به گزارش سرویس بورس مشرق، کارشناس بازارهای مالی رقابت یک سرمایهگذار که به تازگی و با منابع محدود وارد بازار سرمایه شدهاست، با مدیر یک سبد سرمایهگذاری که از منابع قابل توجه مالی، تیم تحلیلگری و نرمافزارهای تصمیمیار یا یک الگوریتم سرمایهگذاری بهرهمند است، در عرصه معاملات روزانه سهام، را میتوان به رقابت یک دانشآموز مقطع دبیرستان با یک والیبالیست حرفهای عضو تیم ملی در یک مسابقه والیبال تشبیه کرد؛ یک رقابت نابرابر.
بیشتر بخوانید:
نگاه بورسبازان به فردوسی
اگرچه هدف غایی و نهایی بازارهای سرمایه ایجاد دسترسی همه مردم برای مشارکت در فعالیتهای اقتصادی، سرمایهگذاری در فرصتهای اقتصادی یا جذب سرمایه برای ایجاد یا توسعه کسب و کارها در تمامی مراحل عمرشان است است؛ اما تنظیم و طراحی بازار در صورت موفقیت یک کشور در دعوت از مردم بهعنوان سرمایهگذار و شریک ناشران اهمیتی دوچندان پیدا میکند.
این ساختار باید به گونهای باشد که مشارکت مردم (به خصوص سهامداران خرد و نوپا که الزاما به مفاهیم بازار سرمایه تسلط کامل ندارند) برایشان مخاطرهای به همراه نداشته باشد. یک دوراهی در مسیر تمامی تنظیمگران بازار مالی قرار دارد که آیا با ایجاد دسترسی و استفاده از امکانات فناورانه، شرایط حضور در بازار سرمایه و مشارکت در فعالیتهای اقتصادی را برای همگان فراهم کنند یا موانعی از جمله لزوم ارائه مدارک حرفهای یا گذراندن موفقیتآمیز دورههای آموزشی خاصی را بهعنوان پیششرط این حضور ایجاد کنند. از طرفی در هر کشور با توجه به ذائقه سرمایهگذاری مردم، مدلهای سرمایهگذاری مستقیم یا غیرمستقیم متفاوت است. بهعنوان مثال سرمایهگذاران جنوب شرق آسیا تمایل به حضور مستقیم در بازار دارند و سرمایهگذاران اروپایی ترجیح میدهند تا از طریق صندوقهای بازنشستگی یا انواع دیگر صندوقهای سرمایهگذاری به این حوزه وارد شوند.
آمار و ارقام و گذشته بازار سرمایه ایران نشان میدهد که سهامداران ایرانی نیز تمایل به حضور مستقیم در بازار داشتهاند. شاید در نگاه اول بتوان کافی نبودن مکانیزمهای غیر مستقیم سرمایهگذاری را عاملی برای این انتخاب قلمداد کرد. اما با دقت بیشتر در نحوه حضور مردم در عرضههای اولیه، بهرغم اختصاص سهم ویژه به صندوقهای سرمایهگذاری، یا حضور سرمایهگذاران خرد در پذیرهنویسی ابزارهای سرمایهگذاری جایگزین مانند «صندوقهای سرمایهگذاری خصوصی یا جسورانه» میتوان اینطور برداشت کرد، که سهامداران ایرانی ترجیح میدهند که تصمیمات سرمایهگذاریشان را خود اتخاذ کنند.
اگرچه اثبات این فرضیه به انجام مطالعات بیشتری نیاز دارد اما بررسی همین آمارهای اولیه مسوولیت خطیر نهادهای ناظر و تنظیمگران مالی در ایران را در طراحی هوشمندانه مکانیزمهای معاملاتی و همچنین اطلاع رسانی و آموزش همه جانبه هویدا میکند.
مسوولیت حمایت از حقوق سرمایه گذار خرد مسوولیت اول و مهم هر نهاد ناظری در بازار سرمایه است. اما این حمایت چگونه جامه عمل میپوشاند. آیا فراهم کردن امکان فعالیت آنلاین و آزادانه برای تمامی فعالان بازار در تمامی بازارها راهی برای نیل به این مقصود است؟
اگر این رویکرد در حالی اتخاذ شود که جامعه سرمایهگذاری از آمادگی علمی و فنی لازم برخوردار نباشد، تنظیمگران بازار سرمایه ناگزیر به اخذ تصمیماتی از قبیل تحدید دامنه نوسان، تحدید خرید و فروش اعتباری و محدود کردن جلسات معاملاتی خواهند بود. از طرف دیگر در توسعه بازار ابزارهای پیشرفته مانند ابزارهای مشتقه کامیابی چندانی نخواهند داشت. کما اینکه هماکنون روزانه شاهد هستیم بهرغم تمامی آموزشها، پیامها و تذکرات ارائه شده، همچنان افرادی بدون داشتن دارایی پایه اقدام به خرید اوراق اختیار فروش تبعی میکنند. حضور سرمایهگذار خرد در بازار سرمایه رمز موفقیت «ایده انباشت سرمایه و هدایت آن به سمت فرصتهای مولد اقتصادی» است.
این حضور همچنین تضمینکننده نقدشوندگی بازارهای مالی است. لکن، چنانچه معاملهگری به جای سهامداری به رفتار غالب سرمایهگذاران تبدیل شود، سرمایهگذار خرد در بلندمدت بهرغم پرداخت هزینه معاملاتی که به واسطه تصمیمات هیجانی اتخاذ کرده است، در حفظ ارزش یا بیشینه کردن ثروت خود کم توفیق خواهد ماند. پوشیده نیست که تجاربی از قبیل نحوه کنار آمدن سرمایهگذاران با تغییر قوانین و مقررات بازار پایه نیز مولود چنین شرایطی است. همچنانکه تغییر آن مقررات نیز از ابتدا با هدف حمایت از حقوق سرمایهگذار خرد و جلوگیری از نوسانات افسار گسیخته صورت گرفت. اگرچه ارائه آموزش در تمامی مقاطع و برای همه اقشار چه سهامدار و چه غیر از آن یک الزام است، اما این تغییر و تعالی، مستلزم صرف زمان مناسبی برای یادگیری، آزمون، خطا و رشد است.
باید توجه داشت بهرغم تمامی ریسکهای محیطی، فنی و سیاسی موجود، سرمایهگذاران بینالمللی در بین بورسهای محلی و پر پتانسیل فعال در جهان، همواره گوشه چشمی به بورس ایران داشتهاند و بازار سرمایه ایران را محل حضور شرکتهایی ارزنده قلمداد کردهاند؛ ارزنده به واسطه نیروی کار جوان و تحصیلکرده، منابع موجود و تنوع مناسب. در کنار تمامی این ویژگیهای مثبت، فراهم نبودن مکانیزمهایی برای فعالیتهای سهامداران خرد و نوسانات (Volatility) بالای بازار، یکی از عوامل کاهنده جذابیت بازار سرمایه ایران است که باید درخصوص آن چاره اندیشی شود و طراحی و بهروزرسانی زیرساختها در دستور کار تنظیمگران قرار بگیرد.
مقرراتی از قبیل «محدود کردن سهامداران نوپا در ماههای اول حضورشان به سرمایهگذاری در ابزارهای کم ریسک مانند صندوقهای سرمایهگذاری قابل معامله ETF و انواع صکوک» یا «ایجاد مکانیزمهایی از قبیل بازار خردهفروشی و تعیین لات سایز بالاتر از یک برای فعالیت در بازار عادی معاملات» مقرراتی از این دست هستند. چنانچه حضور سیاسی و غیر کارشناسانه برخی که بر اساس انتفاع شخصی، گروهی یا کوتاهمدت یک جامعه محدود، مانع از تحول و نوسازی بازار سرمایه ایران شود باید دانست که این بازار دیگر بار فرصت درخشش، تحول و بالندگی را بهرغم تمامی پتانسیلهای موجود از دست خواهد داد و اقتصاد کشور از این بابت متضرر خواهد شد.