به گزارش مشرق؛ روزهای پایانی سال که از راه میرسد، یک عده خیلی خوشحالتر از بقیه هستند و عدهای هم زانوی غم بغل میگیرند که حالا با عیدی کمی که گرفتهاند، قرار است سال نو را چگونه آغاز کنند تا شیرینیهای آمدن نوروز تلخ نشود.
سال نو ایرانیها برای هر کسی یک جور تصویر سازی میشود. شاید خیلی قبلترها یعنی صد سال پیش، نوروز با حاجی فیروز و سفره هفت سین تداعی میشد، اما حالا سالهای زیادی است که این رویاهای نوروزی، به تلخی در سال نو بدل شده است؛ البته برای بعضیها که قرار است با یک و نیم میلیون تومان پاداش عیدی که گرفتهاند، نوروز را جشن بگیرند.
اسفند که از راه میرسد، بوی بهار و سال نو به مشام میرسد. همه در تدارک کارهای سال جدید هستند. از خانه تکانی خانمهای منزل گرفته تا خریدهای شب عید بچهها که هر کدام یک قصه دارند. در این بین، کسانی هستند که عید برای آنها یک رنگ و بوی دیگری دارد. این عده همان مردان سپید مو هستند که ما آنها را «پدربزرگ» خطاب میکنیم.
پدربزرگها، یک سال را لحظه شماری میکنند تا بچهها و نوه و نتیجههای خود را سر سفره هفت سین نوروز، دور هم ببینند. شاید فقط این پدربزرگ و مادربزرگها هستند که عید برای آنها با بقیه فرق دارد.
عید مادربزرگها و پدر بزرگها، رنگ و بوی دیگری دارد. آنها از اینکه قرار است سال نو را طور دیگری آغاز کنند، دست از پا نمیشناسند. آنها میخواهند وقتی سال نو میشود و بهار از راه میرسد، بچهها و نوه و نتیجههای خودشان را کنار سفره هفت سین ببینند و بعد از اینکه سال نو شد، دست برده و از لای قرآن سفره هفت سین، اسکناسهای نو را بردارند و عیدی بدهند.
یادش بخیر...
این روزها و این سالها، برای خیلی از پدربزرگها، آمدن سال نو و نوروز، دیگر آرزو نیست که برعکس، کابوس شده است. ترس از نداشتن «اسکناس نو» برای عیدی دادن به بچهها و ترس از اینکه نوهها سر سفره هفت سین، چشم به دستان پدربزرگ و مادربزرگ دوختهاند که دست کنند در جیب و به آنها عیدی بدهند.
جامعه بازنشسته کشور که جمعیت چند میلیونی را تشکیل میدهند، همان کسانی هستند که سالهای سال کار کردهاند که یک روز بازنشسته شوند.
آنها کار کردهاند و چرخ اقتصاد کشور را به حرکت در آوردهاند تا شاید یک روز که بازنشسته میشوند، مسئولان هم چرخ زندگی دوران بازنشستگی را بچرخانند تا آنها استراحت کنند.
محمدعلی رحمانی بازنشسته بعد از ۳۰ سال کار و خدمت، حالا دو سالی است که بازنشسته شده است. او یکی از کسانی است که در تجمع اعتراضی بازنشستگان تأمین اجتماعی در مقابل ساختمان مجلس شورای اسلامی حاضر بوده است.
وقتی دلیل اعتراض او را می پرسم، حرفی برای گفتن ندارد چون بغض راه گلویش را میبندد.
رحمانی میگوید: مگر حالا که بازنشسته شدهام، قرار نیست که استراحت کنم و از نشستن در کنار هم سن و سالهای خودم لذت ببرم؟ پس چرا نمیتوانم و باید برای خرج زندگی خودم و سه نفر دیگر که چشم به من دوختهاند، سراغ شغل دست فروشی بروم.
او ادامه میدهد: پسرم که سرباز است، وقتی شرایط زندگی را میبیند، حقوق ماهانهای که بابت خدمت سربازی به او میدهند را برای من میآورد اما من از خجالت آب میشوم. چرا باید زندگی من اینگونه باشد که نتوانم با حقوق بازنشستگی که میگیرم، دغدغهای نداشته باشم و آرام زندگی کنم.
ماجرای خط فقر یا همان زندگی زیر صفر!
چند سالی میشود که واژه «خط فقر» را خیلی میشنویم. این خط فقر برای خط کشی هزینههای زندگی است. اینکه چقدر درآمد داریم و چقدر هزینه داریم. اینکه بتوانیم خودمان را برای داشتن یک زندگی حداقلی، به آب و آتش بزنیم. چون با حقوق بازنشستگی نمیتوان زندگی کرد و اگر میخواهیم زیر خط فقر نباشیم، باید شغل دوران بازنشستگی را دست و پا کنیم.
صفر مرادی یکی دیگر از همین قشر بازنشسته است که بعد از ۳۰ سال کار و خدمت در یکی از سازمانهای دولتی، حالا چهار سالی است که حقوق بازنشستگی میگیرد.
او میگوید: همیشه در دوران کاری حسرت رسیدن به روزهای بازنشستگی را داشتم. چون فکر میکردم هیچی شیرینتر از این نیست که در خانه باشی و بچهها و نوه و نتیجه بیایند و دور تو را شلوغ کنند. سفره ناهار و شام را پهن کنی و همه دور آن بنشینیم و سیر شویم.
مرادی آه بلندی میکشد و میگوید: ای کاش هیچ وقت بازنشسته نمیشدم. چون فکر نمیکردم مجبور شوم از پسرم پول قرض بگیرم تا خرج زندگی را بدهم.
او از اینکه با حقوق بازنشستگی نمیتواند برای خود و همسرش یک زندگی حداقلی را فراهم کند و هنوز ماه به پایان نرسیده، باید گوشی منزل را بردارد و از پسرش که برای خودش زندگی مستقلی دارد، پول قرض بگیرد، خجالت زده است.
عبدالله علیمردانی یکی دیگر از بازنشستگان تامین اجتماعی هم میگوید که با حقوق ۳ میلیون تومانی بازنشستگی، باید شکم خانوادهای چهار نفره را سیر کند.
او میگوید: خدا را شکر صاحبخانهام و حداقل نگران کرایه خانه نیستم. اما باور کنید که با ۳ میلیون تومان حقوق بازنشستگی، فقط میتوانیم حداکثر ۱۰ روز دوام بیاوریم و مجبورم شغل دوم داشته باشم. دختر دم بخت دارم و یک پسر دانشجوی دانشگاه آزاد که باید شهریه بدهد. شما بگویید با این هزینههای سرسامآور زندگی من چگونه با ۳ میلیون تومان مستمری که میگیرم، شکم خودم و بچهها را سیر کنم.
بر اساس مطالعاتی که صورت گرفته است، عنوان میشود که برای یک خانواده چهار نفر که در تهران ساکن هستند، باید حداقل هشت میلیون هزینه ماهانه زندگی در نظر گرفت تا زیر خط فقر نروند.
با این اوصاف باید این سوال را مطرح کرد که چند درصد بازنشستگان ما زیر خط فقر زندگی میکنند.
تبعیض و بی عدالتی بیداد میکند
علی اصغر بیات رئیس کانون عالی بازنشستگان تأمین اجتماعی، با عنوان این مطلب که بیتوجهی و نگاه تبعیضآمیز به بازنشستگان و مستمری بگیران پذیرفتنی نیست، میگوید: وضعیت کنونی مناسب شأن و منزلت کسانی نیست که بهترین سالهای عمر خود را صرف سربلندی و سازندگی کشور کردهاند. برخی مسئولان با بی توجهی، بی تدبیری و غفلت خود نمک به زخم بازنشستگان و مستمری بگیران میپاشند.
وی با انتقاد از بی توجهی دولت و مجلس به مطالبات برحق و قانونی مستمری بگیران، میافزاید: امروز بازنشستگان تأمین اجتماعی از هر زمان دیگری سرخورده و ناامیدتر هستند. روزی نیست که مشکلی بر مشکلاتشان اضافه نشود و صدای اعتراضشان شنیده نشود. در موضوع افزایش مزد سال ۹۹ که به نحو مؤثری بازنشستگان تأمین اجتماعی از آن متأثر هستند، اتفاقات عجیب و غریبی افتاد که هنوز هم تبعات زیانبار آن ادامه دارد. افزایش غیر منطقی و غیر کارشناسی مزد که هیچ تناسبی با نرخ تورم، سبد معیشت و خط فقر نداشت، مشکلات معیشتی کارگران و بازنشستگان را چند برابر کرد. البته اجرای متناسب سازی به عنوان یک مطالبه ۱۲ ساله که پس از خون دل خوردنهای بسیار محقق شد، جای تقدیر و تشکر دارد. اما متأسفانه دولت روش اجرایی مناسبی برای بازنشستگان تأمین اجتماعی نداشت.
جمعیت چند میلیونی بازنشستگان و مستمری بگیران تأمین اجتماعی به ویژه ۶۰ درصد حداقل بگیران در وضعیت نابسامان و بغرنجی به سر میبرند و در مسابقه وعده و وعیدهای توخالی و افزایش هزینهها و تورم سرسامآور سرگردان و حیرانند. بسیاری از اقلام ضروری و مایحتاج اولیه زندگی و مواد غذایی از سفره آنها حذف شده است.
مهمترین درخواست بازنشستگان و مستمری بگیران در این شرایط دشوار اقتصادی توجه به وضعیت معیشت آنها است و این انتظار زیادی نیست.
با یک و نیم میلیون تومان چه کار میتوان کرد
قشر بازنشسته کشور در روزهای پایانی سال، بیشتر از روزهای دیگر، دغدغه و استرس دارد. چون میداند که با یک و نیم میلیون تومان پاداش عیدی که گرفتهاند نمیتوانند خنده را بر لب بچهها و نوه و نتیجههای خودشان بنشانند.
چطور میشود با یک و نیم میلیون تومان پاداش عیدی، بتوان خانواده را سر سفره شام سال نو جمع کرد و راضی نگه داشت. قیمتهای سرسامآور مواد غذایی، میوه و…، دست به دست هم داده که بتوان با یک و نیم میلیون تومان، یک وعده غذای شب عید را برای خانوادهای با تعداد ۱۵ نفر در نظر گرفت تا بتوانند دور هم یک غذای ساده میل کنند. اما، وقتی سفره غذا جمع شد، پدر بزرگ دیگر پولی ندارد که بخواهد عیدی بدهد.