به گزارش مشرق، ۱۶ آذر روز دانشجوست و نماد دانشجوی ضدآمریکا و ضدسلطه؛ دانشجویی که نمیتواند مقابل تجاوز دشمن آرام بنشیند. دانشجویی مانند شهید «علیرضا خانبابایی» که هم خیلی خوب درس میخواند و هم اینکه علیه تجاوز بعثیها به میدان نبرد رفت. خانواده و دوستانش وقتی این همه استعداد را در علیرضا دیدند، میخواستند او را از رفتن به جبهه منصرف کنند اما او راهش را انتخاب کرد و گفت: نمیتوانم به بهانه درس خواندن، جبهه را ترک کنم. بعد، کتابهایش را هم با خود به جبهه میبرد.
کودکی علیرضا
خرید کتاب با پول توجیبی
علیرضا دانشآموزی بسیار باهوش بود که علاقه زیادی به مطالعه داشت. او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دبیرستانی در سه راه ویلا رفت، اما وقتی رفتارهای ناشایست برخی دانش آموزان از جمله سیگار کشیدن آنها را دید، با دوستانش دنبال مدرسهای رفت تا بتواند در آنجا به دور از حواشی و حرکات تلخ اجتماعی، خوب درس بخواند.
به همین خاطر به مدرسه «تزکیه» در میدان توحید رفت و در آنجا ثبتنام کرد. علیرضا به قدری به مطالعه علاقه داشت که علاوه بر خواندن کتابهای درسی، مطالعات دیگری در زمینههای مختلف داشت. طوری که بیشتر پول توجیبیهایش را به خرید کتاب اختصاص میداد. از جمله این کتابها میتوان به سری تفسیر نهجالبلاغه، تفسیر المیزان و بسیاری دیگر از کتابهای حوزوی اشاره کرد. ضمن اینکه کتابهایی برای آموزش زبان انگلیسی و عربی هم خریداری میکرد.
نوجوانی علیرضا
فرار از مال حرامی که زندگی را به آتش میکشد
پدر این شهید، کارمند شرکت نفت بود و جزو نفرات اولی بود که توانست در دانشکده نفت به ادامه تحصیل بپردازد. او همیشه مقید به کسب مال حلال بود؛ طوری که پیشنهادهای مختلفی از سوی همکاران برای بیشتر شدن درآمدش داده میشد. اما این پدر شهید تمام پیشنهادها را رد کرده و به همان حقوق کارمندی قانع بود. او اعتقاد داشت مال حرام مانند آتشی است که تمام زندگی انسان را میسوزاند.
ردیف دوم، نفر اول از سمت چپ علیرضا خانبابایی
قبولی در دانشگاه امام صادق (ع)
علیرضا وقتی به ۱۴ سالگی رسید، دید دانشآموزان ۱۲ـ۱۳ ساله با هر ترفندی خودشان را به جبهه میرسانند، نمیخواست از این قافله جا بماند. او با اصرار، پدر و مادرش را راضی کرد و راهی جبهه شد. او در جبهه هم درس خواند و هم اسلحه به دست گرفت. پدر علیرضا با دیدن نمرههای پسرش از او خواست دیگر به جبهه نرود. او به علیرضا گفت: کشور به نیروهای متخصص و تحصیلکرده هم نیازدارد. بمان و درس بخوان! اما علیرضا دلش به جبهه بود و برای اینکه پدرش از او راضی باشد، خوب درس خواند.
تا اینکه علیرضا در مرحله اول کنکور در رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شد، اما از آن جایی که به علوم اسلامی علاقه داشت، تلاش کرد تا در رشته الهیات دانشگاه امام صادق(ع) در سال ۱۳۶۴ قبول شد.
چند ساعتی مهمان جنازه عراقی!
علیرضا در یکی از عملیاتها با همرزمانش در محاصره دشمن قرار گرفت. به دلیل شدت آتش، آنها مجبور شدند داخل گودالی بروند تا بعد از کاهش حجم آتش، از گودال خارج شوند. علیرضا اول از همه داخل گودال شد. دید جنازه یک عراقی در داخل گودال است. او بدون اینکه این مسأله را به همرزمانش بگوید، روی جنازه خوابید و همرزمانش هم برای نجات از آتش دشمن روی علیرضا خوابیدند.
اینکه انسان مجبور شود ساعاتی را روی یک جنازه بخوابد، حس خیلی بدی است. اما چارهای جز این نبود. علیرضا تا صبح همنشینی با جنازه عراقی و سنگینی همرزمانش را تحمل کرد. بعد از چند ساعت وقتی رزمندهها از گودال خارج شدند، متوجه این ماجرا شدند و این صبر و شجاعت علیرضا را برای همیشه به خاطر سپردند.
راننده توپانداز
علیرضا و داییها در جبهه
علیرضا از ۱۴ سالگی تا زمان شهادتش در ۲۰ سالگی، چند بار به جبهه اعزام شد. علاوه بر علیرضا، چهار دایی او هم در جبهه حضور داشتند. مادر که نگران عزیزانش در جبههها بود، از علیرضا خواست تا دیگر به جبهه نرود و بنشیند برای تحصیل. اما باز هم علیرضا قبول نکرد.
شهادت علیرضا و جانبازی علی باقریکنی
یکی از دوستان و همرزمان شهید علیرضا خانبابایی در جبهه، علی باقریکنی معاون سیاسی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در دولت سیزدهم و رئیس تیم مذاکرهکننده ایران و ۱+۴ است. در جریان عملیات نصر ۷، علیرضا و همرزمانش از جمله علی باقریکنی در منطقه دوپازان حضور داشتند که منطقه به شدت زیر آتش دشمن قرار گرفت. علیرضا به همراه همرزمانش برای بررسی وضعیت از سنگر خارج شدند و زمانی که میخواستند به سنگر بازگردند، علیرضا بر اثر اصابت ترکش خمپاره به قلبش به شهادت رسید و علی باقریکنی هم مجروح شد.
وداع مادر با فرزند شهیدش
آخرین وداع در کتابخانه علیرضا
علیرضا علاقه زیادی به کتابهایش داشت. او در وصیتی که به مادرش داشت، نوشت که بعد از شهادت، پیکرش را به کتابخانهاش ببرند. روزی که پیکر شهید خانبابایی را برای وداع به خانهشان بردند، تمام اعضای خانواده شهید، لباس سفید بر تن کردند و به استقبال پیکر علیرضا رفتند.کتابخانه علیرضا در طول این سالها محل قرار علیرضا و مادرش است و گاهی مادر، بوی علیرضا را در کتابخانهاش استشمام میکند.
نفر اول از راست، علیرضا خانبابایی
درباره شهید
«علیرضا خانبابایی» در پانزدهم بهمن ماه سال ۱۳۴۵ در تهران به دنیا آمد. او در سال ۱۳۶۴ در رشته معارف اسلامی و تبلیغ در دانشگاه امام صادق (ع) قبول شد. این شهید شش سال در جبهه حضور داشت. او از اواسط سال ۱۳۶۵ وارد گردان تخریب لشکر ویژه پاسداران که در آن زمان شهید عاصمی فرماندهی نیروها برای عملیات برونمرزی را بر عهده داشت، شد. همچنین از تخریبچیهایی بود که از اردوگاه شهدای تخریب به تیپ مهندسی کوثر رفت. در نهایت در روز هفدهم مردادماه سال ۱۳۶۶ در عملیات نصر ۷ در سردشت به شهادت رسید. پیکر مطهرش در قطعه ۲۶، ردیف ۸۰، شماره ۵ بهشت زهرای تهران قرار دارد.