به گزارش مشرق، امروز سالگرد شهادت شهید مدافع حرم امیرعلی محمدیان است. حمید بناء از نویسندگان و پژوهشگران دفاع مقدس به این مناسبت،متنی را در اختیار مشرق قرارداد.
بازم رسیدیم به دیماه و سالروز شهادت امیرعلی و یه عالم حرف غمباد شده توی گلو.
نمیدونم از کجا شروع کنم؟ از موهای سفید شدۀ پدر و غصۀ تموم نشدنی مادرت یا از جای خالیت تو پایگاه و محله ... نه! به نظرم شاد بنویسم بهتره. آخه همه تو رو با خندههای شیرینت میشناسن. با دل مهربونت که دنبال حل مشکل این و اون بود. با معرفت و مرام و صفای وجودت. یادت بخیر پسر!
با انگشت که بشمارم، از دیماه نود و چهار تا الان میشه پنج سال تمام ... لعنت به اونایی که شهیدت کردن؛ داعش یا النصره یا هر کوفت و زهر مار دیگه! چه فرقی میکنه؟ سگ زرد برادر شغاله. همشون نوکرای آمریکا و رژیم صهیونیستی هستن.
داداش یادته با هم رفته بودیم راهیان نور؟ دوکوهه، فکه، طلائیه، شلمچه ... یادمه چهارصد-پونصد متر مونده به یادمان طلائیه از اتوبوس پیاده شدی. آفتاب مثل میخ فرو می رفت تو سر آدم. گمونم دوست داشتی حال بچه رزمنده ها زیر آفتاب خوزستان رو درک کنی. میترسم این متن رو پدر و مادرت بخونن. برای همین ازت نمی پرسم «أَلسَّلامُ عَلَی الْمُجَدَّلینَ فِی الْفَلَواتِ» یعنی چی.
بعد از تو، پدر و مادرت مثل کوه پشت رهبر و نظام ایستادن. خدا بهشون عزت بده. دلشون سوخته اما سرشون بالاست. افتخار محلۀ ما هستن این دو بزرگوار. اجرشون با خود جبل الصبر ، خانم حضرت زینب سلامالله علیها . اگه نبود این صبر خونوادۀ شهدا، بساط شهادت همون دهۀ شصت جمع میشد.
آخ که چقدر دلم برات تنگ شده. اگه میدونستم برنمیگردی قبل اعزام محکمتر بغلت میکردم. یادته به شوخی برات آرزو کردم قطع نخاع گردن بشی؟!! گفتی فقط شهادت ... ای دل غافل! من تو چه فازی بودم، تو کجا میپریدی. کاش یه بار بیای به خوابم و بگی وقت «قَدْ سَکَنَتْ حَوآسُّک» چی دیدی. باز جای شکرش باقیه که «رُفِعَ عَلَی الْقَناة» نداشتی.
حرف زیاده ولی من دیگه توان نوشتن ندارم. سلام ما رو به آقامون حضرت سیدالشهداء علیهالسلام برسون.
به امید دیدار ...