ناقص داده است.