سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
آقای روحانی! خانه میزبان کجاست؟!
حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان نوشت:
۱- نقل است که «میرزا علیاصغرخان اتابک» صدر اعظم سه تن از پادشاهان قاجار - ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه- به یکی از انجمنهای شعر رفته و شعری را که خود سروده بود برای شاعران و ادیبان حاضر در انجمن قرائت میکرد در گرماگرم قرائت به این بیت رسید:
نیستم ریزهخوار خوان کسی
کائنات است جمله مهمانم!
در این میان، یکی از شاعران بدیههگوی برخاست و خطاب به اتابک گفت؛
یکی از جمله کائنات منم
خانه میزبان نمیدانم!
دیروز رئیسجمهور محترم کشورمان در یک نشست خبری که بعد از چندین و چند ماه انتظار تشکیل شده بود به تشریح عملکرد ۷ ساله دولت پرداخته و از دستاوردهایی یاد کردند که متاسفانه با واقعیتها فاصله فراوانی دارند و برخی نیز با آنچه به وضوح قابل دیدن است انطباق چندانی ندارند! گزارش امروز کیهان (تیتر اول روزنامه) به ارزیابی مستند اظهارات دیروز ایشان اختصاص دارد و از این روی در وجیزه پیشروی تنها به بیان نکتهای از آن میان بسنده میکنیم و باقی به مطالعه گزارش امروز کیهان میگذاریم و میگذریم.
۲- آقای روحانی فرمودهاند: «در طول این هفت سال در بسیاری از زمینهها به وعدههای خود به مردم عمل کردیم.
وعده ما به مردم اعتدال، تعامل سازنده با جهان، برداشتن تحریم از دوش مردم و رساندن مردم به حقوق حقه خودشان، تثبیت حق هستهای به عنوان یک حق قانونی برای مردم ایران بود.
البته قبل از آن هم فعالیتهای هستهای ما قانونی بود اما در چارچوب شورای امنیت سازمان ملل آن را غیرقانونی میدانستند»! آقای رئیسجمهور درباره «بسیاری از وعدهها» که فرمودهاند به آنها عمل کردهاند، توضیحی ندادهاند! این روال متاسفانه در موارد دیگری از اظهارات آقای روحانی نیز دیده میشود. به عنوان نمونه -و فقط یک نمونه از بسیارها- میتوان به سخنان فراوان ایشان درباره دستاوردهای برجام اشاره کرد!
آقای رئیسجمهور هر از چندگاه تاکید میکنند که برجام دستاوردهای فراوان و خیرهکننده و حتی بینظیر در تاریخ کشور، داشته است ولی هرگاه از ایشان خواسته میشود که لااقل به چند نمونه از این دستاوردها اشاره کنند، پاسخی جز همان کلیگوییها شنیده نمیشود! و توضیح نمیدهند که اگر دستاوردی بوده است چرا با ذکر مشخصات به آن اشاره نمیفرمائید و چرا هیچیک از دستاندرکاران مذاکرات هستهای حاضر به گفتوگوی دوجانبه و پاسخ به پرسشهای منتقدان نیستند؟!
به قول آن شاعر بدیههگوی در پاسخ به ادعای اتابک که کائنات را میهمان خود دانسته بود، چرا هیچیک از میهمانها، آدرس خانه میزبان را نمیدانند؟! همین روال درباره مسائل دیگر نظیر، گرانی افسارگسیخته کالا و خدمات، کاهش سرسامآور ارزش پول ملی، تعطیلی کارخانجات و کارگاههای تولیدی، گسترش بیکاری و... نیز دیده میشود. میگفتند اگر ما انتخاب نشویم دلار ۵ هزار تومان میشود و حالا که انتخاب شدهاند دلار به مرز ۳۰ هزار تومان رسیده است! میفرمودند اگر ما نباشیم
پراید ۵۰ میلیون تومان میشود و حالا یکصد و چند میلیون تومان شده است! میگفتند هم باید چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ معیشت مردم و حالا هر دو را از چرخش انداختهاند! میگفتند ۷۰ درصد مشکلات مربوط به سوءمدیریت است و فقط ۲۰تا ۳۰ درصد به تحریمها مربوط است و حالا میفرمایند آبخوردن مردم هم در گرو مذاکرات هستهای و رفع تحریمهاست! و...
۳- البته رئیسجمهور محترم به چند نمونه از وعدههایی که داده بودند و به آنها عمل کردهاند نیز اشاره کردهاند؛
«وعده ما به مردم اعتدال، تعامل سازنده با جهان، برداشتن تحریم از دوش مردم و رساندن مردم به حقوق حقه خودشان، تثبیت حق هستهای به عنوان یک حق قانونی برای مردم ایران بود»! در این خصوص گفتنی است؛
الف- «اعتدال» برفرض که دستاورد دولت محترم باشد و برفرض که وادادگی را اعتدال معنی نکرده باشند، باید پرسید اعتدال در کدام سیستم علمی و با کدام نظام سنجشی قابل اندازهگیری است؟! آقای روحانی میدانند که در گزارش عملکردها روی «کمیت» که قابل اندازهگیری است تکیه میشود و نه «کیفیت» که هرکس به گونهای آنرا تعریف میکند!
ب- «برداشتن تحریم از دوش مردم و رساندن مردم به حقوق حقه خودشان»! یکی دیگر از دستاوردهای مورد ادعای جناب روحانی است. کاش آقای رئیسجمهور به این پرسش پاسخ میدادند که کدامیک از تحریمها برداشته شده است؟!
لااقل به یک نمونه از آن اشاره میفرمودند! آقای روحانی درحالی از برداشته شدن تحریمها به عنوان یک دستاورد یاد میکنند که نه فقط تحریمها لغو نشده بلکه دهها تحریم جدید نیز به آن افزوده شده است! این واقعیت تلخ که قابل انکار نیست! هست؟
ج- ایشان از «تعامل سازنده با جهان» نیز به عنوان یکی از دستاوردهای دولت خود یاد کردهاند و البته توضیح ندادهاند که در کدام فرهنگ سیاسی و عرف دیپلماتیک، وادادگی در برابر آمریکا و اروپا و امتیاز نقد دادن و وعده نسیه گرفتن از آنها را «تعامل سازنده» مینامند؟!...
د- جناب روحانی از یکسو میگویند تحریمها را از دوش مردم برداشتهاند! و از سوی دیگر در همان نشست خبری خطاب به کسانی که معلوم نیست کیستند، میفرمایند «عدهای میخواهند پایان تحریمها به تاخیر بیفتد. دولت نخواهد گذاشت عدهای پایان تحریم را به تاخیر بیندازند. ما یک دقیقه و یک ساعت هم رضایت نمیدهیم و در مقابل آن خواهیم ایستاد»!... و درباره این تناقض توضیح نمیدهند که اگر به قول خودشان «تحریمها را از دوش ملت برداشتهاند»! دیگر تحریمی وجود ندارد که بازهم به قول ایشان؛ عدهای بخواهند پایان تحریم را به تاخیر بیندازند! اگر تحریمها را برداشتهاید و پایان یافته است، دیگر چگونه عدهای نمیخواهند تحریمها پایان بیابد؟! مگر نمیفرمائید که پایان یافته است؟!
هـ- رئیسجمهور محترم درباره یکی دیگر از دستاوردهای دولت خود به «تثبیت حق هستهای به عنوان یک حق قانونی برای مردم ایران»! اشاره کردهاند و این در حالی است که دولت جناب ایشان نه فقط در این زمینه دستاوردی نداشته است، بلکه درصد بالایی از تاسیسات هستهای کشور که با زحمات طاقتفرسا و آمیخته به خون شهدای هستهای به دست آمده بود، در دولت آقای روحانی برباد رفته است. هزاران سانتریفیوژ را از مدار خارج کردهاند که با آسیبها و خسارتهای جدی روبهرو شده است، رآکتور آب سنگین اراک را با سیمان مسدود کردهاند، ۱۱ تن از اورانیوم غنیشده را از دست دادهایم، تاسیسات نطنز را به حالتی شبیه پایلوت تبدیل کردهاید، سایت مدرن و پیشرفته فردو تقریباً از دور خارج شده است و... کجای این وضعیت با نظر جنابعالی همخوانی دارد که فرمودهاید؛ حق هستهای را به عنوان یک حق قانونی برای مردم ایران تثبیت کردهاید؟!
و حالا هم که با ابتکار انقلابی مجلس و در جهت تامین منافع ملی کشورمان «طرح راهبردی برای لغو تحریمها» به قانون تبدیل شده است و تصویب آن جیغ پمپئو و تروئیکای اروپا را به آسمان بلند کرده است، دولت حضرتعالی هم در اقدامی عجیب و غیر قابل توجیه و هماهنگ با آنان به مخالفت با این مصوبه برخاسته و... جالب آنکه جناب روحانی میفرمایند «مخالفان دولت با مخالفان جهانی ایران همسو هستند»! و... این رشته سر دراز دارد.
FATF ضرورت پیشرفت اقتصادی هر کشوری است
یوسف مولایی در روزنامه ایران نوشت:
یک سال بعد از بازگشت کشورمان به لیست سیاه گروه مالی FATF به نظر میرسد بررسی مجدد آن یک ضرورت اجتنابناپذیر برای اقتصاد کشور باشد. مخالفان تصویب لوایح مرتبط با FATF میگویند که با این کار هیچ گشایشی در اقتصاد کشور صورت نخواهد گرفت. به صورت مستقل این یک جمله درست است اما واقعیت این است که استدلال درستی نیست چون این جمله باید کامل شود. آن هم بدینگونه که «با نپذیرفتن FATF شرایط مبادلات اقتصادی و تجاری ما دوچندان سختتر خواهد شد.»
اساساً موضوع FATF از جنبه سلبی آن دارای اهمیت است نه از جنبه ایجابی. زمانی وزیر امورخارجه، جناب آقای ظریف در مجلس گفت که قول نمیدهد با پذیرش FATF گشایشی در اقتصاد کشور صورت بگیرد اما حتماً قول میدهد که با نپذیرفتن آن اوضاع به مراتب بدتر شود. این سخنان آقای ظریف دقیقاً همان محل اصلی اهمیت این موضوع است. کما اینکه تجربه یک سال اخیر با بازگشت ایران به لیست سیاه این کارگروه هم نشان داد که آن توضیحات درباره تبعات نپذیرفتن FATF صحیح است.
به واقع موضوع FATF به مثابه دری رو به اقتصاد و مبادلات مالی جهانی است که برای پیشرفت اقتصادی هر کشوری، عبور از آن یک ضرورت اجتنابناپذیر است. یعنی ماندن پشت این در درست به مثابه طرد شدن از مناسبات اقتصاد جهانی و عقب ماندن از مرزهای توسعه و پیشرفت خواهد بود. اما عبور از آن الزاماً به معنی بهتر شدن اوضاع و رونق اقتصادی نیست، چرا که این امر نیازمند مؤلفههای دیگری چون شفافیت، بهبود محیط کسب و کار، بهبود مراودات بینالمللی، توسعه نیروی انسانی و... است.
با این توصیف ماندن پشت درهای شروط FATF به مثابه فلج شدن یک اقتصاد قابل تعبیر است. کما اینکه کاهش شدید همکاریهای متقابل اقتصادی حتی با کشورهای نسبتاً همسوتر با ایران طی مدت گذشته تحت شروط FATF نشان میدهد که این موضوع باری مضاعف روی بار تحریم است. اقتصاد کشور ما برای بازگشت به وضعیت عادی دو مانع حقوقی پیش روی خود دارد که نیازمند برداشته شدن همزمان هر دوی آنهاست؛ تحریم و FATF.
به لحاظ حقوقی و عملیاتی کاری که لیست سیاه FATF با اقتصاد ما میکند، مسدود کردن فضاهای فعالیت خارج از تحریم است. فرض کنید در فضای تحریمهای یکجانبه امریکا، کشورها، بانکها و شرکتهایی باشند که به هر دلیلی و از جمله نداشتن ارتباط مالی مؤثر با امریکا تمایلاتی برای همکاری با ایران داشته باشند. اما همین کشورها و شرکتها قطعاً جز ایران شرکای دیگری هم دارند. در جهانی که تقریباً تمام کشورهای جهان شروط FATF را در عمل اجرا میکنند، این بدان معناست که حضور ایران در لیست سیاه باعث میشود تا کشورها و شرکتهایی که حتی نگرانی از جانب امریکا ندارند، از جانب باقی نظام بانکی و مالی دنیا دچار نگرانی شوند. چرا که کار کردن با کشوری در لیست سیاه FATF عملاً به معنای قطع ارتباط با دیگر مشتریها و شرکای بینالمللی است.
در چنین وضعیتی موضوع FATF به مثابه یک عامل پشتیبان و حامی تحریمهای یکجانبه امریکا در جهت تشدید آنها عمل میکند. تجار، فعالان اقتصادی و استادان دانشگاه در حوزه علم اقتصاد بخوبی میدانند که رسیدن به رشد و توسعه اقتصادی بدون داشتن زمینههای مساعد و پایدار همکاری بینالمللی تقریباً ممکن نیست. به همین طریق برای حقوقدانان و دیپلماتها نیز کاملاً روشن است که چنین همکاری بدون در نظر گرفتن و پذیرش قواعد و چارچوبهای حقوقی بینالمللی ممکن نخواهد بود و در این میان FATF مسألهای است که در دهه اخیر به یکی از اصلیترین زیربناهای حقوقی روابط اقتصادی و بانکی در سطح جهانی تبدیل شده و مهمتر اینکه اهمیت آن روز به روز در حال افزایش و پایبندی به قواعد آن توسط کشورها به طورمرتب در حال تشدید است.
چه اینکه اگر یک دهه قبل رفتن به لیست سیاه FATF بانکها و مؤسسات مالی و شرکتها را هدف خود قرار میداد، اکنون با سختگیرانهتر شدن قواعد و جدیتر شدن اجرای آن دامنه این تبعات به تکتک شهروندان کشورهای حاضر در لیست سیاه تسری پیدا میکند. به گونهای که حتی افراد عادی نیز در سادهترین مراودات خود دچار مشکلاتی میشوند. کما اینکه امریکا به دنبال بستن حسابهای بانکی شهروندان ایرانی در دنیا بود اما این اتفاق به دلیل سیاست برخی کشورها رخ نداد. اما بازگشت ایران به لیست سیاه باعث شد که در عمل این اتفاق رخ دهد. نمونه مشخص این موضوع هم مسدود شدن حساب شهروندان ایرانی در گرجستان بود. در ماههای گذشته گزارشهایی از اتفاق مشابه برای شهروندان ایرانی در چین و روسیه هم منتشر شد. در همان ماههای گذشته نیز درک ابعاد و تأثیرات موضوع FATF کار چندان سخت و پیچیدهای نیست. مضافاً اینکه طبق استدلالی که بارها تکرار شده و هنوز نیز از اعتبار برخوردار است، اینکه در کنار ایران تنها کشور کره شمالی در لیست سیاه FATF حضور دارد میتواند به خوبی بیانگر ضرورت تغییر مسیر در این حوزه باشد. به فرض پابرجا بودن تحریمهای امریکا، ما خود در ایران با عدم پذیرش FATF کاری کردهایم که کشورها و شرکتهای دوست ما نیز که حتی مایل به همکاری با ایران حتی در شرایط تحریم یکجانبه امریکا هستند، مجبور شوند در شرایطی قرار بگیرند که کم و بیش مانند کشورهای دارای تخاصم با ما رفتار کنند.
نتانیاهو برای چه کسی دست میزند؟
علی هدایتی در روزنامه وطن امروز نوشت:
آقای روحانی دیروز در نشست خبری با اهالی رسانه باز هم با اهانت به منتقدان دولت، خیلی صریح گفت مخالفان دولت با مخالفان نظام «همکاری» میکنند و «همسو» هستند. خب! این اتهام گزافی است و البته بیاساس. مهمترین دلیل انتقاد منتقدان دولت آقای روحانی از راهبردها و سیاستهای او تقویت انگارههای ضدانقلاب و تضعیف منافع ملی و مبانی انقلاب اسلامی است که این 2 از راهبردهای ضد انقلاب از سال 57 تاکنون است. از طرف دیگر ظاهرا آقای روحانی هنوز تصور میکند در ابتدای دوره ریاستجمهوری است و هر وقت عصبانی شد میتواند منتقدان خود را با هر ادبیاتی مورد اتهامات ناصواب قرار دهد، در حالی که وی در روزهای پایانی ریاست بر یک دولت شکست خورده است و به واسطه آثار زیانباری که سیاستهای این دولت بر اقتصاد کشور و معیشت مردم بر جای گذاشته، جایگاه و اعتباری در افکار عمومی ندارد. او رئیس یک دولت لب بام است که فرود آرامش هم به خاطر نگرش تعاملگونه مجلس شورای اسلامی است؛ همان مجلسی که آقای روحانی بنای ناسازگاری با آن را گذاشته و در تلاشی پرهزینه، بنا دارد مصوباتش را اجرا نکند. یعنی در واقع آقای روحانی در مقابل مجلسی ایستاده و به بخش زیادی از نمایندگان این مجلس تهمت همسویی و همکاری با دشمن زده که نجیبانه و هوشیارانه با تک ماده، ادامه حضور او را در مسند ریاستجمهوری تا مرداد 1400 پذیرفت. بنابراین رئیس یک دولت تک مادهای که بحران اعتبار او هم در جامعه پیداست، اساسا در جایگاهی نیست که به منتقدانش که از قضا با رای مردم موظف شدهاند دولت او را به مسیر درست و سیاستهای تامینکننده منافع ملی بازگردانند، نیش زبان بزند.
نکته دیگر درباره واقعیت مربوط به این اتهام است. آقای روحانی دیروز در حالی به جریان انقلابی، یعنی جریان حافظ نظام و جریان برآمده از تفکر نهضت اسلامی ظلم کرده و به آنها تهمت همسویی و همکاری با دشمن زده که برخی اظهارات روز گذشته او «دقیقا» همان چیزی است که کثیفترین دشمن نظام اسلامی یعنی سران پلید رژیم صهیونیستی ولع شنیدن آن را داشتند. روحانی درباره ترور شهید فخریزاده و موضوع انتقام ایران از عاملان و آمران این ترور گفت که عدهای دنبال این هستند تا قبل از به پایان رسیدن دولت ترامپ منطقه را وارد جنگ کنند ولی آنها زمان انتقام ما را مشخص نخواهند کرد. این اظهارات روحانی یعنی او معتقد است ایران نباید تا یکی، دو ماه آینده (قبل از شروع به کار دولت بعدی آمریکا) انتقام ترور شهید فخریزاده را بگیرد. این اظهارات روحانی همان چیزی است که نتانیاهو و ترامپ فکر میکرده و میخواستهاند. احتمالا سران رژیم صهیونیستی برای ترور شهید فخریزاده به این برآورد رسیده بودند که در ایران انسجام و هماهنگی لازم برای نحوه و زمان انتقام از صهیونیستها وجود ندارد. آنها احتمالا میدانستند یک جریانی بر سر انتقام ترور شهید فخریزاده سنگاندازی خواهد کرد و همین موضوع مانع بروز و ظهور توان بازدارندگی و قدرت انتقام ایران خواهد شد. این برآورد و این فرمول محاسبه، در ترور شهید سپهبد حاجقاسم سلیمانی هم وجود داشت و ترامپ با همین تحلیل و برآورد نتانیاهو، اقدام به ترور ناجوانمردانه و غریبانه حاجقاسم سلیمانی کرد. تحلیلگران مسائل امنیتی معتقدند عدم واکنش قاطع ایران به ترور شهید فخریزاده میتواند منجر به تداوم و تشدید فعالیتهای ماشین ترور رژیم صهیونیستی در روزها، هفتهها و ماههای آینده شده و امنیت کشور و بزرگان را به مخاطره بیندازد. اکنون آیا این نگرانی موجه نیست که این اظهارات روحانی درباره نحوه انتقام ایران از عاملان و آمران ترور شهید فخریزاده، مقامات امنیتی صهیونیستها را نسبت به ادامه ترورها به طمع و ولع بیندازد؟ در این صورت مسؤولیت این ترورها بر عهده کیست؟ چه کسی دشمن را به این برآورد رسانده که ترور مقامات و شخصیتهای موثر ایران، برایش کمهزینه یا خدای نکرده بیهزینه خواهد بود؟ ترور دیگر سران مقاومت و یاران شهید سلیمانی، به سود ضد انقلاب داخلی و خارجی نیست؟ و کدام پروژههای پسابرجامی را تسهیل میکند؟ اکنون همکار ضدانقلاب کیست؟ چه کسی همسو با دشمن حرف میزند و رفتار میکند؟
از طرف دیگر آقای روحانی در حالی در موضوع انتقام ترور شهید فخریزاده در باب پرهیز از تنش صحبت کرد که اظهارات دیروز او مملو از مواضع تنشزا و اختلافافکن داخلی بود. سوالات سفارشی خبرگزاریها و رسانههای دولتی برای تشدید این تنشآفرینی رئیس دولت با سایر قوا بویژه مجلس شورای اسلامی و اظهارات تند و دور از انصاف آقای رئیسجمهور بویژه درباره مصوبه هستهای مجلس برای لغو تحریمها، در مجموع این انگاره را مطرح کرده است که گویا محفلی در ایران تلاش میکند به غربیها این پیام را برساند که در ایران اختلافنظر جدی وجود دارد. این رفتار تنشآفرین و مواضع آقای روحانی علیه مصوبه مفید و اثربخش مجلس برای لغو تحریمها، اقدام دیگری است که شاید بتوان امتزاج آن با منافع آمریکا و صهیونیستها را نیز از آن استنباط کرد.
نکاتی درباره سخنان رئیسجمهور
عباس موسایی در روزنامه آرمان ملی نوشت:
نشست خبری دیروز رئیسجمهور، هرچند دیرهنگام اما تمامعیار یادآور مشی و منش کارگردان بازی بزرگ خرداد 92، مرحوم آیتا... هاشمیرفسنجانی بود. دکتر روحانی در پاسخ به خبرنگاران داخلی و خارجی، طمانینه، اقتدار، همهجانبهنگری و هوشمندی یک رئیسجمهور را به نمایش گذاشت. باوجود همه نقدهایی که از سوی جریان حامی و جنبش برسازنده دولت وارد است، اما سخنان دیروزش نشان داد که سکوت طولانیمدتش، ناشی از شرایط خاص، موانع و امتناعات و پیامدهای منفیای است که بر مصالح و منافع ملی وارد میآید.
این سخنان اما بیش از هر چیز نمایانگر نویدی امیدوارانه نسبت به امکانات و ظرفیتهای جدید در عرصه بینالملل برای عبور از انسداد به گشایش حکایت دارد، هرچند ایشان بدون آنکه به وادی تقابل و تنازع با قوای دیگر بیفتد، توصیف و تبیینی هوشمندانه از موانع داخلی و خارجی در مسیر مصالح ملی را به زبان آورد.
زبان بدن ایشان در گفتوگوی دیروز نیز حکایت از نوعی اقتدار و تسلط بر اوضاع داشت؛ سخنانی قاطع، اما نه تند، مواضع شفاف، اما نه رادیکال، مرزبندی دقیق گفتمانی، اما نه تقابلجویانه، تبیین اختیارات و وظایف رئیسجمهور و دیگر قوا، اما نه مجادلهانگیز از مهمترین نمودهای این اقتدار و تسلط بود. نمیتوان انتظار داشت که با سخنان دیروز، نگرانیهای عمومی از رئیسجمهور از بین رفته باشد، اما میتوان گفت که اگر روحانی در به منصه ظهور رساندن آنچه در گفتوگوی رسانهایاش مصمم باشد، بخش مهمی از تکدرخاطر حامیان را مرتفع ساخته است.
تاکید موکد ایشان بر مفهوم «جنگ اقتصادی» و امکانات و ظرفیتهای جدید برای عبور از این وضعیت، میتواند مقدمهچینی سیاستورزانه مثبتی برای عادیسازی وضعیت تلقی شود. ایشان با اعتمادبهنفسی مثالزدنی از فروش دومیلیون و سیصدهزار بشکه نفت در روز و تدوین بودجه بر این اساس، برگ جدیدی از سیاست نرمالیزاسیون را روی میز گذاشته است.
این اعتمادبهنفس و قاطعیت در ماههای پایانی دولت، عزم ایشان را برای تقویت گفتمان عقلانیت و تدبیر در آینده سیاسی کشور را نمایان میسازد. ایشان نشان دادهاند که به میزانی که جریان تندرو ضد منافع ملی در روند نرمالیزاسیون مانعآفرینی میکند، توان ظرفیتسازیهای جدید و رو کردن برگهای جدید برای عبور از جنگ اقتصادی و تحریم را دارد. دولت دوازدهم با جامه عمل پوشاندن به برنامههایی که رئیسجمهور در سخنان دیروز بخشی از آن را بر زبان آورد، میتواند رابطه و فاصله معنادار خود با جنبش حامی را بار دیگر تقویت نماید.
با این اوصاف، در 1400 نیز سیاست خارجی و اقتصاد میتوانند رفتار رایدهندگان را سامان و سازماندهی کنند. رفتاری که پاسخ به دو رویکرد عادیساز و استثناءطلب در مدیریت اوضاع کشور خواهد بود. اینکه این مانیفست تا چه میزان میتواند خود را از هفت خوان موانع داخلیها و خارجیها به سلامت عبور دهد را باید در ماههای آینده به انتظار نشست.
آقای روحانی آزموده را آزمودن خطاست!
حامد رحیم پور در روزنامه خراسان نوشت:
نشست خبری روز گذشته رئیس جمهور اگرچه در ظاهر متفاوت از دیگر نشست های روحانی بود اما از یک تفاوت دیگر در موضع رئیس جمهور درباره بازگشت آمریکا به برجام به طور صریح تری رونمایی کرد .
از زمان انتخاب بایدن به ریاست جمهوری آمریکا و اعلام تلویحی و صریح وی و تیم اش برای بازگشت به برجام این موضوع یکی از مباحث جدی در فضای رسانه ای و سیاسی بوده است و در حالی که تیم آمریکایی باید سعی کند از موضعی نسبتا بالا به ماجرا وارد شود و همواره بازگشت به برجام را به نوعی به مباحث موشکی و مذاکرات منطقه ای گره می زند تناقض در برخی مواضع اعلام شده از سوی ریاست جمهوری با مواضع اعلام شده دستگاه دیپلماسی و برخی دیگر از مسئولان سوال برانگیز و نگران کننده است.رئیس جمهور در بخشی از نشست روز گذشته خود با خبرنگاران درباره برجام و بازگشت آمریکا به آن گفت : «برای بازگشت آمریکا به برجام اگر پیش شرط بگذاریم یعنی این که تحریم همچنان ادامه یابد و اگر بخواهیم پیش شرط بگذاریم برای گرفتن خسارتها باید جنگجهانی راه بیندازیم » البته در جلسه 19 آذر هیئت دولت نیز رئیس جمهور بازگشت آمریکا به برجام را به نوعی با یک امضا امکان پذیر دانسته و اعلام کرده بود اگر رئیس جمهوری آمریکا با یک امضا به برجام برگردد ایران هم حاضر است همچون قبل از سال۹۸ به تعهداتی که در برجام داشته به صورت کامل عمل کند.
سخنانی که امید می رود دقیق نباشد و ایشان به صورت تلویحی و کلی در این باره اظهار نظر کرده باشند چرا که این یک حقیقت انکار نشدنی است که وقتی بهگونهای با دشمن روبه رو شویم که سراپا، «احساسِ نیاز » باشیم ، او به «هیچ حدّی»، بسنده نخواهد کرد. تجربه سالیان و خصوصاً ماه های اخیر هم حکایت از این دارد که در صورت ارسال سیگنال ضعف از داخل کشور، جای چشم انتظاری برای امضا با خطی قشنگ، باید منتظر عهدشکنی دشمن باشیم.
این نگرانی وقتی جدی تر می شود که مواضع دستگاه دیپلماسی و دیپلمات های این وزارتخانه که از سوی سخنگو و مقامات ارشد این وزارتخانه اعلام شده عملا بازگشت آمریکا را مشروط به جبران خسارت و شروطی کرده است که در مقام عمل نیز منطقی به نظر می رسد چرا که بازگشت بدون تعهد آمریکا جدا از آن که پالس نیاز و ضعف ایران برای طرف مقابل را هویدا می کند عملا راه را برای اجرای کج دارومریز برجام همان گونه که در زمان اوباما هم شاهد آن بودیم باز میگذارد در حالی که یکی از این شروط میتواند اجرای کامل تعهدات آمریکا برای بازگشت به برجام باشد .همان طور که ظریف در مصاحبه 4 مهر با خبرگزاری اسپوتنیک گفته بود : «بازگشت آمریکا به توافق هستهای اولین اقدامی است که آنها باید انجام دهند. برای این بازگشت، آمریکا باید خساراتی را که به ملت ایران وارد کرده و همچنین اقداماتی را که در جهت تضعیف توافق هستهای انجام داده است جبران کند.»ظریف حتی بارها از عبارت این که «آمریکا باید بلیت و امتیاز بازگشت به برجام را بخرد» به عنوان دستاورد سخن گفته است. سعید خطیب زاده سخنگوی وزارت خارجه نیز در نشست 18 آبان تصریح کرده بود : ایالات متحده آمریکا ناقض برجام، ناقض قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت بوده و میلیاردها دلار به ملت ایران خسارت زده و از برنامه برجام به عنوان یک مشارکت کننده خارج شده است. روزی که دولتی در ایالات متحده بخواهد به برجام برگردد میزی وجود خواهد داشت که باید پاسخ گوی نقض عهد ها باشد. بر طبق فرمایش های مقام معظم رهبری آمریکا باید توبه کند و این به معنای آن است که اولاً باید بپذیرد چه خطاهایی کرده و ثانیاً جنگ اقتصادی علیه ایران را متوقف کند و ثالثاً مسیر رفته را برگردد و به تعهداتش عمل و برای گام چهارم جبران خسارت کند. سیدعباس عراقچی، معاون سیاسی وزیر خارجه هم چندی قبل در گفت وگو با برنامه صبح بخیر ایران درباره شرایط بازگشت آمریکا به برجام گفته بود: آمریکا اگر خواست به توافق برگردد به هر حال قواعد و شرایطی دارد و باید تمامی تحریمهایی که گذاشته اند، برداشته شود. البته چالش های دیگری هم هست و باید درباره آن ها صحبت کنیم و شرایط بازگشت آمریکا به برجام را به گونه ای که منافع مردم ایران تامین شود، فراهم کنیم.
اکنون این سوال پیش می آید چه تغییری در شرایط ایجاد شده که این مواضع نادیده گرفته می شود و بازگشت آمریکا به برجام عملا به یک امضا آن هم امضای خود رئیس جمهور آمریکا منوط می شود.چه تضمینی وجود دارد بایدن نیز مانند ترامپ دوباره با یک امضا از برجام خارج نشود؟بماند که بازگشت آمریکا به برجام اگر بدون دریافت تضمین های جدی و کافی بینالمللی و حقوقی نباشد می تواند خطرات جدی برای ایران در پی داشته باشد. آمریکای ترامپ بعد از خروج از برجام تلاش بسیاری به عمل آورد تا از مکانیسم ماشه برای بازگرداندن تمام تحریم های شورای امنیت علیه ایران استفاده کند. موضوعی که با مخالفت چین ، روسیه و سه کشور اروپایی عضو برجام با این استدلال که آمریکا چون از برجام خارج شده دیگر حق استفاده از امکانات تعریف شده در آن را ندارد رد شد، اما اگر آمریکا بدون تعهد کافی و آن چه که پیشتر مسئولان وزارت خارجه اعلام کرده اند به برجام برگردد عملا می تواند به راحتی و با بهانه جویی مکانیسم ماشه را فعال کند و ایران را در فشار مضاعفی قرار دهد. خلاصه آن که گفته آقای روحانی مبنی بر این که «پیش شرط برای بازگشت آمریکا به برجام یعنی تداوم تحریم ها»بدین معناست که فقط از بایدن یک کاغذ می خواهیم آن هم بدون هیچ تضمینی برای لغو واقعی تحریم ها. آقای روحانی آزموده را آزمودن خطاست!
پیام دوگانه روحانی
جلال خوشچهره در روزنامه ابتکار نوشت:
رئیسجمهوری در نشسترسانهای دیروز (دوشنبه 24 آذر) خود پیامهای روشنی را برای مخالفان داخلی خود از یک سو و جامعه جهانی و بهویژه اعضای گروه برجام از سوی دیگر داد. «حسن روحانی» در نشست با شماری از خبرنگاران داخلی و خارجی کوشید مخالفان داخلی خود را به تعامل سازنده با دولت دعوت کرده و در اینحال برای آنان تبیین کند که میان تحریم و جنگ اقتصادی تفاوت شکلی و ماهوی وجود دارد.
به اعتقاد روحانی، آنچه نظام سیاسی و مردم را در سالهای اخیر دچار مشکل کرده، تحریم نیست. او گفت: تحریمها سابقهای طولانی به اندازه چهار دهه گذشته داشته و بهزعم او مردم و نظام سیاسی در این مدت با آن همزیستی داشتهاند. آنچه اوضاع را خاصه در سه سال گذشته سخت کرده، جنگ اقتصادی تحمیلی است که دولت «دونالد ترامپ» بانی آن بوده است. اگرچه رئیس جمهوری ابراز خوشبینی کرد که تحریمها به شکل قهری رو به پایان است و با تغییر دولت در ایالات متحده، کشور شاهد وضعی متفاوت ازگذشته خواهد یافت، اما همچنان مخالفتهای داخلی با او و دولتش را مانع عبور از وضع کنونی دانست. رئیسجمهوری روحانی از مخالفانش که اکنون بیش از همه جا در مجلس یازدهم تمرکز یافتهاند، خواست که باور کنند کشور در حال جنگ اقتصادی است. از این رو مخالف خوانیها نباید به تضعیف موضع دولت بینجامد که جلودار جبهه جنگ اقتصادی و نیز طرف رسمی گفتوگو با طرفهای خارجی است. به عبارت روشنتر، روحانی مواضع مخالفان داخلی خود را به نادیده گرفتن عامدانه و یا سادهانگارانه واقعیتها متهم کرد و آنان را با مخالفان نظام سیاسی همسو دانست.
رئیسجمهوری روحانی در نشست مطبوعاتی خود، برای جامعه جهانی، اعضای باقیمانده در گروه برجام و به تلویح اما ملموس؛ دولت آینده ایالات متحده پیام روشنی داد. او گفت: دولتش هیچ فرصتی را برای شکستن تحریمها و پایان جنگ اقتصادی از دست نمیدهد؛ حتی به ساعت یا هفته.
روحانی عوامل چهارگانه ای را در مشکلات جاری کشور برشمرد. او گفت؛ مشکلات ساختاری، مدیریتی، جنگ اقتصادی و همسویی مخالفان و معارضان سبب وجود مشکلاتی است که اکنون کشور به آن دچار است. در نگاه او مشکلات ساختاری و مدیریتی ریشهدار بوده و برای رفع آن باید چاره متناسب را اندیشید. در این حال او بر دو عامل دیگر به عنوان متغیرهای اصلی و فوری تاکید کرد. رئیسجمهوری، جنگ اقتصادی و همکاری یا همسویی مخالفان و معارضان را اصلیترین مانع برون رفت کشور از مشکلات دانست. از این رو در وهله نخست او خواستار تعامل سازنده با مخالفانش در قوای دیگر براساس قانون اساسی شد. روحانی برخی مخالفان دولت را به تلاش برای استمرار تحریمها متهم کرد و گفت: «دولت مقابل این خواست میایستد.» او افزود: «اجازه نمیدهیم که پایان تحریمها را به تاخیر بیندازند.» رئیسجمهوری روحانی در این حال این هشدار را به افکار عمومی داد که اعلام پیششرط برای بازگشت به برجام با ترکیب 1+5 مانند آنچه برخیدریافت خسارت از اعمال تحریمها در سهسال گذاشته میخوانند، سنگاندازی در مسیر پایان و یا شکستن تحریمها در آینده نزدیک است.
سخنان رئیسجمهوری در نشست مطبوعاتی دوشنبه سرشار از خوشبینی به فرایند پیشرو بهرغم واقعیتهای جاری بود. اما آیا باید اظهارات رئیسجمهوری را به گونهای تفسیر کرد که مانند گذشته کانون توجه و وزن خود را در «برجام» خلاصه کرده است؟ آیا همسویی مخالفان دولت با معارضان نظام پایان مییابد؟ تعامل قوای سهگانه در مسیری جز آنچه اکنون هست، خواهد شد؟ موانع بازگشت به برجام چیست و چه احتمالاتی را میتوان برای آن برشمرد؟ آیا جامعه جهانی پیام روحانی را دریافت خواهند کرد؟ واقعیتها چه میگویند؟
این توهم باید شکسته شود
عباس حاجی نجاری در روزنامه جوان نوشت:
پس از وزیر خارجه آلمان نوبت به مشاور وزیر خارجه انگلیس رسید تا به زعم خود با خط و نشان کشیدن برای مردم ایران، از دولت ایران بخواهد قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران» مصوب مجلس شورای اسلامی را به اجرا در نیاورد. جیمز کلورلی روز جمعه گذشته با این ادعا که ایران باید سرپیچی سیستماتیک از تعهداتش ذیل برجام را به عقب برگرداند، افزود: ما عمیقاً از اقدامات ایران به خصوص فعالیتهایش در زمینه تحقیقات و توسعه و ذخیره اورانیوم کم غنا که نقض مفاد توافق هستهای هستند، نگرانیم.
اگر ایران در خصوص برجام جدی است، نباید قانونی را که اخیراً به تصویب پارلمان این کشور رسیده و گامهای بیشتری در جهت نقض برجام برمیدارد، اجرایی کند. او در پایان مدعی شد که انگلیس توانایی بازگرداندن تمامی تحریمهای سازمان ملل علیه ایران را دارد. پیش از او نیز هایکو ماس وزیر خارجه آلمان در مصاحبه با هفتهنامه اشپیگل گفته بود که برجام دیگر به کار نمیآید. باید با ایران به توافق گستردهتری برسیم که شامل برنامههای هستهای، موشکی و نقش منطقهای ایران است. او هم مدعی شدهبود: «شکلی از توافق به علاوه برجام لازم است که با منافع ما هم همخوانی داشته باشد!» موج توهمی که اروپاییها را گرفته به شکلی دیگر اردوغان را نیز گرفتار خود کردهاست و او نیز روز جمعه در جریان رژه نظامی در باکو برای جدایی شمال و جنوب ارس مرثیهسرایی کرد.
مخاطب این یادداشت نه وزرای اروپایی هستند و نه اردوغان؛ چراکه این دومی بقای خود را در قدرت مدیون قهرمان مقاومت است و وزرای اروپایی نیز علاوه بر اینکه مشکلات داخلی خود را دارند، طی سالهای اخیر با بازی دادن دولت ایران برای پیشبینی سازوکارهایی برای خنثی کردن تحریمهای ترامپ و زمینهسازی برای اثرگذاری بیشتر فشار حداکثری امریکا علیه مردم ایران، آنچنان منفور مردم ایران هستند که حتی رسانههای واداده داخلی نیز در روزهای اخیر ترجیح داده اند از کنار مدعیات آنها عبور کنند، اما مخاطب این یادداشت کسانی در داخل هستند که طی سالهای اخیر ضمن تأخیر وتعلل در تقویت اقتصاد مقاومتی و استحکام ساخت درونی قدرت، بارها نسبت به راهبرد نظام جمهوری اسلامی ایران در تقویت عقبههای راهبردی خود در منطقه و هزینههای اندکی که صرف آن میشود، معترض بوده و در این مسیر تا آنجا که توانستهاند، سنگاندازی کردهاند.
البته ماجرا تنها به وزرای اروپایی و امثال اردوغان خلاصه نمیشود، بلکه توهمی که اینها دچار آن شدهاند حتی به برخی از شیخکهای خلیج فارس که همگی از یک قماشند نیز سرایت کرده و در روزهای اخیر و بعد از آشکار شدن نشانههای شکست ترامپ و ادعای بایدن و اطرافیانش مبنی بر اینکه باید توافقی جدید با ایران بنویسیم، مدعی شدهاند که ما هم باید در مذاکرات شرکت داشته باشیم یا اینکه غنیسازی هستهای ایران باید متوقف شود.
واقعیت آن است که منشأ حساسیت و نگرانی کشورهای اروپایی و برخی از عوامل منطقهای آنها، تنها توان هستهای یا موشکی ایران نیست، چراکه آنها هم بر صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران واقفند و هم نمیتوانند نقش برجسته مجاهدتهای سردار سلیمانی و مدافعان حرم و دیگر نیروهای جبهه مقاومت را در رفع مهمترین تهدید دست ساخته غربیها و ارتجاع عرب یعنی گروههای تکفیری انکار کنند، بلکه مهمترین نگرانی آنها در ناتوانی در شکست مقاومت مردم ایران است؛ چراکه ایستادگی مردم ایران عملاً باعث خلع سلاح تیم افراطی ترامپ در ادامه تحریمها شده است، به گونهای که رابرت اوبراین، مشاور امنیت ملی جدید امریکا که بعد از عزل جان بولتن به این سمت منصوب شدهبود، در همان آغاز کار اذعان کرد که امریکا در ادامه تحریمهای خود به پایان خط رسیدهاست؛ شکستی که عزل برایان هوک، مسئول گروه اقدام امریکا علیه ایران را نیز در پی داشت. روزنامه «واشنگتنپست» فردای روزی که او عزل شد، به نقل از یک مقام ارشد سابق در دولت امریکا نوشت که از هوک خواسته شد استعفا کند تا مسئولیت شکست استراتژی واشنگتن علیه ایران، بر دوش وی بیفتد. نشریه انگلیسی گاردین نیز در ترسیم این شکست پا را فراتر مینهد و مینویسد: «امریکاییها واقعاً به اوج بلاهت و مسخرگی رسیدهاند، امریکاییها آنقدر دستشان را بد بازی کردهاند، آنقدر پرخاشگر بودهاند که خود را نزد دیگران منزوی کردهاند، نهتنها سیاستی را که در پیش گرفتند، پذیرفته نشد، بلکه خودشان نخواستنی بودند.»
بهرغم این شکستها و ناکامیها، آنچه در این فرآیند اروپاییها و مرتجعین منطقه و امثال اردوغان را دچار توهم کرده، وادادگی و انفعال برخی از مسئولان و رسانههای داخلی است که از یک سو صراحتاً با مصوبه مجلس مخالفت میکنند و از سوی دیگر با ذوقزدگی در پی شکست ترامپ به سیاستهای بایدن امید بستهاند و البته این نگرانی هم وجود دارد که خواسته یا ناخواسته دستاوردهای سالها مقاومت و ایستادگی مردم ایران را به امید پیروزی مقطعی در عرصه سیاسی با انجام برخی تغییرات موضعی و وعدههای بیپایه به معامله بنشینند.
این در حالی است که امریکاییها با تشدید جنگ روانی و پیوست کردن گزارههای نظامی نظیر مانور هواپیماهای ب ۵۲ در نزدیک مرزهای ایران، تلاش دارند تا با معتبر نمایی تهدید نظامی، فرآیند را تسهیل و به زعم خود اراده مقاومت مردم را متزلزل کنند.
هوشیاری نسبت به تحرکات عوامل و پادوهای داخلی دشمن بهرغم عدم تلاش جدی مسئولان برای کاهش مشکلات اقتصادی مردم، مسئولیت نیروهای جبهه انقلاب را در این شرایط بسیار سنگینتر میکند تا در کنار مردم ایران با پاسخ به موقع و درخور نسبت به تحرکات میدانی و جنگ روانی، با ایستادگی و مقاومت، نقشههای دشمنان را خنثی کنند.