به گزارش مشرق، آیت الله جوادی آملی به مناسبت فرارسیدن ایام محرم و ایام عزاداریِ امام حسین علیهالسلام ضمن توصیههایی گفت: جریان نهضت سالار شهیدان صلوت الله علیه از یک سو دنباله قیام وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهالسلام از سوی دیگر است. وقتی هدف والای نهضت و آثار پر برکت آن نهضت روشن میشود که هدف نزول قرآن بیان شود و هدف قیام امیرالمؤمنین مشخص شود و رهاورد اینها تبیین شود؛ آن وقت روشن میشود سیدالشهدا برای چه قیام کرد و رهاورد آن چه بود. قرآن برای این آمده که جامعه را به مقام والای انسانیت برساند. آنچه خداوند در سوره انفال فرموده این است که «اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ» یعنی وقتی خدا و رسول شما را به چیزی فرا خواندند که به شما حیات میبخشد، آنان را اجابت کنید.
وی افزود: درست است که مسئله معیشت، فرهنگ و سایر آداب و سنن، سهم تعیینکنندهای دارند، اما عمده مطلب آن است که انسان به مقام والای انسانیت برسد. این آیه سوره انفال بیان میدارد که وجود مبارک رسول الله آمد تا عدهای را به حیات عقلانی رساند، جامعه عاقل تربیت کرد. گرچه عدهای محروم شدند و خود را محروم کردند. وجود مبارک امیرالمؤمنین کوشش کرد همین راه را ادامه دهد و موفق شد؛ یعنی وجود مبارک امیرالمؤمنین در بین امتی که یک روزی گرفتار سقیفه بود و بعد دچار ناکثین و قاسطین و مارقین و اَمویت شد، کوششهای فراوانی کرد تا عدهای را طوری تربیت کرد که در نامه خود به مالک اشتر اشاره داشت. در این نامه دو مطلب را کنار هم ذکر کرد و فرمود مالک، وقتی من این سِمت را پذیرفتم که دین در اسارت دیگران بود. یا مالِک، إِنَّ هذا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَارِ؛ من وارث همچین اسارتی بودم. دین به اسارت رفته بود، در دست عدهای اسیر بود. بعد فرمود یعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا.اینها با هوا و هوس عمل میکردند و با آن دنیا را طلب میکردند. حال من قیام کردم و دین را از اسارت در آوردم. بعد فرمود مردم تربیتشده هستند، بسیاری از آنها عاقل شدند؛ گرچه برخی بیگانهاند. اما مالک بدان، و إِنَّمَا عِمَادُ الدِّین و جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ و الْعُدَّةُ لِلأَعْدَاءِپف الْعَامَّةُ مِنَ الأُمَّةِ. فرمود مردمی که علوی فکر میکنند، غدیری فکر میکنند و اهل بیتی فکر میاندیشند، این مردم ستون دیناند و اینها در برابر دشمنان میایستند. این تعبیر ستون دین که درباره نماز گفته شد، درباره نمازگزاران راستین هم صادق است. اگر نماز، ستون دین است، آنهایی که نماز را اقامه میکنند هم ستون دینند. این بیان نورانی حضرت در نامه ۵۳ نهجالبلاغه میدرخشد. آن مردمی که سقفی فکر میکردند، درباره آنها فرمود «یا أشباه الرجال ولا رجال.» اما آنها که علوی و غدیری فکر میکنند، نماز که ستون دین است، اقامه میکنند، خودشان ستون دیناند.
آیت الله جوادی آملی ادامه داد: در بخش سوم که نوبت به امام حسین علیهالسلام رسید «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ.» یعنی خداوندا، او خون پاک قلبش را در راه تو بذل کرد [و جانش را فدا کرد] تا بندگانت را از جهالت و حیرت جهالت رهایی بخشد. اگر بخش عقلانی و علمی و عملی جامعه تأمین شود، آن جامعه ستون دین است و سالار شهیدان جان و خونش را داد تا جهل و سفاهت و بیخردی و بیتقوایی را طرد و جامعه را عاقل و عالم کند. این مردمی که از گزند جهالت رها شدند و از آسیب سفاهت نجات پیدا کردند، ستون دین میشوند.
این مرجع تقلید با تصریح بر اینکه سالار شهیدان تمام ایام به ویژه این ایام را فروغ بخشید، گفت: امام با خونش، با جانش و با فرزندانش به قدری کوشید که جامعه را نورانی و زنده کرد. وظیفه مبلغان و اهل بیان و بلاغ این است که هم خود را در این راه صاحب فکر و اندیشه و انگیزه کنند و هم جامعه را زنده نگه دارند و آن را ستون دین کنند. وجود مقدس امام حسین هدف والایش همین بود که شد. نشان به اینکه از امام سجاد علیهالسلام سؤال کردند چه کسی پیروز شد؟ فرمود «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ، وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ، فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِم» یعنی ما پیروز شدیم، میخواهی بفهمی چه کسی پیروز است هنگام نماز، اذان و اقامه بگو ببین نام چه کسی را میبری؟ ما رفتیم این نام را زنده کنیم و برگشتیم. این نام جامعه را زنده میکند. یکی از بیانات امیرالمؤمنین این است که اگر همیشه سقفی فکر کنید و غدیری نیندیشید و مرا تنها بگذارید، گرفتار کسرا و قیصرهای روم میشوید.
آیت الله جوادی آملی با بیان کسانی میتوانند حسینی باشند که حسینی بیندیشند، حسینی عمل کنند، افزود: امام میفرماید من که وارد کربلا میشوم و نهضت جهانی بهپا میکنم و هدف والایم این است که «اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ» را عملی کنم و من که هدفم این است که مردم را ستون دین کنم و پیامبرزادگان و امامزادگان را به کرسی خلافت خویش برسانم، افرادی را به همراه میبرم که نه نقد علمی و نه نقد عملی داشته باشند. وقتی آن فرد گفت من با تو نمیآیم و حاضرم به شما کمک مالی کنم، حضرت سخنی گفت که این حرف فقط میتواند از حنجره حسین بن علی خارج شود؛ چون حسین بن علی خود را خلیفةالله میداند و هست، مظهر تام خداوند میداند و هست. حرفی که خداوند در اداره جهان میزند و کاری که خداوند در تدبیر نظام میکند، آن کار را حسین بن علی فرمود که «وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً.» یعنی و من آن نیستم که گمراهگران را همکار خود بگیرم. (کهف ۵۱) این بیانِ بلند قرآن کریم است. فرمود کسی که بیراهه رفته و یا راه کسی را بسته است، در دستگاه خداوند راهی ندارد. او نه مظهر رب و نه مظهر مدبر و نه مظهر سایر اسمای حسنای الهی است. فرمود در دستگاهم احدی را راه نمیدهم که بیراهه برود.
وی درباره این آیه توضیح داد: از بین مچ تا آرنج را ساعد گویند. کارهایی که دیگران با ساعد انجام میدهند، میگویند مساعدت کردند. اگر کار کمی دشوارتر باشد، از نیروی بین آرنج تا کتف و دوش کمک میگیرند. این قسمت را عضد با بازو میگویند. آن نیرومندترین کار را معاضدت میگویند. لذا فرمود من کسی را که بیراهه رفته باشد و راه کسی را بسته باشد، معاضد نمیگیرم. این بیان خداوند را خلیفه و امام بر حق یعنی وجود مقدس امام حسین در بین راه فرمود. در کربلا احدی که بخواهد بیراهه برود، وجود ندارد. من چنین کسی را به عنوان معاضد و عضُد نمیگیرم. حرف به قدری بلند است که غیر امام معصوم به خود اجازه نمیدهد چنین سخنی بگوید. صریحاً فرمود نهضت من، عاشورای من، قیام من، شهادت من و اسارت من اینطور نیست که با اتخاذ گمراه همراه باشد. با این تشکیلات و کادر، وجود مبارک امام سجاد فرمود ما پیروز شدیم و نام پیامبر و علی بن ابی طالب را زنده کردیم. ولایت و امامت را زنده کردیم. آنگاه کاملاً روشن میشود که امام راحل با این سرمایه قیام کرد و موفق شد و دفاع مقدس با این سرمایه مقاومت کرد. جبههها را مرثیه کربلا و یا حسین یا حسین نجات داد. آنچه کشور را نجات داد، کربلای حسین بن علی بود.