به گزارش مشرق، سیدمحمد حسینی طی یادداشتی که در کانال تلگرامی مسلمنا منتشر کرد به بررسی مناطق شیعه نشین افغانستان در دوران پساطالبان پرداخت.
بنده در چند روز اخیر سفری به هزارهجات و مناطق شیعه نشین افغانستان داشتم. عمده مطالب این سفرنامه مرتبط به دو استان بامیان و دایکندی در مرکز افغانستان است.
بعد از سلطه طالبان بر این مناطق، فعلا اوضاع به ظاهر کمی آرام است، اما ترس و اضطراب بر مردم این مناطق حاکم است. مردم مسلحاند و بسیاری از مناطق و استانها، قبل از رسیدن طالبان ادارات دولتی چپاول شدهاند. اسلحه و مهمات اکثرا به دست مردم افتاده است. برخی تنشها ادامه دارد. سربازان طالبان در هزارجات اکثراً نیروهای محلی هستند و تعداد کمی پشتون دیده میشود.
برخی درگیریهای مسلحانه نیز بین طالبان پشتون و طالبان هزارگی در دایکندی و بامیان و بهسود اتفاق افتاده است. همین امروز که من از بامیان آمدم، در منطقه کوتل اونی به صحنه جنگ بر خورد کردم و حدود یک ساعت معطل شدم تا درگیری فروکش کند و به ما اجازه حرکت داده شد.
در هزارهجات به نظر میرسد که آرامش شکننده است. طالبان فعلا بر اوضاع چندان مسلط نیست. برخی تسویه حسابهای شخصی نیز گاهی اتفاق میافتد. مثلا دیروز در پنجاپ بودم و نیم ساعت قبل از رسیدن بنده فردی در دهن دروازه مورد اصابت گوله قرار گرفته و کشته شده بود.
احتمال قیامهای محلی و حتی سراسری علیه طالبان وجود دارد. مردم به دقت طالبان را زیر نظر دارند. از طرفی با حجم زیادی از اسلحه که در دست مردم قرار گرفته، طالبان نمیتوانند ساکت بمانند و در صورت که بازرسی خانهها شروع شود، قیام علیهشان حتمی به نظر میرسد.
تاجیکها در پنجشیر مستقر شدهاند. برخی تماسها بین آنها و سایر مناطق؛ از جمله هزارجات به گوش میرسد. ادارجات و بازارها تقریبا بسته هستند.
طالبان با مشکل مالی و لُجستیکی مواجهاند. در سراسر مسیری که از دایکندی تا کابل را طی کردم، دهها عراده ماشین و زرهپوش در اثر تمام کردن سوخت در جادهها رها شدهاند. طالبان در هر پمپ بنزینی که باز باشد، باک وسایل نقلیهشان را پر میکنند، اما پولش را پرداخت نمیکنند. به همین دلیل همه پمپ بنزینها بسته است. طالبها در هتلها غذا میخورند، اما پول ندارند که پرداخت کنند. آنها از نانواییها به چوبخط نان میبرند و وعده میدهند که بعدا پولشان را میپردازند. به برخی جاها هم اگر پولی دادهاند، پول افغانی نداشته و روپیه پاکستانی دادهاند.
کابل آرام است، اما مردم مضطرباند. اکثر مغازهها و فروشگاهها و حتی دستفروشیها بستهاند. ارزش پول افغانی در برابر ارزهای خارجی روزانه در حال کاهش است. ادارات دولتی، دانشگاهها و... تعطیلاند.
طالبان در اظهار نظراتشان زیاد کلی گویی میکنند. حرف از دولت فراگیر میزنند، اما حاضر نیستند در مورد نوع دولت و نحوه ایجاد آن سخن بگویند. به نظر میرسد که در نهایت دولت همهشمول آنها از افراد وابسته به خودشان باشند که کم و بیش از سایر اقوام در بینشان هستند. امارت اسلامی دولتی خواهد بود که اعلان شود. همان چیزی را که بیست سال پیش تجربه کردیم.
آمریکا ذخایر ارزی و داراییهای افغانستان در خارج از کشور را مسدود کرده است. کمکهای جهانی که تنها منبع عایدات افغانستان بود، قطع شدهاند. مشروعیت طالبان و به رسمیت شناسی آن از سوی جامعه جهانی، نوعیت نظام، نحوه اداره کشور، چگونگی تعامل با اقوام و مذاهب و... همه چیز در هالهای از ابهام قرار دارند. هر روز که از عمر دوباره طالبان میگذرد، بر ابهامات و تردیدها افزوده میشود.
خلاصه طالبان مسیر دشواری را در پیش دارد و افغانستان دوره تازه از تنشها و بحرانهای خود را آغاز کرده است.چشمانداز آینده سیاه و تباهکننده مینماید. گویا آدم احساس میکند که پس از این اخبار امیدوار کننده از این کشور شنیده نخواهد شد. باید پذیرفت که دیگر هرآنچه در مورد افغانستان روی آنتنهای خبری میرود، اخبار بد و مایوس کننده باشد.