حاج رحيم چهرهخند را بر و بچه هاي اهل ادب و هنر مقاومت بايد خوب بشناسند. حاج رحيم، برادر دو شهيد و از فرهنگيان آموزش و پرورش است اما قبل از همه اين ها ، اهل دلي است که استعداد عجيبي در مکتوب کردن مکنونات قلبي اش دارد(اعم از منظوم و منثور) . منظومه زير تنها يکي از مصاديق کوچک توانمندي هاي اوست:
منظومه «آفتـاب و آفـتِ تـاب»
تقديم به آنانکه:
عاشق آفتاب حقيقت اند و آفتِ آن را تاب دارند
*مروري بر انقلاب مقدّس اسلامي و دفاع مقدس
يه روز تو اين آب و خاک
يه غول بي شاخ و دم
نشسته بود روي تخت
تا زوربگه به مردم
**
حکومت ظلم و جور
دشمن و دشمن پرست
با دشمنا ، برادر
با شيطونم دست تو دست
**
ثروتِ اين مردمو
ميريخت به پاي دشمن
خودش که بيچاره بود
بيچاره تر ، تو و من
**
امريکا و اسرائيل
چون نفت و گاز ميخواستن
به نوکريش گرفتن
ديگه کاريش نداشتن
**
ديدن که اين آب و خاک
پر از نفت و معدنه
شاه هم ميگفت : امريکا ،
کي ميگه که دشمنه ؟!
**
اونوقت سرِ کيسه رو
شل کرده بود و ميداد
به اسرائيل ، فيليپين
نفت ها رو با قرارداد!
**
نوکر دشمنا بود
از روي وابستگي
سهمِ اونا ، نفتِ ما
سهمِ ماها ، خستگي
**
نشونة نوکريش
کاپيتولاسيون بود
اتاق خوابِ قصرش
مثلِ يه پاويون بود
**
شاه سر اين ملّتو
همش کلاه ميذاشتش
از اونطرف ، امريکا
کلاه رو بر ميداشتش
**
دشمناي بي پدر
محيطِ امني داشتن
با نوکريهاي شاه
هيچ غمي هم نداشتن
**
چاپيدن و چاپيدن
نونشونو ،ياپيدن
از نفت و معدن و گاز
هرچي ديدن ، قاپيدن
**
مثلِ خرِ کدخدا
بار دوشِ شاه ، ميذاشتن
از اونطرف، تو دلها
تخم ترس رو ميکاشتن
**
قبضه کردن ، ايران رو
امريکار و اسرائيل
ترسي کاشتن تو دلها
مثلِ ترس از عزرائيل(ع)
**
امّا تو گلشنِ دل
سرِ وقت و بي درنگ
مواظبِ گلها بود
يه باغبونِ زرنگ
**
يکتا ابر مردِ حق
مظهر اسماءُ الله ...
مجاهدِ راهِ حق
"خمينيِ" روح الله ...
**
فرمانِ حمله چون داد
بر امّتِ قهرمان
دشمن چو جز غاله شد
از آتش قهرمان
**
بسيج او ،امّتي
از تيغ و ريشه و گل
زنبق سرخ و سوسن
لاله و ياس و سنبل
**
شاه تو کار خودش بود
مردم شعار ميدادن
شاه مثل بيد ميلرزيد
انگار شعارها بادن !
**
اسلام رو هر کي بخواد
عاشقه بر عدل و داد
وقتي ضدّ امريکاست
شاه رو واسه چي بخواد ؟
**
اي شاهِ خائنِ بد
وحشيتر از ديو و دَد
بابا ، ما شاه نميخوايم !
بگو چيکار بايد کرد؟
**
رسيد جايي که شاه گفت
آخه بابا ، چي ميخواي ؟
جوابِ امّت اين بود :
خودت بگو چي ميخواي ؟!
**
کارتر و سادات و بگين
شاه و برزنف و لنين
طاغوت و مستکبرند
دشمن ما ، مسلمين
**
توپ و تانک و مسلسل
برات اثر نداره
به اربابت امريکا
بگو فانتوم بياره !
**
از جان خود گذشته
ما فرزند قرآنيم
شهادت را ،سعادت
طبق قرآن ميدانيم
**
حتي اگر شب و روز
بر ما گلوله بارد
تا انقلاب مهدي(عج)
نهضت ادامه دارد
**
واي اگر خميني (ره)
حکم جهادم دهد
ارتش دنيا نتواند
که جوابم دهد !
**
علي(ع) ، علي (ع) يا علي (ع)
محو اولاسان ، پهلوي
ميدان دا ، قدرت ميزي
گل گوراسان ، پهلوي
**
گفتش شريف امامي
دارم يه فکرِ خامي
من ميدونم چي ميخواد
حکومت نظامي !
**
بايد بياد مستشار
موش باشه تو هر ديوار
مشغول بشيم همّّگي
هيشکي نمونه بيکار !
**
مردم شعار ميدادن
شاه مثل بيد ميلرزيد
کارها به هم ريخته بود
امّا به اين ميارزيد
**
نظام"شاه" ان شاهي
عامل هر تباهي
بايد بميرد اين شاه
اگر قرآن ميخواهي !
**
ملّت وقتي بيدار است
از سلطنت بيزار است
جاي اين شاه خائن
امشب بيخِ ديوار است
**
حکومت نظامي
دستور مستشارا
جواب ملّت اين بود
ما ميکشيم شما را !
**
حکومت نظامي
ديگر اثر ندارد
جاسوس امريکايي
برات ثمر ندارد
**
سربازان خميني
فرزندان قرآنند
يا در مصاف دشمن
يا کشته در ميدانند
**
زيرِ بارِ ستم
نمي کنيم زندگي
جان فدا ميکنيم
در رهِ آزادگي
**
دستورِ کشتن دادن
به شاه ، مستشارا :
همّه شونو بکشيد
يکي هم نمونه ، جا !
**
واسه ترسوندنشون
سوختن بال و پرشون
با توپ و تانک و ژ.س
آتيش بريزين ، سرشون
**
تفنگهارو ببنديد
نترسيد و بخنديد
اونا مثل يه آهو
شما مثل کمنديد
**
با اين کمند ، آهوها
بايد بشينن از پا
خون که بريزه ، اونجا
ساکت ميشه ، همّه جا
**
قتلگه پهلوي
ژاله تهران شدش
ضدِّ شاه آدمکش
تمامِ ايران شدش
**
پنج هزار تا شهيد
براي دين ، خون دادن
به مرگشون ، خنديدن
توي ميدون ، جون دادن
**
پيروزه و ميچربه
خون بر شمشير ، هميشه
توپ و تانک و مسلسل
حريفِ خون نميشه
**
شعارهارو که دادن
پاي هميش وايستادن
از زخمي و از شهيد
هرچي خدا خواست ، دادن
**
گفتند اي خميني
خدا نگهدار تو
بميرد ، بميرد
دشمنِ خونخوارِ تو
**
از آسمانِ ايران
گر تير و فتنه بارد
تا محوِ وابستگي
نهضت ، ادامه دارد
**
اماما ، اماما قلبِ ما
باند فرودگاه تو
چين ، روس ، امريکا
دشمنِ گمراهِ تو
**
از جانِ خود گذشتيم:
يا مرگ ، يا خميني
با خون خود ، نوشتيم:
يا مرگ يا خميني
**
شاه پالونو عوض کرد
با دد "چارستاره"
همونکه گفت نواره
گفت که نوار پا داره !
**
مردم گفتن : ازهاري
بازم بگو نواره
نوار که پا نداره
چشماي تو خُماره
*******
شاه گفت آهاي ، ازهاري
تو هم انگار ، بيکاري
ميري ميگي نواره
گندشو ، در مياري
**
پس تو برو يخ بيار
به جات بياد بختيار
ميخواد اَزَم امريکا
بهش بدم ، اختيار
**
مردم گفتن اينجارو
بازم نوکر عوض شد
ما گفتيم خر نميخوايم
پالونِ خر عوض شد !
**
شاهپورِ بختياري
شاهدا ندا ، بيشرف دي
نوکر اولوب دشمنه
جداً که بي شرف دي
**
خميني ، يا خميني
ما بتها را شکستيم
جان را برکف نهاديم
منتظر تو هستيم
**
واي به حالت ، بختيار
اگر خميني ، دير بياد
مسلسلاً ، بيرون مياد
اگر خميني دير بياد
*******
نه سازش ، نه تسليم
جمهوري اسلامي
نه شرقي ، نه غربي
جمهوري اسلامي
**
جواب دشمنا رو
از چپ و از راست دادن
پاي همش وايستادن
خون هرچه ميخواست دادن
**
هر کس به آتش عشق
تفتيد ، چون سپندي
پايش رسد ، سرانجام
بر اوجِ سربلندي
**
شد دهه ي فجر وبعد
مردم مسلّح شدن
خون دادن و جون دادن
طالب اصلح شدن
**
شاه که در رفته بود
مونده بود "ان شاهي" اش
که کرد ، خروش مردم
سوي خلا راهيش
**
دين خدا همينه
سلاح آتشينه
شوريدن بر طاغوت
رسم قرآن و دينه
ولايت فقيهه
که داره گل ميکاره
غنچه هاي فراوون
لاله به بار مياره
**
به فرمان خميني
رفراندومي به پا شد
جمهوري اسلامي
به به ، چه با صفا شد
**
همان زمان غصه ها
از دل يه باره پر زد
شادي که پشت در بود
حلقه به روي در زد
**
تنها ، ره رهايي
که راه عاشقين است
راه امام خميني (ره)
راه امام حسين(ع) است
**
اي رهبر ، اي امام
دلها ، سراي تو
جان دادهاي به ما
جان ها فداي تو
**
گفت امام ملّت نخواب
راهش درازه انقلاب
طاغوتها رو کر ميکنه
مثلِ يه سازه انقلاب
**
بگين دنيا بدونه
مثل يه رازه انقلاب
سفره بازه انقلاب
به به چه نازه انقلاب
**
از همينش ترسيدن
به فکر جنگ افتادن
توي خلاي تاريخ
مثل يه سنگ افتادن
**
دشمنهاي بي پدر
چه اتحادي داشتن
دستاشونو واسه جنگ
تو دست هم گذاشتن
**
تو باغِ همسايه مون
يه سگِ هاري داشتن
آوردنش توي کار
چه جيره خواري داشتن
***
هندونه دادن بهش
زير بَغَلاش ، حال ا ومد
با ترس و غم رفته بود
سرحال و خوشحال اومد
**
انوقت ديدن ، انقلاب
وايستاده روي پاهاش
چاره نبود جز اينکه
بيان تو کار ، توله هاش
**
رفتن سراغِ "ناتو"
"ناتو " يعني بيپدر
يک اَن جُمَن شد درست
با شصت و سه تا کشور!
**
انجمنِ دشمنا
رخت غزا که پوشيد
صبرِ امام سراومد
خون در رگِ ما جوشيد
**
ما درس شهامت را
از مکتب خود گيريم
از مرگ نميترسيم
ما امّتِ شمشيريم
**
با شصت و سه تا کشور
هشت سال و نيم جنگيديم
زير و بمِ دشمن رو
با گوشت و خون سنجيديم
**
هشت سال و نيم تو ايران
جنگ جهاني بودش
فرانسه با روس و چين
امريکا ، باني بودش
**
صدها هزاران شهيد
براي دين ، خون دادن
به مرگشون خنديدن
تو معرکه ، جون دادن
**
همة اين شهيدا
خرجِ تو و من شدن
باعثِ عزّتِ دين
حريفِ دشمن شدن
**
صحنههاي معرکه
لحظه هاي موندگار
مونده از اون زمونا
براي ما ، يادگار
**
پيروزه و مي چربه
خون بر شمشير هميشه
ميگ و ميراژ و چيفتن
حريفِ خون نميشه
**
وارد ميدون شدن
مرد و زنِ بسيجي
جبهه رو قبضه کردن
از کوفه تا "دوعيجي"
**
ببين چطور مادرا
براي دين خون دادن
پارههاي جيگر رو
کندن و آسون دادن
**
رفتيم تو ميدون همه
جنگيديم و خون داديم
خون داديم و جون داديم
شاد و غزلخون داديم
**
با سنگ و چنگ و دندون
دشمنهارو ، چزونديم
«چوب خطِ» دشمنارو
به آخرش رسونديم
**
اونکه جگر گوشههاش
تو جبهه ناپديدن
نميدونه بچههاش
گم شده يا شهيدن
**
ميگه تبريک نميگين
به مادرِ دو شهيد
نکنه که شما هم
مثل دشمن بُريدين
**
از اونهمه معرکه
اينا فقط نمونه ست
يک چيز يادت بمونه
نمونهها بهونه ست
**
يادت باشه ، اينکه ما
درس از قرآن ميگيريم
ميجنگيم و ميميريم
ذلّت نميپذيريم
**
صحنههاي معرکه
لحظههاي موندگار
مونده از اون زمونا
براي ما يادگار
**
وقتي که حاج حسين گفت
خمپاره رو بپـّا ئيم
علي جوابشو داد :
ما بي آتيش ميچّائيم
**
همين علي ، اون جلو
وقتي دستش کنده شد
صورت ماه و خونيش
يکهو پر از خنده شد
**
دستش افتاد رو زمين
خمپاره شرّ کاشت و رفت
همّه ديدن که علي
دستشو برداشت و رفت
**
با دستِ چپ ، دستشو
تکون ميداد ، ميخنديد
روحية ماهارو
با اينکارش ميسنجيد
**
يادِ سيّد افتادم
که با« يه پا» ميغلطيد
يه پاش توي چفيه بود
حالا چرا ميغلطيد ؟!
**
غلطيد و رفت جلوتر
موشکشو سوار کرد
روي يه پاش بلند شد
اون تانکه رَم شکار کرد !
**
لحظههاي موندگار
صحنههاي دلخراش
که واسّة ي دينمون
ما جون ميداديم براش
*******
وقتي گفتن به رضا
داداشتم شد شهيد
لرزيد و رنگش پريد
صورتش هم شد سفيد
**
هنوز روي دوشش بود
يک قبضه آرپيجي هفت
داداشش رو ، همونجا
بوسيد و ول کرد و رفت
**
سيدِ " تک پا" اومد
انگار که خط قرُق بود
اومدنش واسه من
مثلِ يه مُشتُلُق بود
**
تا من برم ، زود بيام
سيّد اومد ، جاي من
ايکاش نرفته بودم
کاش ميشکست پاي من
**
من رفتم و نشستش
بجاي من تو سنگر
يادش مونده تو دلم
عينِ يه زخمِ خنجر
**
يه تيرِ غيبي اومد
از توي قلبش گذشت
خوشگل و ماه و آروم
قدِّ قشنگش شکست
**
از اونهمه معرکه
اينها فقط نمونهست
يک چيز يادت بمونه
نمونهها ، بهونه ست
**
يادت باشه هميشه
ما امّتي دليريم
ميجنگيم و ميميريم
ذلّت نميپذيريم
**
خواري خواران رسيد
جنگ به پايان رسيد
شادي اومد تو خونه
بوي بهاران رسيد
**
چرخ فلک چرخيد و
رسيد به سازندگي
رتق و فتق امورات
زمان بالندگي
**
دورة غم سر اومد
تو نقطه ي رهايي
غمهاي تازه اومد
درداي بي وفايي !
**
اوني که اهل درده
خوب ميدونه چي ميخواد
جهاد اصغر که رفت
جهاد اکبر مي ياد
**
غافل شدن خيليا
اي دلِ غافل ، چي شد
به جاي شاخِ دشمن
همّت ما ، قيچي شد
**
يه مانعِ بس بزرگ
اومد سرِ راهِ دين
هواي نفسِ لعين
بعضيها رو زد زمين
**
اونايي که اين وسط
پر کاهي نبودن
«حزبي» بودن ، وليکن
«حزب الهي» ، نبودن
**
اسيرِ دشمن شدن
اسير نفس ملعون
از کارشون ، ما شديم
از چشم و دل ، پر ز خون
**
واي به حالِ کسي
که نفس تازه سالش
بره سراغ دشمن
با اون خيال کالش
**
اسيرِ دشمن بشه
اسيرِ نفسِ لعين
اون هم بهِش زودميگه:
اين صندلي ، زود بشين
**
دشمن که زد گولشون
کک رفت تو تنبونشون
اسير و بدبخت و زار
رفتن پي نونشون
**
رفتن تو روزنامهها
همه شدن پرفسور
نون شد به نرخ روزش
همه شدن حروم خور
**
با اونهمه زرنگي
عنتر لوطي شدن
بازي خوردن همّهشون
عينِ يه طوطي شدن
**
هرچي دشمن ميگفتش
اونا تکرار ميکردن
توطئهي روزا رو
توشبِ تار ميکردن
**
ويزيتوراي دشمن
چک بود که ميکشيدن
حساب هر کدوم رو
تک تک ، ميرسيدن
**
عين صفِ کوپن شد
حوالههاي بانکي
صادره از امريکا
شش دانکي و سه دانکي
**
از روي دين و ايمون
لِي لِي کردن ، پريدن
با« يورو» و با« دلار»
جهنم رو خريدن
**
مثل گاوِ مشدحسن
شيرشونو دوشيدن
وقتي شدن لختِ لخت
رفتن ، کفن پوشيدن
**
وقتي کسي ميميره
کفن ميپوشه تنش
فکر مرده بدتره !
ميشه مايةي تنش
**
بار طلاي دشمن
با دوششون ميکشن
عينِ خرِ خردجال
ببين کجا ميرسن ؟
**
اسم يکي ، يکي شون
پرفسورِ مريضه
آخرشم ، سهمشون
يک کفنِ عريضه
**
حالا بياين اينطرف
نگاه کنين به امّت
فقير و بيپول ، ولي
دين شونه سلامت
**
قدرتمند و قويّند
تا دين و ايمون دارن
اهلِ رزم و جهادند
تا يه قطره خون دارن
**
وقتي خطر پيش بياد
نميترسن از خطر
آب نميشن تومشکل
ميشن چه آبديده تر
**
رنگ خونِ شهيده
که ميکشه دشمنو
همّت والاي تو
پُر ميکنه خرمنو
**
امّا به شرطِ اينکه
تو راهشون بموني
قصة زندگي رو
با غصههاش بخوني !
**
سرچشمة قدرتت
بايد فراموش نشه
حافظةي عزّتت
نميره ، خاموش نشه
**
قدرتِ ما ، وحدته
زير لواي رهبر
لبيک بر لب هميشه
بهر نداي رهبر
**
ما شَرَف و عزّتو
با رنگِ خون نوشتيم
سربازان رهبريم
ما عاشورا سرشتيم
**
پيروزه و ميچربه
خون بر شمشير هميشه
هيچ سلاحي تو دنيا
حريف خون نميشه
**
امّا به شرطِ اينکه
اهل ولايت باشي
مثل همه شهيدا
تيغ حمايت باشي
**
حرف اوّل رو اينجا
ولايتت ميزنه
پوست از سر دشمنا
ولايتت ميکنه
**
توپ و تانک و مسلسل
اينجا اثر نداره
جلوي دين و ايمون
تانک هم ثمر نداره
**
خار چشمِ دشمنا
ولايتِ فقيهه
هرکس اينرو ندونه
هرکي باشه سفيهه
**
سلاحِ کاريِ ما
هيهاتَ مِنَّ الذّلّه
اين تو نهج البلاغه ست
"مردن آري ، خواري نه"
**
دنبال "المنيّه"
فرمود "وَلا الدّنيّه"
يعني که اي مسلمان
"مردن آري ، خواري نه"
**
مظهر قدرت ما
رنگ خون شهيده
دشمن اگر ميترسه
کارِ شهيد رو ديده
**
شکر خدا ، يه عالم
شهيدِ زنده داريم
خيالمون راحته
برگ برنده داريم
**
چرا بايد اين روزا
بازي فراموش بشه
بازي ادامه داره
«آسها» فراموش نشه
**
اونهايي که شکستن
دشمنها رو تو ميدون
نمونههاي زندهش
جانبازهاي پهلوون
**
شهيدا هرچيگفتن
انگار به ما نگفتن
طوري شديم که انگار
خون شهيدا مفتن
**
اسيرِ دنيا شديم
جا ، تو دنيا گرفتيم
کوچيک طوري شديم که
تو دني ا جا گرفتيم
**
در جا چرا ميزنيم
جلو نميريم باهاش
چون از دلِ خيليا
دين رفت و حزب اومد جاش !
**
اونهايي که يه جايي
دشمن شده ، يارشون
نوکري يه حزبه
به جاي دين کارشون
**
دردشونم يه چيزه
به جاي دين ، حزب دارن
دقّت بکن ، مسلمون
به جاي دين حزب دارن
**
از صب تا شب يکسره
مشغولِ پول سازي اند
واسةي دشمنامون
مهره ي يک بازي اند
**
بايد ادب بشن ، تا
فتنه بيفته از پا
سرِ وقتش ميکَّنيم
ريشه هاشون رو از جا
**
هر چند مرغ عاشق
با دوتا بالِ بسته
گروني و تورّم
قامتشو شکسته
**
امّا ولايت داره
اهلِ جهاد و رزمه
محوِ ظلم جهاني
براش يه عزمِ جزمه
**
قبلةي دين و ايمون
ارض مطهّر ماست
هر دلِ عاشق حقّ
يکسر مسخّرِ ماست
**
در سايةي ولايت
بر ظلم تا زندهايم
تا هست ماه و خورشيد
پيروز و پايندهايم
**
والسّلام
رحيم چهرهخند
کد خبر 12633
تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۳:۲۸
- ۰ نظر
- چاپ
پيروزه و مي چربه/ خون بر شمشير هميشه/ ميگ و ميراژ و چيفتن/حريفِ خون نميشه/ وارد ميدون شدن/ مرد و زنِ بسيجي/ جبهه رو قبضه کردن/از کوفه تا "دوعيجي"