گروه فرهنگی مشرق - گاهی باید برای صحبت دربارۀ برخی چیزها قدری تامل کرد و در زمانی دور از جنجال و هیاهو به واکاوی آن موضوع پرداخت. زمانی که آبها از آسیاب بیافتد و شرایط برای سخن گفتن و قضاوت مساله مناسب تر باشد. به تعویق انداختن نگارش این یادداشت برای موضوعی که ظاهراً غائلۀ آن ختم شده از همین دست مسائل است.
اکران پرحاشیه ای را در نوروز پشت سر گذاشتیم؛ اکرانی که در آخرین روزهای اسفند سال 90 با تجمع معترضین در مقابل وزارت ارشاد شروع و با آغاز سال نو انتقادها نسبت به آن گسترده تر شد و به تریبونهای رسمی کشید و درنهایت در چندین شهر به اکران 2 فیلم بحثانگیز خاتمه دادند. اما موضوع به همین جا ختم نشد؛ در اواسط تعطیلات نوروز سینماهای حوزه هنری و شهرداری اکران دو فیلم را متوقف کردند ؛ اتفاقی که از یک سو نارضایتی و اعتراض جامعۀ مذهبی را به همراه داشت و از سوی دیگر نگرانی و ناخشنودی سینماگران از عدم امنیت نمایش در شرایطی با سیاست های بی ثبات.
نکتۀ بسیار جالب ، قابل تامل و مغفول ماندۀ اکران جنجال برانگیز این بود که تا وقتی خطیب نماز جمعه تهران نسبت به نمایش برخی فیلم ها واکنش نشان نداده بود حضرات ککشان هم نگزید و نسبت به اعتراض های جامعه مذهبی، چه در تهران و یا شهرهای دیگر کاملاً بی اعتنا بودند و ظاهراً نمی دانستند که چه چیزهایی را در سینماهایشان برای مردم به نمایش گذاشته اند، اما یکباره همین حضرات با فرار رو به جلو در گرد و خاکی از شعار که خود به پا کردند پنهان شدند!
احدی سوال نکرد که چطور می شود جایی مثل حوزه هنری که در راس آن یک روحانی عضو شوراهای گوناگون فرهنگی نشسته با در دست داشتن حدود 80 سینما خطایی را مرتکب می شود که دلالت بر عدم قدرت فهم و درک صواب یا ناصواب بودن فیلم های اکران شده در سینماهایش دارد.
اگرچه رئیس سازمان تبلیغات فیلم ها را انتخاب نکرده لیکن از تصمیم مدیرانش کاملاً مطلع بوده و پرسش اینکه چرا از همان ابتدا و قبل از شروع اکران از نمایش آنها امتناع نکردند؟ آیا اگر موضوع به تریبون نماز جمعه و تذکر امام موقت جمعه کشیده نمی شد باز هم همین شعارها را می دادند که این ایام می شنویم؟ اگر قرار است عده ای از کار و وظیفۀ خود آنقدر پرت افتاده باشند که ائمۀ جماعات، غیر اخلاقی یا ضد اخلاقی بودن اکران های سینماها را به ایشان گوشزد کنند، آیا بهتر نیست در چگونگی مدیریت چنین مجموعه های عظیم فرهنگی تجدید نظر شود ؟ ماجرای اکرانی که مساله ساز شد دو سو دارد. یک سوی اش وزارت ارشاد است و مجوزی که برای نمایش ها صادر کرده که تحلیل جداگانه ای می طلبد و سوی دیگرش"سینما های نمایش دهنده" که وسیع ترینشان حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی است. جایی که مسئولان آن تا قبل از تذکر آیت الله خاتمی هیچ عکس العملی نسبت به نمایش فیلم های مطروحه نداشتند حتی زمانی که بخشی از جامعۀ مذهبی نسبت به این نمایش ها اعتراض کرد و در برخی شهرها این دو فیلم از اکران پائین کشیده شدند. ابتدا در بیرجند بعد در بابل ، سپس اصفهان و ...
آیا این عدم واکنش مسئولین ذیربط در آن مقطع نمی تواند دلالت بر عدم صلاحیت شان در تصدی سینماها داشته باشد؟
اگر روی حوزه هنری تاکید می کنم دلیلش جایگاه آن و تعداد زیاد سالن های نمایشش در سطح کشور و هزینه های سینمایی قابل توجه اش است! ظاهراً سینماهای شهرداری تعدادشان به انگشتان یک دست هم نمی رسد: پردیس ملت، تماشا، رازی و راگا (که البته می توانند موثر باشند).
انتخاب بدترینها در سینما رسمی متداول است كه در ایران نیز گهگاه اتفاق می افتد. جایزۀ تمشک طلایی که اینجا به زرشک طلایی تغییر عنوان یافته است. اهداء این جایزه سبب می شود تا افراد با وسواس، دقت و آگاهی کارهای بعدی شان را انتخاب و نقش شان را به بهترین و کامل ترین شکل ایفا کنند تا از ذلت دریافت چنین جایزه ای خلاص شوند. حالا فرض کنید که به جای بدترین های سینمایی قرار باشد بدترین مدیران فرهنگی سال انتخاب شوند و به جای تمشک یا زرشک طلایی، جایزۀ مستقل دیگری ابداع و به این دسته از مدیران اهدا گردد؛ چیزی مثل هویج طلایی!
به نظر شما این هویج نصیب چه کسانی خواهد شد ؟ می دانم که رقابت در این حوزه سخت و تعداد دریافت کننده های این جایزه کم نیست اما حدس زدن برندۀ آن در موضوع اکران نوروزی کار دشواری نیست. غائله اکران نوروزی طوری پایان گرفت که برخی از خاطیان این جنجال به قهرمانان فرهنگی/ اخلاقی مبدل شدند و مدال افتخار هم به سینه هایشان نشست ؛ حالا چه اشکال دارد که یک جایزه هویج طلایی هم نصیبشان شود!
می دانم که با نوشتن این یادداشت باید فاتحۀ یک اکران خوب برای فیلم "یک سطر واقعیت" را بخوانم و گله و سرزنش های تهیه کننده محترمم را بشنوم و تحمل کنم اما سکوت در برابر رنگ عوض کردن برخی و بی تدبیری فرد یا افرادی که شاید باز هم در شکلی دیگر تکرار شود برایم دشوار بود . این چند سطر را باید می نوشتم که نوشتم.
علی وزیریان
اکران پرحاشیه ای را در نوروز پشت سر گذاشتیم؛ اکرانی که در آخرین روزهای اسفند سال 90 با تجمع معترضین در مقابل وزارت ارشاد شروع و با آغاز سال نو انتقادها نسبت به آن گسترده تر شد و به تریبونهای رسمی کشید و درنهایت در چندین شهر به اکران 2 فیلم بحثانگیز خاتمه دادند. اما موضوع به همین جا ختم نشد؛ در اواسط تعطیلات نوروز سینماهای حوزه هنری و شهرداری اکران دو فیلم را متوقف کردند ؛ اتفاقی که از یک سو نارضایتی و اعتراض جامعۀ مذهبی را به همراه داشت و از سوی دیگر نگرانی و ناخشنودی سینماگران از عدم امنیت نمایش در شرایطی با سیاست های بی ثبات.
نکتۀ بسیار جالب ، قابل تامل و مغفول ماندۀ اکران جنجال برانگیز این بود که تا وقتی خطیب نماز جمعه تهران نسبت به نمایش برخی فیلم ها واکنش نشان نداده بود حضرات ککشان هم نگزید و نسبت به اعتراض های جامعه مذهبی، چه در تهران و یا شهرهای دیگر کاملاً بی اعتنا بودند و ظاهراً نمی دانستند که چه چیزهایی را در سینماهایشان برای مردم به نمایش گذاشته اند، اما یکباره همین حضرات با فرار رو به جلو در گرد و خاکی از شعار که خود به پا کردند پنهان شدند!
احدی سوال نکرد که چطور می شود جایی مثل حوزه هنری که در راس آن یک روحانی عضو شوراهای گوناگون فرهنگی نشسته با در دست داشتن حدود 80 سینما خطایی را مرتکب می شود که دلالت بر عدم قدرت فهم و درک صواب یا ناصواب بودن فیلم های اکران شده در سینماهایش دارد.
اگرچه رئیس سازمان تبلیغات فیلم ها را انتخاب نکرده لیکن از تصمیم مدیرانش کاملاً مطلع بوده و پرسش اینکه چرا از همان ابتدا و قبل از شروع اکران از نمایش آنها امتناع نکردند؟ آیا اگر موضوع به تریبون نماز جمعه و تذکر امام موقت جمعه کشیده نمی شد باز هم همین شعارها را می دادند که این ایام می شنویم؟ اگر قرار است عده ای از کار و وظیفۀ خود آنقدر پرت افتاده باشند که ائمۀ جماعات، غیر اخلاقی یا ضد اخلاقی بودن اکران های سینماها را به ایشان گوشزد کنند، آیا بهتر نیست در چگونگی مدیریت چنین مجموعه های عظیم فرهنگی تجدید نظر شود ؟ ماجرای اکرانی که مساله ساز شد دو سو دارد. یک سوی اش وزارت ارشاد است و مجوزی که برای نمایش ها صادر کرده که تحلیل جداگانه ای می طلبد و سوی دیگرش"سینما های نمایش دهنده" که وسیع ترینشان حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی است. جایی که مسئولان آن تا قبل از تذکر آیت الله خاتمی هیچ عکس العملی نسبت به نمایش فیلم های مطروحه نداشتند حتی زمانی که بخشی از جامعۀ مذهبی نسبت به این نمایش ها اعتراض کرد و در برخی شهرها این دو فیلم از اکران پائین کشیده شدند. ابتدا در بیرجند بعد در بابل ، سپس اصفهان و ...
آیا این عدم واکنش مسئولین ذیربط در آن مقطع نمی تواند دلالت بر عدم صلاحیت شان در تصدی سینماها داشته باشد؟
اگر روی حوزه هنری تاکید می کنم دلیلش جایگاه آن و تعداد زیاد سالن های نمایشش در سطح کشور و هزینه های سینمایی قابل توجه اش است! ظاهراً سینماهای شهرداری تعدادشان به انگشتان یک دست هم نمی رسد: پردیس ملت، تماشا، رازی و راگا (که البته می توانند موثر باشند).
انتخاب بدترینها در سینما رسمی متداول است كه در ایران نیز گهگاه اتفاق می افتد. جایزۀ تمشک طلایی که اینجا به زرشک طلایی تغییر عنوان یافته است. اهداء این جایزه سبب می شود تا افراد با وسواس، دقت و آگاهی کارهای بعدی شان را انتخاب و نقش شان را به بهترین و کامل ترین شکل ایفا کنند تا از ذلت دریافت چنین جایزه ای خلاص شوند. حالا فرض کنید که به جای بدترین های سینمایی قرار باشد بدترین مدیران فرهنگی سال انتخاب شوند و به جای تمشک یا زرشک طلایی، جایزۀ مستقل دیگری ابداع و به این دسته از مدیران اهدا گردد؛ چیزی مثل هویج طلایی!
به نظر شما این هویج نصیب چه کسانی خواهد شد ؟ می دانم که رقابت در این حوزه سخت و تعداد دریافت کننده های این جایزه کم نیست اما حدس زدن برندۀ آن در موضوع اکران نوروزی کار دشواری نیست. غائله اکران نوروزی طوری پایان گرفت که برخی از خاطیان این جنجال به قهرمانان فرهنگی/ اخلاقی مبدل شدند و مدال افتخار هم به سینه هایشان نشست ؛ حالا چه اشکال دارد که یک جایزه هویج طلایی هم نصیبشان شود!
می دانم که با نوشتن این یادداشت باید فاتحۀ یک اکران خوب برای فیلم "یک سطر واقعیت" را بخوانم و گله و سرزنش های تهیه کننده محترمم را بشنوم و تحمل کنم اما سکوت در برابر رنگ عوض کردن برخی و بی تدبیری فرد یا افرادی که شاید باز هم در شکلی دیگر تکرار شود برایم دشوار بود . این چند سطر را باید می نوشتم که نوشتم.
علی وزیریان