این موضوع را وقتی با گوشت و پوست خود لمس کردند که سردار دیگری از خیل شهادت طلبان، (هم او که با دو رفیق دیگرش بنیانگذار شاخه نظامی حماس بود) یعنی "صلاح شحاده" پرچم هدایت استشهادیون حماس را بر دوش کشید وبا طراحی ده ها عملیات شهادت طلبانه علیه اشغالگران، فصل خونین دیگری در تاریخ مجعول اسراییل رقم زد و کار را به جایی رساند تا اسراییلی ها برای خلاص شدن از "کابوس او" در سال 2003، این بار نه با طراحی های پیچیده اطلاعاتی (مانند آنچه در شکار مهندس عیاش انجام دادند) که با استفاده از یک جنگنده فوق مدرن "اف-۱۶" و یک بمب یک تنی کار را یکسره کردند.
×××
شیخ صلاح شحاده در سال 1952 در اردوگاه فلسطینی "الشاطي" در حالی به دنيا آمد که خانواده او كه از اهالي شهر يافا بودند، پس از اشغال اين شهر در سال 1948 طعم آوارگی را چشیدند.
صلاح در سال 1976 ازدواج كرد و صاحب 6 فرزند شد.
جنبش حماس در سال 1986 و به فرماندهي او بود که يك گروه نظامي تشكيل داد كه به نام "مبارزان فلسطيني" شهرت گرفت. اين گروه نظامي توانست تا در مقطع زماني پيش از آغاز انتفاضه اول و همچنين در جريان اين انتفاضه تا سال 1989 كه ضربات سنگيني از سوي دشمن به جنبش و رهبران سياسي و نظامي اش وارد آمد، دست به فعاليت هاي مبارزاتي بزند.
فرمانده شهید شیخ صلاح شحاده
بد نيست بدانيد كه گروه موسوم به "مبارزان فلسطيني" اقدام به انجام شمار زيادي عمليات نظامي كرد كه از مهم ترين آنها مي توان به ربودن دو سرباز صهيونيست در "آوي ساسبورش و ايلان سعدون" و همچنين چندين بار تيراندازي به سمت اشغالگران از جمله يك مقام صهيونيست در منطقه شيخ رضوان اشاره كرد.
در کنار فرزندش رامی شحاده
صلاح شحاده پس از رهایی اش از زندان رژیم صهیونیستی که 20 سال از عمر خود را در آن گذراند، مستقیما به فعالیت های نظامی پرداخت و شروع به ساماندهی تیم های عملیاتی کرد و آنها را توسعه و تقویت بخشید تا اینکه به شکل کنونی (گردان های قسام) درآمدند.
شهيد صلاح شحاده در مورد دوران اسارتش نيز در زندانهاي رژيم صهيونيستي و رفتارهاي وحشيانه اين رژيم با وي مي گويد: "صهيونيستها بارها تمام موهاي صورت و سينه ام را از جا كندند به طوري كه من فكر مي كردم از بس كه اينكار را تكرار كردند ديگر هيچ وقت اين موها رشد نخواهند كرد. ناخنهاي دست و پاهايم را از جا كندند اما حتي يك آه هم از من نشنيدند زيرا همواره با قرآن انس گرفته بودم."
او بعد از آزادی، تلاش هایش را در جهت مبارزه با اشغالگری متمرکز کرد و به مانع تراشی ها و سنگ اندازی های تشکیلات خودگردان فلسطین در مقابل حماس کاری نداشت و در سایه همین مجاهدت ها موفق شد شماری از مقامات این تشکیلات را با خود همراه سازد و آنان را به عضویت این گردان ها درآورد که این امر نشان از توان بالایی صلاح در جذب و جلب دیگران به خود دارد.
یکی از تفاوت های صلاح با دیگر فرماندهان شاخه های نظامی فلسطین را شاید بتوان در زندگی آشکار او جستجو کرد.
ام عبدالرحمن همسر صلاح می گوید:« او همیشه می گفت شهادتم حتمی است باید آشکارا فعالیت کنم و نباید در زیر زمین یا در خفا فعالیتی را انجام دهم...
در یکی از روزها رفته بودیم بیرون از منزل و در کنار ساحل با او نشسته بودیم. یکی از جوانان آمد و گفت که صهیونیستها تظاهراتی را به راه انداخته اند و رهبران آنها می خواهند تو را به شهادت بر سانند. ایشان لبخندی زد و گفت من که تازه دامادم..."
ابوطارق که محافظ شخصی شیخ صلاح بود نیز در همین رابطه گفته است: "صهیونیستها در اواخر عمرش تصمیم به ترور او گرفته بودند و ما از او می خواستیم تا از ظاهر شدن در انظار عمومی خودداری کند، اما ایشان می فرمودند که هرگز دوست ندارم یک روز از عمر را در خفا بگذارنم. یک روز زندگی آزادانه را بر چند روز زندگی در زیر زمین ترجیح می دهم. در آن صورت هیچ سودی به حال مردم ندارم. از آنچه که انجام می دهم مزدی دریافت نخواهم کرد. من خود را وقف خدا کرده ام و می خواهم بقیه عمرم را نیز وقف حضرت دوست کنم."
صلاح نقش بی بدیلی در تجهیز شاخه نظامی حماس به انواع تسلیحات موشکی و انفجاری نوین داشت.
از زمانی که از زندان های صهیونیستی آزاد شد، با توسعه فعالیت های نظامی خود، خمپاره و راکت ها و موشک های گردان های قسام را مدرنیته کرد و ساخت آنها را توسعه داد.
بیشتر اوقات خسته و کوفته به نظر می رسید و در راستای توسعه فعالیت های نظامی می کوشید و از عملیات شهادت طلبانه گرفته تا اقدامات مربوط به حمله به شهرک های یهودی نشین و ساخت و تجهیز موشک اندازی های یاسین و موشک های البتار و نارنجک های دستی و هوشمند و گذشته از آن موشک های قسام که شهرک های دشمن صهیونیستی لرزه انداخته است و دشمن صهیونیستی را مجبور به عقب نشینی کرد.
فرمان پذیری صلاح از رهبری حماس طوری بود که به رغم قدرت و اقتدارش، اگر شیح شهید "احمد یاسین" فرمانی را صادر می کرد، هر چند موافق میلش هم نبود، اما از آن سرپیچی نمی کرد و به آن پایبند بود.
برای مثال زمانی که یکی از مزدورانی که در ترور یکی از مبارزان دست داشت دستگیر شد، شیخ احمد یاسین دستور آزادی وی را صادر کرد و با وجود اینکه صلاح شحاده با این تصمیم موافق نبود، اما آن را پذیرفت و به آن گردن نهاد و خدا را شکر که این مزدور بعدها نیز کشته شد.
این از خصوصیات فرماندهان نظامی در مقاومت اسلامیست که نه تنها خود، بلکه تمام خانواده را به همراه خود برای آزادی قدس به معرکه نبرد می آوردند و این امر در خصوص شیخ شهید نیز صدق می کرد.
بردار زاده او (بلال که برایش به اندازه فرزندانش دوست داشتنی بود) در حالی که تنها 19 سال داشت به دست همین سردار در 13/3/2002 راهی میدان نبرد شد تا با انجام عملیاتی شهادت طلبانه در شهرک صهیونیست نشین "نتساریمٰ" طعم مرگ را به کام جمعی از اشغالگران بچشاند.
در کنار برادر زاده شهادت طلبش، شهید بلال شحاده
شهید بلال شحاده
در کنار اسماعیل هنیه نخست وزیر این روزهای فلسطین
تا اينكه اسراییلی ها برای خلاص شدن از "کابوس او" در تاريخ 23 جولاي سال 2003 با استفاده از يك هواپيماي اف ـ 16 و با انفجار بمب یک تنی در محله پرجمعیت "الدرج" غزه كه خانواده شحاده نيز در آن زندگي مي كرد، باعث به شهادت رسيدن اين شهيد بزرگ، همسرو دختراو و 13 فلسطيني از جمله یک کودک ۳،۴ ماهه ديگر و مجروحیت بيش از 100 نفر شدند. صهيونيستها عليرغم هولناك بودن جنايت خود، اعلام كردند كه به شهادت رساندن شحاده پيروزي بزرگي به شمار مي آيد زيرا وي را مسئول تمام عمليات نظامي حماس بر ضد خود مي دانستند وتعداد كشته ها را در قبال به شهادت رساندن وي ناچيز توصيف كردند.
صلاح شحاده بعد از یحیی عیاش بزرگترین فرمانده ای بود که شهادت طلبان جنبش حماس به خود می دیدند و امروز از آن جمع سه نفره ی بنیانگذاران یگان های "شهید عزالدین قسام" (شاخه نظامی حماس) تنها یک سردار دیگر به جا مانده است: "محمد الضیف"!