به گزارش مشرق، با ترسیم نمودار تحول نگرش روسیۀ پساشوروی به ایران، جابه جاییهایی با شدت نوسان گسترده قابل مشاهده است که در یک سوی آن، ایران به مثابه «متحدی مطمئن و قابل اتکا در منطقه و جهان» و «متحدی در برابر دشمان مشترک» و در سوی دیگر به عنوان «تهدید جنوبی و به منزله ابزاری برای تنظیم روابط با غرب» مورد شناسایی قرار گرفته است.
یکی از جلوههای عملی این نوسان، در ارائه دو رای متفاوت و مهم در شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال ایران مشاهده میشود، مخالفت و وتوی قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت در ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ و موافقت و رای به قطعنامه ضد ایرانی ۱۹۲۹ در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ است.
بیشتر بخوانید:
ایران تغییرات مرزی را تحمل نمیکند
ولادیمیر یوسییف کارشناس برجسته نظامی و معاون مدیر مؤسسه کشورهای جامعه مشترک المنافع روسیه می گوید: واشینگتن به تضعیف روابط مسکو- تهران و مسکو- آنکارا علاقهمند است و این تیرگی روابط آن جهت مورد نیاز است که آمریکا بتواند مواضع خود را در سوریه تقویت کند. از نظر وی، چنین روند تحولاتی، منافع جانبی دیگری هم برای واشینگتن خواهد داشت.
برخی دیگری از کارشناسان روس بر این نظرند که گرچه اتخاذ سیاست تفرقه توسط دولت ایالات متحده امریکا کاملاً متحمل است، ممکن است چنین درزهای اطلاعاتیای از کاخ سفید به صورت هدفمند نیز صورت گیرد، به نحوی که رقبای ترامپ تلاش میکنند با چینش و ارسال برخی اطلاعات خاص از داخل کاخ سفید شرایطی را رقم بزنند که تنش در روابط آمریکا و روسیه در وضعیت تشدید شده باقی بماند.
به همین جهت، اطلاعات گزینش شده و سیگنالهایی را ارسال میکنند که خط قرمز روسیه است و روسیه در صورتی که بخواهد آنها را مفروض بگیرد اساساً هیچگاه نمیتواند وارد فرایند گفتگو یا مذاکره موفقی با ایالات متحده شود.
یوری بیالی، نایب رئیس بنیاد بینالمللی «مرکز تجارت نوآورانه روسیه»، با این دیدگاه موافق است و میگوید «استفاده از سیاست معامله به عنوان اصلیترین ابزار سیاست خارجی از سوی دولت ترامپ کاملاً قابل پیشبینی است و این مسئله که کاخ سفید به کرملین پیشنهاد دهد که علیه کشور ثالثی مانند ایران و حتی چین، با واشینگتن دوستی کند، ممکن است؛ اما باید عکس آن را نیز در نظر گرفت.
یعنی بعید نیست که درز اطلاعات صورت گرفته در خصوص تلاش ترامپ برای دور کردن روسیه از ایران چیزی بیشتر از اقدام تحریکآمیز تبلیغاتی نباشد تا مانع از تحقق قصد ترامپ برای عادیسازی روابط میان واشینگتن و مسکو شود که در پی بحران اوکراین تیره شده است.
نیروهایی در آمریکا اصلاً علاقه ندارند که روابط روسیه و آمریکا بهبود یابد و به همین دلیل، این درز اطلاعات به صورت درخواستهایی که برای مسکو قابل قبول نیست، ممکن است با هدف قرار دادن مسکو و واشینگتن در وضعیت دشوار صورت گرفته باشد»
باید توجه داشت که از منظر راهبردی، برای روسیه این امکان وجود ندارد که توافقی همهجانه را با آمریکا در خصوص ایران و کنار گذاشتن آن منعقد کند و حتی در صورتی که تحت فشارهای اقتصادی مجبور به انجام معاملهای شود، این معامله دارای ماهیت تاکتیکی، زمانمند و اقتضائی خواهد بود؛ زیرا از منظر راهبردی، واگذاری امتیاز غیرتاکتیکی، دائمی و بازگشتناپذیر در انطباق با منافع راهبردی و دراز مدت روسیه نخواهد بود.
تجربههای پیشین نیز مؤید همین وضعیت است. معامله گور _ چرنومردین، که در دوره حاکمیت یلتسین به عنوان چهرهای غربگرا برای مدت ده سال امضا شد.
مدت پنج ساله به طول انجامید و معامله بر سر عدم واگذاری سامانه موشکی «اس ۳۰۰» در قبال توقف استقرار سامانه موشکی آمریکایی در شرق اروپا، که در دوره حاکمیت مدودف به عنوان یک میانه رو متمایل به غرب بدون محدودیت زمانی انجام شد.
مدت شش سال حیات یافت. پس از طی این مدت و با از میان رفتن مسئله مورد توافق، محدودیتهایی ذکر شده در هر دو موضوع که ماهیتاً دارای خصلت راهبردی، دائمی و بازگشتناپذیر نیز نبودند برداشته شد
ضمن اینکه باید به این مسئله نیز توجه داشت که تعامل روسیه و آمریکا از سال ۲۰۱۴ دستخوش تغییرات جدی شده است و گرچه روسیه به دنبال تصاعد بحران در روابط با آمریکا نیست و منطقاً باید الگوهای همکاری را پیگیری کند.
درک طرف آمریکایی از کنشهای تاکتیکی روسیه باعث شده است که هیچگاه به صورت راهبردی زمینههای جدی همکاری و عادیسازی روابط را فراهم نسازد و همواره روسیه را تهدید تلقی کند؛ از اینرو، به نظر نمیرسد تغییر بنیادینی در عرصه سیاستگذاری راهبردی روسیه و آمریکا در تنظیم روابط دوجانبه حاصل شود.