این استاد تفسیر و اخلاق از شاگردان آیت الله بروجردی، امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی بود که جلسات تفسیر و اخلاق وی در مسجد علی بن الحسین (ع) دربند برگزار میشد. وی از روحانیون و مبلغان موفق در امر وعظ و تبلیغ در تهران بود و مشتاقان زیادی داشت.
از این رو امیرمحسن سلطان احمدی، عضو کانون مداحان شمال شرق تهران یادداشتی با عنوان " تهران فقیر شد! " را به مناسبت درگذشت آیتالله سیدمحمد ضیاءآبادی به رشته تحریر درآورده که متن آن از نظر میگذرد:
برخی رزق و روزی را فقط در متاع دنیوی و پول و ثروت میدانند، در صورتی که برترین رزق و روزیها ارزاق معنوی است که یکی از این رزقهای معنوی، وجود عالمان دینی است که حضور و وجود آنها در یک شهر باعث برکات مادی و معنوی در آن شهر و دیار است.
حتی نفس کشیدن چنین عالمی برای آن شهر و دیار برکات فراوانی به همراه دارد و در اثر دعا و مناجات و نماز شب خواندن این عالم فرزانه، بلا و گرفتاری نیز از آن دیار دفع و رفع میشود.
جایگاه عالمان دینی به حدی بالا است که در قرآن خداوند به فضیلت عالمان دینی اشاره نموده و میفرماید: «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ؛ خداوند کسانی از شما را که ایمان آوردهاند و دانشمندان را درجاتی برتری دهد.» (آیه ۱۱ سوره مجادله).
اگر ما گاهی در روزمرگیهای خود در این دنیای پر زرق و برق غرق شدهایم، اما این عالمان دینی هستند که هرگز فریب این زرق و برق دنیا را نمیخورند و هم ما را از این غفلت بیدار میکنند و هم برای ما نیز توبه و استغفار میکنند؛ به همین دلیل است که به برکت دعای یک عالم و یک مؤمن بلای از یک شهر و قریه دفع میشوند، چون آنها خدا باوران و خدا ترسان واقعی هستند که قرآن هم درباره آنها میفرماید: «اِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ؛ از بندگان خدا تنها علما هستند که از خدا میترسند.» (آیه ۲۸ سوره فاطر).
روز گذشته تهران یکی از ستونهای بزرگ معنوی خود را از دست داد و سوگوار عالم عامل، استاد فرزانه اخلاق، مفسر مردمی قرآن، تربیت کننده نفوس، بیدار کننده قلوب مرحوم آیتالله سید محمد ضیاءآبادی (رضوان الله تعالی) شد. به حق ایشان یک استاد اخلاقی مهذب بودند که قبل از هر توصیه و کلامی خود عامل به سخنان و مواعظی خود بودند که در این مجال، قلم این کمتر، از توصیف و وصف این بزرگ عرشی ناتوان است.
در سالهای آغازین دهه هشتاد وقتی از محضر مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی درخواست معرفی استاد اخلاق نمودم، و خودشان نیز به علت کسالت و بیماری جلساتشان کمتر برگزار میشد، ایشان توصیه نمودند که از محضر آیت الله ضیاءآبادی بهره ببریم.
آشنایی و بهره از محضر این عالم عامل، هدیهای بود از سوی مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی که این حقیر و سایر دوستان را به این عالم بزرگوار ارجاع دادند، و آن زمان که هنوز مشهوریت عمومی ایشان نداشتند، توفیق یار شد که دوشنبهها از محضرشان بهره ببریم. هر چند از قبل از انقلاب و دوران طاغوت، کرسی مباحث مواعظ و آثار مکتوب ایشان چراغ راهی اهل معنویت و معرفت بود.
جلسات ایشان هر دوشنبه در مسجد علی بن الحسین (ع) دربند در شمال تهران برگزار میشد و با وجود بُعد مسافت هر هفته شاهد حضور جمعیت زیادی از اقصی نقاط تهران و حتی شهرهای اطراف بودیم که با اینکه آن زمان هنوز مترو تجریش راه اندازی نشده بود، اما مشتاقان زیادی به این مکان میآمدند تا از محضر این عالم عامل ره توشهای کسب کنند.
ایشان انس عجیب و خاصی به قرآن داشتند و همیشه منبرهای و کرسی درس اخلاق ایشان برگرفته از آیات نورانی قرآن بود، تا جایی که حتی مبحث درس اخلاق را هم با استناد به آیاتی از قرآن شرح و توضیح میدادند. و این جلسات درس اخلاق نور بود و هدایت و واقعاً آیتالله ضیاءآبادی مصباح هدایتی بودند که با استفاده و استناد به آیات و روایات چراغ هدایت بخش، قلوب بودند.
هر چند ایشان مفسر قرآن نیز بودند، اما فرق مهمی که با دیگر مفسرین داشتند این بود که بسیار روان و قابل فهم برای عموم، آیات را تفسیر مینمودند و آن هم در همین جلسات اخلاقی که گاهی تبدیل به جلسات تفسیری میشد، این مباحث تفسیری مطرح شد که سپس توسط بنیاد خیریه الزهرا (س) تحت نظر ایشان به صورت مکتوب چاپ شد که مورد استقبال عموم خصوصاً اهل علم قرار گرفت. و نکته دیگر اینکه این دوستان زحمت میکشیدند این جلسات را به صورت جزوه برای هفته بعد در تیراژ فراوان و رایگان چاپ و توزیع میکردند که با مرور این جزوه بهتر و دقیقتر به مبحث جلسه قبل اشراف پیدا میکردیم.
از آنجایی که محوریت مباحث ایشان حتی در درس اخلاق، با محوریت قرآن و روایات بود این پیوند نور علی نور باعث شده بود که کلام ایشان بر عمق جان مستمع تأثیر فوق العادهای بگذارد و خود نیز عامل به سخنانشان بودند، این کلام بر روح و جان انسان تأثیر عمیقی میگذاشت، تا جایی که در دلها یک انقلاب درونی و بیداری روحی ایجاد میکرد و زنگار دل را میشست و روح را صیقل میداد، و انسان را آماده پذیرش حق و سیر الی الله مینمود.
به حدی کلام ایشان نافذ بود که تا جلسه بعدی مستمع در مراقبه اعمال بود که خطایی از او سر نزند و به دوشنبه و جلسه بعدی برسد تا توشهای جدید کسب کند. کمتر کسی از مستمعین این جلسات را میتوان یافت که این تأثیر کلام بر وی وجود نداشته باشد و آثار کلامی بر وی تأثیر نگذاشته باشد.
علاوه بر جلسات اخلاق و تفسیر قرآن، ایشان توصیه زیادی به کمک به مردم و دستگیری از نیازمندان داشتند که در همین راستا با کمک برخی خیرین خیریهای تحت نظر ایشان تشکیل شده بود که به نیازمندان کمک میشد و همچنین آثار مکتوب ایشان نیز با قیمتی بسیار مختصر توسط نیکوکاران چاپ و توزیع میشد.
نکته دیگر اینکه؛ در یکی از جلسات هفتگی، ایشان سوگوار از دست دادن فرزندشان بودند و ما احساس کردیم که ایشان این هفته جلسه را برگزار نمیکنند، اما به یاد دارم که ایشان جلسه را تعطیل نکردند و به ایراد سخن پرداختند، به حدی که در چهره نورانی ایشان این داغ و سوگ فرزند به خاطر ارتباط معنوی با خدای خویش، اصلاً تأثیری نگذاشته بود که جلسه را تعطیل کنند.
از دیگر توصیههای ایشان، تأکید بر شناخت مسائل اعتقادی و احکام بود، که به علت ضرورت این موضوع همیشه در ابتدای جلسه به ذکر مختصری از احکام مهم روز میپرداختند.
و امروز در پایانی روزهای دهه نود سوگوار از دست دادن چنین عالم عاملی و مردمی هستیم که حیات ایشان برکتی عظیم برای تهران بود و ایشان یکی از ستونهای معنوی و دینی این شهر بودند که با از دست دادن این عالم ربانی میتوان گفت که تهران از نظر معنوی فقیر شد.
در این سالهای دهه نود و حتی قبل از آن تهران نور و برکت خود را از حضور و نفس پاک بزرگانی همچون مرحوم آیتالله حاج آقا مرتضی و حاج آقا مجتبی تهرانی، آیتالله مجتهدی تهرانی، آیتالله خوشوقت گرفته بود که ستونهای نورانی و معنوی این شهر بودند و امروز نیز با آسمانی شدن آیتالله ضیاءآبادی، تهران از حضور و نفس چنین عالمانی خالی و فقیر شد.
نویسنده:امیرمحسن سلطان احمدی