سرویس جنگ نرم مشرق - اندیشکده مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی در گزارشی ویژه به قلم نیکول گراجوسکی عضو ارشد این اندیشکده آمریکایی و پژوهشگر امنیت بینالملل اندیشکده مرکز امور علمی و بینالمللی بلفر و دانشجوی دکترای گروه سیاست و روابط بینالملل دانشگاه آکسفورد نوشت: مداخله روسیه در ماه سپتامبر ۲۰۱۵، نیروهای زمینی سوری و تحت حمایت ابران را از پشتیبانی قدرت هوایی قاطع بهرهمند ساخت و موجب گسترش قلمرو تحت کنترل بشار اسد و تحکیم قدرت حکومت از طریق تلاشهای دیپلماتیک موازی شد. چالشهای مربوط به یکپارچهسازی نظامی به خاطر آن بود که ایرانیها فقدان پشتیبانی هوایی روسیه را احساس میکردند و سوءتفاهماتی در خصوص توافقات پایگاهی نمود پیدا کرده بود.
مخاطبان گرامی، آنچه در ادامه میخوانید صرفاً ترجمه گزیده گزارشها و مقالات مذکور است و محتوا و ادعاهای مطرحشده در این گزارش صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر شده است و هرگونه ادعا و القائات احتمالی این مقالات هرگز مورد تأیید مشرق نیست.
جنگ سوریه باعث تقویت روابط ایران و روسیه شد
این اندیشکده آمریکایی مینویسد: با این حال، در طول جنگ داخلی سوریه، مبادلات نظامی و سیاسیِ سروسامان یافته موجب تقویت روابط روسیه و ایران شد و انسجام بیشتری میان مسکو و تهران در خصوص حد و حدود و پارامترهای همکاری به وجود آورد. با تغییر تکاپوی نظامی در سوریه، روسیه و ایران و ترکیه پیشگام روند آستانه به عنوان یک مسیر موازی در کنار میانجیگری سازمان ملل شدند. با این حال، دستاوردهای دیپلماتیک و نظامی مسکو همچنین موجب شده تا آنها در یک منازعه منطقهای بزرگتر میان آمریکا، روسیه، اسرائیل، و ایران گرفتار آیند.
اگرچه روسیه و ایران حول محور هدف فراگیر مبنی بر تقویت حکومت اسد به همگرایی رسیدهاند، اما حضور مسکو و تهران در سوریه ترکیب پیچیدهای از همپوشانی منافع، گرفتاریهای فراگیرتر منطقهای، و رویکردهای متضاد در قبال بازسازی در دوران پس از جنگ را بازتاب میدهد. نگرش روسیه و ایران نسبت به آینده سوریه شامل دیدگاههای متفاوت درباره اصلاحات نظامی و سرمایهگذاری اقتصادی میشود. با این حال، احتمال آن نمیرود که این اختلافنظرها موجب برهم خوردن روابط شود. مسکو و تهران از تجارب خود در زمینه کاستن از اختلافنظرهای تاکتیکی در جریان پیکارهای نظامی درس گرفتهاند و احتمال بیشتری میرود که حوزههای نفوذ در سوریه را مرزبندی کنند، چرا که هر دو به دنبال بهرهمندی از منافع سیاسی و اقتصادی ناشی از روابط نزدیک خود با دمشق هستند. تجربه همکاری نزدیک و تماسهای پایدار همزمان بر توانایی مسکو و تهران در زمینه پرداختن به چالشهای فزاینده حلوفصل امور در سوریه در دوران پس از جنگ افزوده است.
تردید روسیه و سپس تعهد این کشور
طی ماههای منتهی به مداخله روسیه در سوریه، مجموعهای از دیدارهای بلندپایه میان مقامات روسیه و ایران زمینه را برای اتخاذ یک راهبرد هماهنگ به منظور حمایت از اسد فراهم ساخت. در ماه ژانویه ۲۰۱۵، علیاکبر ولایتی مشاور سیاست خارجی آیتالله علی خامنهای رهبر ایران با رئیسجمهور پوتین و سرگئی شویگو وزیر دفاع روسیه در مسکو دیدار و نامهای از طرف [آیتالله] خامنهای تقدیم کرد. این دیدار فینفسه به منظور دامن زدن به گفتگو میان مسکو و تهران در خصوص امکان ارائه مساعدت بیشتر به سوریه و از جمله دورنمای مداخله انجام گرفت. قبل از این ملاقات، یک توافقنامه دوجانبه در زمینه همکاریهای نظامی و فنی میان دو کشور منعقد شده بود و دیدارهای بلندپایهای در تهران میان مسئولان نظامی ایران و سرگئی شویگو صورت گرفته بود. سفر شویگو به تهران نخستین دیدار رسمی یکی از وزرای دفاع روسیه از ایران طی ۱۵ سال قبل از آن به شمار میرفت. مسکو در ابتدا درخواستهای [سردار] قاسم سلیمانی فرمانده فقید نیروی قدس سپاه به منظور سفر به مسکو و مجابسازی پوتین در خصوص وخامت اوضاع در سوریه را طی ماههای ژانویه و فوریه ۲۰۱۵ رد کرد؛ [سردار] سلیمانی در عوض در جریان سفر وزیر امور خارجه روسیه به تهران در ماه مارس ۲۰۱۵ با لاوروف دیدار کرد.
تأسیس مرکز اطلاعات بغداد برای هماهنگی میان روسیه، ایران، سوریه و عراق
استقبال روسیه از درخواست ایران در شرایطی صورت گرفت که شورشیان بار دیگر در شمال غرب و جنوب سوریه اوج گرفته بودند و داعش در شمال شرق دست به تهاجم زده بود. این پیکارهای نظامی موجب شده بودند تا قلمرو تحت کنترل دولت سوریه در طول بهار سال ۲۰۱۵ به سرعت کاهش یابد. با پیشروی داعش به سمت پالمیرا در ماه مه ۲۰۱۵، خطر سقوط حکومت و فروپاشی کشور افزایش یافت. سلطه کمرنگ حکومت بر قدرت، اسد را بر آن داشت تا علناً اعلام کند که ارتش سوریه فاقد منابع لازم جهت جلوگیری از پیشروی شورشیان است و در عوض بر دفاع از مهمترین مناطق متمرکز میشود. [سردار] سلیمانی بین روزهای ۲۴ تا ۲۶ جولای مخفیانه در مسکو با پوتین و شویگو دیدار کرد تا عملیات نظامی در سوریه را هماهنگ سازد. بلافاصله پس از سفر [سردار] سلیمانی به مسکو، روسیه و سوریه یک توافق مخفیانه در خصوص استفاده از پایگاه هوایی حمیمیم در شمال سوریه منعقد کردند. در همان حول و حوش، یک سری از اخبار رسانهای از حضور فزاینده سختافزارها و پرسنل نظامی روسیه در سوریه حکایت داشتند که وزارت امور خارجه روسیه آن را «ارائه تجهیزات نظامی به مقامات رسمی سوریه به منظور نبرد با تروریستها» توصیف کرد. تا اواخر ماه سپتامبر، مسکو تأسیس مرکز اطلاعات بغداد را اعلام کرد ــ که به مثابه یک مرکز تبادل اطلاعات در بغداد میان روسیه، ایران، عراق، و سوریه بود و کارکرد اصلیاش هماهنگسازی اطلاعاتی ضد داعش و عملیاتها در اطراف مرکز سوریه و عراق بود.
روسیه و ایران: همکاری نظامی توأم با اهداف متفاوت
پیکار روسیه و ایران در حمایت از دولت سوریه به «گروهبندی منسجم» تشکیلات مسلح نامنظم تحت فرماندهی نیروهای مسلح روسیه انجامید. الکساندر دوورنیکوف ژنرال نیروهای مسلح روسیه که فرماندهی ارتش روسیه در سوریه را بین ماههای سپتامبر ۲۰۱۵ تا جولای ۲۰۱۶ بر عهده داشت، در این خصوص اظهار داشت که بهواسطه کارایی پایین ستاد کل نیروهای مسلح سوریه، همه امور مربوط به آمادهسازی عملیاتها توسط افسران نیروی هوافضا، نیروی دریایی، و قوای عملیاتی ویژه روسیه انجام میگیرد. به منظور تسهیل همکاری روسیه با این گروهها، عوامل رابط از دستگاه اطلاعاتی سوریه، واحدهای رزمی سپاه، حزبالله، القدس، و نیروهای دفاع ملی در ستاد فرماندهی روسیه در حمیم استقرار یافتند. به منظور ارتقای ارتباطات دیپلماتیک و نظامی، ایران علی شمخانی وزیر دفاع سابق و دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی را در یک منصب جدید منصوب کرد تا مشخصاً سیاستها را با روسیه در پیکار نظامی در سوریه هماهنگ سازد. [سردار] سلیمانی رابط اصلی ایران با روسیه در خصوص عملیاتهای نظامی در سوریه تا زمان ترورش در ماه ژانویه ۲۰۲۰ بود.
نقش سرنوشتساز نیروهای ایرانی در راهبرد نظامی روسیه
مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی در ادامه گزارش خود تصریح کرد: با اینکه نیروهای ایرانی نقش سرنوشتسازی در راهبرد نظامی روسیه داشتند، مسکو مراقب نفوذ بیش از حد شبهنظامیان تحت حمایت ایران و بازیگران غیردولتی در سوریه در دوران پس از جنگ است. مسکو از آغاز پیکار نظامیاش تلاشهای خود را بر روی احیای توانایی رزمی ارتش سوریه متمرکز کرد. روسیه به دنبال آن بود تا یک نیروی یکپارچه و حرفهای شبیه لشکر ویژه بیست و پنجم سوریه تعلیم دهد و در عین حال تسلیحات ــ از قبیل تانکهای تی ۹۰، نفربرهای زرهی مدرن، و پهپاد ــ در اختیار ارتش سوریه بگذارد. روسیه در راستای تقویت اهرم فشار خود در سوریه به لشکر ویژه بیست و پنجم (سابقاً معروف به نیروی ببر) تحت فرماندهی ژنرال سهیل الحسن و لشکر تهاجمی داوطلبانه پنجم تحت فرماندهی زید صالح متکی بود.
برعکس، توانایی ایران در زمینه انتقال سلاحهایی جز خودروهای زرهی و سلاحهای کوچک برای ارتش سوریه بهواسطه کنترل داعش بر شمال عراق و شرق سوریه و چالشهای حملونقل نظامی هوایی محدود گردیده است. گذشته از این، تهران مجموعه اهداف کاملاً متفاوتی داشت. با توجه به پیشرویهای ارضی حکومت سوریه، تهران بر روی تحکیم نفوذ خود در استانهای حلب، حمص، دیرالزور، و مرز لبنان به کمک گروهها و شبهنظامیان محلی طرفدار ایران از جمله شبهنظامیان عراقی و افغان، حزبالله، و نیروهای دفاع محلی متمرکز گردید.
غرب سوریه و حلب: چالشهای هماهنگسازی و تحکیم قدرت
در طول مراحل اولیه جنگ، عدم برخورداری نیروهای ایرانی از پشتیبانی هوایی روسیه موجب برجستگی چالشهای یکپارچهسازی و هماهنگسازی سپاه و نیروهای زمینی تحت حمایت ایران با نیروهای مسلح روسیه شد. محاصره خان طومان ــ واقع در جنوب غرب حلب ــ به دست جیش الفتح به کشته شدن ۸۰ تا ۱۰۰ نیروی متعلق به سپاه و نیروهای نیابتی ایران انجامید که یکی از سنگینترین تلفات نظامی ایران در جنگ داخلی سوریه به شمار میرفت. چند مقام ارشد نظامی ایران توجهات را به سمت فقدان پشتیبانی هوایی در خان طومان معطوف کردند و تلویحاً از نمایش بخش روابط عمومی ارتش روسیه در پالمیرا که شامل برگزاری سمفونی توسط تئاتر مارینسکی میشد، انتقاد کردند. روزنامه تابناک متعلق به یک افسر ارشد سپاه ظاهراً «بیتفاوتی» روسیه نسبت به تلفات ایران در خان طومان را به باد انتقاد گرفت و استدلال کرد که روسیه به جای برگزاری سمفونی «راحتطلبانه» در خرابههای پالمیرا «باید نقش پررنگتری در راستای سهیم شدن وظایف نظامی با سوریه و متحدانش» ایفا کند. مقامات ایرانی در قالب اظهارات خود گهگاه پیکار رسانهای روسیه در حوزه روابط عمومی به منظور تجلیل از عملیاتهای نظامی این کشور را به باد سخره گرفتهاند که این امر بازتابدهنده این برداشت کلی در تهران است که منفعت مسکو در سوریه بیشتر حول محور به تصویر کشیدن جایگاه روسیه به عنوان یک قدرت بزرگ میچرخد.
ناراحتی تهران از اعلام حضور جنگندههای روس در ایران
در ماه ژوئیه ۲۰۱۶، اجلاس سهجانبه وزرای دفاع ایران، روسیه، و سوریه بر پیکار نظامی جاری در حلب و دیرالزور متمرکز بود ــ موفقیت در حلب موجب تقویت اهرم فشار اسد در خصوص هرگونه مصالحه سیاسی آتی میشد. وزرای سه کشور مخفیانه در خصوص استقرار هواپیماهای روسیه در پایگاه هوایی شهید نوژه در غرب ایران گفتگو کردند، امری که روسیه را قادر میساخت تا در مصرف سوخت صرفهجویی کند و از مدت زمان پروازهای خود به میزان قابل توجهی بکاهد. طرح استفاده از پایگاه هوایی ایران در ماه آگوست ۲۰۱۶ عملی شد و هواپیماهای روسی از پایگاه شهید نوژه به پرواز درآمدند تا مواضع داعش و جبهه النصره را در اطراف حلب، دیرالزور، و ادلب مورد حمله قرار دهند.
با این حال، رسانهای شدن این عملیاتهای هوایی موجب شکلگیری واکنشهای شدید در تهران شد و در نهایت به خروج نیروهای روسی ظرف یک هفته انجامید. بیزاری تاریخی ایران نسبت به وجود هرگونه پایگاه نظامی خارجی در خاکش که در قالب ماده ۱۴۶ قانون اساسی این کشور مدون گردیده است، به وضوح قابل مشاهده بود، چرا که تعدادی از نمایندگان مجلس مبنای حقوقی حضور نظامی روسیه را به چالش کشیدند. دهقان وزیر دفاع ایران از روسیه به خاطر آنکه استفاده از پایگاه هوایی نوژه را علناً اعلام کرده بود، انتقاد کرد و آن را نوعی «خودنمایی و بیمعرفتی» از طرف روسیه خواند برای آنکه «ثابت کند که ابرقدرت است و قادر است بر همه امور منطقهای و جهانی اعمال نفوذ کند.»
با وجود این، در پی ملاقات مخفیانه الکساندر لاورنتیف با علی شمخانی که در جریان آن ایران ظاهراً پذیرفت به بمبافکنهای دوربرد روسی حق پرواز بر فراز خاک خود و اجازه فرود در پایگاه هوایی نوژه جهت سوختگیری اعطا کند، اخباری در خصوص تداوم استفاده روسیه از پایگاه هوایی مزبور به بیرون درز کردند. هرچند تداوم استفاده روسیه از این پایگاه هوایی تائید نشده است، اما روسیه در تمام طول پیکار از حریم هوایی ایران جهت عبور استفاده کرده است.
تلاش مسکو برای تبدیل شدن به «دلال قدرت» در خاورمیانه
تنش در روابط روسیه و ایران که در جریان ماجرای خان طومان و پایگاه شهید نوژه پدیدار گردید، اغلب از طرف تحلیلگران بزرگنمایی شده است. با این حال، هر دوی این ماجراها نمایانگر چالشهای ناشی از گسترش همکاریها در قالب پیکارهای نظامی هستند. تا اواسط ماه سپتامبر، ائتلاف روسیه ـ ایران ـ سوریه شرق حلب را از مخالفان بازپس گرفت و این امر به شکلگیری یک توافق آتشبس سراسری شکننده با میانجیگری روسیه و ترکیه انجامید. محاصره حلب نشاندهنده تلاش مشترک تهران و مسکو به منظور تقویت سلطه اسد بر قدرت در سوریه و متعاقباً تقویت موضع دولت سوریه در هرگونه مصالحه سیاسی بود. بعلاوه، موفقیت محور روسیه ـ ایران ـ سوریه در حلب مقدمهای شد برای آرمان سیاسی مسکو برای اینکه به یک «دلال قدرت» در خاورمیانه تبدیل شود.
پیکار روسیه در سوریه همچنین آرمان سیاسی فراگیرتر این کشور مبنی بر نشان دادن جایگاه خود به عنوان یک قدرت بزرگ در خاورمیانه را تقویت نموده است. در حالی که ستاد کل نیروهای مسلح روسیه سیاست این کشور را در سوریه به پیش برده است، وزارت امور خارجه روسیه به طرز ماهرانهای از دیپلماسی به منظور بهرهبرداری و گهگاه تسهیل موفقیت در میدان نبرد بهره گرفته است. علیالخصوص، شروع روند آستانه تحت هدایت روسیه، ایران، و ترکیه موجب بهرهمندی این سه کشور از یک مسیر موازی و مطلوبتر در کنار روند ژنو تحت هدایت سازمان ملل به منظور حلوفصل سیاسی اوضاع سوریه شد. از آنجا که حکومت سوریه کنترل بخشهای بزرگی از مناطق کشور در امتداد مرز این کشور با عراق و اردن را بازپس گرفت، روند آستانه ایجاد و مرزبندی چهار «منطقه امن» در سوریه را تسهیل نمود.
دیرالزور و جنوب سوریه: گرفتاریهای منطقهای
ائتلاف دولتی سوریه پس از حلب بر روی بازپسگیری مناطق از دست داعش در مرکز سوریه در اطراف دمشق و جنوب سوریه در مرز با عراق متمرکز گردید. همکاری روسیه و ایران در نبرد دیرالزور بر روی یک تهاجم سهجانبه به مناطق دارای اهمیت راهبردی در شرق شامل بزرگراه بغداد ـ دمشق و میادین نفتی واقع در کرانه شرقی رود فرات متمرکز بود. یک اتاق عملیاتی مشترک که توسط سردار سلیمانی تشکیل شده بود و تحت هدایت ایران، حزبالله، و ارتش سوریه قرار داشت، بخشی از عملیاتها در دیرالزور را با حمایت نیروهای مسلح روسیه و سوریه اداره میکرد. در اوایل ماه سپتامبر ۲۰۱۷، نیروهای سوری محاصره دیرالزور را درهم شکستند. دیرالزور به مدت بیش از سه سال تحت کنترل داعش قرار داشت. در ماه نوامبر ۲۰۱۷، پس از آنکه حشد شعبی عراق شهر القائم در مرز عراق را به کنترل خود درآوردند، نیروهای زمینی در سوریه شهر ابوکمال واقع در مرز سوریه و عراق را بازپس گرفتند. شکست داعش در بخش شرقی دیرالزور، بخشهایی از صحرا، و مناطق اطراف حمص به سپاه امکان داد تا حضور خود را در داخل سوریه برجسته سازد، حال آنکه گروههای عراقی فعال در مرز سوریه نظیر کتائب حزبالله، گردانهای بدر حشد شعبی، و حرکه حزبالله النجبا به تقویت نفوذ ایران در امتداد مرز سوریه و عراق کمک کردند.
از سال ۲۰۱۸، ایران پیشگام ابتکاری به منظور پررنگتر کردن نقش مرکز اطلاعات بغداد در عملیاتهای مشترک در مرز سوریه و عراق شد. سفر امیر خاتمی وزیر دفاع ایران به بغداد در ماه آوریل ۲۰۱۸ با حملات هوایی عراق به دیرالزور همزمان شد. خبر این حملات در جریان یک نشست در مرکز اطلاعات عراق با حضور نمایندگان عراق، سوریه، روسیه، و ایران اعلام شد. علیرغم تشدید حملات اسرائیل و آمریکا به شبهنظامیان تحت حمایت ایران، تهران به فعالیت در مجاورت نیروهای آمریکایی در مرز سوریه و عراق ادامه داده است. در ماه اکتبر ۲۰۱۸، نیروهای نظامی ایران، سوریه، و روسیه رزمایشهای مشترکی در استان دیرالزور در امتداد کرانه غربی رود فرات برگزار کردند. این امر تنها یک ماه پس از آن اتفاق افتاد که روسیه، اسرائیل را به خاطر فریب دادن سامانههای دفاع موشکی سوریه که به سرنگونی تصادفی هواپیمای Il-۲۰M روسی به دست نیروهای سوریه بر فراز لاذقیه انجامید، ملامت نمود. با اوجگیری مجدد حملات داعش در پایان سال ۲۰۲۰، شهر مرزی ابوکمال واقع در استان دیرالزور شاهد استقرار قوای نظامی روسیه بود ــ این نخستین بار از زمان بازپسگیری شهر از دست داعش در پایان سال ۲۰۱۷ بود که روسیه اقدام به استقرار قوای خود میکرد.
افزایش حضور روسیه در دیرالزور و بروز اختلافنظرهای تاکتیکی
این اندیشکده آمریکایی در بخش دیگری از گزارش خود مدعی شد: افزایش حضور روسیه در دیرالزور موجب بروز اختلافنظرهای تاکتیکی میان نیروهای روسی و نیروهای زمینی تحت حمایت ایران شد. در جریان پیکار ضد هستههای خاموش داعش، شبهنظامیان تحت حمایت ایران پشتیبانی نظامی مستقیم از سپاه پنجم سوریه به عمل آوردند. با این حال، تمایل ایران در خصوص بر عهده گرفتن فرماندهی عملیاتهای نظامی منشأ بروز تنش تا بهار سال ۲۰۲۱ بود. در آن مقطع، موضوع در سطح وزرا مورد بررسی قرار گرفت. همزمان، شبهنظامیان تحت حمایت ایران که کنترل ابوکمال را در دست داشتند، از پلیس نظامی روسیه در راستای ایجاد چند پست ایست و بازرسی در شهر حمایت به عمل آوردند و سپاه تهاجمی پنجم که از حمایت روسیه برخوردار بود و در نزدیکی ابوکمال مستقر گردیده بود، اداره چند پاسگاه که سابقاً در کنترل نیروهای النجبا و حزبالله عراق از گروههای تحت حمایت ایران قرار داشتند را در دست گرفت. سپاه از طریق ادغام گروههای تحت حمایت خود در نیروهای تحت حمایت روسیه به دنبال آن بود تا مانع حملات هوایی اسرائیل و آمریکا ضد شبهنظامیان تحت حمایت ایران در سوریه و عراق شود. علیرغم این امر، استقرار نیروهای روسیه در دیرالزور مانع حملات هوایی آمریکا ضد نیروهای ایرانی در ماه فوریه ۲۰۲۱ نشد.
جنوب سوریه همانند دیرالزور به صحنه منازعه منطقهای فراگیرتر میان آمریکا، روسیه، اسرائیل، و ایران تبدیل شد. در بهار و تابستان سال ۲۰۱۸، حمله حکومت سوریه در درعا نشانه از بین رفتن منطقه امنی بود که با وساطت آمریکا، روسیه، و اردن در جنوب سوریه ایجاد شده بود. روسیه دست به نخستین حملات هوایی خود در منطقه طی یک سال قبل از آن زد و ارتش سوریه و نیروهای زمینی ایران نظیر سپاه، فاطمیون افغان، گردان امام حسین، و حزبالله لبنان روستاهای بصرالحریر و ملیحه العطش را تصرف کردند که این امر موجب ایجاد فاصله و شکاف میان باقیمانده قلمرو تحت کنترل شورشیان در استان درعا شد. موفقیت حکومت در درعا در مقطعی اتفاق افتاد که تنشهای منطقهای بالا گرفته بودند و اسرائیل به حملات هوایی ضد تأسیسات نظامی ایران در جنوب سوریه که در اختیار سپاه و حزبالله قرار داشتند، ادامه میداد.
توانایی محدود مسکو جهت اعمال نفوذ بر سپاه و شبهنظامیان تحت حمایت ایران
در قالب بخشی از یک اقدام موازنهساز میان اسرائیل و ایران، مسکو وارد مقوله دیپلماسی با تلآویو شد که این امر به توافق بر سر محدودسازی حضور نیروهای نیابتی ایران حداقل در فاصله ۸۳ کیلومتری مرز اسرائیل و استقرار پلیس نظامی روسیه در بلندیهای جولان انجامید. اما فشار اسرائیل به روسیه در خصوص محدود کردن ایران در زمینه استقرار نیروها همچنین نمایانگر توانایی محدود مسکو جهت اعمال نفوذ بر سپاه و شبهنظامیان تحت حمایت ایران در منطقه است. روسیه به دنبال آن بوده تا از طریق ادغام بخشهایی از مخالفان سابق در سپاه پنجم، حضور گروههای طرفدار ایران در مرزهای اسرائیل را محدود کند. با وجود این، رقابت میان حزبالله و گروههای تحت حمایت ایران در درعا و قنیطره همچنان ادامه دارد. علیرغم فشار اسرائیل و آمریکا به روسیه جهت مهار ایران در منطقه، احتمال آن نمیرود که روسیه بتواند موضع نظامی ایران در سوریه را مهار کند یا مانع ارسال تدارکات برای حزبالله و دیگر گروههای طرفدار ایران در منطقه شود.
فراسوی میدان نبرد: آینده سوریه
پیکار نظامی به منظور حفظ حکومت اسد در سوریه ناگزیر روسیه و ایران را وادار کرده تا از طریق ایجاد کانالهای بوروکراتیک و ساختارهای فرماندهی، خودشان را با چالشهای همکاری نظامی مشترک در میدان نبرد وفق دهند. تجربه همکاری نزدیکتر در سوریه و بهبود کلی روابط روسیه و ایران طی یک دهه گذشته نشان میدهد که مسکو و تهران از آمادگی بهتری جهت مدیریت چالشهای فزاینده پیش روی آینده سوریه برخوردارند. بنابراین، اختلافنظر در خصوص گذار از پیکار نظامی به بازسازی سیاسی و اقتصادی در سوریه خبر از فروپاشی روابط روسیه با ایران نمیدهد.
با این حال، روسیه و ایران در خصوص انعقاد قرارداد در بخشهای انرژی، فسفات، کشاورزی، و املاک سوریه با یکدیگر رقابت میکنند. فقدان یک چارچوب یا مکانیسم فراگیر به منظور هماهنگسازی سرمایهگذاریها میان مسکو و تهران موجب پیچیدگی این رقابت شده است. روسیه گهگاه قراردادهایی را در بخشهای فسفات، نفت، و گاز از آن خود کرده که این امر به زیان منافع تجاری ایران تم ام شده است.
همکاری با وجود تضاد منافع
مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی در پایان گزارش خود عنوان کرد: با وجود موارد اختلاف احتمالی در حوزه بازسازی اقتصادی، روسیه و ایران در زمینه دور زدن تحریمها با یکدیگر همکاری کردهاند. برای مثال، روسیه و ایران با استفاده از شرکت پروم سایریو امپورت نفت در اختیار دولت سوریه قرار دادهاند. شرکت مزبور از زیرمجموعههای وزارت انرژی روسیه است که در اصل جهت دور زدن تحریمها در قالب طرح «نفت در برابر کالا» ی مسکو با ایران قبل از انعقاد برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) استفاده میشد. دور زدن تحریمها ممکن است به عنوان یکی از حوزههای همکاری میان روسیه و ایران در سوریه ادامه یابد، چرا که تحریمها ضد مسکو، تهران، و دمشق پابرجا هستند و بهواسطه قانون سزار تشدید شدهاند.
روسیه و ایران حوزههای منافع خود را مرزبندی خواهند کرد
همانگونه که روسیه و ایران توانستهاند اختلافنظرهای تاکتیکی میان عوامل نیابتی محلی را در جریان پیکار نظامی از طریق کانالهای بوروکراتیک و نظامی حلوفصل کنند، مسکو و تهران احتمالاً حوزههای مورد علاقه خود را در سوریه مرزبندی خواهند کرد، چرا که هر دو به دنبال بهرهمندی از منافع سیاسی و اقتصادی ناشی از پیوند نزدیک خود با دمشق هستند. رابطه روسیه با ایران نمایانگر توانایی مسکو در خصوص بخشبندی سیاست خارجی خویش از طریق تمرکز بر روی حوزههای همکاری و کاهش تنشها در دیگر حوزههاست. این منطق در سوریه نمود پیدا کرده است. بنابراین، بزرگنمایی اختلافنظرها میان روسیه و ایران در سوریه به عنوان نشانهای دال بر وخامت رابطه امری گمراهکننده است. علیرغم بیاعتمادی دیرین و پیوندهای ضعیف اقتصادی، مسکو و تهران بهواسطه تجربه همکاری نظامی در سوریه، پیوندهای خود را تقویت و نهادینه کردهاند.