به گزارش مشرق، «روزنامه کیهان» در سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع) به جای ستون گفتوشنود خود، گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب در این خصوص را منتشر کرد.
در ادامه آن را میخوانید:
در سالروز شهادت مظلومانه حضرت امام موسیکاظم علیهالسلام و در حالی که دلها در سوگ آن امام بزرگوار داغدار و چشمها در این غم جانکاه اشکبار است، این ستون را به گزیدهای از بیانات رهبر معظم انقلاب در توصیف زندگانی و مبارزات آن حضرت(ع) اختصاص میدهیم.
عمر غالباً کوتاه و پُررنج، اما پُربار و سرنوشتساز امامان بزرگوارمان(ع) از جمله امام موسیکاظم علیهالسلام که بقای اسلام ناب محمدی(ص) و انقلاب اسلامی حاصل آن است.
« آیا زندگی ائمه(علیهمالسّلام) فقط این بود که یک عده شاگرد، یک عده مرید، یک عده علاقهمند را دور خودشان جمع کنند احکام نماز و احکام زکات و احکام حج و اخلاقیات اسلامی و معارف و اصول دین و عرفان و این چیزها را به آنها بیان کنند و همین و بس؟ یا نه، غیر از این چیزهایی که گفته شد و روح آنچه که گفته شد، یک چهارچوب دیگری در زندگی ائمه است که آن همان زندگی سیاسی ائمه (علیهم السّلام) است... ائمه (علیهمالسّلام) وقتی احساس کردند که اسلام رو به غربت افتاد و جامعه اسلامی تشکیل نشد، چند هدف را اهداف اصولی خود قرار دادند: یکی تبیین اسلام به شکل درست. اسلام از نظر آن کسانی که در رأس قدرت در طول این سالیان طولانی و درازمدت قرار داشتند، یک چیز مزاحم بود.
اسلام پیغمبر، اسلام قرآن، اسلام جنگ بدر و حنین، اسلام ضد تجملپرستی، اسلام ضدتبعیض، اسلام طرفدار مستضعفان، اسلام کوبنده مستکبران، به درد آن کسانی نمیخورد که میخواستند با ماهیت فرعونی، لباس موسوی بپوشند؛ با ماهیت نمرودی، لباس ابراهیمی بپوشند. مجبور بودند اسلام را تحریف کنند. امکان نداشت که اسلام را از دل مردم، از ذهن مردم یکباره دور کنند؛ چون مردم مؤمن بودند؛ مجبور بودند اسلام را از روح و محتوا و ماهیت خودش عوض کنند و خالی کنند... چرا «منصور» و «مهدی» و «هارون» و «هادی» (خلفای بنیعباس و همزمان با حیات طیبه آن امام بزرگوار) هر کدام در برههیی از دوران خود، کمر به قتل و حبس و تبعید او میبندند؟ چرا چنانکه از برخی روایات دانسته میشود، آن حضرت در برههیی از دوران سیوپنج ساله، در اختفا بسر برده و در قرای شام یا مناطقی از طبرستان حضور یافته و از سوی خلیفه وقت، مورد تعقیب قرار گرفته و به یاران خود سفارش کرده که اگر خلیفه درباره من از شما پرسید، بگویید او را نمیشناسیم و نمیدانیم کجاست؟
چرا هارون در سفر حجی، آن حضرت را در حدّ اعلی تجلیل میکند و در سفر دیگری دستور حبس و تبعید او را میدهد و چرا آن حضرت در اوایل خلافت هارون که وی روش ملایمت و گذشت در پیش گرفته و علویان را از حبسها آزاد کرده بود، تعریفی از فدک میکند که بر همه کشور وسیع اسلامی منطبق است؛ تا آنجا که خلیفه به آن حضرت به تعریض میگوید: پس برخیز و در جای من بنشین؟ و چرا رفتار همان خلیفه ملایم، پس از چند سال، چندان خشن میشود که آن حضرت را به زندانی سخت میافکند و پس از سالها حبس، حتّی تحمل وجود زندانی او را نیز بر خود دشوار مییابد و او را جنایتکارانه مسموم و شهید میکند؟
اینها و صدها حادثه توجهبرانگیز و پرمعنی و در عین حال ظاهراً بیارتباط و گاه متناقض با یکدیگر در زندگی موسیبنجعفر(علیهمالسّلام) هنگامی معنی میشود و ربط مییابد که ما آن رشته مستمری را که از آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظه شهادتش ادامه داشته، مشاهده کنیم.
این رشته، همان خط جهاد و مبارزه ائمه(علیهمالسّلام) است که در تمام دوران دویستوپنجاه ساله (دوران امامت ائمه اطهار علیهمالسلام تا آغاز غیبت امام زمان ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) و در شکلهای گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولاً تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارایه تصویری روشن از معرفت اسلامی است و ثانیاً، تبیین مسئله امامت و حاکمیت سیاسی در جامعه اسلامی و ثالثاً، تلاش و کوشش برای تشکیل آنجامعه و تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظّم اسلام(صلّیاللَّهعلیهوآله) و همه پیامبران؛ یعنی اقامه قسط و عدل و زدودن اندادالله از صحنه حکومت و سپردن زمام اداره زندگی به خلفاءالله و بندگان صالح خداوند ...».