به گزارش مشرق، «روزنامه کیهان» در اخبار ویژه خود نوشت:
سایت دیپلماسی ایران وابسته به صادق خرازی، در مقالهای به قلم «صادق ملکی» مینویسد: «عرصه سیاست، عرصه تدبیر است. در این عرصه عدالت و حق و باطل جایی ندارند.
برد - برد در روابط بینالملل نه بر اساس حق برابر، بلکه بر اساس ظرفیت است. در عرصه سیاست و هر آنچه در صحنه آن شکل می گیرد تنها قدرت و منافع حاصل از آن عامل تعیین کننده است.
بیشتر بخوانید:
آخرین مأموریت: سلیمانیزاسیون!
ما به عنوان ایران باید این نکته را فهم و به درک راهبردی تبدیل کنیم که در عرصه سیاست و در نظام بینالملل متکی بر قدرت، یک با یک مساوی نیست. بازنده کشوری است که این واقعیت حاصل از قدرت و ثروت را درک نکرده باشد.
بیش از یک قرن است که حکمرانی در ایران از درک معادله قدرت در جهان عاجز بوده و نتایج تلخ آن، قراردادهای گلستان، ترکمنچای، جام زهر و برجام بوده است.
لذا به مذاکرات دولت سیزدهم در خصوص برجام امید بستن، بدون درک معادله قدرت و الزامات ناشی از آن سرابی بیش نخواهد بود. مگر آنکه برجام آغازی برای تغییر و درک واقعیتهای حاکم بر نظام بینالملل باشد.
با خروج آمریکا از برجام، برجام مرد و امروز نیز بدون آمریکا برجام معنا نخواهد داشت. آنانی که تا دیروز به برجام می تاختند، امروز ثابت کردند که نه با برجام، بلکه با بازیگران داخلی برجام مشکل داشتند. داستان برجام، داستان تلخ تاریخ معاصر ایران و رنجی است که مردم آن کشیده و میکشند. سرنوشتی که حاصل آن شکست ها و تحقیرهای تلخی بوده که کامها را تا ابد تلخ کرده و میکند.
به برجام و احیای آن امید بستن بدون درک این نکته که برجام باید نقطه آغاز حل و فصل اختلافات ایران و آمریکا باشد حاصلی جز شکست نخواهد داشت. نگاه تنفسی و ابزاری به احیای برجام، افتادن در گرداب بازیهای تکراری و پیچیده سیاسی است و دیری نخواهد پائید که تحریمها به بهانهها و در قالبهای دیگر تکرار و حتی خروج دوباره از آن امری بسیار محتمل خواهد بود.
بیشتر بخوانید:
بزککاری منحصربهفرد صادق خرازی برای بایدن
تنها راه خروج از بنبست سیاسی و اقتصادی ایران مذاکرات فرا برجامی میان تهران و واشنگتن است که مسئله هستهای جزئی از مذاکرات موضوعات متعدد آن باشد. برجام اگر پروژه باشد شکست آن حتمی است و اگر تبدیل به روند شود می توان بدان امید بست. باید توجه داشت تا روابط ایران و آمریکا عادی نشود رسیدن به توافق در برجام، نقش چندانی در ایجاد تحولات بنیادی در شرایط داخلی و روابط خارجی ما ایجاد نخواهد کرد.
ما به عنوان ایران از نظر تاریخی از یک تنهایی استراتژیک رنج میبریم که این تنهائی با تعارضات جهانی، منطقهای و شرایط سخت داخلی که داریم امروز بسیار تشدید شده به شکلی که کیان کشور را با خطر مواجه کرده است. نباید آدرس اشتباه داد. ورود به منطقه و تعامل با جهان با توجه به قدرت و ظرفیت تاثیرگذاری آمریکا بر معادلات تنها با بهبود روابط با آمریکا امکان پذیر است.»
از نویسنده این تحلیل پر از غلط باید پرسید:
۱- مگر درباره توافق برجام هم ادعا نمیکردید که توافق «برد - برد» است، اما معلوم شد که یک کلاهبرداری تمام عیار (به کمک تحریف کنندگان و بزککنندگان داخلی است؟ اصلاً چگونه میتوان واگذاری بخشی از حقوق و منابع قدرت و پیشرفت خود را توافق برد- برد گذاشت؟!
۲- اگر به بیان شما برجام، چیزی شبیه ترکمانچای است، چرا زمان انعقاد آن مدعی بودند سه گل به آمریکا زده و دو گل خوردهاید و این، فتحالفتوح و بزرگترین پیروزی قرن است؟! به این معنا آیا نباید به جای تجویز نسخه تازه، پاسخگوی خسارتهای اقتصادی و امنیتی و سیاسی و فنی چند لایهای باشید که با برجام به کشور و ملت تحمیل کردید؟ فراتر از آن، وقتی کسانی با بیتدبیری، موجب قبولاندن چک بیمحل دشمن به عنوان پیروزی، به ملت خود شدهاند، صلاحیت ندارند که پیشنهاد معاملهای بزرگتر برای واگذاری امتیازات بیشتر در ازای وعدههای جدید را بدهند؟
۳- برجام مرد، جملهای نارسا نیست. برجام خود به خود نمرد، بلکه به قتل رسید. و قاتل آن هم کسی جز آمریکا نیست. شما در حالی پیشنهاد میکنید پروژه خسارتبار برجام تبدیل به رویه و روند با آمریکا شود، که اذعان دارید قاتل آن هم طرفی جز همین آمریکا نبوده است. برجام در حالی از پا درآمد که مورد تأیید قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل هم بود.
۴- مذاکره امروز تیم مذاکره کننده نه ارزش انتخاب و تمایل دولت جدید، بلکه برای درآوردن سنگی است که با ندانمکاری در چاه ویل انداخته و کشور را گرفتار کردهاید. در حقیقت امتیازات نقد را شما ظرف کمتر از ۲ ماه پرداختهاید و ۶ سال است که مردم منتظرند وعدههای شما درباره برجام جامه عمل بپوشد.
۵- وقتی آمریکا و غرب به شهادت «قرارداد الجزایر، توافق بوش پدر با دولت هاشمی برای آزادی گروگانهای آمریکا در لبنان و لغو برخی تحریمها، همکاری دولت خاتمی با آمریکا در اشغال افغانستان و قرار گرفتن در محور شرارت، توافقات هستهای سعدآباد و پاریس و بروکسل، و سرانجام برجام»، ثابت کردهاند هیچ عهد و پیمانی را نمیشناسند و به سادگی، زیر تعهدات خود میزنند، چرا باید یک ایرانی نسخه مذاکره جدید و اعتمادافزونتر و واگذاری امتیازات بیشتر مثلاً در حوزه دفاعی، نظامی یا اقتدار منطقهای را درست همانگونه که آمریکاییها میخواهند، بپیچد؟ چنین پیشنهاددهندگانی چه تفاوتی با مستخدمان رسانهای و سیاسی و دیپلماتیک آمریکا دارند؟!
۶- دولت جدید در همین ۳ ماه چگونه توانست بدون مذاکره و توافق با آمریکا و با وجود تداوم تحریمهای گسترده، صادرات نفتی و غیرنفتی را افزایش دهد، بخشی از منابع ارزی بلوکه شده را به کشور برگرداند، ۱۵۰ میلیون دز واکسن وارد کشور کند و... در مقابل چرا در دولت قبل با وجود اعتمادسازی یکطرفه (از سال ۹۲ و ماقبل برجام۷ تا سال ۹۹)، کشور را حتی در حوزههای غذا و دارو هم گرفتار تحریم کرد؟! آیا عبرتآموز نیست؟!