ابتهاج

۶ اسفند سال ۱۳۷۷ شمسی «ابوالحسن ابتهاج» مدیر «سازمان برنامه» در دوره پهلوی درگذشت و خاطراتش را باقی گذاشت که در آن پُر از مطالب جالب است.

به گزارش مشرق، ابتهاج از سال ۱۳۳۳ شمسی مدیر سازمان برنامه ایران شد و ۴ سال بیشتر دوام نیاورد؛ رفت که رفت! تاریخ چنین روایت می‌کند که وی معتقد به برنامه‌ریزی کلان برای اداره کشور بود که البته معلوم است نه دولت پهلوی، نه سیاست‌مداران آن روزگار و نه حتی شاه پهلوی و درباریان نمی‌توانستند با این موضوع کنار بیایند. ابتهاج که زبان تند و تیزی هم داشت تقریبا همیشه با همه و حتی شخص شاه پهلوی درگیر بود و حتی یک‌بار هم به یک اتهامی فرستادندش دادگاه که حالش جا بیاید! با همه این مشکلات وی «برنامه عمرانی دوم» را برای اجرا در سال‌های ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۱ تدوین کرد که برنامه‌ای مبتنی بر تأمین زیرساخت‌های اساسی در ایران بود و تا نیمه برنامه هم بر اجرایش نظارت کرد. وی در سال‌های خدمتش به مردی جدی و صریح معروف شده بود که زیرآبش را هم زیاد می‌زدند همه‌جا. این‌وسط یک دعوای همیشگی هم با پهلوی دوم داشت بر سر این‌که چرا بودجه نظامی این قدر زیاد است و هر سال زیادتر هم می‌شود. همین هم موجب شد پهلوی دوم پشتش را در مقابل بدخواهانش خالی کند و از کار مرخص شود!

روزی که رئیس سازمان برنامه جلوی شخص اول مملکت ایستاد

«ابتهاج»، جدی، رُک و اهل برنامه‌ریزی بود و در حکومت پهلوی وصله ناجور بود!

بخش‌هایی از خاطرات «ابوالحسن ابتهاج» را بخوانید تا نکته‌هایی باریک‌تر از مو روشن شود از حال و روز آن روزها.

هزینه ژاندارمی خاورمیانه!

«چند ماه قبل از نخست‌وزیری رزم‌آرا در آغاز سفری که در شهریور ۱۳۲۸ برای شرکت در مجمع عمومی سالیانه بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول به واشنگتن داشتم، شاه به من گفت: حالا که شما به آمریکا می‌روی با وزارت خارجه آمریکا راجع ‌به کمک‌های آمریکا با ایران هم صحبت کنید.

گفتم: «بسیار خوب. اما قبل‌از این‌که با آن‌ها صحبت کنم، تمامی مطالبی را که سال‌هاست به اعلیحضرت عرض کرده‌ام، اجازه بفرمایید الان تکرار کنم که بعد هیچ‌گونه سوءتفاهمی پیش نیاید. اول این که پول نفت باید منحصرا خرج برنامه عمرانی بشود. دیگر این‌که ایران احتیاج به ارتشی بیش از آن چه برای امنیت داخلی لازم است، ندارد. اگر دوستان غربی ما معتقد هستند که ارتش ایران باید نقش مهم‌تری از این داشته باشد باید تفاوت بودجه گزاف ارتش را خودشان بپردازند نه این‌که ما از پول نفت هزینه اضافی را تأمین کنیم».

روزی که رئیس سازمان برنامه جلوی شخص اول مملکت ایستاد

«ابتهاج» دستگیر و بعدها از اتهامات تبرئه شد. خودش اتهامش را ساختگی و نتیجه مخالفتش با پهلوی دوم و برخی مقامات حکومتی می‌دانست

برخورد متفاوت پهلوی دوم با فساد!

«نباید بگویم که متأسفانه هیچ‌وقت مبارزه با فساد و رشوه‌گیری در کشور ما اهمیت زیادی پیدا نکرد. مثلاً وقتی محمود بدر را به عنوان نایب‌التولیه آستان قدس رضوی به مشهد فرستادند به شاه گفتم اعلیحضرت می‌دانید این شخص که به خراسان فرستاده‌اید نادرست است.

شاه جواب داد می‌دانم، ولی محمود جم مرا مستأصل کرد. گفتم جم چه حقی دارد چنین کسی را به اعلیحضرت تحمیل کند؟ شما با این کار علناً به مردم ایران اعلام فرموده‌اید که آدم درست و نادرست برایتان تفاوتی ندارد.

سال‌ها بعد، وقتی در سازمان برنامه بودم یک روز به شاه گفتم فلان وزیرتان شخص درستکاری نیست. شاه پس‌از لحظه‌ای تفکر گفت این شخص در پایان جلسات هیأت دولت گزارش مذاکرات را با تلفن به سفارت انگلیس و آمریکا می‌دهد.

من بی‌اختیار با صدای بلند گفتم من این آدم را دزد می‌دانستم اما حالا که می‌فرمایید جاسوسی هم می‌کند چرا او را نگاه داشته‌اید؟ شاه، طبق عادتی که داشت خیره‌خیره به من نگاه کرد و جوابی نداد.»

بدهکار بانکی از نوع پهلوی!

«من می‌دانستم که اگر حتی در یک مورد برای کسی استثنا قائل شوم و انعطاف‌پذیری نشان دهم دیگر نمی‌توانم جلوی تقاضاهای دیگران را بگیرم.

یک بار عبدالرضا پهلوی که یک میلیون تومان از بانک ملی وام گرفته و سپرده ثابت خود را در بانک به‌عنوان وثیقه گرو گذاشته بود به بانک مراجعه و اظهار کرد که من به این سپرده ثابت احتیاج دارم و حاضرم به جای آن خانه‌ام را وثیقه قرار بدهم. با این تقاضا موافقت شد. در سررسید وام گزارش دادند که موعد بازپرداخت وام شاهپور عبدالرضا رسیده است، ولی هر چه به او نامه می‌نویسیم، پاسخی نمی‌دهد. دستور دادم تا مدت معینی به او مهلت بدهید و اگر تا آن روز بدهی خود را نپرداخت اجرائیه صادر کنید...

یک روز شاه به من گفت اگر عبدالرضا پول بانک را پس ندهد چه‌کار خواهید کرد؟ گفتم خانه ایشان را حراج خواهم کرد. شاه گفت مگر کسی کاخ عبدالرضا را می‌خرد؟ گفتم زمینش را قطعه‌قطعه می‌کنم و می‌فروشم. شاه گفت واقعاً این کار را خواهید کرد؟ گفتم البته اعلیحضرت. و بالاخره هم شاه شخصاً بدهی عبدالرضا را به بانک پرداخت کرد.»

روزی که رئیس سازمان برنامه جلوی شخص اول مملکت ایستاد

خاطرات «ابتهاج» بخشی از مناسبات ناسالم قدرت در دوران پهلوی دوم را آشکار می‌کند

آخر من شاهم!

«در یکی از دیدارهایی که با شاه تنها بودم‌ او در انجام امـری خـیلی اصرار کرد و وقتی متوجه شد که زیر بار نخواهم رفت با انگشت آهسته روی میز زد و گفت‌: آخر من شاهم. جواب دادم: صحیح می‌فرمایید، مملکت‌ بیش از یک شاه نمی‌تواند داشته باشد امـا ایـن دلیـل نمی‌شود که دیگران‌ کمتر از اعـلیحضرت بـه کـشورشان علاقه‌ داشته‌ باشند.»

کار فلانی تمام است!

«...آن‌گاه با شدت از نظر مستشاران نظامی آمریکا در ایران انتقاد کردم و گفتم هرسال هنگامی‌که بودجه ارتش ایران برای سال بعد منتشر می‌شود و من با افزیش هزینه مخالفت می‌کنم و نظر خود را به شاه ابراز می‌دارم شاه جواب می‌دهد مقامات نظامی آمریکا در ایران حتی این افزایش را هم کافی نمی‌دانند. با عصبانیت گفتم محض رضای خدا ترتیبی بدهید که این‌گونه تناقض‌گویی بین مقامات مختلف آمریکا روی ندهد. اظهارات من به‌حدی با شدت و حرارت بیان می‌شد که خداداد فرمانفرمائیان بلافاصله به همسرم آذر تلفن کرد و گفت کار فلانی تمام است. شاید حق با او بود زیرا به‌فاصله چند روز انتقال اختیارات مدیرعامل سازمان برنامه به نخست‌وزیر... صورت گرفت.»

کجا کارخانه تأسیس کردند؟!

«در یکی از جلسات ماهانه که با نمایندگان مجلسین داشتم عَلَم [اسدالله علم] درباره تاسیس کارخانه کود شیمیایی در شیراز پرسید. من تا آن روز از آن بی‌اطلاع بودم. گفتم انعقاد چنین قراردادی، خیانت است؛ یعنی می‌خواهند کارخانه را در محلی تاسیس کنند که نه آب دارد و نه راه‌آهن و نه بندر و نه بازار.... توسط علاء [حسین علاء] یاداشتی برای شاه فرستادم که این قرارداد، یک پول هم ارزش ندارد. درگیری من در مورد طرح کود شیمیایی شیراز، به رفتن من از سازمان برنامه منتهی شد.»

امروز در تاریخ مناسبت‌های دیگری هم هست

امروز ۶ اسفند مصادف با ۲۴ فوریه میلادی و ۱۲ رجب هجری قمری در تقویم تاریخ، مناسبت‌های دیگری هم دارد.

ـ وفات «عباس بن عبدالمطلب» عموی پیامبر(ص) در سال ۳۲ قمری

ـ درگذشت «ابوحُذَیفه» راوی حدیث و اخبار تاریخی در سال ۲۰۶ قمری

ـ زادروز «لوئیس کاموئش» شاعر مشهور پرتغالی در سال ۱۵۲۵ میلادی

ـ درگذشت «نیکلای لوباچوفسکی» ریاضی‌دان برجسته روسی در سال ۱۸۵۶ میلادی

ـ شهادت «حمید باکری» در عملیات خیبر در سال ۱۳۶۲ شمسی

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 6
  • در انتظار بررسی: 7
  • غیر قابل انتشار: 6
  • IR ۰۹:۴۹ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
    9 1
    خداوند رحمتش کند
  • IR ۱۰:۲۳ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
    1 7
    ظاهرا ایشان بهایی بودند.
  • علی IR ۱۰:۳۱ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
    10 0
    ای کاش نوبخت هم این خاطرات رو می خوند واندازه تار مویی از ابتهاج غیرت به خرج می داد واینو می فهمید که سازمان برنامه وبودجه مال تمام اقشار وملت وکشور است نه فقط کارمند ومجلس وبنیادها، روحش شاد
  • تاسف DE ۱۱:۴۷ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
    0 0
    با تاسف فراوان از دقت شما در شناخت آقای ابوالحسن ابتهاج
  • احمد رستمی IR ۱۴:۱۶ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۶
    1 3
    از اینکه چسبیدید به حوادث 50سال پیش دنبال چه هستید؟ چرا از مشکلات الان نمیگویی؟
  • IR ۱۹:۴۱ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۷
    0 1
    خدایا اون مردان کجا رفتند که یه دونش هم پیدا نمیشه اگر هم بشه مجال خدمت بهش داده نمیشه

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس