سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
علی(ع) الگوی بزرگِ «مردان میدان»
عباس شمسعلی در روزنامه کیهان نوشت:
۱۴۰۰ سال بعد از فقدان ظاهری و شهادت امیرالمومنین علی علیهالسلام، گویی انسان امروز در عصر حاضر بیش از هر زمانی به آن وجود نورانی و الگوی مجسم انسانیت نیاز دارد و نه تنها امروز بلکه تا دنیا دنیاست، انسان برای رسیدن به سعادت دست به دامان این آبروی خلقت خواهد بود.
سیره و مرام علی(ع) معنی زندگی راستین و سعادت است اما علی(ع) نه تنها چاره کار و راه نجات همعصران خود (که البته قدرش نشناخته و حقش ادا نکردند) بلکه بیشتر از آن دوای دردها و پاسخ نیازها و گشاینده گرههای امروز دنیاست.
مگر نه اینکه بشریت امروز تشنه عدالت است، پس بهترین و کاملترین نمونه این مرهم و داروی نجاتبخش را کجا میتواند بیابد جز در کوی علی(ع)؟
انسان امروز که برای زدودن غبار و زنگار فطرت به بازیچه گرفته شده توسط شیاطین جنی و انسی، دنبال کورسویی از معنویت، گرفتار گندمنمایان جوفروش در مکتبها و حلقههای عرفان کاذب و انحرافی شده است را چه نسیم روحنوازی جز معنویت و ایمان بیانتهای علی(ع) که خدای بندگی و معنویت است میتواند به ساحل آرامش برساند؟
در عصری که اخلاقیات و ارزشهای انسانی نیز از گزند تحریف و انحراف مصون نمانده است، کدام الگو برتر و نجاتبخشتر از تجسم عینی اخلاق یعنی علی(ع) میتواند باشد که هر رفتار او درس اخلاق و انسانیت است؟
در دنیای امروز که تجاوز به حقوق مظلومان و ارزش پیدا کردن زور بهجای حق، باعث جولان روزافزون سردمداران بیمنطق دنیا و جرأت یافتن آنها در تداوم ظلم و تعدی بیشتر شده است، آیا میتوان راهی جز حقطلبی و ایستادگی در پای حق و دفاع از مظلوم که علی(ع) سردمدار و پرچمدار آن است را برای مبارزه با ظلم و جور تصور کرد؟
در روزگاری که در عالم با سرعتی شگرف روز به روز فاصله فقیر و غنی افزایش یافته و بسیاری از انسانها و ملتها در نتیجه سیاستهای پرادعا اما ویرانگر مکاتب اقتصادی مادی و به دور از معنویت که تبلیغ سعادت کردند اما فقر و نابرابری به ارمغان آوردند از بسیاری امکانات و حقوق و سطوح اولیه زندگی محروم هستند، چه چیزی برای انسان امروز آموزندهتر است از به یاد آوردن اینکه فقر و نیاز مردم آرامش از وجود و خواب از چشم علی(ع) میربود و ایشان در مقام امامت امت و نفر اول دنیای گسترش یافته اسلام، عمر و مال و زندگی خود را در راه رفع احتیاجات نیازمندان و کمک به احیای زندگی کسانی که در پیچ و خمهای زندگی گرفتار شده بودند صرف میکرد؟ چنین الگوی بینظیری آیا نیاز امروز بشریت نیست؟
وقتی به خانه نورانی علی(ع) و حضرت زهرا(س) مینگریم و راه و روش همسرداری و فرزندپروری آن دو تربیتیافته محضر پیامبر خاتم(ص) را با آشفتگیهای امروز بشریت در کانون خانواده مقایسه میکنیم، دوای تمام دردها و گره سخت زندگی انسان امروزی را مییابیم. زندگی سراسر اخلاق و معنویت در خانه علی(ع) و زهرا(س) را میتوان صدها جلد کتاب کرد و مدعیان روانشناسی و محققان و مشاوران سبک زندگی در سراسر عالم را به پای درس آن نشاند تا بشریت بداند راه سعادت و شیرینی زندگی نه در امکانات مادی و سطح بالای زندگی بلکه در پیروی از الگوی ساکنان آسمانیترین خانه تاریخ است.
کاش انسان خسته از سیاست زدگی و دغلبازیهای رایج در دنیا که به نام و توجیه سیاست به خورد مردم داده میشود میدانست که اخلاقمدارانهترین سیاستها در زندگی علی(ع) و فرزندان طاهرینش قابل رویت و تلمذ است و اندکی از آن میتواند زندگی بشریت را از دام مسمومترین سیاستبازیها نجات دهد. اینکه وقتی در صفین هر بار که سپاه حضرت بر شریعه تسلط مییافت برخلاف منش معاویه آب را به روی دشمن نمیبست را چگونه میتوان در کتابهای علوم سیاسی امروز تفسیر کرد؟ چه زیبا امیرمومنان(ع) فرمود: «به خدا سوگند! معاویه از من سیاستمدارتر نیست، اما معاویه حیلهگر و جنایتکار است. اگر نیرنگ ناپسند نبود، من از زیرکترین افراد بودم، ولی هر نیرنگی گناه و هر گناهی نوعی کفر و انکار است.»(خطبه ۲۰۰ نهجالبلاغه)
کدام دانشکده معتبر یا استاد و دانشمند علم مدیریت در دنیا میتواند نسخهای به قوام و تکامل نامه حضرت به مالکاشتر و تشریح وترسیم نحوه صحیح حکومت بر مردم و مدیریت در اداره حوزه مسئولیت را عرضه کند؟ عهدنامهای که هنوز پس از ۱۴۰۰ سال بیشک راهگشای هر مسئول و مدیری در هر سطحی است.
به راستی انسان این عصر چه کم دارد که نتواند آن را در علی(ع) بیابد؟
البته همانطور که راه و روش علی(ع) و سبک الهی حکومتداری و منش ایشان در زمان حیات مبارک آن حضرت، خار چشم دنیاطلبان و ناپاکان آن عصر بود، در طول ۱۴ قرن اخیر نیز هر زمان که اندک مجالی برای به کرسی نشاندن این سبک بینظیر و عمل به شیوه حکومتداری علوی محیا شد، همان بندگان دنیا، رشد فرهنگ عدالت، معنویت، حق خواهی، دفاع از مظلوم در برابر ظالم و... را برنتافتند.
پیروزی انقلاب اسلامی در کشورمان و تشکیل حکومت بر اساس اسلام و سیره اهلبیت(ع) اما فرصتی استثنایی و شاید بینظیر در طول تاریخ پس از صدر اسلام را برای به کرسی نشاندن راه و رسم و سیره علوی محیا کرد. هر چند از همان ابتدا تا امروز باز هم مخالفان سیره علوی که سردمداران ظلم و جور در عالم و زراندوزان به دور از انسانیت هستند هر آنچه توانستند برای ناکامیاین حکومت اسلامی به کار گرفتند، اما با نگاهی به بیش از چهار دهه تاریخ انقلاب و جمهوری اسلامی یک نکته غیرقابل کتمان وجود دارد و آن اینکه هر کجا با جدیت و ایستادگی نسخه و الگوی مدیریت و زندگی مبتنی بر مکتب علی(ع) فرصت ظهور و بروز پیدا کرده بزرگترین و بینظیرترین دستاوردها نصیب مردم و نظام شده است؛ از همان پیروزی نهضت اسلامی در سایه حق طلبی و مبارزه با ظلم و طاغوت تا پیروزی در جنگ تحمیلی علیرغم برتری ظاهری و عددی دشمن و خلق انبوهی از صحنههای رشادت و جانبازی که پیش از آن باید در داستانها و روایات صدر اسلام دنبال آنها میگشتیم، رشد و جهش بینظیر در عرصههای علمی، صنایع دفاعی و نظامی، خدمترسانی به محرومان، عقب راندن دشمن در زیادهخواهیها و سایر عرصهها نیز از دیگر دستاوردهای عمل به این مکتب است. اما هر کجا با غفلت و تن دادن به الگوهای نامأنوس و دیکته شده از سوی مکاتب مادی غرب از نسخه راستین خود دور شدهایم شاهد ناکامیها و عدم توفیقها بودهایم همچون دلخوش کردن به دشمن به امید گرهگشایی، فاصله گرفتن عدهای از مسئولان از سادهزیستی و گرایش یافتن به تجملات و زندگی بیگانه از آموزهها و ارزشهای مورد انتظار از یک مسئول در نظام اسلامی، غفلت و کمکاری برخی مسئولان از عمل به وظیفه و تعلل در مبارزه با ویژه خواریها یا حتی دامنزدن به آن، ارجح دانستن روابط و پیوندها به جای شایستهسالاری، بیتوجهی از کسانی که برای رسیدن به خواستهها و کسب ثروت هر آنچه با زندگی مردم میتوانند میکنند و... همه و همه ماحصل غفلت از مکتب علوی است.
اما علیرغم برخی موارد و مصادیق فاصله گرفتن از فرهنگ و مکتب علوی، باز هم جوانان این کشور بودند که پس از قرنها غبار از آینه شفاف و زلال این مکتب کنار زدند و زمینهترویج و گسترش آن به سایر کشورها و همراه نمودن جوانان آزاده در سطح منطقه و حتی جهان را فراهم نمایند تا نشان دهند بهترین راه تبلیغ وترویج این فرهنگ ناب، عمل و عینیت بخشیدن به آن است.
این روزها که سخن از «مرد میدان» زیاد گفته میشود، باید گفت که بزرگترین مردان میدانتربیت یافتگان مکتب علی(ع) هستند. به برکت انقلاب اسلامی و ترویج روحیه جهادی و ارزشی و با وجود بزرگ مردانی که با تاسی از «مرد مردان» علی(ع) عرصههای مختلف را تبدیل به «میدان» خدمت و ادای تکلیف کردهاند، باید گفت امروز «میدان» در فرهنگ انقلاب اسلامی تنها به عرصه و صحنه نظامی و رشادتهای مردان این عرصه محدود نشده است. بسیاری از کسانی که در دوران دفاع مقدس یا دفاع از حرم در عرصه جهاد و شهادت و دفاع از مظلوم وارد میدان شدند، در میدان کمک به محرومین هم حاضر بودند و در مواقع زیادی خود را وقف محرومیتزدایی از دور افتادهترین روستاها و اردوهای جهادی کرده بودند، از جهاد سازندگی دهه ۶۰ گرفته تا اردوهای جهادی جوانان امروزی.
از سوی دیگر، چه بسیار مردان میدانی که بیادعا عرصه مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمن را برای مجاهدت برمیگزینند یا تلاش برای خودکفایی کشور و نظام اسلامی در عرصه اقتصادی و قطع وابستگیهای علمی را سرلوحه خود قرار میدهند. چه زیبا مردان میدانی همچون شهیدان سلیمانی، فخریزاده، شهریاری، علیمحمدی، احمدی روشن، کاظمی آشتیانی، بلباسی، ابراهیم هادی، حججی و... تا پای جان تلاش برای سربلندی نظام اسلامی را رها نکردند تا بگویند راه سعادت، حرکت در مسیر علی(ع) و تلاش برای دفاع از اسلام و مقابله با دشمنان در عرصه نظامی، اقتصادی، فرهنگی، محرومیتزدایی و... است. آن مسئول و مدیری که با وجود همه امکانات موجود، زندگی ساده و عمل به وظیفه را در پیش میگیرد هم مرد میدان مبارزه با نفس و شاگرد مکتب علوی است.
این فرهنگ علوی است که جوان افغانستانی را به جبهههای دفاع از ایران در برابر صدام یا دفاع از مردم عراق و سوریه در برابر داعش میکشاند. این مکتب علی(ع) است که جوان مسلمان ایرانی آوای مولای خود که فرمود «اگر یک مرد مسلمان از تأسف اینکه خلخال از پای دختر یهودی کشیده و جنایتهایی انجام دادهاند بمیرد، حق دارد» به یاد میآورد و جان خود را فدای نجات زنان و دختران مسلمان و ایزدی و مسیحی در عراق و سوریه میکند.
اشک چشم در سجاده عبادت و دست نوازش سردار شهید سلیمانی بر سر فرزندان شهدا و نمایش کوه عطوفت از کسی که حضورش در میدان لرزه بر اندام دشمن میانداخت هم تبلور مکتب علوی است.
اکنون که در آستانه انتخاباتی سرنوشتساز هستیم نباید از این تجربه گرانسنگ غافل شویم که راه پیشرفت و سعادت این کشور و رفع موانع، حرکت در مسیر مولایمان علی(ع) است نه دلخوش کردن به وعدههای پوچ کاخ سبز معاویه. پیشبرد اهداف متعالی نظام و انقلاب و جمهوری اسلامی جز با تبعیت از این الگوی بیهمتا ممکن نیست. برای به ثمر نشستن ارزشها و شعارهای انقلاب اسلامی باید کسانی در مصدر امور باشند که به این ارزشها اعتقاد عملی داشته باشند. نمیتوان از کسانی که در عرصههای داخلی و خارجی به جای پیروی از مکتب متعالی علوی و ایستادگی در برابر دشمن و احقاق حق چشم به الگوها و آموزههای بیثمر غربی داشته و به لبخند عمرو عاصها و توبه معاویهها دلخوش کردهاند انتظار نصرت و موفقیت در انجام مسئولیت داشت.
امیرالمؤمنین(ع) امام انسانیت
سید ابوالحسن نواب در روزنامه ایران نوشت:
امام علی(ع) را باید «امام انسانیت» نامید. امامی که همّ اولش انســــان بود. برای او تنها انسان؛ بدوننژاد، رنگ و دین و ملیت مطــــــرح بود. وقتی مالک اشتر مأمور امیرالمؤمنین(ع) در مصـــــــر شـــــــد، امیرالمؤمنین(ع) به وی فرمودند: «ای مالک، مردمی که در مصر هستند، یا هم دین تو هستند یا همزاد تو در خلقت هستند.» یعنی حتی اگر مسلمان و همدین تو نباشند، انسان هستند؛ باید رعایت آنان را کرد. یا در جای دیگری فرمودند: «اگر از پای یک زن یهودی خلخال به ظلم و جنایت در بیاورند، انسان خوب است تا از این غصه بمیرد.» این سخنان نماد آن است که حضرت علی(ع) «امام عدالت» هستند. به همین دلیل بعد از ۱۴ قرن از شهادت ایشان بهترین کتاب درباره امام اول شیعیان را مسیحیها مینویسند. جورج جرداق، کتابی به نام «الامام علی صوتالعداله الانسانیه» مینویسد درباره اینکه امیرالمؤمنین، صدای عدالت انسانیت است. یعنی پس از ۱۴ قرن پاسداشت آن نگاه بلند و انسانی امیرالمؤمنین(ع) را حفظ کردهاند و امیرالمؤمنین امام بشریت است. از ابتدا تا انتهای نهجالبلاغه، فریاد امام علی(ع)، فریاد عدالت و حقطلبی و دفاع از حقوق انسانها است.
امیرالمؤمنین در طول حکومت کوتاه ۵ سالهاش نامه های زیادی به کارگزارانش نوشت و در این نامه ها بر رسیدگی به محرومان، ظلم نکردن، جدایی از اشرافیت و درهم نیامیختن با زورمندان و قدرتمندان و حیله گران تأکید داشت. به حکام میگفت: شما نباید از مردم فاصله بگیرید. شما نباید سر سفره های رنگین بنشینید. شما نباید از پاسخگویی به محرومان طفره بروید؛ بلکه باید غمخوار محرومان باشید. این حکومت و این پست و این مقام، بر شما یک طعمه نیست؛ وسیله ای است برای خدمت کردن و نه وسیله ای برای زراندوزی و مالاندوزی و قدرتطلبی و تجاوز به حقوق انسانها.
امیرالمؤمنین(ع) در زمانی که حکومت ظاهری نداشت، از نصیحت به کارگزاران و حاکمان وقت هیچ کوتاهی نمیکرد و در دفاع از نظم و انضباط ظاهری حکومت، کوتاه نیامد؛ حتی آنگاه که شورشیان میخواستند عثمان، خلیفه مسلمین را بکشند، فرزندان خود را برای دفاع از وی فرستاد و در مشورت دادن به خلیفه اول و دوم هم هیچ کوتاهی نکرد. اگرچه حکومت، حق او بود ولی اکنون که دیگران آن حکومت را گرفته بودند، با انتقامجویی و حرکتهای ایذایی و غیرمنطقی نظم جامعه اسلامی را بر هم نزد. امیرالمؤمنین(ع) امام عقلانیت، منطق و نظم بود.
امیرالمؤمنین(ع) نظم جامعه را حفظ کرد و در نهایت هم که حکومت را بر اثر اصرار مردم پذیرفت، فرمود: «اگر خواست شما نبود، من افسار این شتر را بر گردنش میانداختم.»
امیرالمؤمنین(ع) یک لحظه از کار و تلاش در زندگی شخصی فروگذار نکرد حتی امروز پس از ۱۴۰۰ سال به مدینه که مشرف میشویم، منطقهای است به نام «آبار علی»؛ یعنی چاههایی که امیرالمؤمنین با دست مبارک خود کندهاند و ایجاد کار و اشتغال کردهاند. امیرالمؤمنین(ع) در ایجاد اشتغال، فعالیت و تلاش، یک لحظه از پا ننشستند.
امام علی(ع) «مرد میدان جهاد» بود و هر آنگاه که اسلام مورد حمله قرار میگرفت، در کنار رسول الله(ص) مانند یک سرباز فداکار تا سرحد جان از اسلام دفاع می کردند و در جبهه جهاد هم اخلاق و معنویت را فراموش نمیکردند. ایشان در جنگ با عمرو بن عبدود آنگاه که او به صورت امیرالمؤمنین آب دهان انداخت، از روی سینهاش بلند شدند تا کشتن او در آن لحظه، از روی خشم شخصی نباشد و دوباره به میدان برگشتند و در مصاف با او سرش را از تن جدا کردند.
در بازگشت از جنگ صفین نیز وقتی از امام علی(ع) درباره معارف الهی (قضا و قدر) سؤال کردند ایشان با آرامش به سؤال کننده پاسخ داد. سپس دیگران به امیرالمؤمنین گفتند: «این چه وقت پاسخ دادن بود؟»و ایشان فرمودند: «جنگ ما برای بیان حقیقت و معارف الهی است.» پس بهطور خلاصه می توانیم بگوییم که امام علی(ع)، امام انسانیت، عدالت، اخلاق، تلاش، نظم، فداکاری، جهاد و دفاع از اسلام بود.
سلیمانی هویت ماست
حشمتالله قنبری در روزنامه وطن امروز نوشت:
طی چند روز گذشته شبکههای معاند رادیویی و تلویزیونی بویژه تلویزیون وابسته به وهابیت و آلسعود به طرز معناداری مصاحبه طولانی آقای دکتر محمدجواد ظریف، وزیر محترم امور خارجه با آقای سعید لیلاز را به اشکال مختلف منتشر و منطبق با خواستههای خودشان تحلیل و در داخل کشور هم طبقات و صنوف مختلف در رابطه با علت انتشار این گفتوگو اظهارنظر میکنند و تا اطلاع ثانوی هم این شرایط ادامه پیدا خواهد کرد.
اساس و هدف از این گفتوگو نیز ثبت تاریخ شفاهی برای ضبط در سابقه دولتهای یازدهم و دوازدهم عنوان شده و دستگاه مسؤول این کار هم کلیدیترین بخش نرمافزاری دولت بوده است. من در ضرورت انجام چنین کاری اشکال وارد نمیکنم و نسبت به انتشار سخنان و مکنونات باطنی مهمترین عضو دولت هم نه تنها حساسیتی ندارم، بلکه انتشار آن را با وجود آثار زیانباری که بر جا گذاشت، از الطاف خفیه الهی میدانم و چون شخصیت آقای دکتر ظریف را بشخصه دوست دارم، چند جملهای را برادرانه برای خود ایشان صحبت و یادآوری میکنم تا در تاریخ هم ثبت شده باشد.
نکته ابتدایی و عمومی اول عرایضم این است که معمولا هر دولت و دستگاهی در پایان دوره خود گزارش عملکرد ارائه میکند و برای تبیین و ترسیم حسن عمل، وسعت و عمق اقدامات دولتها نیازی به تاریخسازی نیست، چرا که بخشی از تاریخ دولتها همان عملکردهایی است که مردم کشور از مضار و منافع آن بهرهمند بودهاند و بر اساس آنها در رابطه با رئیس و اجزای دولت قضاوت و اظهارنظر میکنند. تاریخسازی محصول بیعملی یا بد عملی است. هنگامی که در شرایط طبیعی، واقعه و رخداد و عملکردی قابل دفاع نباشد، فرافکنی و تحریف و ناقص گفتن حقایق برای آیندگان در دستور کار قرار میگیرد. اما مطلب دوم این است که حضرت ایشان مفهوم جدیدی از دوگانه «دیپلماسی/ میدان» را در سپهر سیاست داخلی و بینالمللی ایران به تعریف کشیدند و فرمودند در ایران برخلاف آموزههای علوم سیاسی و روابط بینالملل، دیپلماسی در خدمت میدان قرار داده میشود و مرد میدان است که بر مقدرات کشور سایهافکن است و به طور مشخص سردار سپهبد حاجقاسم سلیمانی بود که بر همه چیز و همه کس احاطه داشت و دیپلماسی رسمی کشور دستگاه مظلوم و معصومی است که بلاگردان مرد میدان است. این دوگانهپنداری اشتباه، ریشه در عجلهکاری و تاریخناشناسی آقای وزیر دارد. اگر ایشان مثال معنادار مجری برنامه در رابطه با ابوموسی اشعری و عمرو عاص را بدرستی تحلیل و درک میکرد، هرگز در زمین بازی مردان مونتاژگر تاریخ نمیدوید. مجری محترم خواسته یا ناخواسته کلیدواژه خوبی را به آقای وزیر امور خارجه تقدیم کرد ولی آقای دکتر ظریف به هر علتی با سرعت و دستپاچگی از کنار آن عبور کرد اما این بنده ناقابل جهت استحضار ملت بزرگ ایران چند جملهای را در رابطه با خرافه نکبتآفرین حکمیت عمرو بن العاص السهمی و ابوموسی اشعری عرض میکنم. محکمترین مستندات تاریخی از عامه و امامیه شهادت میدهند که در ماجرای نبرد صفین مرد میدان به خیمه فرماندهی معاویه رسیده بود و غائله و فتنه بنیامیه در شرف خاتمه بود که مردان سیاسیکار و در رأس آنها اشعث بن قیس در یک تبانی رسوا با مستکبران شام ورق را برگرداندند. علی تنها ماند و مرد میدان با بغض در گلو و شمشیر برا ناچار شد تیغ را از سر معاویه بردارد و میدان را به مردان مذاکره بسپارد و سیاستمداران دین به دنیافروش بودند که با استفاده از جهل مردم، اراده خود را به امیرالمومنین تحمیل کردند.
و هنگامی که خط سازش و پیروان مذاکره با معاویه اراده خود را تحمیل کردند، امیر جهان و سردار میدان تنها ماندند. شما میدانید که برای آغاز فرآیند مذاکره، ابوموسی برگزیده علی نبود، او نماینده اشعث بن قیس بود و دست و دل و عقل اشعث در اختیار معاویه بود. وقتی مذاکرات آغاز شد ابوموسی به هیچ کدام از توصیهها و رهنمودهای علی اعتنا نکرد و هماهنگ با عمرو عاص پیشنویس تفاهمنامه دومهالجندل را تدوین و امضا کرد.
و حق مطلق و سیاستگذاری الهی و حکیمانه علی و امارت او بر مؤمنان با فتنه معاویه و فضاسازی جریان نفوذ (توسط اشعث بن قیس) نادیده گرفته و به خورد مردم داده شد و این هم از زشتیهای دنیاست که اراده اشعث بن قیس بر علی تحمیل شد. برادر ظریف عزیز باور کند که اگر میدان مذاکره و دیپلماسی دومهالجندل اسلامی و انقلابی بود و از کارکرد مطلوب برخوردار بود، سرنوشت تاریخ به گونه دیگری رقم میخورد؛ نه دلیلی برای قتل و شهادت مظلومانه مالک اشتر باقی میماند، نه حوادث اسفناک بعدی تحقق پیدا میکرد، البته تاریخ از سیمای ابوموسی و مالک اشتر پردهبرداری کرد و چهره کریه اشعث بن قیس و مظلومیت شگفتانگیز علی را به عنوان نقاط و نکات مهم تاریخ انسانیت به تصویر کشیده است.
خورشید عالمتاب قاسم سلیمانی و مالک اشتر نخعی قابل تخریب شدن نیست، اینها مدافع حرم بودند و دست و دل مدافع حرم همیشه به پای فیض علی بسته است. میدان، مزاحم دیپلماسی نیست، چون مرد میدان خود را طلبکار نمیداند. همه عمر را در میدان بود و میبینیم از آن همه عزت و رشادت و عظمت، سهم دنیا از پیکر او تنها یک دست بریده بود!
سرداران بیادعای میدان به دیپلماسی معنا میبخشیدند و به مردان سیاست اعتبار میدادند. همانطور که خودتان فرمودید همان وزیر خارجهای که در ضیافت و جشن برجامی شما حاضر نشد، ساعتها دل خود را به قاسم سلیمانی داد و رئیسجمهوری که عدهای برای جواب سلام او غش میکنند، با همه وجود با منطق والای مرد میدان هماهنگ شد. امروز مانند روز ننگین حکمیت ابوموسی نیست، تاریخ اسلام و ایران به برکت مردان میدان، سمت و سوی دیگری پیدا کرده، علی تنها نمیماند و ملت بزرگ ایران با تاریخسازی و قصهپردازی گرفتار غفلت نمیشود. علی بود و علی هست و علی خواهد ماند و در روزگار ما برای جعده و قطام و محمد بن اشعث زمینهای برای خلق کربلا وجود ندارد. امروز مالک و قاسم با همان ویژگیهایی که علی فرموده است در همه میادین مجاهده حاضر و آماده جانفشانی هستند، قاسم هویت ما را ساخت و رفت و بر قلههای بلند نشست و اکنون ناظر ما است. امیرالمومنین شناسنامه مالک را امضا کرده است:
ألا إنَّ مالِکَ بنَ الحارِثِ قَد قَضی نَحبَهُ، وأوفی بِعَهدِهِ، ولَقِیَ رَبَّهُ
بدانید که مالک بن حارث، روزگار خود را به پایان برد و به پیمان خویش وفا نمود و به دیدار پرورگارش شتافت
فَرَحِمَالله مالِکاً! لَو کانَ جَبَلاً لَکانَ فِنداً، ولَو کانَ حَجَراً لَکانَ صَلداً
خدا مالک را بیامرزد! اگر کوه میبود، قلهای دست نیافتنی و دور و بلند مینمود! و اگر سنگ میبود، صخرهای سخت مینمود!
للهِ مالِکٌ! وما مالِکٌ! وهَل قامَتِ النِّساءُ عَن مِثلِ مالِک! وهَل مَوجودٌ کَمالِک!
آفرین بر مالک! مالک که بود؟! آیا زنان، مانند مالک را میزایند؟! آیا در روزگار ما چون مالک هست؟!
برادر ظریف عزیز ما! نزدیک به ۸ سال است مهتران این دولت محترم در محافل و مجالس میفرمایند: اگر ما نبودیم قحطی تمام ایران را گرفته بود، اگر ما نبودیم ایران در بنبست هستهای میماند، اگر ما نبودیم وضع صد برابر بدتر از این بود، اگر ما نبودیم معلوم نبود چه بر سر ایران میآمد، اگر غیر از ما دولت دیگری بود کل ایران را از دست میداد.
به تعبیر وجود نازنین خودتان چطور و چگونه باید عدم را اثبات کرد؟
با ذرهای انصاف میشود براحتی دریافت که برای تحقق وعدههای دولت و رئیسجمهور، میدان دیپلماسی باز بود و هیچ مانعی وجود نداشت و فکر نمیکنم از زمان خشایارشا تا به امروز کسی مانند جنابعالی و همراهانتان با همتایانشان در اقصی نقاط این عالم مذاکره و خوش و بش کرده باشند و اکنون هم حاصل همه وعدهها و عملکردهای دولتمردان عزیز ما در معرض قضاوت و در متن زندگی مردم جریان دارد. شما ادعا کردید با اعمال سیاست تنشزدایی احترام و عزت را به گذرنامه ایرانی بازمیگردانید اما گذرنامه دیپلماتیک را هم از اعتبار انداختید و در دوران شما بود که نماینده ایران در سازمان ملل تروریست نامیده شد و از ورود او به نیویورک جلوگیری کردند، دیپلماتهای ایران را از هلند، آلمان و آلبانی اخراج کردند و بدتر از آن آلمانها دیپلمات ما را به بلژیک تحویل دادند و زشتتر از آن آلمان از سوخترسانی به هواپیمای شما خودداری کرد و از همه قبیحتر در ماجرای فاجعه منا که نزدیک به ۶۰۰ زائر مظلوم ایرانی به شهادت رسیدند، سعودیها اجازه ملاقات به شخص شما را ندادند.
این بیاحترامیها بیعزتی افزونتری را به ارمغان آورد. رئیس دستگاه دیپلماسی کشور در فرازی از سخنان خود فرمودهاند به خاطر پرواز هواپیمایی جمهوری اسلامی به لبنان مورد مواخذه آمریکاییها و اروپاییها قرار گرفتهاند، ایشان هم در مقام دلجویی، از شخص رئیسجمهور و وزیر راه و مدیرعامل هما پیگیر این خطای استراتژیک مردان میدان شده و در نهایت مقصر هواپیماسوار شناخته شد و معلوم شد این جرم بزرگ متوجه عالیترین مرد میدان است.
من سوال میکنم آیا شما تعهدی سپرده بودید؟ آیا برای اینکه چه کسی از ناوگان حملونقل کشور خودش استفاده کند به آمریکاییها التزامی سپردهاید؟
آقایان تاریخنویس کشور را کجا بردهاید؟ و برنامههای بعدی شما چیست؟!
۴۰ و چند سال پیش انقلاب شده است و مردم ایران ننگ دستنشاندگی را از سیمای سیاست ایران پاک کردهاند، شما از چه میترسید؟
معلوم است که شما FATF و امثال اینها را برای چه میخواهید؛ خوب است کمی به سخنان اخیر اردشیر زاهدی گوش کنید شاید برایتان روحیهبخش باشد.
شما حق دارید از مرد میدان ناراحت باشید و ناراحت بمانید اما حق ندارید با سیاسیکاری و از ترس و خوف از تهدیدهای بیارزش نظام سلطه حیثیت کشور را به تاراج بگذارید.
شاخصترین دستاورد دولت و دستگاه دیپلماسی در سالیان اخیر همنشینی با همتایان آمریکایی و اروپایی و امضای برجام بود، برجامی که همه جا ادعا می کنید سایه جنگ را از سر کشور برداشت، ما بالغ بر ۴۰ سال با این تهدیدها مواجه بودیم و به برکت مردان میدان دشمن جرأت هیچ عمل غلطی را پیدا نکرد.
برجام، چه برجامی بود؟!
در سایه برجام، شما مومنانه و با شتاب فراوان و موبهمو تعهدات هستهای دولت ایران را اجرا کردید و ٩٧ درصد اورانیوم غنی شده را که حاصل سالها تلاش دانشمندان کشور بود از کشور خارج کردید.٧٨ درصد کل سانتریفیوژهای فعال را اوراق کردید، ماهیت رآکتور آب سنگین اراک را تغییر دادید و قلب رآکتور را خارج کرده و از کار انداختید. در قبال این همه هزینههای سنگین، آژانس بینالمللی انرژی اتمی بیش از ۱۵ بار صداقت عملی شما را در قبال نظام سلطه تأیید کرد اما در نقطه مقابل آمریکا و اروپا نه تنها به هیچ کدام از ۲۷ تعهد پذیرفته در برجام عمل نکردند، بلکه بر حجم و اندازه تحریمها افزودند و برادران دموکرات بالغ بر ٧٠٠ نوع و اعزه جمهوریخواه بالغ بر ٨٠٠ نوع تحریم را بر مردم ایران تحمیل کردند و قوانینی مانند آیسا و کاتسا معروف به مادر تحریمها و سیاهچاله تحریم علیه ملت مظلوم ایران وضع شد. در حالی که عمر دولت به انتها رسیده است اما دستاوردهای مهمی هم برای مردم و معیشت و اقتصاد مردم به جا مانده است که من چند نمونه از آنها را عرض میکنم تا در ساختن تاریخ از قلم نیفتد. در سال ٩٢ قیمت هر متر مربع مسکن در تهران ۳ میلیون و ۸۹۹ هزارتومان بود و در سال ٩٩ حداقل ۲۳ میلیون و ۱۰۷ هزار تومان، در سال ٩٢ هر دلار ٢٩٠٠ تومان میارزید و در سال ٩٩ به ۲۴ هزار تومان رسید، یورو ۳ هزار و ۹۴۰ تومان بود و بر کرسی ۳۱ هزار تومانی نشست، در سال ٩٢ قیمت پراید ۱۷ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان بود و در سال ٩٩ به بهای ۱۲۰ میلیون تومان به فروش میرسید، در سال ٩٢ یک قطعه سکه ۹۲۵ هزارتومان ارزش داشت و در سال ٩٩ به ۱۳ میلیون تومان رسید.
قیمت نان و گوشت و مرغ و تخممرغ هم که بماند.
اما بخش پایانی عرایضم را با زبان دیگری تقدیم میکنم. برای مرد میدان شدن خیلی چیزها لازم است؛ قلب بزرگ، دل شجاع، سر نترس، به سینه دشمن زدن، عشق بازی با تیر و ترکش، آشنا کردن رگ گردن با تیغ تکفیری، پشت به دنیا و رو به قیامت حرکت کردن، خستگی روز و شبهای بلند را در کنار شنی تانکها و روی خاک از تن به در کردن، بدنهای قطعهقطعه شده را در آغوش کشیدن، از امام زمان جا نماندن و تسلیم محض ولایت بودن. غریبه بودن با میدان، مردان سیاست را به اشتباه محاسباتی میاندازد.
مرد میدان به درخواستهای مقامات نظامی و امنیتی نظام سلطه بیاعتناست و مردان سیاست همنشینی با سیاستمداران مکار و غدار آمریکا را نشانه قوت و اقتدار میدانند. دور ماندن و فاصله گرفتن مردان دیپلماسی از مردان میدان مولد اینگونه گلایهمندیها و قضاوتهای غیرمنصفانه است.
اگر مردان دیپلماسی از میدان و مرد میدان شناخت درستی داشتند و عظمت میدان را درک کرده بودند، هر کدامشان یک هوذه بن قیس و یک رکنآبادی و یک غضنفر در بیشه ولایت بودند. الحمدلله ما در دولت و وزارت امور خارجه از این سرداران و سروران میدان کم نداریم اما مخاطب من آنهایی هستند که خودشان میدانند و عرصه را برای مردان میدان تنگ کردهاند.
مانند همه جای دنیا حرمت مرد میدان را حفظ کنیم؛ همان کسی که اگر داعش، جبههالنصره، احرارالشام و بقیه گروههای روسیاه تکفیری را مهار نمیکرد، امروز ساختمان و محوطه وزارت امور خارجه بازار بردهفروشان دولت خرافی شام و عراق بود.
مرد میدانی که شما با بیمهری شخصیت بزرگش را دستاویز توجیه ناکارآمدیهای دیپلماسی دولت کردید، مرد همه میدانهای مبارزه با استکبار بود، هر جا ورود کرد اقدام و عملش از جنس معجزه بود، حاجقاسم همان مردی بود که شما با سینه ستبر گفتی نباید او را تهدید کرد و آن کسی که از تهدید نمیهراسد، تخریبشدنی هم نیست و بدانید که اگر قلب و اخلاص و شجاعت و خودافکندگی و خداباوری سردار سلیمانی در سینه مردان سیاست و دستگاه دیپلماسی کشور بود، امروز نیازی به این قبیل تاریخسازیهای شفاهی نبود.
ناگفته نماند که بعد از این ماجراها جناب آقای دکتر ظریف در پیام توئیتری خود سخن عمیق و حکیمانهای را مطرح کردند که بسیار قابل احترام و اعتناست. ایشان مرقوم فرموده بودند برای خدا و مردم کار کنید نه برای تاریخ. حالا که فرصت در اختیار شماست، برای خدا نگذارید با شما تاریخ تحریف شود.
آنچه که در پیش است
مرتضی مکی در روزنامه آرمان ملی نوشت:
نباید در خصوص آنچه که وزیرخارجه در روزهای اخیر گفته است، دچار سردرگمی شد، زیرا تناقضی در آن نیست و روسیه نیز خطوط قرمزی دارد و مسائل راهبردی خود را دنبال میکند. تناقضی در تلاش روسیه برای احیای برجام و مخالفتهای آنها با برخی موارد نیست.
روسیه همچون آمریکا نمیخواهد ایران هستهای را ببیند و به شش قطعنامه تحریمی علیه ایران، رای مثبت دادهاند. آنچه که وزیرخارجه ما در فایل صوتی منتشر شده در خصوص روسیه میگوید، در کتاب خاطرات جان کری نیز به شکلی دیگر عنوان شده است و نشان می دهد که روسیه همواره به دنبال استفاده از ایران به عنوان اهرمی علیه آمریکا بوده است و خطوط قرمزی نیز در این راستا ترسیم کرده اند.
رای مثبت آنها به شش قطعنامه تحریمی علیه ایران نیز گویای همین مساله است. وزیرخارجه نکته جدیدی را مطرح نکرده است بلکه شنیدن این صحبتها از زبان وزیرخارجه حساسیت ایجاد کرده است.
روسیه و چین در شرایط فعلی علاقهمند هستند که فعالیت جدی و نقشآفرینی موثری در احیای برجام داشته باشند و قطعا روسها بیش از ایران نمیخواهند که برجام و مذاکرات وین تحت تاثیر انتشار فایل صوتی وزیرخارجه قرار گیرد. امروز یک صف آرای سیاسی و نظامی در برخی نقاط جهان میان روسیه و برخی کشورهای غربی به وجود آمده است و در همین راستا تلاش میکنند تا تنشها چندوجهی نشده و با احیای برجام به گونهای از همکاری و مدیریت تنش رسند. روسیه به این نتیجه رسیده است که احیای برجام میتواند یک کمک بسزایی در راستای همکاری ایران و روسیه داشته باشد و یک روزنه جدیدی برای آنها ایجاد کند تا همکاری های خود را توسعه دهند.
در همین راستا در این روزها اخباری از وین شنیده میشود که حاوی سیگنالهای مثبت است. امروز خبر احیای برجام به واقعیت نزدیکتر است و سیگنالهای منفی را بیشتر این روزها از سوی جیک سالیوان دریافت میکنیم که نگاه بسیار خوبی نسبت به ایران و برجام ندارد و برخلاف بلینکن کمتر سیگنال مثبت از او دریافت میشود.
بلینکن بیشتر بر دیپلماسی تاکید دارد و نگاهی مثبت دارد که نشان می دهد شکافی در درون کاخ سفید نیز وجود دارد و به همین علت احیای برجام در اوایل با کندی رو به جلو میرفت و امروز نیز به نظر میرسد تا حدودی سخت گیریها از این جناح باشد. از سوی دیگر باید توجه داشت که تغییر رویکرد سعودی ها از یکسو و تلاش و سفر وزیرخارجه به کشورهای عربی منطقه و استقبال از ایران نشان داد که مجموعه کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز به دنبال ترمیم روابط با ایران هستند که این هم زمان با یک روند جهانی پیش میرود. تمامی این موارد همان سیگنالهایی هستند که نشان میدهد بزودی باید منتظر یک توافق و به دنبال آن گشایشهایی در عرصه بین المللی بود. آغاز خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان نیز در تداوم همین اتفاقات در حال رقم خوردن است.
نشانههای بینشان فهرست اصلاحطلبان
علی علوی در روزنامه جوان نوشت:
سخنگوی جبهه اصلاحات ایران، فهرست افرادی را که اعضای مجمع عمومی جبهه اصلاحات ایران برای ارزیابی نامزدی ریاستجمهوریشان در جبهه اصلاحات ایران به دبیرخانه مجمع پیشنهاد شدهاند، معرفی کرد که از چند جهت قابل تأمل و تحلیل است. این فهرست عبارت است از: ۱- جواد ظریف (۳۷ پیشنهاد)؛۲- اسحاق جهانگیری (۳۵ پیشنهاد)؛۳- مصطفی تاجزاده (۳۲ پیشنهاد)؛۴- مسعود پزشکیان (۲۵ پیشنهاد)؛۵- محمدرضا عارف (۲۱ پیشنهاد)؛۶- محسن هاشمی (۲۰ پیشنهاد)؛۷- محمد شریعتمداری (۱۹ پیشنهاد)؛۸- مصطفی کواکبیان (۱۵ پیشنهاد)؛۹- محمد صدر (۱۳ پیشنهاد)؛۱۰- محمود صادقی (۱۲ پیشنهاد)؛۱۱- شهیندخت مولاوردی (۱۱ پیشنهاد)؛۱۲- زهرا شجاعی (۱۱ پیشنهاد)؛۱۳- عباس آخوندی (۱۱ پیشنهاد)؛۱۴- صادق خرازی (۱۰ پیشنهاد).
۱-حضور یک محکوم امنیتی مانند تاجزاده در بالای فهرست بهرغم آگاهی از رد صلاحیت قطعی او مطابق نظر قانون درباره محکومان امنیتی، نشان از آن دارد که جبهه خود را برای استفاده گسترده از نامزدهای پوششی و شورشی و به هم زدن بازی انتخابات در هر صورت و صفشکنی با امثال تاجزاده برای انحراف اذهان عمومی از دیگران آماده کرده است. رأی بالا به تاجزاده، حضور برخی اصلاحطلبان میانهرو در بالای این فهرست مانند عارف، پزشکیان و کواکبیان را کمرنگ و به دلایلی غیر از انتخابات و هدف اصلی فهرست مربوط میکند.
۲-عمق زاویه و انفکاک جبهه کارگزاران سازندگی با اصلاحطلبان در این فهرست روشن شد. حمله روزنامه ارگان سازندگی به کسانی مثل عارف و اخیراً تاجزاده و روی برتابیدن از برخی دیگر از شمول این فهرست نشان میدهد که افتراق و انشقاق درون اصلاحطلبان قدیمی بیشتر از افتراق آنان با برخی به اصطلاح اصولگرایان شده است.
۳-اصلاحطلبان رادیکال افرادی مثل صادق خرازی را نفوذی درون جریان اصلاحات یا با تخفیف، یک اصلاحطلب کاملاً بدلی معرفی میکردند، اما حالا او در فهرست قرار گرفته است که به نظر میرسد نشاندن خرازی در آخر فهرست برای خالی نبودن عریضه و عبور از اتهام ندیدن برخی احزاب اصلاحطلبی است.
۴-بهرغم هیاهوی بسیار جبهه اصلاحات در دو، سه دهه اخیر بر سر جایگاه زنان و ضرورت نقشدهی به آنان در امور مهمه، ظاهراً این مهم هنوز به باور خود آنان نرسیده است! و نهایتاً دو اسم زن در آخرهای فهرست مشاهده میشود که نشان میدهد از همین آغاز زنان پیشاپیش حذف شدهاند و این البته از اصلاحطلبانی که در دولت خاتمی و نه در دولت روحانی، هیچ زنی را به وزارت نرساندند، بعید نبود.
۵-قرار گرفتن ظریف در صدر فهرست قابل پیشبینی بود، اما اصرار بر آن بهرغم اتفاق فایل صوتی و پیامدهای آن نشان میدهد باید به تحلیلهایی که برخی درباره هماهنگی و هدفمند بودن انتشار آن فایل صوتی با ورود ظریف به انتخابات کرد، با دیده تأمل بیشتری نگریست. مضافاً اینکه ظریف در چندین اظهارنظر طی چند ماه اخیر تأکید بلیغ کرده است که «بلد نیستم ریاستجمهوری را و فقط دیپلماسی بلدم». حال رفتن سراغ یک نابلد، حتماً توجیهی دارد از سوی جبهه اصلاحات. امید میرود این توجیه، ستیز با سردار قهرمان ملت و فرستادن پیام به امریکا نباشد! آنطور که برخیها انتشار فایل صوتی ظریف را صرفاً یک عذرخواهی از امریکا میدانند.
۶-نفر دوم فهرست کسی است که هجمه سنگینی علیه وی پس از حضور اخیر در کلابهاوس شد و کاربران فضای مجازی مثنوی بلندی از تناقضات، افترائات، سبکفهمیها و تراوشات ذهن آشفته او را به یاد مخاطبان خود انداختند و صدها بار از واژههای وقیح و وقاحت برای محتوای آن مصاحبه استفاده کردند. با این حال قرارگرفتن او در رده دوم مثل نفر اول نشان از آن است که اصلاحطلبان بهرغم ادعاهای فراوان، شخصی را که جمیع صفات کاربلدی و مقبولیت باشد، در کارنامه سیساله خود تربیت نکردهاند. هرچند این تحلیل هم ممکن است که انتخاب جهانگیری به معنی پذیرش پیشاپیش شکست است و فقط تصمیم بر آن است که یک عنصر ضعیف و جدای از دایره به اصطلاح ایئولوگهای اصلاحطلبی مثل گوشت قربانی به میدان فرستاده شود تا دستکم از ظرفیت او در تخریب رقبا با مهملبافی همانند آنچه در دوره قبل به عنوان یک نامزد پوششی به خوبی از عهده آن برآمد، استفاده شود.
۷-بهرغم آنکه اظهارات برخی اصلاحطلبان نشان میداد محسن هاشمی باید حداقل جزو سه نفر اول میبود، اما سقوط او به رده ششم نشان میدهد جبهه اصلاحات با کسانی که کمتر با اصول نظام جمهوری اسلامی وارد چالش میشوند، میانه خوبی ندارد.
۹-یک فهرست ۱۴ نفره از سوی جبهه اصلاحات که در سالهای اخیر بهرغم حضور گسترده در «جایگاه قدرتمند دولت» همواره دولت را تدارکاتچی و بدون قدرت معرفی میکرد و آه و نالههای فراوان از انزوای سیاسی خود سر میداد، اول از هر چیز نشانه روراست نبودن آنان با مردم است. کاش به جای دراز کردن فهرست، قدری در اندیشه عمیقکردن صداقت اعضای فهرست میبودند.
چرا امیرمومنان مظلوم بود؟
کورش شجاعی در روزنامه خراسان نوشت:
ماجرای مظلومیت امیرالمومنین علی بن ابی طالب ، واقعیت بس تلخ و شگفت آور و تامل برانگیزی است که تا قیامت هرچه در این باب گفته و نوشته شود هنوز قابلیت بحث و بررسی و مداقه و البته درس آموزی و عبرت پذیری دارد چرا که ظلم بر علی (ع) این تنها مولود کعبه که خداوند علی اعلی به این نام، نامبردارش فرمود، فقط ظلم به یک نفر نبود بلکه ظلم در حق همه بشریت تا ابد بود و هست. آن چه برخی در حق مولای متقیان روا داشتند گرچه در عصبیت دوران جاهلیت ، ریشه داشت اما اوج ظلم و ستم و پایه گذاری انحراف، از تن ندادن به فرمان الهی ابلاغ شده توسط پیامبر اکرم در غدیرخم شکل گرفت و بنیان گذاشته شد. ظلم و انحرافی که آثار شوم آن هنوز و همچنان در جهان خصوصا دنیای اسلام ادامه دارد.
آخر چگونه می شود که فرزند ابوطالب این پرورش یافته دامان حضرت ختم المرسلین و اولین مرد گرونده به آیین پاک محمدی (ص) و اولین اقتداکننده به نماز پیامبر رحمت در کنار خدیجه کبری باشد و «لیلة المبیت» به وجود سراسر اخلاص و برکت او شکل بگیرد و در تاریخ ماندگار شود و همین علی (ع)، جزو معدود جانفدایان واقعی پیامبر خدا باشد از جمله در جنگ «اُحُد» که به گاه جدی شدن خطر همه جز او، از میدان گریختند و همچنین تنها کسی باشد که اعظم رُسُل ضربت او را در «یوم الخندق» افضل و برتر از عبادت جن و انس برشمرد ولی عده ای برای بیعت گرفتن از او بر در خانه اش یورش برند و حرمت خانه فاطمه زهرا (س) دخت حضرت مصطفی را بشکنند، حرمت خانه ای که به دستور نبی مکرم، تنها خانه ای بود که «درش» به روی مسجد النبی باز نگاه داشته شد.
همان خانه ای که ساکنانش علی (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین(ع) تنها همراهان تعیین شده پیامبر عظیم الشأن اسلام در جریان «مباهله» بودند و علی (ع) به عنوان «جان» و «نفس»پیامبر، فاطمه به عنوان مصداق «نساء» و حَسنین به عنوان مصادیق «ابناء» پیامبر حضور داشتند، در چنین شرایطی اگر تعرض به خانه علی (ع) و فاطمه (س) ، شکستن حرمت اهل بیت پیامبر و ظلم بر علی(ع) نیست، پس چیست؟!
و اگر صبر و سکوت معنادار و پر از حکمت مولی الموحدین در جریان چنین واقعه ای بس تلخ و حرمت شکنانه نشانه وسعت دید مولا و آینده نگری حضرتش و فداشدن به خاطر ماندگاری اصل اسلام و البته مورد ظلم قرار گرفتن علی (ع) این جانشین بر حق و بلافصل رسول خدا نیست پس نشانه چیست؟!
و آیا صف آرایی و نواختن طبل جنگ توسط اهل «جمل» در مقابل جانشین پیامبر (ص) که پس از ۲۵ سال خانه نشینی به اصرار مردم، عنان خلافت را به دست گرفت، ظلمی دیگر در حق علی (ع) و بلکه ظلم به اسلام و امت اسلام نیست؟!
و آیا لشکر آرایی معاویه این زاده «هند جگرخوار» و «ابوسفیان» که شام را مقر «سلطنت» خود قرار داد و به همراهی و مشاورت کسانی همچون عمر و عاص، همان «پیراهن خونی» را بهانه جنگ با امیرمومنان قرار داد و آتش «صفین» را برافروخت، ظلمی بزرگ در حق امت اسلام و علی (ع) همو که پیامبر عظیمالشأن بارها و بارها از جمله در حدیث «دار» و حدیث «منزلت» بر وصایت و جانشینی او تاکید فرمود، نبود؟!
همان صفینی که «خوارج» و «جنگ نهروان» از دل آن سربرآورد و این بار منافقین و «مارقین» بر پسرعم، داماد، برادر، جان و وصی و جانشین بر حق حضرت ختم المرسلین شمشیر کشیدند و آیا ظلمی بدتر از این که کسانی بلکه فرقه و جریانی انحرافی بر اثر جهالت و جمود و تحجر و سطحی نگری در عین این که به ظواهر اسلام عمل می کنند و عده ای شان حتی حافظ قرآن بودند، شمشیر کین بر فرق مبارک وجودی می آورند که «قرآن ناطق» است و انتخاب شده حضرت رب العالمین به جانشینی پیامبر اعظم در غدیرخم ، شوی زهرای مرضیه آن منصوره دو عالم و پاره تن رسول است و پدر حسنین و زینبین، فاتح خیبر و باب مدینه علم نبوی، همو که نهج البلاغه اش «اَخالقرآن» است و باور و ایمانش به پروردگار آن چنان راسخ و مستحکم که خود می فرماید، اگر همه پرده ها کنار رود ذره ای به ایمان علی اضافه نمی شود، نماینده منحرفین متنسک متحجر ، شمشیر جهالت بر فرق مبارک عبد صالحی فرود آورد که خدای رب العالمین را نه از ترس جهنم و نه به طمع بهشت بلکه به خاطر سزاواری حضرتش به یگانگی پرستش میکرد، ظالمان به تاریخ و انسانیت و اسلام و امت اسلام محاسن ولی و حجت خدا و امام بر حقی را به خون سرش خضاب کردند که اعلم و اتقی ، ازهد و اعدل، اشجع و رحیم، بخشنده و سخی ، یتیم نواز و کریم بود و در کنار پیامبر رحمت که «پدر امت» بود او نیز به مضمون فرمایش حضرت رسول همانند حضرتش و در کنار ایشان «اَب» و پدر امت بود.
خوارج دنیا را از وجود ظاهری تجسم ایمان و خداباوری و مقسم «نار» و «جنت»،«ساقی کوثر» و عدالت مجسم محروم کردند، مبارک وجودی که در حدود چهار سال خلافت و حکومت و ۳۰ سال امامت بر حقش یادگاری بی بدیل از خود در جهان به جا گذاشت که هنوز و تا ابد همه آزادگان و باورمندان وخردمندان و عدالت طلبان جهان آرزوی تحقق عدالت علوی را دارند، یادگاری که امثال داعش و مربیان و پرورش دهندگان آنان به عنوان «اخلاف خوارج» در زمان حاضر با آن همه جنایت و خونریزی قصد به تاریخ سپردن آن را داشتند اما به لطف و نصرت الهی و همت وایمان جبهه مقاومت این آرزو را به گور بردند و براساس وعده الهی، جلوه اَتّم حاکمیت و عدالت علوی و آن بزرگ یادگار امیرالمومنین با ظهور منجی عالم وجود حضرت مهدی موعود محقق خواهد شد و جهان طعم شیرین حاکمیت حق و عدالت را دیر یا زود خواهد چشید.
شب قدر، شب بیدارشدن و شب تقدیر و شب تمنای تعجیل ظهور حضرت صاحب الزمان (عج) و طلب تحقق حاکمیت عدل الهی در سراسر گیتی است.