به گزارش مشرق، وبلاگ دانشطلب نوشت : فردوسیپور اساسا شخصیتی ژورنالیست، منتقد و بیرون از دنیای فوتبال است، یعنی خودش اهل توپ و شورت و نیمکت و چمن و لیگ و باشگاه نیست، کارش از ابتدا در رسانه و نقد و گزارش بوده و در برنامهاش هم تا توانسته ژست بیطرفیاش را حفظ کرده و اجازه نداده که علنا در معرض اتهام طرفداری قرار بگیرد. اما این ویژگی مجری در برنامه هفت رعایت نشده است.
فریدون جیرانی خودش سینماگر است، یعنی قسمتی از بازی سینماست و متعلق به جریان مدعی روشنفکری، و گاها متجلی در فیلمفارسی. او به جای اینکه بکوشد حداقل در ظاهر بیطرف به نظر بیاید هر جا که توانسته له یا علیه جریانات متنازع سینما موضع گیری داشته است. زبان فردوسیپور هم البته خالی از طعنه و کنایههای سیاسی نیست، اما فوتبال اساسا موضوعی غیرسیاسی است و فردوسیپور هم هر چقدر که تکّههای سیاسی بپراند فقط به همفکران خودش مسکّن داده است. برعکس سینما ذاتا امر فرهنگی است و مستقیما به سیاست ربط دارد، و مدیران صدا و سیما هم موظفاند نسبتا به جهت گیری خاص برنامههایشان پاسخگو باشند.
اهل فوتبال میدانند که فردوسیپور هم به یک رنگ خاص تمایل دارد و وقتی هواداران تراکتورسازی به توهم اکثریتشان برخورد، کمالوند، دوست و همکار سابق فردوسیپور، از کوره در رفت و علنا موضوع را لو داد. فردوسیپور هم پذیرفت که بالاخره همه یک زمانی طرفدار تیمی بودهاند و او هم از این قاعده مستثنی نیست. اما فردوسیپور حساسیت دعوا را میداند و تلاش میکند تا طرفداریاش دیده نشود، و نسبتا هم در این کار موفق بوده است (اینقدر که بعضیها هنوز گیج میزنند که بالاخره او استقلالی است یا پرسپولیسی؟) اما رفتار جیرانی به گونهای است که یک جریان سینما را اصل میداند و دیگران را اساسا حاشیهای و زائده سینما به حساب میآورد.
فردوسیپور چون نمیتواند مستقیما مقابلهاش را با استقلال و سپاهان نشان بدهد غیر مستقیم تلافیاش را سر حواشی این تیمها، مثلا درگیری با شخص قلعه نویی یا کارهای خودجوش تماشاگران سپاهان و …، در میآورد. (این فصل هم خدا به او رحم کرد که قلعه نویی قهرمانی را از دست داد). اما جیرانی با گفتار و رفتارش اساسا موجودیت طرف مقابل را منکر میشود، یعنی اصلا تیم رقیب برایش وجود ندارد و احتیاجی به تحمل دشواری بیطرفی نمیبیند؛ یک تیم وجود دارد که با ذات مقدس و اعیان ثابته سینما پیوند دارد و دیگرانی که ارزشهای آنها را قبول ندارند و وظیفهشان اینست که مثل طفل ابجد خوان بیایند در برابر اینها زانو بزنند و خوب و بد سینما و فرهنگ و سیاست را از آنها یاد بگیرند!
فریدون جیرانی خودش سینماگر است، یعنی قسمتی از بازی سینماست و متعلق به جریان مدعی روشنفکری، و گاها متجلی در فیلمفارسی. او به جای اینکه بکوشد حداقل در ظاهر بیطرف به نظر بیاید هر جا که توانسته له یا علیه جریانات متنازع سینما موضع گیری داشته است. زبان فردوسیپور هم البته خالی از طعنه و کنایههای سیاسی نیست، اما فوتبال اساسا موضوعی غیرسیاسی است و فردوسیپور هم هر چقدر که تکّههای سیاسی بپراند فقط به همفکران خودش مسکّن داده است. برعکس سینما ذاتا امر فرهنگی است و مستقیما به سیاست ربط دارد، و مدیران صدا و سیما هم موظفاند نسبتا به جهت گیری خاص برنامههایشان پاسخگو باشند.
اهل فوتبال میدانند که فردوسیپور هم به یک رنگ خاص تمایل دارد و وقتی هواداران تراکتورسازی به توهم اکثریتشان برخورد، کمالوند، دوست و همکار سابق فردوسیپور، از کوره در رفت و علنا موضوع را لو داد. فردوسیپور هم پذیرفت که بالاخره همه یک زمانی طرفدار تیمی بودهاند و او هم از این قاعده مستثنی نیست. اما فردوسیپور حساسیت دعوا را میداند و تلاش میکند تا طرفداریاش دیده نشود، و نسبتا هم در این کار موفق بوده است (اینقدر که بعضیها هنوز گیج میزنند که بالاخره او استقلالی است یا پرسپولیسی؟) اما رفتار جیرانی به گونهای است که یک جریان سینما را اصل میداند و دیگران را اساسا حاشیهای و زائده سینما به حساب میآورد.
فردوسیپور چون نمیتواند مستقیما مقابلهاش را با استقلال و سپاهان نشان بدهد غیر مستقیم تلافیاش را سر حواشی این تیمها، مثلا درگیری با شخص قلعه نویی یا کارهای خودجوش تماشاگران سپاهان و …، در میآورد. (این فصل هم خدا به او رحم کرد که قلعه نویی قهرمانی را از دست داد). اما جیرانی با گفتار و رفتارش اساسا موجودیت طرف مقابل را منکر میشود، یعنی اصلا تیم رقیب برایش وجود ندارد و احتیاجی به تحمل دشواری بیطرفی نمیبیند؛ یک تیم وجود دارد که با ذات مقدس و اعیان ثابته سینما پیوند دارد و دیگرانی که ارزشهای آنها را قبول ندارند و وظیفهشان اینست که مثل طفل ابجد خوان بیایند در برابر اینها زانو بزنند و خوب و بد سینما و فرهنگ و سیاست را از آنها یاد بگیرند!