به گزارش مشرق، «محمدحسین اخلاقی» یادداشتی درباره ارزهای دیجیتال با عنوان «چرا اقتصادها باید دیجیتال شوند؟» نوشته است.
متن این یادداشت را در ادامه میخوانیم:
در بازارهای دیجیتال به دلیل اینکه بازیگران بزرگتر بازدهی و سود بیشتری کسب میکنند، عموما تمرکز بسیار زیادی همراه با تعداد معدودی شرکت شکل میگیرد. برای مثال پلتفرمهای دیجیتال هزینههای توسعه اولیه زیادی را متحمل میشوند اما زمانی که نرمافزار نوشته شود از هزینههای حاشیهای سود میبرند. همچنین آنها از ایجاد شبکه کاربران و اثرات آن (اصطلاحا اثرات شبکهای) سود خواهند برد؛ هرچه تعداد کابران یک پلتفرم بیشتر شود، همه کاربران بهره بیشتری خواهند برد. از طرف دیگر تولید دیتاها نقش بسیار مهمی را دارد؛ اطلاعات و دیتا بیشتر، خدمات را بهبود میبخشد، که این بهبود، کاربران بیشتری را فراهم میکند، و کاربران بیشتر دادههای بیشتر و بهتری ایجاد خواهد کرد و این فرایند دوباره و دوباره تکرار خواهد شد. به صراحت میتوان گفت یک پلتفرم دیجیتال یا بزرگ است یا مرده.
بیشتر بخوانید:
تولید بهترین گزینه برای سرمایهگذاری است
همانطور که گزارشات و نوشتههای اخیر هم گفتهاند اقتصاد دیجیتال برای رقابت، یک مشکل حساب میشود. رقابت برای افزایش بهرهوری و رشد بلند مدت حیاتی است چون تولیدکنندگان ناکارآمد را خارج میکند و نوآوری را تحریک میکند. اما چگونه این اتفاق با وجود بازیگران بزرگ و حکمفرما میتواند رخ دهد؟
دنیای دیجیتال امروزی خدماتی را ارائه میکند که مردم میخواهند. بنابراین اقتصاددانان باید جعبه ابزار خود را بهروز کنند. آنها بجای ارزیابی روند کوتاهمدت در بازارهای دیجیتال باید هزینههای بالقوه بلند مدت ناشی از ناتوانی رقابت بازیگران و رقبای جدید با تکنولوژی و خدمات بهتر برای حذف پلتفرمهای فعلی را بررسی کنند.
اما این کار راحتی نیست چون هیچ روش استانداردی برای پیشبینی آینده نامطمئن وجود ندارد. اقتصاددانان حتی بر سر نحوه اندازهگیری ارزش استفاده شده توسط مصرفکننده ایستا از کالاهای دیجیتال رایگان مانند موتورهای جستوجو و رسانههای اجتماعی اختلاف نظر دارند. حتی با توجه به اینکه ایده شکلگیری رقابت از طریق ورود و خروج پویا بنگاهها از بازار صورت میگیرد به زمان جوزف شومپیتر برمیگردد، رویکرد استاندارد هنوز بررسی رقابت میان بنگاههای مشابه تولیدکننده کالاهای مشابه در یک نقطه از زمان میباشد.
ویژگیهای تکنولوژی دیجیتال یک چالش در برابر نظم شکل میدهد. بسیاری از کالاهای دیجیتال کالاهای عمومی رقابتناپذیر به حساب میآیند؛ شما میتوانید از کدهای نرمافزاری استفاده کنید بدون اینکه مانع استفاده بقیه شوید در حالی که فقط یک نفر میتواند از یک جفت کفش استفاده کند و همچنین برای ارزش پیدا کردن در جامعه باید اعتماد مصرفکننده را کسب کنند.
اقتصاد استاندارد به طور کلی این فروض را ندارد. اما اقتصاد در این نوشته مقید خواهد شد وبه مدلهایی اشاره خواهیم کرد که برخی از ویژگیهای اقتصاد دیجیتال را لحاظ میکند. اما در دنیای ذهنی اقتصاددانان فروض رقابت ایستا، ترجیحات ثابت و فردی، و کالاهای جانشین عادی مطرح است. شروع با چنین فروضی به طور غیرقابل اجتناب منجر به پارادایم یا الگوی بازار آزاد میشود. همانطور که هر اقتصاددانی میداند این پارادایم به عنوان یک مفهوم افسانهای و اسطورهای شناخته میشود و تا حدی دور از واقع است. اما به نوعی دانستن این موضوع منجر به پدید آمدن یک فرض جایگزین نمیشود. و این تفکر ممکن است در حال تغییر باشد.
کشف و تحقیقات بر روی داروها، یک صنعت اطلاعات است و اطلاعات یک کالای عمومی رقابت ناپذیر است که بخش خصوصی عرضه کمتری در این بخش دارد که از نظر تئوری و تحلیل اقتصادی جای تعجب ندارد. و با این حال ایده ملی کردن بخشی از صنعت داروسازی از منظر پارادایم اقتصادی غالب، عجیب غریب است.
یا مسئله دادهها را در نظر بگیرید که اخیرا توجه سیاستگذاران زیادی را به خود جلب کرده است. آیا جمعآوری داده توسط شرکتهای دیجیتال باید بیشتر قانونمند و کنترل شود؟ و آیا باید به افراد برای دادههای شخصی افراد پول پرداخت کرد؟ و اگر حسگری در محیط شهر هوشمند ثبت کند که من از کنار آن رد میشوم، آیا این دیتای من است؟ چارچوب اقتصاد استانداردِ انتخاب فردی مستقل از یکدیگر، بدون اثرات جانبی و مبادله پول برای انتقال مالکیت خصوصی در پاسخگویی به این سوالات کمکی نمیکند.
محققان و پژوهشگران اقتصادی در مورد تصمیمات سیاستی نامناسب بیتقصیر نیستند. ما به افرادی که به دنیای سیاست و تجارت علاقهمند هستند اقتصاد آموزش میدهیم و تحقیقات محققان ما فضای فکری گستردهتری را شکل میدهد. و اکنون وظیفه دانشگاهیان این است که الگو و معیاری برای رویکرد اقتصاد دیجیتال بنا کنند و مجموعهای از روشها و ابزارهای کاربردی را برای استفاده قانونگذاران و سیاستگذاران خلق کنند.
اقتصاد جریان اصلی تا حد زیادی در همگام شدن با سرعت تحولات دیجیتال شکست خورده است و تلاش میکند راههای عملی برای مواجهه و پرداختن به قدرت فزاینده شرکتهای عمده فناوری بیابد. اما اگر این رشته میخواهد موضوعیت خود را حفظ کند باید در برخی از فرضیات اساسی خود تجدیدنظر کند.