![](/Images/News/Smal_Pic/20-4-1389/IMAGE634144917994531250.jpg)
در بخشي از مطلب مازيار ناظمي آمده است:
نشستم و دارم بازيهاي جام جهاني را نگاه ميکنم و توي افکار خودم غرقم که اگر تيم ايران بود چطور ميشد و حالا چرا نيستيم و ... از دفتر دانشکده زنگ مي زنند معاون اجرايي است و ميگه اون دانشجويي که به علت غيبت زياد حذفش کرده بودي آمده کلي هم سر و صدا کرده و در نهايت هم گفته ميگم اينو ( منو ! ) از صداو سيما بندازن بيرون !؟ ياد آن دانشجو افتادم، پنج جلسه اول را که نبود بعد هم که آمد همان اول کار ، سلام يکي از مديران را به من رساند و بعد هم يا نمي آمد و يا نصفه حضور داشت و دائم مي گفت هميشه دعاتون ميکنيم ، انشاالله تکرار نميشه ! .... دوباره تلفن همراهم زنگ مي خورد اين بار دوست عزيزي است با يادآوري رفاقت گذشته ، سفارش دانشجويي ديگر را دارد و در نهايت محترمانه يادآوري ميکند اگر مي خواهي بازهم در اين دانشکده درس داشته باشي بهتره اين بابا نمره بياره و ... زنگ آخري ديگه محکمتر از بقيه بود از دفتر يکي از ما بهترون است : يکي از دانشجوهاي شما نگرانه که نمره نياورد اقاي مدير هم نگران ايشان هستند !؟ محبتي کنيد ... تلفن همراهم را خاموش ميکنم دوباره نگاهم به بازيهاي جام جهاني است ، الان بهتر مي فهمم چرا تيم ملي فوتبال ما در اين جام نيست!