سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
رد کلیات لایحه بودجه به نفع دولت و ملت
کمال احمدی در روزنامه کیهان نوشت:
به این ارقام توجه کنید: «تیر آهن تا ۳۱۴ درصد، عدس 170درصد، لپه 140 درصد، لوبیا قرمز ۱۰۳درصد، تخم مرغ ۹۴ درصد، لوبیا چیتی ۷۸ درصد، نخود ۸۶ درصد و بیش از 80 کالای دیگر مصرفی خانوارها از مهر پارسال تا امسال افزایش قیمت داشتهاند» یعنی قیمت بسیاری از اقلام ضروری مردم طی یکسال اخیر حداقل بیش از 50درصد گران شده است. این آمارها را کیهان نمیگوید بلکه وزارت صمت دولت جناب روحانی در جدیدترین گزارش خود اعلام کرده است. در کنار این آمار و ارقام، گرانی بیش از 100درصدی قیمت مسکن، خودرو و... را هم که بگذارید، ناخودآگاه این سؤال به ذهن متبادر میشود که واقعا ریشه این گرانیهای سرسام آور و لجام گسیخته در کجاست؟ چرا علی رغم اینکه صفر تا صد روند تولید بسیاری از کالاهای مزبور در داخل کشور است اما مدام با افزایش قیمت آنها مواجهیم؟ اساسا چرا تورم طی سالهای اخیر مدام رو به تزاید بوده و حتی در مقاطعی رکوردشکنی هم کرده است نظیرتورم نقطه به نقطه 52درصدی اردیبهشت ماه پارسال که از دیماه 1374 به بعد بیسابقه بود ؟مگر دولت روحانی وعده نداده بود چنان رونقی ایجاد میکنم که مردم به یارانه 45هزار تومانی نیاز نداشته باشند پس چرا حالا وضع برعکس شده و متقاضیان یارانه بیشتر شدهاند؟
شاید مهمترین پاسخ به همه این سؤالات علاوهبر سیاست اشتباه شرطی کردن اقتصاد، بیانضباطیهای فراوان در بودجهریزیهای سالیانه است. به عبارتی اگر لوایح بودجه ما عملیاتی و شفاف بود و از درآمدهای تخیلی و هزینههای هنگفت به دور بود چه بسا شاهد این گرانیها نبودیم. رابطه این گرانیها با لوایح بودجه سالیانه رابطه دو دوتا چهارتاست و اصلا مسئله پیچیدهای نیست؛ هرچقدر منابع درآمدی مفروض در بودجه قابل تحقق باشد میزان کسری کمتر و درصد تورم پایینتر خواهد بود اما به هر میزان این نسبت معکوس شود درصد کسری هم بیشتر خواهد شد و آن وقت است که دولت برای جبران این کسریها به سراغ چاپ پول از طریق استقراض از بانک مرکزی خواهد رفت و نتیجه آن هم رشد نقدینگی و نهایتا تورم افسار گسیخته خواهد بود.
مرور بودجه یکی دوسال اخیر به وضوح از این اتفاق تلخ حکایت دارد. مثلا بودجه سال 1398 با بیش برآوردی منابع درآمدی حاصل از صادرات نفت، با رقم 448 هزار میلیارد تومان به تصویب رسید اما تنها 317 هزار میلیارد تومان از این منابع در عمل تحقق یافت و دولت با کسری بودجهای 131 هزار میلیارد تومان مواجه شد که همین کسری با تورم حداقل 40درصدی سال 98 خودش را به مردم تحمیل کرد. این قصه در سال جاری هم تکرار شد و دولت 57 هزار میلیارد تومان منابع درآمدی فقط برای نفت پیشبینی کرد که از این رقم تا پایان آبان ماه 6.7 هزار میلیارد تومان محقق شد یعنی تنها 12 درصد از رقم مصوب مذکور تحقق یافت و طبیعی است مابقی آن باید از طریق همان رشد پایه پولی و تورم جبران شود که نتیجهاش همان گرانیهای بیش از 50 درصدی صدر این یادداشت است.
متاسفانه دولت با وجود این واقعیتهای تلخ بازهم به بیانضباطی مالیاش درلایحه بودجه سال آینده ادامه داده و درآمدهای غیر واقعی را به شکل عجیبی افزایش داده مثلا میزان فروش روزانه نفت را از 1/5 میلیون بشکه نفت در بودجه امسال به 2/3 میلیون بشکه در سال بعد افزایش داده است این درحالی است که اولا این اقدام برخلاف وعده کاهش وابستگی به نفت بوده ثانیا افزایش 800هزار بشکهای میزان فروش روزانه نفت در سال آینده در حالی رخ داده که همان رقم 1/5 میلیون بشکه نفت امسال تا کنون اصلا محقق نشده و بودجه با کسری فراوانی روبروست حالا دولت با وجود این واقعیت تلخ بازهم پایش را در یک کفش کرده و برخلاف نظر اکثر کارشناسان همچنان بر اعداد رویایی خود برای فروش نفت در بودجه 1400 اصرار دارد. آش این ماجرا آنقدر شور شده که صدای رسانههای حامی دولت هم درآمده است؛ روزنامه دنیای اقتصاد در این خصوص نوشت: «میزان درآمدهای نفتی سال آینده که تحت عنوان منابع حاصل از نفت و فرآوردههای نفتی از آن یاد شده، اندکی کمتر از ۲۰۰ هزار میلیارد تومان پیشبینی شده است که از نظر عددی و ضریب اتکای بودجه به درآمدهای نفتی نسبت به سال جاری رشد چشمگیری دارد.» خبرگزاری ایسنا هم به عنوان رسانه نزدیک به دولت، در گزارشی با انتقاد از لایحه بودجه 1400 نوشت: «براساس این لایحه باید از ابتدای سال آینده روزانه دو میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه نفت بفروشیم تا بتوانیم بودجه را تراز کنیم در غیر این صورت پایهپولی کشور ۳۰ درصد افزایش پیدا میکند که باعث میشود حجم نقدینگی کشور ۲۵ درصد بالا برود». علی سعدوندی یک کارشناس اقتصادی هم با بیان اینکه بنای بودجه ۱۴۰۰ بر این است که اگر نفت نیز فروخته نمیشود اوراق سلف نفتی فروخته شود تا در آینده درآمد نفت وارد بودجه ریالی شود، گفت: «من فکر نمیکنم تا به حال در کشور ما بودجهای در این حد تورم زا تدوین شده باشد و به عقیده بنده این بودجه احتمالاً رکورد تورم را خواهد شکست.»
به هرحال دولت هماکنون لایحه بودجه سال آینده را برای بررسی و تصویب به مجلس داده است و همگان منتظرند ببینند نمایندگان ملت چه اقدامی درباره این لایحه پراشکال انجام میدهند.
اگر مجلس که طی هفت ماه اخیر نشان داده مخالف گرانی و فشار به مردم است بخواهد این لایحه را در جهت کمک به محرومان و اقشار متوسط اصلاح کند طبیعتا با وجود اشکالات عدیده آن میبایستی به جرح و تعدیل سنگین لایحه دست بزند که احتمالا به دلیل ایراد قانونی با مخالفت شورای نگهبان مواجه خواهد شد.در همین خصوص پورابراهیمی رئیسکمیسیون اقتصادی اخیرا گفته «مجلس اگر تغییراتی بیش از 5 درصد اعمال کند شورای نگهبان ایراد میگیرد و میگوید شما ساختار بودجه را به هم زدید و این قابل قبول نیست».
با این وصف اصلاح کمتر از 5درصد یقینا نمیتواند مشکلات بودجه را حل کند. اما با این وجود شنیدهها حاکی است برخی نمایندگان با نیت خیرخواهانه بدنبال چنین اصلاحاتی هستند و گمان میکنند که با این تغییرات و رای به کلیات میتوان مشکلات را تا حدودی کنترل کرد در حالی که اولا تجربه سالهای اخیر بیانگر آن است که تغییرات جزیی دردی از بودجه دوا نمیکند و دولت هرگاه کم میآورد به سرعت با رشد پایه پولی، نقدینگی را افزایش داده و با گرانیهای سرسامآور دست در جیب مردم میکند. شاهد این ادعا آمارهای رسمی بانک مرکزی است. این آمارها نشان میدهد متاسفانه دولت کنونی یکی از معدود دولتهایی است که بیانضباطی پولی در آن چشمگیر است نمونه برجسته آن هم، افزایش دو تریلیون تومانی حجم نقدینگی و 352 هزار میلیارد تومانی پایه پولی است این درحالی است که رقم نقدینگی در سال 92 حدود 500 هزار میلیارد تومان بود یعنی این رقم طی هفت سال بیش از 5برابر شده است!
ثانیا با توجه به اینکه در این لایحه هیچ درآمد پایدار جدیدی تعریف نشده و حتی پایههای مالیاتی نظیر مالیات برمسکن و خودروهای لوکس که در قانون بودجه۹۹ وجود داشت نیز از آن حذف شده است و از سوی دیگردولت با وجود کسریهای امسال نه تنها اقدام مهمی برای کاهش هزینههایش در بودجه ۱۴۰۰ صورت نداده بلکه حتی هزینههایش را بیش از60درصد افزایش داده و لذا تغییرات چند درصدی راهگشا نخواهد بود.
ثالثا اگرنمایندگان مجلس با وجود این همه اشکالات ساختاری بودجه باز هم آن را تایید کنند طبیعتا باید پاسخگوی تبعات منفی آن از جمله تورم شدید و رکود ناشی از واردات بیرویه برخی کالاها از جمله خودرو و... باشند چرا که دولت فقط از محل واردات خودرو بیش از 2000هزار میلیارد تومان درآمد برای سال آینده پیشبینی کرده است.
با این وصف بهترین راه برای نمایندگان ملت رد کلیات لایحه بودجه است تا هم ملت از عواقب خسارت بار این لایحه رها شوند و هم دولت با طراحی یک لایحه جدید بودجه با درآمدهای واقعی نام نیکی از خود به جای بگذارد. ضمنا در صورت رد کلیات لایحه از سوی مجلس ، دولت موظف است طبق گفته نوبخت رئیسسازمان برنامه و بودجه یک هفته بعد مدل دیگری از لایحه بودجه به مجلس ارائه کند بنابراین با رد کلیات بودجه ،اتفاق خاصی برای دولت رخ نمیدهد.
نکته پایانی اینکه دولت ظاهرا برای جلب افکار عمومی مدام بر طبل افزایش 25درصدی حقوق کارمندان در سال بعد میکوبد در حالی که کارمندان ، کارگران و سایر آحاد ملت به خوبی میدانند این افزایشهای ناچیز ابتدای سال در قبال گرانیهای بعضا 100تا 300درصدی طول سال هیچ است و اگر دولت واقعا حامی کارمندان و کارگران است جلوی گرانیها را بگیرد نه اینکه در روز نخست سال مبلغ اندکی در جیبشان بگذارد و در طول 364روز مابقی سال چند برابرش را از جیبشان بردارد.
لایحه واجب طرح مستحب
محمدرضا خباز در روزنامه ایران نوشت:
مجلـــــس شــــــورای اســــلامی از منظــــر قانونگذاری دو وظیفه مهم برعهده دارد؛ نخســــت تصــــویب لوایح دولت و دوم تصویب طرحهایی که از سوی نمایندگان پیشـــــنهاد میشود. حال اجرای این دو وظیفه با آغاز به کار مجلس یازدهم به مشکل خورده است. نمایندگان نه تنها رغبتی برای بررسی لوایح دولت ندارند بلکه شمار طرحهای خود را هم به بالای عدد 400 رساندهاند. رئیس جمهوری در نشست خبری روز دوشنبه خود، به نکته درستی اشاره کرد و گفت که «مجلس به طرحهای خودش اهمیت میدهد و به لوایح دولت کم توجه است که این به نفع ما و کشور نیست.» موضوعی که بارها بر آن تأکید شده، تاکنون نتیجهای دربر نداشته و در بر همان پاشنه میچرخد. چرا که نمایندگان هنوز بر این موضوع واقف نیستند که لوایح باید در حد فراوان و طرحها در حد ضرورت باشد. لوایح تهیه شده از سوی دولت پاسخی به نیاز قوه مجریه برای اداره کشور است. دولت به این منظور که نیاز به ابزار جدیدی برای پیش بردن مسائل اجرایی دارد، تقاضای تصویب لایحه را میدهد و از نظرات کارشناسی هم برای تدوین آن بهره میبرد. اما طرحها، از این ویژگی برخوردار نیستند. عدهای از نمایندگان دور هم مینشینند و با همفکری یکدیگر به جمعبندی رسیده و طرح ارائه میکنند. لذا بهترین توصیف این است که طرحها جنبه مستحبی داشته و لوایح واجب هستند. دولت آنچه را که نیاز دارد در قالب لایحه ارائه میکند، در حالی که نمایندگان مجلس اصولاً نمیدانند دولت برای اداره کشور به چه ابزاری نیازمند است ...
و تنها خواستهها و مطالبات خود را که گاهاً کلی و توأم با مطالبات محلی و منطقهای و غیر کارشناسی هم هستند، درخواست میدهند. البته آنچه هم که در قالب طرح ارائه میشود، باید ابتدا به مرکز پژوهشهای مجلس برود و بدون حب و بغض و بر مبنای کار کارشناسی این مرکز اصلاح شده و به صحن علنی بیاید، نه اینکه نمایندگان کار خود را به تنهایی پیش ببرند.
بعضی از قوانینی که امروزه دردسر ساز شدهاند از جمله طرحهایی هستند که مطالعهای روی آن صورت نگرفته و شتابزده تصویب شدهاند و از آن به عنوان قوانین مزاحم و دست و پا گیر اسم برده میشود. در واقع، عدهای از نمایندگان طرحی نوشتند و بدون در نظر گرفتن جوانب آن و بدون کار کارشناسی آن را به تصویب رسانده و برای اجرا به دولت ابلاغ کردهاند.
در دستگاههای دولتی از این نمونهها فراوان یافت میشود و تا کسی مسئول اجرایی رده بالای کشور نباشد به اهمیت آن پی نخواهد برد. این کار تا آنجا بالا گرفت که در مجلس هشتم مجبور به تصویب قانونی شدیم که در آن به کمک دولت و دستگاههای اجرایی و از جمله مجلس کمک کنیم تا قوانین مزاحم و دست و پاگیر را که مخل به خدمت مردم هستند حذف کنیم.
به هر حال، اصل وجودی مجلس برای تصویب لوایحی است که از مسیر دولت میآید. دلیلش هم نیاز دولت برای ابزار جدید اجرایی است. البته این به معنای آن نیست که طرحها از اهمیت برخوردار نیستند بلکه منظور این واقعیت است که نباید اصل را رها کرده و به فرع تکیه کنیم.
تعداد طرحهایی که از آغاز به کار مجلس یازدهم تاکنون به تصویب نمایندگان رسید و یا اعلام وصول شد، چندین برابر لوایح دولت است. منطق قانونگذاری حکم میکند که نمایندگان در ابتدا لوایح دولت را تصویب کرده و اگر وقت اضافی داشتهاند به طرحهای خود بپردازند. نه اینکه لوایح را رها کرده و طرحهای کارشناسی نشده را بررسی کنند و مشکلی بر مشکلات کشور بیفزایند.
دولت و در واقع کشور نیازی به این طرحها ندارد و در نهایت هم دودش به چشم مردم میرود. اگر دل نمایندگان به حال مردم میسوزد و به فکر مشکلات معیشتی هستند، زودتر لوایح دولت را تصویب کنند. نمایندگان طراح گمان میبرند که قرار است با این طرحها شق القمر کنند. غافل از اینکه طرحهای آنان باید کارشناسی میشده و مرکز پژوهشهای مجلس نظر نهایی را میداده تا به محض تبدیل به قانون بتواند مشکلی از مشکلات کشور حل کند.
به هر حال حق را باید به آقای روحانی داد و این گله هم به مجلس گذشته و هم به این مجلس است که گاهاً دچار شعارزدگی شده و نمایندگان در آخر دوره با کولهباری از طرحها و لوایح باقی مانده صحن مجلس را ترک میکنند.
آموزشوپرورش متولی مهدهای کودک باشد
علیرضاسلیمی در روزنامه وطن امروز نوشت:
رهبر حکیم انقلاب بر ساماندهی مهدهای کودک تأکید کردند که نشان میدهد ایشان دغدغه تربیت کودکان را دارند. بعد از فرمایش ایشان، جلساتی در دولت با مسؤولان وزارت آموزشوپرورش و بهزیستی برگزار شد و آنها اعلام آمادگی کردند اما گویا اجرای این دستور را فراموش کرده و مانند سایر مسائل پشت گوش انداختند. تعلیم و تربیت در کشور باید یکپارچه باشد و نمیتوانیم بپذیریم دهها متولی در این حوزه وجود داشته باشد؛ نباید اینگونه باشد که کودک خردسال در بهزیستی آموزش ببیند و دانشآموز ابتدایی در وزارت آموزشوپرورش.
بنیان تربیت کودک مهدهای کودک هستند و این در حالی است که اشکالات فراوانی در محتواهای ارائهشده توسط آنها به کودکان خردسال وجود دارد. با اینکه سازمان بهزیستی اعلام آمادگی کرده است مهدهای کودک را به آموزشوپرورش تحویل دهد ولی آموزشوپرورش با وجود اعلام آمادگی تلویحی اما در مقام عمل، کاری را پیش نبرد.
بهزیستی به دنبال تعلیم و تربیت کودکان نیست و بیشتر نگاه مالی دارد؛ نگاه آنها به مهدهای کودک به عنوان یک مجموعه انتفاعی است که جنبه درآمدی آن برایشان از هر چیزی مهمتر است و عملا مهدهای کودک در بهزیستی شبیه مغازه و سوپرمارکت هستندکه به کودکان و والدین آنها خدمات ارائه داده و پول آن را مطالبه میکنند؛ خدمات بهزیستی به کودکان فقط نگهداری آنان است. به دلیل آنکه نیروهای کیفی در آموزشوپرورش بیشتر است، به نظرم این وزارتخانه بهتر میتواند مهدهای کودک را اداره کند، البته باید آموزشوپرورش متعهد به تغییر رویکرد خود باشد؛ چراکه باید در مهدهای کودک تغییرات اساسی در محتوا داشته باشیم و وضعیت آشفته در آنها از بین برود.
متأسفانه برخی مهدهای کودک در کشور لاکچری هستند و هزینههای میلیونی از والدین میگیرند. از دیگر سو ما مهدهای متوسط و ضعیف هم داریم؛ نظام طبقهبندیای که در مهدهای کودک به وجود آمده کاملا تبعیضآمیز است.
عمده محتواها در مهدهای کودک غربی است و برآمده از سند 2030 است که بخشی از این محتواها را به نمایندگان مجلس نشان دادهاند و به هیچ وجه قابل پذیرش نیست؛ برخی مربیان مهدهای کودک فرهنگ غرب را ترویج میکنند.
متأسفانه برخی مهدهای کودک به تجارتخانه تبدیل شدهاند که مدیرانشان افرادی فرصتطلب و سودجو هستند و از عدم نظارت نهایت سوءاستفاده را کرده و بهرهبرداری میکنند و سعی دارند جیب خود را بیشتر پر کنند و به هیچوجه دغدغه آن را ندارند که نسل آینده کشور چگونه تربیت شود. متأسفانه سنگ اول نظارت بر مهدهای کودک کج گذاشته شد به همین دلیل امکان جامعهپذیر کردن نوجوانان بسیار سخت است و برخی از آنها دچار مشکلات اخلاقی و اعتقادی شدهاند. اگر به دنبال اصلاح نوجوانان هستیم باید از همان اوان کودکی به تربیت آنها در مهدهای کودک و دوران ابتدایی توجه کنیم تا افرادی معتقد تحویل جامعه شوند. متأسفانه به دلیل حذف معاونت تربیتی که در دوران اصلاحات رخ داد، دچار چالشهای جدی شدیم و همین موضوع موجب بروز مشکلاتی در آموزشوپرورش و مدارس شده است.
در انتظار ماجراجویی موافقان تحریم!
جعفر گلابی در روزنامه آرمان ملی نوشت:
دیگر همه مردم طعم تلخ تحریمها را چشیدهاند و بسیاری سیلی سخت خوردهاند و خوب میدانند که تحریمها میتواند زندگیشان را مچاله سازد. آنکس که تحریمها را مسخره میکرد حالا نعل وارونه میزند و طلبکار هم شده است! میتوان بدون همهپرسی و نظرسنجی قاطعانه مدعی شد که مردم سخت در انتظار اتمام تحریمها هستند و امیدوارند که مجموع رویدادهای سیاسی هرچه باشد نتیجهاش رفع سریع تحریمها و بازگشت آرامش به اقتصاد کشور شود و این بدیهی است.
با این حال هستند کسانی که از سوی مردم سخن میگویند و بر بدیهیات روشن خط بطلان میکشند، گویی ایرانیان از وضع موجود راضیند و دوست میدارند که بقال سرکوچه هر روز برچسب قیمتها را عوض کند و عددها مرتبا اوج بگیرند؟ مردم دوست دارند تا در قبال شعارهای مفت و مجانی که عدهای بلاانقطاع سرمیدهند و هل من مبارز میطلبند هر روز جیبهایشان خالیتر شود و از آینده نزدیک هم بترسند؟ گویا مردم به افراطیون وکالت تام و تمام دادهاند که با سرنوشتشان بازی کنند و با انواع ابتکارات و ابداعات هر روزنه گشایشی که باز میشود به دست مبارکشان بسته شود! مردم کیف میکنند که دربرابر هیولای کرونا دولتشان برای خرید واکسن هم دچار مشکل جدی شود و این هراس ایجاد شود که ایران جزء آخرین کشورهایی باشد که اتباعش را در مقابل کرونا ایمن میکند! افزون بر آن به نظر میرسد که مردم حداقل طی چند سال گذشته و مشاهده انواع رخدادها و بازیهای سیاسی موافقان و مخالفان تحریمها را هم خوب شناختهاند و با دلی اندوهگین و سینهای پر از خشم به حوادث مینگرند. متاسفانه در داخل و خارج کشور بسیارند جریانها و دولتها و سیاسیونی که از قضا صاحب قدرت و ثروت و رسانه هم هستند که آشکار یا پنهان با رفع تحریمهای اقتصادی علیه ایران مخالفند و حالا که نسیمی وزیدن گرفته و امکانش پیش آمده است همه مساعی خود را گرد آوردهاند بلکه همه را در مقابل عمل انجامشده قرار دهند و با افزودن تشنج و تخاصم در منطقه امکان احیای برجام را از بین ببرند. اسرائیل و عربستان رسما در این راه میکوشند و از پررنگ شدن نقش مثبت و سازنده کشورمان در منطقه و خصوصا نفوذ آرامش در ایران و تحرک اقتصادی هراس دارند. آنان واقعا ایران را پر از تناقض و درگیری و تشنج و التهاب و اغتشاش میخواهند و منافع خویش را در انزوای تهران میبینند. جالب اینکه افراطیون داخلی چنان هیزمبیار تنور گرم اهداف ایرانستیزان میشوند که گویی میانشان عهدی نانوشته وجود دارد و مرتبا به یکدیگر پاس گل میدهند! حمله به سفارتخانه عربستان در تهران نمونه بارز این عهد نانوشته بود که هزینههای عظیمی از جیب ملت مظلوم ایران بابت آن پرداخت شد. بعدها وقتی آقای ترامپ آمد، بار همه ایرانستیزان را بهتنهایی به دوش کشید و طرفهای دیگر نیاز نمیدیدند که اقدام کنند و همراستا بودنشان با او را عیان سازند ولی حالا که او در حال رفتن است کاملا روشن است که دستهای اختلافافکن و تشنجساز و تحریمخواه بهکار افتادهاند و بهسرعت تلاش میکنند تا جای او را در ضربه زدن به ملت ایران پر کنند. کاملا روشن است که باز هم باید منتظر انواع حوادث در داخل و خارج کشور باشیم تا اگر احیای برجام بخوانید رفع تحریمها به تحقق نزدیک شود،...
حداقل در آن تاخیر اندازند و در این میان برایشان مهم نیست که ایرانیان در این فاصله دچار چه میزان از مشقت و مرارت میشوند. در کنار موافقان تحریم مردم ایران، براندازان هم هستند که آمال و آرزوهایشان را با استحکام و آرامش داخلی بربادرفته میبینند و اگر کاری در تخریب و آتشافروزی از دستشان برمیآید از آن دریغ نمیکنند. در واقع ایرانیان در بد زمانهای قرار گرفته و با پیچیدگیهای انبوه روبهرو هستند. هنوز در ابتدای بازگشت برجام قرار نگرفتهایم که همایش تجاری ایران و اروپا لغو شد و نگرانیها را برانگیخت. صبری سخت و طاقتفرسا میخواهد که دستان خیرخواهان و دلسوزان کشور بسته و از هرسو تیرهای زهرآگین بلا و نامردمی میبارد. اما در کوران همین حوادث و مصائب است که ملتی حافظه تاریخی پیوسته و آگاهیهای لازم را کسب میکند و رموز پیشرفت و توسعه را از بر میشود. به نظر میرسد در حال حاضر مردم مصالح خود را میدانند و خوب میدانند که توسعه و سربلندی کشور از طریق تعامل سازنده با جهان میسر است. اگر جز این باشد مخالفان برجام و موافقان تحریم راهی نشان دهند تا در این زمینه مردم به اظهارنظر بپردازند. چنانچه پاسخ قاطع و تاریخی دریافت نکردند نهتنها از برجام خارج شویم که به قول رئیسجمهور با دنیا اعلام جنگ جهانی کنیم !
تایید پیروزی بایدن و چشم انداز آینده
امیرعلی ابوالفتح در روزنامه خراسان نوشت:
اعضای هیئت الکترال کالج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا سرانجام بعد از هفته ها کشمکش سیاسی و حقوقی در این کشور، جو بایدن، نامزد حزب دموکرات را به عنوان چهل و ششمین رئیس جمهور آمریکا برگزیدند. در رای گیری که روز دوشنبه 14 دسامبر در پایتخت ایالت های مختلف آمریکا برگزار شد، 306 عضو الکترال کالج از مجموع 538 عضو، به بایدن رای دادند و 232 عضو دیگر نیز دونالد ترامپ، رئیس جمهور کنونی و نامزد حزب جمهوری خواه را برگزیدند. با این تصمیم، بایدن چهل و ششمین رئیس جمهور آمریکا خواهد بود.
با این حال، دونالد ترامپ همچنان از نتیجه انتخابات و پذیرش شکست خودداری می کند. رئیس جمهور آمریکا در چند توئیت پس از تایید بایدن از سوی اعضای الکترال کالج ، بار دیگر بر متقلبانه بودن انتخابات نوامبر گذشته تاکید کرد و از جمهوری خواهان کنگره خواست نتیجه انتخابات را تغییر دهند.وی در یکی از این پیام ها نوشت: «دستگاه های شمارش رای (شرکت) دومینیون یک فاجعه است. نتایج یک انتخابات را به شکل گسترده تغییر داد. اجازه نمی دهیم این اتفاق رخ دهد.» ترامپ همچنین در پیام دیگری خطاب به حامیان خود در سراسر آمریکا نوشت: «این انتخابات جعلی دیگر قابل تحمل نیست. جمهوری خواهان را تحریک کنید.ایالت های پاندولی بزرگ برنده شوید!»
اشاره ترامپ به نشست مشترک کنگره آمریکا در روز ششم ژانویه 2021 است که در آن ، اعضای کنگره باید صحت آرای اعضای الکترال کالج ایالت ها را تایید کنند. بر اساس قوانین موجود، هر سناتوری مجاز است نتایج انتخابات هیئت های الکترال را زیر سوال ببرد؛ با این حال، ابطال نتایج انتخابات در ایالت ها به رای مثبت هر دو مجلس کنگره نیاز دارد. اما از آن جا که مجلس نمایندگان آمریکا در کنترل دموکرات هاست، ابطال آرای اعضای الکترال کالج از سوی کنگره تقریبا غیر ممکن به نظر می رسد.
این در حالی است که حتی برخی از جمهوری خواهان نیز از رویکرد ترامپ در زیر سوال بردن صحت و سلامت انتخابات ریاست جمهوری خشمگین هستند. به عنوان مثال، پل میچل، عضو جمهوری خواه مجلس نمایندگان در زمان اعلام کناره گیری از این حزب در اعتراض به مواضع انتخاباتی ترامپ و سران حزب جمهوری خواه، گفت: غیرقابل قبول است که نامزدهای سیاسی، با سیستم انتخاباتی ما طوری برخورد کنند که انگار ما یک کشور جهان سومی هستیم و به بی اعتمادی دامن بزنند.برخی دیگر از جمهوری خواهان کنگره نیز بعد از پایان انتخابات هیئت های الکترال، به تدریج نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی بایدن را تایید کردند. با این حال، هنوز اصلی ترین سوال در فضای سیاسی کنونی آمریکا، این است که رئیس جمهور کنونی این کشور و سران حزب جمهوری خواه در نهایت پیروزی بایدن را تایید خواهند کرد یا خیر؟
البته حتی بدون پذیرش شکست از سوی ترامپ و سران حزب جمهوری خواه، بایدن در روز بیستم ژانویه 2021 ریاست جمهوری خود را آغاز خواهد کرد. با این حال، اگر تنش های انتخاباتی تا بعد از آغاز کار بایدن ادامه یابد، دولت بعدی آمریکا برای غلبه بر بحران های عمیق این کشور با موانع بسیار زیادی مواجه خواهد شد.
هم اکنون آمریکا در گیر سه بحران بزرگ شامل بحران سلامت ناشی از ویروس کرونا، بحران اقتصادی ناشی از ویروس کرونا و نهایتا بحران هویت ناشی از خشونت پلیس علیه رنگین پوستان است. کرونا در آمریکا تاکنون بیش از 16 میلیون آمریکایی را مبتلا کرده و 300 هزار نفر را به کام مرگ فرستاده است. خسارات اقتصادی کرونا به مردم آمریکا نیز بی سابقه است تا جایی که چند ده میلیون آمریکایی شغل خود را از دست داده اند و معیشت آنان به ادامه کمکهای مالی دولت بستگی دارد. این در حالی است که ادامه اختلافات انتخاباتی میان جمهوری خواهان و دموکرات ها، توان دولت بعدی آمریکا برای اجرای برخی از فوری ترین برنامه ها از جمله واکسیناسیون 100 میلیون آمریکایی طی 100 روز آینده و تخصیص بودجه های دولت برای استمرار بیمه های بیکاری و احیای اقتصاد کرونا زده آمریکا را کاهش می دهد. ضمن این که طی هفته های آینده، سنا باید درباره چند صد مقام بلندپایه دولت بعدی آمریکا از جمله تمامی وزیران این کشور تصمیم گیری کند.
این وضعیت موجب شده است تا اطمینان به برقراری آرامش سیاسی در هفته ها و ماه های پس از انتخابات در آمریکا کاهش یابد و جامعه همچنان در تب و تاب و التهاب باقی بماند؛ موضعی که می تواند بر مشکلات و بحران های کنونی بیفزاید و شرایط آمریکا را از آن چه اکنون در آن به سر می برد، وخیم تر کند.به هر حال، تردیدی نیست، آمریکا تا سال ها از جنجال به راه انداخته شده از سوی دونالد ترامپ بر سر نتایج انتخابات ریاست جمهوری 2020 رهایی نخواهد یافت و اگر نتوانند زخم های ایجاد شده را به سرعت التیام دهند، چه بسا در انتخابات دوره های بعد، چندپارگی، کینه و عداوت میان جریان های سیاسی در این کشور بیش از پیش شدت یابد.
جایگاه مقاومت حداکثری در مکتب سلیمانی
سیدعبدالله متولیان در روزنامه جوان نوشت:
منطقه غرب آسیا، حداقل در یک قرن اخیر همواره محل منازعه و درگیری بین استعمارگران با آزادیخواهان و مبارزان مسلمان بوده است. بهدنبال فروپاشی دولت عثمانی در صد سال پیش، جغرافیای کشورهای منطقه غرب آسیا با دخالت مستقیم و مدیریت انگلستان دستخوش تغییرات گسترده شد و با مرزبندیهای جدید جغرافیایی و ظهور برخی کشورها و اسکان یهودیان در فلسطین، در سال ۱۹۴۸ میلادی برخلاف «کتاب سفید» (در سال ۱۹۳۹ که انگلیسیها متعهد شده بودند یهودیها حق تشکیل کشور را در سرزمین فلسطین ندارند) طبق اعلامیه بالفور سرزمین فلسطین به صورت رسمی و در قالب کشور اسرائیل! به صهیونیستها واگذار و به این ترتیب نطفه غده سرطانی رژیم صهیونیستی منعقد شد. از زمان تشکیل رژیم جعلی صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی فلسطین، الگوی مقاومت نیز در منطقه متولد شده و تا امروز همواره منطقه غرب آسیا محل برخورد بین محور مقاومت با صهیونیستها و حامیان منطقهای آنان بوده است.
در این میان کشور ایران به دلیل موقعیت ویژه «ژئوپلتیکی»، «ژئواستراتژیکی» و دارا بودن ذخائر و ظرفیتهای عظیم معدنی و نیروی انسانی ارزشمند و توانمند و... بیش از دیگر کشورها در معرض طمعورزی و دخالتهای دول استعمارگر و بیگانه بوده و از بزرگترین قربانیان سلطه جویی قدرتهای غربی بوده و همین امر (مقابله به اجانب سلطهگر و رژیم طاغوت پهلوی به عنوان دست نشانده داخلی آنان) علت اصلی شکل گیری انقلاب اسلامی در سال ۵۷ و برافراشته شدن پرچم «استقلالطلبی» و «مقاومت» در برابر سلطهجویی غرب شد و اکنون پس از چهار دهه، جمهوری اسلامی ایران در چارچوب مکتب امام خمینی به عنوان الگوی موفق «مقاومت» در جهان اسلام شناخته شده و مقاومت حداکثری با نام امام خمینی عجین شده است.
امریکاییها با تدوین راهبرد ۱۰۰ ساله خود تحت عنوان «استراتژی امنیت ملی امریکا در قرن ۲۱» در چارچوب نظم نوین جهانی! در سال ۲۰۰۰ برنامه حمله به کشورهای منطقه غرب آسیا با هدف تکرار اقدام ۱۰۰ سال پیش انگلیسیها و تجزیه کشورهای منطقه و تشکیل خاورمیانه جدید را آغاز کرده و بنا بود با اشغال افغانستان، عراق، سوریه برنامه حمله به ایران را عملیاتی کرده و ضمن تجزیه سرزمین ایران به هفت کشور مستقل و همچنین تجزیه سایر کشورهای منطقه، حداکثر تا سال ۲۰۱۰ خاورمیانه جدید را شکل داده و با سرکوب قطعی مقاومت و نابودی انقلاب اسلامی برای حداقل ۱۰۰ سال دیگر هژمون خود را بر منطقه غرب آسیا مسلط و منافع استعماری خود را در این منطقه و سایر مناطق مورد علاقه تضمین کنند، اما با فرماندهی بی بدیل سردار سلیمانی همه نقشههای غرب خنثی و به کابوس وحشتناک برای آنان مبدل گشت.
ظهور سردار سلیمانی در جغرافیای مقاومت، از یکسو موجب انسجام، اقتدار و تحرک مضاعف محور مقاومت شده و از سوی دیگر سبب شکستهای پی در پی غرب و تبدیل منطقه به گورستان آرزوهای خام امریکاییها برای تجزیه منطقه شد. پیامد ظهور و حضور سردار سلیمانی در جغرافیای مقاومت، او را به مکتب مقاومت تبدیل کرده و جهان اسلامی مقاومت را در ترازوی سردار سلیمانی عیارسنجی میکنند.
نگارنده مردادماه سال گذشته در مقالهای با عنوان «اصول و شاخصههای مقاومت فعال»، ۲۰ شاخص را برای مقاومت فعال و حداکثری مطرح کرده بود، اما پس از شهادت سردار دلها در دیماه ۹۸ وقتی مجدداً به آن مقاله رجوع کردم تمام آن شاخصهها را در قامت آن شهید عزیز یافتم. امروز نسبت مکتب شهید سلیمانی با مکتب امام خمینی و مکتب مقاومت عموم و خصوص مطلق است. در سه دهه اخیر که روح و روان مردم از پلشتی و بداخلاقیهای احزاب سیاسی در پشت کردن به مبانی و اهداف انقلاب اسلامی و روآوردن به اشرافیگری، رانتخواری، غربزدگی و سوءمدیریت به شدت آزرده شده بود، ظهور سردار سلیمانی هدیه و لطف ویژه خداوند به مردم ایران بوده و سبب اتحاد ملی و انسجام اسلامی و بازگشت روحیه نشاط و امید به آینده روشن شد. امروز مردم سلحشور و مقاوم ایران اسلامی نه به وعدههای پوچ و نسیه غرب و امریکا دلبستگی و امید دارند و نه به گلابیهای گندیده و خیالی برجام دل خوش هستند بلکه رؤیاها و آرزوهای انقلابی خود را در مکتب سلیمانی جستوجو میکنند.
برای مردم ایران شهید سلیمانی الگوی «مقاومت حداکثری»، «ما میتوانیم»، «عزت ملی»، «اتحاد حول محور ولایت» و... است و برای مستکبران و جنگافروزان سلطهگر غربی نام سلیمانی شهید (به مراتب بیشتر از سلیمانی زنده) معادل شکست، تحقیر، ذلتپذیری و فرار از منطقه است. اینک شهید سلیمانی عزم خود را جزم نموده تا در کنار مدافعان حرم منطقه غرب آسیا را از لوث وجود پلید و کثیف محور اشرار غربی پاک و فلسطین عزیز را از لوث غده سرطانی صهیونیزم پاکسازی کند.
برای محور مقاومت و خیل عظیم مبارزان و مدافعان اسلام و مردم ایران، شهید سلیمانی مظهر «روحیه سلحشوری و جنگندگی»، «ولایت مداری و ایمان و باور قلبی به ولایت فقیه و سربازی محض در مکتب ولایت»، «مؤمن به هدف»، «اخلاص در عمل»، «روحیه شهادت طلبی»، «ارادت مخلصانه و تمسک به حبلالمتین اهلبیت علیهمالسلام»، «شب زنده داری، تعبد و معنویت و رابطه با خداوند»، «نگاه استراتژیک و فرامنطقه ای»، «سختکوشی و خستگی ناپذیری»، «از خودگذشتگی و ایثار»، «شجاعت»، «سرعت در عمل»، «نظم و انضباط»، «مردمی و کاریزماتیک»، «دشمن شناسی و دشمن ستیزی»، «بیان مؤثر و دلنشین»، «روحیه انقلابی و جهادی»، «معتدل و ضد افراط و تفریط»، «باهوش و دقیق»، «صفای باطنی همراه با سادگی ستودنی»، «معتقد به کار جمعی»، «مؤمن به استفاده از ظرفیت جوانان» و «آرامش» است.
شهید سلیمانی در چارچوب مقاومت حداکثری تنها یک الگو در عرصه نظامی و جنگاوری نیست بلکه برای همه کارگزاران و بخشهای مختلف کشور و برای آحاد ملت عزیز ایران مخصوصاً جوانان برومند این سرزمین یک الگوی جامع اخلاقی، فکری، معرفتی، معنوی و نمونهای برجسته از ایستادگی، مقاومت حداکثری و مدیریت جهادی است. مقاومت حداکثری مردم ایران در مکتب شهید سلیمانی در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده تجلی عینی یافته و ضمن استیضاح خط سازش با غرب، گام دوم انقلاب را با انتخاب دولت جوان حزباللهی محکم بر خواهند داشت.