به گزارش مشرق، چند روزی است که فیلمی از یک روحانی و استاد اخلاق معروف دست به دست میشود که او در این فیلم ابتدا با بیان نکاتی اخلاقی، گریزی به اعدام روحالله زم می زند. او در این اظهاراتش زم را شهید خوانده و رهبر انقلاب را مسئول خونهای به ناحق ریخته شده در ۴۰سال گذشته میداند.
آیتالله امجد کیست؟
محمود امجد استاد اخلاق حوزههای علمیه و از شاگردان آیات عظام سید محمدحسین طباطبایی، سید رضا بهاءالدینی، امام خمینی(ره)، آیتالله محمدتقی بهجت و آیتالله خوشوقت است.
سابقهای کاملا درخشان و پرفروغ در اخلاق و دروس حوزوی دارد و شاگردان بسیاری تحت تاثیر تعالیم اخلاقی وی رشد و تربیت یافتهاند.
امجد پس از انقلاب، مدتی امام جمعه نهاوند و مدتی نیز نمایندهٔ امام خمینی(ره) در غرب کشور بود.
این استاد اخلاق از اساتید مدرسهٔ عالی شهید مطهری، حوزهٔ علمیهٔ دماوند، مشهد، قم، اصفهان و … بوده و امام جماعت مسجد کوی دانشگاه تهران بوده طلاب و دانشجویان بسیاری را در طول سالهای حضور در مدرسهٔ عالی شهید مطهری و مسجد کوی دانشگاه تربیت کردهاست.
محمدعلی آهنگران فرزند صادق آهنگران که از روحانیون نزدیک به اصلاحطلبان و از شاگردان امجد است درباره اظهارات اخیر وی مینویسد:
«اصلا او (محمود امجد) بود که مرا با ولایت فقیه و شخص آیت الله خامنهای آشنا کرد. از روزهایی که در مدرسه حجتیه قم با آقای خامنهای رفیق و هم بحث بودند اصلا خود ایشان به من گفت خامنهای ذرهای منیت و دنیا طلبی در وجودش راه ندارد. اصلا خودش به من میگفت دشمنان خامنهای را لعنت میکند. از خود ایشان شنیدم که به نقل از مرحوم آیت الله العظمی بهجت گفتند بهتر از آقای خامنهای برای رهبری جمهوری اسلامی نداریم.
از خود ایشان شنیدم که در جریان انتخاب مرحوم آیت الله منتظری به قائم مقامی رهبری، چگونه مرحوم آیت الله العظمی بهاالدینی با این انتخاب مخالفت کردند و به ولایت و رهبری آیت الله خامنهای بشارت داد. روز ثبت نام در انتخابات خبرگان ۹۴ از خودش شنیدم که میگفت برای حمایت از رهبری وارد صحنه انتخابات شده است».
با مشخصات فوق به هیچ عنوان نباید محمود امجد را از قماش ضدانقلابهایی که از اول یا پیش از انقلاب با مبانی و چارچوبهای انقلاب مشکل داشته و دارند مقایسه کرد. آهنگران در بخشی از اظهارات خود نامی از آیتالله حسینعلی منتظری میبرد. شخصی که شاید سرنوشت و مشی زندگی و تحولات رفتار سیاسیاش با مواضع کاملا متفاوت محمود امجد در گذشته و حال تطابق داشته باشد.
منتظریهای انقلاب
آیتالله منتظری از چهرههای بسیار مهم و دارای نقش ارزنده در شکلگیری انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) بوده و نقش تاریخی وی در به ثمر رسیدن انقلاب بر هیچکس پوشیده نیست.
او از نظریهپردازان اصلی اصل ولایت فقیه بود که در اواخر عمر تبدیل به اپوزسیون نظام شده و حتی نقش رهبری اصلاحطلبان و مرجع فقهی جنبش سبز را عهده دار شد.
ولی چرا یک نفر که خود نظریهپرداز ولایت فقیه است و مواضع سرسخت او در مورد ولایت فقیه زبان زد خاص و عام بود، ناگهان از درون فرو میپاشد و این فروپاشی موجب میگردد چهره بیرونی او نیز برای یاران انقلاب خراب شود و حتی علیرغم کوششی که امام (ره) مینماید تا وی را حفظ کند و به اصطلاح امروزیها سر خورده نگردد، ولی حیله و مکر دشمن کارگر افتاده و آیتالله منتظری یار دیرینه امام راحل (ره) در مقابل امام میایستد.
کسی که خود درس خارج فقه ولایت فقیه را به طلبه های متعدد مجتهد، می دهد و از تئوریسنهای این اصل بوده، در مقابل ولی فقیه میایستد، ولی دلیل این همه تغییر موضع برای چیست؟
علت، چیزی نیست جز همان پروژه نفوذ در بیت وی و تأثیرگذاری مستقیم و غیر مستقیم بر روی آراء و افکارش که به تدریج خود را نشان میدهد، بویژه در جریان سید مهدی هاشمی برادر دامادش.
علیرغم اینکه بسیاری مرحوم منتظری را در جمهوری اسلامی چندان کار آمد و تأثیرگذار معرفی نمیکردند، ولی مکاتبات امام خمینی (ره) خصوصاً در اواخر قطع ارتباطشان با وی نشان میدهد که چقدر این شخصیت برای امام راحل مورد اهمیت بوده است. این در حالی بود که خیلیها در مورد وی به زبان طنز، لطایفی ساخته و الفاظی را در مورد او به کار میبردند و حتی از نظر علمی و خطابه او را نقد میکردند ولی هیچکدام از این نتوانست موجب تخریب شخصیت وی نزد امام شود تا بالاخره کارد را به استخوان رهبر کبیر انقلاب رسیده وگرنه مدارای امام با وی بسیار بود.
جریان نفوذ در حال رشد بیت این فقیه، به حدی بود که توسط افراد مورد وثوق خود خبرهایی را دریافت میکرد و بدون جستوجو در مورد صحت و سقم آن فقط به صرف اینکه خبر را فلان فرد داده بر مبنای آن شروع به اعتراض های بی مورد میکرد.
به همین خاطر است که امام(ره) در نامه عزل منتظری تاکید میکنند: «سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد. از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد».
امجد چرا عوض شد؟
آنچه از اقوال بر میآید، محمود امجد هم تحت تاثیر نفوذ عدهای در کنارش و توسط برخی از پامنبریهایش منحرف شده است.
امین توکلی زاده فعال سیاسی و از پامنبریهای آیت الله امجد می نویسد:
«حرم امام زاده صالح که می توانست نقش مسجد کوی دانشگاه سال ۷۸ را داشته باشد شده بود پاتوق اصحاب فتنه، و البته مردم تحمل نکردند و با تشدید اعتراض های مردمی به شیخ مجبور به ترک این مکان مقدس شد.
چه شده بود که استاد از شاگردان خود باز مانده بود چرا امجد سال ۸۸ توان تشخیص سال ۷۸ را نداشت عده ای از دلسوزان دست نکشیدند جلسات متعددی با برخی از آقایان مثل ایشان برگزار کردند، کاشف به عمل آمد برخی از فتنه گران از جمله مهدی هاشمی برنامه ریزی ویژه ای برای بیوت آقایان ترتیب داده اند و مرتب با تزریق اطلاعات غلط و نشان دادن عکس جنازه و ضرب و شتم و درگیری و نامه نگاری های هدایت شده سعی در تحریک آنها دارند.
علت منبرهای فتنه انگیز و سکوت های طولانی تا حدی معلوم شد، کودکان دیروز بزرگ شده بودند و پدران پیر و تسلیم فرزندان.
عده ای از دلسوزان شروع کردند با برخی از آقایان ارتباط گرفتن و دادن اطلاعات واقعی البته تفاوت کار این بود که زحمت این عزیزان منحصر می شد به چند جلسه و کار حلقه های اطراف و فرزندان ناخلف شبانه روزی و مستمر بود.
با شیخ امجد جلسه ای مفصل برگزار شد و آنقدر استدلال و سند آوردند تا ایشان قانع شد ولی در نهایت شیخ شرطی محالی گذاشت، او گفت اگر محمد ما را متقاعد کردید من قبول می کنم همه متعجب بودند آخر چرا شیخ تسلیم فرزند خود و حلقه اطرافیان شده شیخ دلیل متحیر کننده تری آورد او گفت من به محمد نان حلال داده ام امکان ندارد دروغ بگوید، سست بودن دلیل شیخ بر همه آشکار بود و محمد را هم همه می شناختند او از مبنا دچار انحراف بود البته حضور مداوم محمد هاشمی و اظهار ارادتمندی و خاکساری و مرید و نژاد بازی او هم بی تاثیر نبود و حتی یک دهه محمد امجد و محمد هاشمی منبر می رفتند و حاج آقا شده بود پا منبری اینها.
شیخ، دیکتاتوری موسوی در مقابل رای اکثریت مردم را نمی دید، ایستادن او را در برابر قانون را نمی دید، ولی خطای یک پاسبان و درجه دار را در برخورد با آشوبگران اغتشاشگران را فریاد میزد».
آنچه بر میآید آیتالله محمود امجد استاد عرفان و اخلاق دیروز، امروز مفتون فتنه اطرافیانش شده و نتوانسته به مانند علمای بزرگ و بنامی چون آیتالله جنتی، مرحوم حجتالاسلام حسنی و بسیاری از علمای دیگر خود را از فتنه اولاد و ذینفوذان برهاند.
فتنه اطرافیان مسئله ای است که در طول انقلاب عدهای از آن پیروز بیرون آمده و عدهای نیز در آن شکست خوردهاند و سرنوشت امجد و منتظری درسی است که می تواند چراغ راه همه خواص باشد.