به گزارش مشرق، کیهان در ویژه های خود نوشت:
برخی رسانههای اصلاحطلب اینگونه وانمود کردهاند که نامزد نهایی آنها سیدحسن خمینی بود و اکنون این طیف با منتفی شدن نامزدی وی (در اثر مشورت با رهبر انقلاب)، دچار تنگنا شده است. این در حالی است که صرفنظر از مشورت پدرانه رهبر انقلاب و تمکین سیدحسن، وی واجد شرایط نامزدی(از جمله سابقه مدیریتی) نبوده و در مقابل اصلاحطلبان بسیاری شبکهها در این 8 سال بارها تصریح کردهاند یکی از علت اصلی ناکارآمدی دولت، فقدان سابقه اجرایی قوی در حسن روحانی است. به بیان دیگر، آنها در این نگاه دوگانه به آقای روحانی و سیدحسن صداقت به خرج نمیدادند و بیش از آنکه خواستار نامزدی نهایی سید حسن باشند، بهدنبال ردصلاحیت (طبیعی) وی و مظلومنمایی از آن بودند.
در همین فضای مظلومنمایی، همشهری نوشت: با اعلام تصمیم قطعی حسن خمینی مبنی بر عدم حضور در انتخابات ریاستجمهوری بهدنبال نظر مقام معظم رهبری، به نظر میرسد صحنه رقابتهای انتخاباتی دچار تحول اساسی شده است. آنگونه که از تحولات سیاسی برمیآید، جبهه اصلاحات باید به دنبال سرمایهگذاری روی چهرههای دیگری باشد؛ موضوعی که دستیابی به آن چندان هم آسان نیست. در شرایطی که اصلاحطلبان حساب ویژهای روی کاندیداتوری سیدحسن خمینی باز کرده بودند و حتی گفته میشد برخی تدارکات برای فعالیتهای انتخاباتی وی در حال انجام و شعار «همه با هم» نیز برای کمپین انتخاباتی وی انتخاب شده بود، به نظر میرسد اجماع انتخاباتی جبهه اصلاحات باز هم در خطر قرار گرفته است.
روزنامه آفتاب یزد نیز در تیتر یک خود با عنوان «روزهای سخت بهزاد نبوی؛ با انصراف سیدحسن خمینی، شرایط برای اصلاحطلبان دشوار شده، نوشت: اصلاحطلبان مدعی هستند که دستشان خالی نیست ولی باید اذعان کرد که «حالا» خالی است. با توجه به آنکه کاندیداتوری سیدحسن خمینی منتفی شده و محمدجواد ظریف نیز بر «نه» خود استوار است آنان یا ناچارند به ردیف دوم کاندیداهای اصلاحطلب رجوع کنند و یا باز هم بروند سراغ کاندیدای اجارهای و فرضی.
اما چرا بازی اصلاحطلبان بر هم خورد؟ بازی آنجا برهم خورد که سایت خبری جماران منتسب به سیدحسن خمینی دوشنبه شب از منتفی شدن نامزدی سیدحسن خمینی خبر داد. این روزنامه میافزاید: اما در ردیف دوم کاندیداهای اصلاحطلب شاهد ترافیک هستیم ولی نکته اینجاست که هیچکدام قابلیت جریانسازی ندارند. تمام افرادی که پیشینه اصلاحطلبی داشتند و در انتخابات موفق بودند از کاریزمای لازم برخوردار بوده و توانستند طبقه متوسط و یا بخش خاکستری جامعه را به سمت صندوق هل بدهند. ضمن آنکه باید اشاره کرد اگر 8 سال قبل یک کاندیدای اصلاحطلب با 50 درصد کاریزمای لازم میتوانست مردم را راضی به مشارکت کند اکنون با توجه به کارنامه مشعشع دولت فعلی به 150 درصد کاریزما نیاز است! آری؛ کار هم سخت است و هم پیچیده. اما در مورد کاندیدای اجارهای هم شرایط خوب نیست. حسن روحانی سال 1392 شخصیتی سفید بود که امکان سرمایهگذاری داشت ولی در میان کاندیداهایی که امکان ائتلاف دارند هیچکدام مانند رئیسجمهور فعلی نیستند. فیالمثل مهمترین چهره در این باب علی لاریجانی است که چهرهای به شدت خاکستری است که نه در میان اصلاحطلبان محبوبیت دارد و نه میان اصولگرایان. در واقع در بدنههای اجتماعی دو جناح بر سر نخواستن وی دعواست!
البته حتما از منظر فنی علی لاریجانی از بسیاری از کاندیداهای مطرح فعلی قابل قبولتر است. به هر حال اگر سابقه او در صداوسیما را منها کنیم وی چه در زمانی که مذاکرهکنند ایران در مذاکرات هستهای بود (دبیر شورای عالی امنیت ملی) و چه هنگامی که نفر اول مجلس بود کارنامه نسبتا قابل دفاعی دارد. وی حتی از برخی مباحث از حسن روحانی پیشتر است و میتوان حدس زد اگر او دولت را در اختیار داشت چهبسا شرایط فعلی بهتر بود.