حاج سید محمدعلی مرتضوی لنگرودی در 21 شوال المكرّم سال 1354ق. برابر با پنجم فروردین سال 1316ش. در شهر مذهبی قم و در میان خانواده ای اهل علم، فضیلت و سیادت دیده به جهان گشود.
آیةالله حاج سید محمدعلی لنگرودی چهارمین فرزند برومند فقیه اهل بیت علیهم السلام حضرت آیةالله حاج سید مرتضی لنگرودی قدس سره است.
وی در مورد زندگانی علمی و اخلاقی و اوصاف و كمالات پدر بزرگوار و گرامی خود مطالبی نقل كرده كه چون هیچ كدام از این مطالب تا كنون به چاپ نرسیده است بدان اشاره می شود:
غربت علمی
مرحوم والدمان از شاگردان ممتاز و برجسته مرحوم نایینی بود و از لحاظ طبقه علمی و سنّتی در ردیف آیات عظام: بروجردی و خوانساری به شمار می رفت و در هنگام رحلت حداقل 20 سال از بزرگان معاصر همانند امام راحل، گلپایگانی و... بزرگتر بودند.
به نظر من، والدمان از نظر علمی خوب شناخته نشد. با وجود اینكه وی شاگردان نامدار و برجسته ای را تربیت كرده است. به عنوان مثال، وی 12 سال در نجف بود و سپس به ایران آمد و چندین سال در شمال ماندگار شد و بعد دوباره به نجف رفت و بعد از چندین سال به تهران بازگشت و نزدیك به 12 سال در آنجا اقامت داشت. و آن گاه به قم مشرف شد و 10 سال آخر عمرش را در این شهر گذراند.
وی فعالیت های زیادی علاوه بر تدریس داشت. مثلاً طرح ابتكاری تعطیلی روز وفات امام صادق علیه السلام از سوی ایشان به آقای كاشانی پیشنهاد گردید.
در یكی از روزها آیةالله كاشانی در تهران به دیدن ایشان آمد. پدرم خطاب به ایشان گفت: حالا كه شما الحمدلله در مجلس شورای ملّی هستید، روز وفات امام صادق علیه السلام؛ رئیس مكتب جعفری خوب است به عنوان یك روز تعطیل اعلام شود. ایشان استقبال كرد و آن را در مجلس طرح نمود و این مسئله به صورت قانون تصویب شد.
در تهران در دهه 20، مؤسس جشن و چراغانی كردن خیابان ها به مناسبت نیمه شعبان ایشان بود گرچه بعداً دیگران آن را ترویج نمودند؛ ولی باز ایشان مطرح نشد.
اخلاص و آینده نگری
مرحوم پدرم انسانی مخلص و معتقد و بسیار دوراندیش و آینده نگر بود. او فقط چهار فرزند داشت همه آنان را به كسوت روحانیت درآوردند و تاكید داشت و حتی او در وصیت نامه اش آورده است كه: فرزندانش باید تلاش كنند تا از لحاظ علمی از كسی تقلید نكنند.
اگر یك یا دو نفر از فرزندان من مجتهد شدند بر آنان واجب است دست یك یا دو نفر دیگری را بگیرند و آنان را به این مقام والای علمی برسانند و الاّ من راضی نیستم و اگر اولاد من توان اجتهاد را در خود نمی بینند بهتر است در میان مشاغل شغل كشاورزی را برای خویش انتخاب نمایند.
امروز به بركت انفاس قدسیه آن بزرگ مرد، همه فرزندانش از عالمان و مدرسان عالی مقام حوزه و بلكه همه نوادگان آن مرحوم همگی در كسوت روحانیت و بعضاً مجتهد و نزدیك به اجتهادند.
در خصوص آینده نگری و دقت و دوراندیشی پدرم می توان گفت كه وی زمانی تصمیم گرفت تا من و همه برادرانم طلبه شوند در حالی كه اوضاع روحانیّت بهم ریخته و آینده آن بسیار تاریك و آشفته بود. حتی اهل علم حاضر نبودند فرزندانشان طلبه شوند.
ایشان نه تنها همه ما را طلبه كرد، حتی در سن 5 سالگی به برادرم آیةالله حاج سید محمدحسین لنگرودی لباس روحانیت پوشاند. ایشان در این راه خیلی ملامت شنید و بسیار در فشار قرار گرفت.
یادم هست علمای بزرگ وقتی به دیدن ایشان می آمدند، او را از اینكه در این اوضاع مبهم همه فرزندان خود را طلبه كرده است مورد انتقاد قرار می دادند.
و آنها می گفتند حال كه بنا دارید فرزندانتان طلبه شوند لااقل دو نفر را به مشاغل آزاد بگمارید تا در امور زندگی كمك تان نمایند. ولی ایشان به این حرف ها اعتنا نداشت و می گفت اینهایی كه معتقد به نابودی روحانیت و تاریك بودن آینده آنان اند اعتقاد ندارد كه این مملكت صاحب دارد و آینده هم در دست خداست.
ما نباید فقط به فكر خودمان باشیم، پس نصرت دین خدا چه می شود؟ ما چه وظیفه ای داریم؟ ما همه افتخارمان این است كه اسم ما در طومار نوكری امام زمان علیه السلام روحی له الفداه ثبت شود. ما كه نباید در مقابل قلدری رضا خان دست از امام زمان علیه السلام برداریم و.....
او این سخنان را به قدری شیرین و جذّاب بیان می كرد كه حتی موجب تحوّل روحی آقایان می شد. البته سخنان آنان از روی دلسوزی بود و حتی یادم هست بستگان ما وقتی این موضوع را فهمیدند به تهران آمدند و خیلی تلاش كردند كه آقا را منصرف نمایند؛ ولی بی فایده بود.
آنان برای به كرسی نشاندن حرف خود، با آقا قهر كردند! رفت و آمدها محدود شد؛ ولی ذره ای در عزم آهنین ایشان خلل وارد نشد.
مشوق اصلی
پدرم برای اینكه ما تحت تأثیر فشارها و سخنان اطرافیان قرار نگیریم و روحیه ما تأثیر منفی نپذیرد، دست به اقدام جالبی زد. وی هنگام صرف غذا كه همه اعضای خانواده جمع بودند.
از زندگانی علما و بزرگان قسمت هایی را انتخاب و آن را به طرز جالبی بیان می كرد، كیفیت درس خواندن، راه رفتن، مجالس علمی، آداب زیارت كردن و... را به قدری جذاب تعریف می كرد كه انسان به كسب و یادگیری علم مشتاق می شد. او داستان هایی را حتی از استادان خویش نقل می كرد كه خیلی لذت بخش بود.
او روی جنبه های مثبت زندگانی علما بسیار تأكید داشت. این سخنان خالصانه موجب شد همه ما طلبه شویم. ما خیلی مدیون ایشان هستیم كه نگذاشت در آن برهه از زمان حساس از مسیر اصلی منحرف شویم.
برخورد او می تواند برای اهل علم الگو باشد تا در مواقع هجوم افكار مسموم در جامعه از فرزندانشان محافظت نمایند.
مرجعیت واحد
پدرم از برجسته ترین علمان عصر بود مانند بسیاری از مجتهدان پارسا و متقی از منصب فتوا دوری می جست و معتقد بود كه مرجعیت شیعه باید واحد باشد و در برابر اصرار دوستان و مؤمنان كه خواستار توضیح المسائل ایشان بودند می گفت: زعامت شیعه را الآن آیةالله بروجردی در دست دارند و رساله ایشان در دست مردم است و نیازی نیست كه دیگری رساله توضیح المسائل چاپ كند و در نتیجه می گفت: بروید از ایشان تقلید و ترویج كنید.
شجاعت ذاتی
او بسیار شجاع بود و صراحت لهجه داشت. وی در جوانی در زمان مشروطه فعالیّت فراوانی كرد كه البته انقلاب مشروطه شكست خورد و آن فعالیت ها نتیجه نداد و او از به ثمر نرسیدن تلاش علما ناراحت بود.
در هنگام تنظیم و تصویب لایحه انجمن ایالتی و ولایتی كه مضامین آن گویا قدری تند بود عده ای از علما حاضر نبودند آن را امضا نمایند؛ اما معظم له با شجاعت آن را امضا كرد. در صدر آن اعلامیه امضای ایشان قرار دارد.
حضرت امام كه انسان ذاتاً شجاعی بود و نیز از انسان های شجاع خوشش می آمد همواره اقدام آقا را مورد تحسین قرار می داد.
شریعت سنگلجی كه در دهه سی، افكار التقاطی داشت، از آنجا كه مرد ملایی بود به احدی اعتنا نداشت؛ ولی در مقابل پدرم كه می رسید كم می آورد. و خود را عاجز و ناتوان می دید. او می دانست كه مرحوم آقا بدون واهمه حرفهایش را می زند.
زمان آقای بروجردی بسیاری از مشكلات طلبه ها به وسیله مرحوم والد حل و فصل می شد. با اینكه ایشان با بیت معظم له مرتبط نبود؛ ولی موقعیت فوق العاده ای در نزد معظم له داشت.
یكی از استادان بزرگوار حوزه روزی به من گفت: مشكلی برای طلاب پیش آمده كه ما جمعی از طلاب برای حل آنان به چند نفر از آقایان كه همگی از مراجع تقلید بودند متوسل شدیم تا نزد آیةالله بروجردی واسطه حل آن مشكل شوند، ولی آنان موفق نبودند.
لذا به نزد امام خمینی رفتیم معظم له ما را به آیةالله لنگرودی ارجاع دادند و مشكل آنان با وساطت آقای والد نزد آیةالله بروجردی حل شد.
به خوبی به یاد دارم كه عده ای از فضلا خدمت آقا رسیدند و گفتند: آقای بروجردی سجده بر سنگ مرمر را جایز نمی داند و آن را جزء معادن دانسته است.
این فتوا برای زائران ایرانی خانه خدا كه مُهر برای سجده نمی توانند از مهر استفاه كنند مشكلات فراوانی ایجاد خواهد كرد. مرحوم آقا چندین جلسه با مرحوم آقای بروجردی بحث كرد و نظر معظم له را عوض كرده كه موجب مسرّت و خوشحالی فراوان اهل علم و مؤمنان گردید.3
پی نوشت:
1 شمه ای از زندگانی آیةالله حاج سید محمدعلی مرتضوی لنگرودی در كتب ذیل آمده است: گنجینه دانشمندان، ج 7، ص 32 و ج 9، ص 324؛ دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص 644؛ پیشینه تاریخی و فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، ص 848؛ سیمای لنگرود، ص 169، نوشته آقای رفیعی لاهیجی؛ شجره مباركه، اشاره اجمالی به اجداد و نیاكان سادات لنگرود، ص 65، محمدحسن مرتضوی لنگرودی؛ ستارگان حرم، دفتر 13؛ هفته نامه گلبانگ گیلان، آبان 1374ش. و دو مقاله مجزا از شرح زندگانی و حالات آن مرحوم كه توسط فرزند فاضل معظم له حاج سید محمدجواد مرتضوی لنگرودی تهیه و در اختیار این جانب قرار گرفته است. در این نوشتار بیشتر از این دو مقاله استفاده شده است.
2 ر. ك: آثارالحجة، ص 73؛ گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 248؛ معجم رجال الفكر و الادب فی النجف، ص 1132؛ فرهنگ فارسی، دكتر محمد معین، ج 6، ص 1824؛ چهره ای از زندگانی آیةالله لنگرودی، آیةالله محمد واصف، مجله حوزه، مصاحبه با آیةالله سید محمدحسن مرتضوی لنگرودی و ستارگان حرم، دفتر 13. شمه ای از حالت آن فقیه فرزانه توسط برادر دانشمندم آقای غلامرضا گلی زواره آمده است.
3 مطالب معظم له در این باره (خصوصیات منتشر نشده آیةالله حاج سید مرتضی لنگرودی) توسط برادران معظم له تكمیل گردید و با مقداری تصرف و اضافات نگاشته شد.