به گزارش مشرق، روزنامه اعتماد قطرات خون را عکس یک خود کرده است و تیتر زده «خون شد». موضوع گزارش یک روزنامه قتل و اتفاقات وحشتناک پس از قتل زن ۱۷ ساله اهوازی به دست همسرش است. او سوژه گزارش یک اعتماد شده است، چون یک زن است. او اگر مرد بود، سوژه هیچ مطلبی نمیشد. این گزاره صرفاً یک ادعا نیست؛ جالب آنکه ذیل همین مطلب یادداشتهایی کار شده که اغلب در مورد همین جنایت است. اما یک یادداشت با تیتر «معلولیت زنان و شهر ناتوان» هم به چشم میخورد، یعنی حتی به موضوع معلولیت و نامناسب بودن معابر شهری هم نگاه جنسیتی دارند.
میگوییم نگاهها جنسیتی است، چون صرفاً در مورد زن بودن مقتول صحبت میشود. قتلهای خانوادگی در سالهای اخیر افزایش یافته و بخشی از این قتلها قتل مرد به وسیله همسر است، اما، چون نگاه «انسانی» وجود ندارد، آن قتلها دیده نمیشود.
میگوییم نگاهها سیاسی است، چون در همین روزنامه اعتماد و به قلم عباس عبدی، روزنامهنگار قدیمی اصلاحطلب میخوانیم: «جالب است که اصولگرایان که باید قتل دختر اهوازی را محکوم کنند سکوت کردهاند، زیرا بهصورت سنتی آنان این رفتار را مانع از تخلفات جنسی میدانند، پس سکوتشان به منزله توافق نسبی با این رویداد وحشتناک است.»
از اینکه او به وضوح دروغ میگوید و واکنش اصولگرایان از جمله انسیه خزعلی و فاطمه قاسمپور را سانسور کرده است، بگذریم. اما چرا در نگاه او برای تقسیمبندی موافق و مخالف، دوگانه اصولگرا - اصلاحطلب پررنگ است؟ چرا همه جریان سیاسی مقابل خود را در دسته موافقان یک رویداد کاملاً غیر سیاسی و بی ربط به سیاست جای میدهد؟ چون نگاهش سیاسی است.
عباس عبدی که در خصوص قتل میترا استاد به دست محمدعلی نجفی (مقام و فعال سیاسی اصلاحطلب) نوشته بود: «پرونده آقای نجفی کماکان در حال طی کردن مسیری است که از نظر بیطرفی حقوقی محل تأمل است. واقعیت این است که ابعاد سیاسی و اجتماعی و حتی افکار عمومی یک پرونده نمیتواند ماهیت حقوقی آن را دچار خدشه کند. اینکه یک پرونده مهم است و افکار عمومی نسبت به آن حساسیت پیدا کرده و حتی بر فرض که انزجار هم پیدا کرده باشند، ربطی به اصل نگاه حقوقی به پرونده ندارد.»
حالا در مورد قتل زن اهوازی میگوید قتل باید یک جرم عمومی تلقی شود و نه خصوصی. او از حامیان نجفی بود که یک زن و از قضا همسرش را کشته بود، اما حالا حامی مقتول شده است. دیگر چگونه فریاد بزند که نگاه من سیاسی است؟
براندازان و بخشی دیگر از اصلاحطلبان هم موضوع را ناشی از دین میدانند. گویی قاتل تقیدات دینی داشته یا مثلاً طلبه حوزه علمیه بوده است! تعصب کور و تحجر و تحت تأثیر تحریکات فرهنگ غلطی قرار گرفتن که عدم واکنش مرد به فرار همسر را بی غیرتی میداند، ربطی به دین ندارد که کشتن یک فرد را همچون کشتن تمام انسانها میداند.
نگاهها به چنین جنایتی باید انسانی و فرهنگی و اجتماعی باشد، اما هر کسی گویی روی خون و آبروی چند خانواده اهوازی، دنبال هدف سیاسی خود میچرخد و همین ناامیدکننده است. جامعهای که چنین جنایت وحشتناکی هم آن را به خود نیاورد و همچنان بر مدار سیاسی بازی بچرخد، آیا اصلاح خواهد شد؟
منبع: روزنامه جوان