به گزارش مشرق، «حسن رشوند» طی یادداشتی با عنوان «آمریکاییهای نظارهگر یا درمانده» در روزنامه جوان نوشت:
چه امریکاییها اعلام کنند در عملیات هلیبرن فرزندان سپاه بر نفتکشی که نفت آن به سرقت رفته بود با چهار ناو و شناور نظامی خود صرفاً نظارهگر صحنه بودند و تصمیم و ارادهای برای برخورد نداشتند یا به هر دلیل دیگر از این اقدام متهوّرانه سپاه دچار شوک شده و نتوانستند ورود کنند، تغییری در اصل ماجرا صورت نمیدهد.
آنچه در ذهن مخاطب نقش بسته این است که سپاه با یک چرخبال و هلیبرن کمتر از ۱۰ پاسدار بر عرشه یک نفتکش و با مانور چند قایق تندرو و نزدیک شدن به چند ناو و ناوشکن غولپیکر امریکا، ظرف چند ساعت، همه ابهت نظامی و سیاسی امریکا را در دریای عمان - نه خلیج فارس که اصولاً از لحاظ تقسیم مأموریتی در حوزه مأموریتی سپاه است - در هم شکست و بار دیگر خفت و تحقیر شدن بزرگترین ارتش جهان را به رخ کشید.
باید بپذیریم اگر جهان تا دیروز شاهد افول موریانه وار امریکا بود، امروز آنچنان پایههای اقتدار این موجود بدریخت سست شده که صدای شکستن استخوان این هیکل بزرگ، اما تکیده، به گوش میرسد. امریکایی که تصور میکرد با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی میتواند نظم دو قطبی جهان را به هم ریخته و از میان آن، یک ققنوس نظم نوین تک قطبی ایجاد کند و لشکرکشی به عراق و افغانستان و با خلق داعش در همسایگی جمهوری اسلامی سیطره خود را برای همیشه در نبود یک قطب همتراز خود در منطقه و فراتر از آن در جهان ایجاد کند، به یکباره دید هر آنچه بافته بوده پنبه شده است و دیری نپاید که نشانههای دیگری ظهور کند که خلاف نظریه هژمونی امریکا باشد.
نوام چامسکی، معتقد بود افول امریکا بعد از جنگ جهانی دوم شروع شده و لفاظیهای رهبران امریکا از سال ۱۹۹۰ نوعی «خود توهمی» بوده است و این خود توهمی از جنس امریکایی را امروز هم میبینیم. از همین رو باید گفت رؤیای یک قرن «کاملاً امریکایی» اکنون به سرعت بر باد رفته است.
افول موریانهای به این معناست که وقتی یک شیء ظاهر خوبی دارد، ولی موریانه، از درون دارد آن را میخورد و پوک میشود و در یک بازه زمانی کوتاهی از بین میرود. زمانی که میگویند «افول موریانهای» است، یعنی امریکا از داخل دارد پوک میشود.
افول امریکا از اقتصاد شروع شده و مانند موریانهای آرام در حال پیشروی است. این فروپاشی بر چهار پایه روی میدهد: «قدرت اقتصادی، قدرت نظامی، قدرت نرم و قدرت نهادی (رژیمی).» امریکا در سه منطقه مهم نیاز به حفظ هژمونی استراتژیک خود دارد، اروپا، خاورمیانه و شرق آسیا.
با ظهور چین، هژمونی امریکا در شرق آسیا به چالش کشیده شده است. پیشتر نیز راجر کلیف، یکی از پژوهشگران امنیتی شرق آسیا در اندیشکده رند که تولیدات علمی آن برای جمهوریخواهان و سیاستگذاری این حزب بسیار مهم است، در کتاب خود میگوید تا سال ۲۰۲۰ نیروی نظامی چین تا حد زیادی با امریکا برابر خواهد شد و پیشبینی میکند سلطه نظامی امریکا درسال ۲۰۲۰ در شرق آسیا به طور قابل ملاحظهای به نفع چین تغییر خواهد کرد. ن
شانگان این وضعیت را از آزمایشهای موشکی مافوق صوتی که اخیراً چین انجام داد و در مقابل آن امریکا در آخرین آزمایش موشکی مافوق صوت خود شکست خورد میتوان فهمید.
فرسودگی ناوگان دریایی امریکا و ناتوانی در بهروزرسانی آنها، شکار پهپاد فوق پیشرفته ۲۰۰ میلیون دلاری گلوبال هاوک امریکا به دست سپاه در خلیج فارس یا سالم نشاندن پهپاد آرکیو ۱۷۰ در مرز افغانستان که کاملاً در آن مقطع این کشور از لحاظ فضا و زمین در اختیار امریکا بود، همه و همه نشانه افول قدرت نظامی امریکاست و تمام استراتژیستهای بزرگ دنیا بر افول امریکا در حوزه نظامی تأکید دارند.
از جنبه اقتصادی امریکا در پایان جنگ افغانستان و عراق ۷ تریلیون دلار بدهی داشت، ولی براساس پیشبینی فدرال رزرو بدهی این کشور در پایان سال ۲۰۲۱ نزدیک به ۲۷ تریلیون دلار خواهد بود. در کنار آن، اگر چه امریکا در سال ۲۰۲۰ با ۵/۲۲ تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی، ۲۱ درصد اقتصاد جهان را در اختیار داشت، اما صندوق بینالمللی پول در ارزیابی خود پیشبینی کرده بود در سال ۲۰۲۱ سهم چین از اقتصاد جهانی با بیش از ۲۳ تریلیون دلار از امریکا پیشی بگیرد و سهم امریکا از اقتصاد جهانی به زیر ۲۰ درصد برسد.
درحال حاضر نیز بر اساس شاخص برابری قدرت خرید که یک شاخص معتبر در اندازهگیری قدرت اقتصادی است چین با ۲۷ تریلیون دلار رتبه اول در جهان و امریکا با ۲۰ تریلیون دلار فاصله معنی داری با اقتصاد چین دارد. امریکا در شاخص قدرت نرم که یکی از چهار ستون رهبری جهانی امریکاست از سال ۲۰۱۶ تاکنون در حال سقوط و از رتبه اول به رتبه چهارم تنزل یافته است.
امریکا تا سال ۲۰۱۸ در میان همه اقتصادهای جهان رقابتیترین اقتصاد جهان را داشت که مزیتهای بسیاری برای سرمایهگذاری و کسب و کار داشته است، اما طبق آخرین رتبه بندی این کشور عنوان رقابتیترین اقتصاد جهان را از دست داده و به رتبه سوم تنزل یافته است.
وزارت مسکن امریکا سال گذشته اعلام کردکه ۵۵۴ هزار نفر یعنی بیش از نیم میلیون نفر در امریکا بیخانمان هستند. از ۴۱ میلیون نفری که رهبر معظم انقلاب فرمودند در امریکا گرسنه هستند، حدود ۱۲ میلیون نفرشان کودک هستند. یکی از مؤسسات معتبر امریکایی در گزارشی آورده بود ۴۰ درصد از خانوادههای امریکایی برای برآوردن حداقل یکی از نیازهای اساسی خود مانند غذا، بیمه، سلامت، مسکن یا قبض آب و برق دچار مشکل هستند.
علاوه بر این حدود ۴۶ میلیون امریکایی از جمعیت ۳۳۰ میلیون نفری این کشور یعنی حدود ۱۵ درصد شهروندان این کشور به بانکهای غذایی وابسته هستند که این رقم نسبت به ۱۰ سال پیش ۳۰ درصد افزایش یافته است.
واقعیت این است که این امریکایی که امروز چهره اش از نقابش افتاده، دیگر آن کشوری نیست که در ۱۰ سال گذشته در جهان مطرح بوده است. وقتی شورای ملی اطلاعاتی این کشور اعلام میکند در دنیای سال ۲۰۳۰ امریکا در جهان هیچ هژمونی نخواهد داشت، این فقط یک حرف نیست.
روندی که برای این کشور در حال رقم خوردن است اعم از آنچه در افغانستان، عراق، سوریه در یک سال گذشته افتاده یا آنچه در خلیج فارس و دریای عمان در حال وقوع است و تحقیر بزرگترین و مجهزترین ارتش جهان با اراده مستحکم سپاه رقم خورده است، مقامات کاخ سفید و دنبالههای منطقهای او باید بدانند معادلات منطقهای و جهانی در حال تغییر است و هرچند این پیکر عظیم الجثه موریانه گرفته تلاش میکند با برخی رجزخوانیها و چنگ و دندان نشان دادن خود را قوی نشان دهد، اما این پیکر از درون دچار پوکی استخوان شده است.
شاید امریکا بتواند در کوتاه مدت ظاهر قوی خود را حفظ کند، اما ضعفهای ساختاری این نظام باعث خواهد شد که افول موریانهوار این کشور سرانجام به فروپاشی ساختاریاش منجر شود که دیدن آن روز چندان هم دور نیست. حالا میخواهد امپراتوری رسانهای امریکا برخورد سپاه در دریای عمان با آن نفتکش را سانسور خبری کنند یا روایت دیگری را در شبکههای خود مخابره کنند.
مهم این است که امریکاییها در جلوی چشم خود با هر روایتی که دوست دارند اقتدار سپاه را دیدند و همچون دستگیری سربازان خود زمانی که چند سال پیش آنها فقط چند مایل به آبهای سرزمینی ایران سهواً یا عمداً وارد شده بودند، این بار نیز در عرشه ناوهای خود در نزدیکترین فاصله به نفتکش به سرقت برده نفت ایران، هلیبرن نیروهای سپاه را دیدند و مبهوت فقط توانستند نظارهگر باشند.