سرویس سیاست مشرق - روزانه میتوان از لابهلای گزارشها و عناوین خبری رسانههای مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابلتوجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که میتواند برای مخاطبین قابلاستفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه "ویژههای مشرق" نکات و تأملات قابلاستخراج از رسانهها برای مخاطبین عرضه خواهد شد؛ با «ویژههای مشرق» همراه شوید.
*******
** وقتی سردار سلیمانی در تهران ترور شد
روزنامه اعتماد در مطلبی با عنوان «فراجناحی بود و مسئله اش دفع فساد و ظلم» نوشت: «رییسی گفت: " سردار سلیمانی فردی انقلابی و فراجناحی بود و مسالهاش نجات اسلام و دفع شر، فساد و ظلم بود."».
روزنامه شرق نیز در مطلبی با عنوان «آخرین تلاش سردار» نوشت: «به گفته تمام نیروها، سردار سلیمانی فردی فراجناحی بود که هیچ تمایلی نداشت در قالب یک گروه سیاسی تعریف شود. البته او اگرچه غیرجناحی بود، در عین حال هر زمان که اختلافی درمیگرفت، در صحنه حاضر بود تا کدورتزدایی کند. نمونهاش جلساتی است که شهید سلیمانی پیش از شهادتش با اسحاق جهانگیری، معاوناول وقت دولت، داشت تا بتوان راهی برای حل مسئله حصر انجام داد».
در ادامه این مطلب آمده است: «سیدمحمود دعایی چندی بعد از شهادت سردار، درباره این موضوع گفته بود:"آقای جهانگیری گفت ما شب قبل از اینکه حاج قاسم به منطقه برود، با ایشان صحبت کرده بودیم که به دلیل اعتماد و علاقهای که آقا به ایشان دارند برای وساطت ایشان خدمت آقا حرکتی صورت بگیرد و ایشان تلاشی کند روابط بین دوستان تلطیف شود؛ بهخصوص درمورد حصر"».
از زمان شهادت سردار سلیمانی تا به امروز، طیف تندرو اصلاح طلب بدون وقفه در حال تحریف و ترور شخصیت این سردار بزرگ است. هدف اصلی، مصادره محبوبیت شهید سلیمانی و بهرهبرداری جناحی و سیاسی از این محبوبیت است.
در همین رابطه تاکنون ادعاهایی همچون «سردار سلیمانی اهل خودی و غیرخودی کردن نبود»، «سردار سلیمانی به خاتمی ارادت داشت»، «تشییع سردار سلیمانی درس اعتدال بود»، «سردار سلیمانی به دنبال رفع حصر بود» و...مطرح شده است.
رهبر معظم انقلاب- ۱۸ دی ۹۸- فرمودند: «ویژگی مهم حاج قاسم این بود که در مسائل داخلی اهل حزب و جناح و اینگونه تقسیمبندیها نبود اما به شدت انقلابی و پایبند به خط نورانی و مبارک امام بود و انقلاب و انقلابیگری خط قرمز قطعی او بود. حاج قاسم واقعاً ذوب در انقلاب بود و برخی سعی نکنند که این واقعیتها را کمرنگ کنند».
ایشان در ادامه در تبیین خصایص سپهبد شهید سلیمانی، «شجاعت» و «تدبیر» را دو ویژگی برجسته او برشمردند و یادآوری کردند: «برخی شجاعت دارند اما تدبیر و عقل لازم را برای به کار بردن شجاعت ندارند و برخی اهل تدبیرند اما اهل اقدام و عمل نیستند و دل و جگر کار را ندارند».
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، علاوه بر آنکه در میدان جنگ، فرماندهای زبده بود و بینی آمریکا و همپیمانان واشنگتن را بارها به خاک مالیده بود، در حوزه مسائل سیاسی نیز بسیار تیزهوش و دقیق و صریح بود. بررسی وصیتنامه این سردار دلاور و خاطرات دوستان و همرزمان و نزدیکان حاج قاسم، تصویری بدون تحریف و بدون روتوش از منش وی در حوزه مسائل سیاسی را به نمایش میگذارد.
بدون شک مسئله «ولایت فقیه» برجستهترین فراز وصیتنامه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است. این موضوع از بخش آغازین وصیتنامه این سردار بزرگ شروع شده و تا انتهای وصیت نامه استمرار پیدا کرده است.
سردار سلیمانی از جمله مقاماتی بود که صراحتا درباره خیانت نابخشودنی فتنه ۸۸ موضعگیری کرد. در یک نمونه، حاج قاسم - ۲۲ بهمن ۹۶- در جمع مردم کرمان گفته بود: «در سال ۸۸ و در فتنه اخیر(دی ۹۶) ضدانقلاب برای براندازی وارد شدند و موجسواری میکردند و این ملت ایران بود که وارد صحنه شد و بینی دشمن را به خاک مالید».
یکی از شعارهای اصلی جریان فتنه در سال ۸۸، شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»! بود؛ شعاری بیپایه و اساس که سران و لیدرهای فتنه ۸۸ هیچگاه نسبت به آن اعتراض نکردند.
سردار سلیمانی در روزهای پایانی سال ۹۴ در دیدار با هیئت حماس با اشاره به این شعار انحرافی گفته بود: «در ایران، زمانی که مسئله، فلسطین باشد، همه انقلابی هستند، همگان فلسطین را دوست دارند فلسطین حتی در داخل ایران هم (موضوعی) اساسی است چند سال پیش شعار «نه غزه نه لبنان؛ جانم فدای ایران» را سر دادند؛ از شما میپرسم اینها اکنون کجا هستند. ما این را در قاموس سیاسی خود ثبت کردیم. کسانی که هرگونه شعاری در مخالفت با حمایت ما از فلسطین سر دهند در هیچ پست سیاسی نخواهند بود و در راس تصمیمگیرندگان کلان کشور جای نخواهند داشت. کجا ممکن است چنین چیزی اتفاق بیفتد؟». نکته قابل توجه اینجاست که پس از این اظهارنظر، حامیان فتنه ۸۸ به سردار سلیمانی حمله کرده و او را آماج فحاشی قرار دادند.
** ایستادگی در مقابل زیادهخواهی غرب به صلاح نیست
روزنامه شرق در یادداشتی به قلم «جاوید قرباناوغلی» فعال اصلاح طلب و دیپلمات سابق نوشت: «ایستادگی در مقابل زیادهخواهی غرب، روی برجسته سکه سیاست خارجی است. درباره فواید و مضرات این رویکرد سخن بسیار گفته شده ولی آنچه مشخص است، این است که ادامه این رویکرد، فرصتسوزی و راه بازکردن برای رقبای منطقهای است که به صلاح کشور نیست... چند سال قبل در پاسخ به سؤال خبرنگاری گفتم سیاست خارجی «نگاه به شرق نیست، ذوبشدن در شرق» است که در تئوری و عمل هیچ نسبتی با قانون اساسی ندارد... نه غرب آنچنان سیاه و پلید است که ما میگوییم و نه شرق فرشتهای است که مینماید».
در ادامه این یادداشت آمده است: «رهایی از شر تحریمها...در گرو کنارگذاشتن رویه تاریخی و مصالحه با کشوری است که پیچ تحریمها را در دست دارد. راهبرد نگاه انحصاری به شرق و همچنین انگاره اروپای بدون آمریکا، رؤیایی است که تعبیر نخواهد شد...رویکرد حکیمانه و موافق با عزت، حکمت و مصلحت مذاکره مستقیم با عامل اصلی تحریم است».
این روزنامه اصلاح طلب در ادامه نوشت: «برای اسرائیل تداوم غربستیزی و شعار نابودی اسرائیل، برخلاف سیاست اعلامی و دیپلماسی عمومی این رژیم، محمل مناسبی برای راهبردی است که از زمان موجودیت در پیشبرد آن عاجز بوده و تحولات ایرانهراسی برخاسته از بحران هستهای فرصت را برای پیشبرد آن فراهم کرده است».
فعالین اصلاح طلب هم به صورت آشکار و هم در لفافه بارها مسئله برجام موشکی و منطقه ای را مطرح کرده اند. جالب اینجاست که این طیف صراحتا اذعان می کند که آمریکا و غرب زیاده خواهی کرده اند، اما در ادامه نسخه ذلت و حقارت توسط این جریان پیچیده می شود.
این فعال اصلاح طلب می گوید که درست است که آمریکا زیاده خواهی می کند، اما ایستادگی در مقابل زیاده خواهی، به صلاح نیست! این یعنی ایران باید در مقابل زیاده خواهی آمریکا در حوزه هایی همچون توان دفاعی و قدرت موشکی و منطقه ای، کوتاه آمده و در صنعت دفاعی و قدرت منطقه ای خود بتن بریزد!
اصلاح طلبان از یکسو نسخه برجام موشکی و منطقه ای می پیچند ولی از سوی دیگر هیچگاه حاضر نیستند به این دو سوال پاسخ دهند که اولا چرا علیرغم بتن ریزی در صنعت هسته ای، تحریم ها لغو نشده و گشایش اقتصادی ایجاد نشد؟ و ثانیا، آیا تضمین می دهید که بهانه های آمریکا پایان یابد؟
«ریچارد هاویت» که پیش از این مسئولیت تهیه «سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط با ایران» بر عهده داشت، آبان ۹۵ در مقطعی که بیش از یکسال از امضای برجام سپری شده بود، گفته بود: «برجام نقطه عطفی در بازسازی روابط با ایران بود. البته اینطور نیست که اکنون همه مشکلات مانند موضع خصمانه ایران نسبت به اسرائیل، دموکراسی و حقوق بشر در ایران مرتفع شده باشد. نه اینطور نیست. اما توافق هستهای فرصتی بود برای بازگشت ایران به جامعه بینالمللی و کسب اطمینان از احترام کامل به قوانین حقوق بینالملل... نیروهایی در داخل ایران در حال اعمال فشار بر حاکمیت هستند...ما می خواهیم به سوی ساختار امنیتی جدیدی در سراسر خاورمیانه حرکت کنیم».
** فقط در دولت های موسوی و خاتمی نگاه نخبهگرایانه شکل گرفت
«غلامرضا انصاری» فعال اصلاح طلب و عضو حزب اتحاد ملت که در دولت اصلاحات، هم استاندار بوده و هم سفیر، در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت: «تنها در دولت جنگ و اصلاحات نگاه نخبهگرایانه و حزبی در جامعه شکل گرفت و در دیگر دولتها این وضعیت وجود نداشت. حتی درزمانی که دولت در اختیار اصلاحطلبان قرار داشته اما تصمیم سازی و تصمیمگیریهای مهم و انتخاب مسیر با دخالت اصولگرایان صورت گرفته است. هنگامیکه حرکت برمدار عقل و منطق را از جامعه دور کنیم متوجه میشویم که اصولگرایانی که امروز مدیریت جامعه را در اختیار گرفته حتی اصولگرایان منصف را نیز حذف کردهاند و نتوانستهاند آنها را تحمل کنند. رویکرد حذفی که در پیشگرفته شده باعث شده که بسیاری از نخبگان از چرخه مدیریتی کشور حذف شوند که این وضعیت سبب ناکارآمدی در بخشهای مختلف مدیریت کشور شده است».
وی در ادامه گفت: «از زمانی که اصولگرایان مجلس یازدهم را در اختیار گرفتهاند شاهد این مسأله هستیم که نگاههای سلیقهای و پوپولیستی تا حدودی بر فضای مدیریتی جامعه حکمفرما شده است. هنر مدیران در یک جامعه پویا این است که ناهنجاریها را به هنجار تبدیل کنند و هنجارها را در بستر جامعه افزایش بدهند. بهصورت طبیعی هنگامیکه ناکارآمدی به گفتمان غالب مدیریت کشور تبدیل شود حتی هنجارها نیز به ناهنجاری تبدیل خواهد شد. در چنین شرایطی زمینه زیست انسانی به حداقل خواهد رسید».
این فعال اصلاح طلب افزود: «تنها با اقتدار نظامی و اتکا به تجهیزات، نمی توان بقای یک نظام سیاسی را تضمین کرد. دموکراسی به رغم همه کمبودها و نواقصی که با خود دارد، امروز در جهان مدرن به یک هنجار تبدیل شده و بدون آن هیچگونه توسعه اقتصادی و اجتماعی امکان پذیر نیست».
جریان اصلاح طلب همیشه از نگاه حزبی حمایت کرده و از آن تمجید می کند، اما بخش قابل توجهی از این جریان آلوده به رفتار قبیله ای و باندی است. این آلودگی موجب می شود که شایسته سالاری مغفول مانده و گردش مدیران و جوانگرایی نیز به حاشیه برود.
«ژنرال های خودخوانده» محصول نگاه قبیله گرایانه جریان اصلاح طلب است. برخی اصلاح طلبان از سال ۵۹ تا ۱۴۰۰ یا وزیر بوده اند و یا معاون وزیر. نکته قابل تأمل اینجاست که این افراد کارنامه بسیار ضعیفی نیز بر جای گذاشته اند.
«آقازاده های عضو هلدینگ های اقتصادی» محصول دیگر جریان اصلاح طلب است. «ژنرال های خودخوانده» و «آقازاده های گردن کلفت» همانند دو لبه یک قیچی، شایسته سالاری و جوانگرایی و توجه به نخبگان را نابود کرده و خسارت های هنگفتی بجای گذاشته است.
این فعال اصلاح طلب با تمجید از دولت های موسوی و خاتمی، مدعی شده است که در این دو دولت نگاه نخبه گرایانه حاکم بوده است. این در حالی است که دولت دوم خاتمی با نارضایتی مردم و عدم محبوبیت به کار خود پایان داد. در آن مقطع علیرغم آنکه خاتمی به صورت علنی از «مصطفی معین» در انتخابات ۱۳۸۴ حمایت کرد، وی با آرای بسیار پایین از راهیابی به پاستور باز ماند.
از سال ۹۲ تا ۱۴۰۰ مقامات ارشد دولت خاتمی و اعضای ارشد ستادهای موسوی و کروبی در دولت روحانی در مناصب ارشد حضور یافتند. این طیف با ناکارآمدی و سوءمدیریت خسارت های بزرگی در این مدت به کشور و مردم تحمیل کرد.