به گزارش مشرق، رضا گنجی فعال سیاسی / رسانه ای طی یادداشتی نوشت:
دو طیف، مشتاقِ فعالیت در عرصهی رسانه اند. جماعتی که فکر می کنند می توانند هویتی به شخصیتِ تهی خود بدهند و یا شأنیت اجتماعی پیدا کنند و اگر هِمّتِ دَغَل کاری شان بلند باشد، تبدیل به پروژه بگیرانِ زبردست برای کسبِ نان و نامی شوند. سوی دیگر این ماجرا، نیروهای شیفتهی این حرفه اند که به وقتِ کار، چشمان شان برق می زند از فهم حقیقت و بسطِ معرفت.
تذکرهی اینبارِ ما دربارهی جماعتِ نخست است که راهیابی شان در این صنعت با تعریفی ناصواب آغاز می شود. ورودشان برای کَندن و خوردن و بُردن است و نه به جای گذاشتن. یکی رشوه خواری اش به اعتبار فعال بودن در حیطهی رسانه، به حد چتر شدن برای صَرفِ یک وعده نهار یا دریافت یک کارتِ هدیه با مبلغی پایین از شخص، نهاد و یا سازمانی است که اینها نه پاکسازی شان دشوار است و نه مَهارِشان مشکل. اما دیگری که چالشِ اصلی است، اشخاص و انجمن هایی در این پیشه اند که به این مقدار راضی نیستند و اساسا برای این میزان از باج گیری مریدِ رسانه نشده اند. آنها آمده اند تا با بازی های رسانه ای، مرتبه ای در سیاست برای خود بهم بزنند، آمده اند تا با استفاده از این ابزار، جریانی را به صدر ببرند و رقیبی حقیر کنند. به پُست و مقامی درخور و دهن پُرکن برسند. اگر شهره و نامی شدند، در بازی های کلانِ اقتصادی هم ورود پیدا بکنند.
این فرقهی رسانه ای، از همهی هنرشان برای نزدیک شدن به نهادهای قدرت و ثروت بهره می برند، نه برای اینکه گره ای از مشکلات خلق بگشایند بلکه خورجینِ طَمعِ خود پر کنند و به بیماری "عطشِ بیشتر دیده شدنِ" خویش التیام ببخشند. شاخهی منفعت طلبِ رسانه ای، برای بُردنِ حَظِّ بیشترِ دنیوی با نگاه اومانیستی، حتی حاضر است دست به خیانت و جاسوسی بزند و تمام قد، بردگی هر برانداز و دشمنی را بکند.
شیوه شان برافراشتنِ پرچمِ "دموکراسی خواهی" و "آزادی" و "مردم داری" و "دغدغه مندی" است اما اینها جملگی نعره هایی برای جلبِ مخاطبِ بیشتر، تکدی توجه، کسب قدرت و ثروت و رفع خلع های شخصیتی شان است. مهم نیست که درباره ماموریت خود بنویسند که بدنبال"ارتقای دانایی" و یا طالب "شفافیت" اند، خروجی همه ی این واژه گانِ "شیک" و "دَهن پُر کن" اگر منتج به نتیجه ای مقبول در سبدِ شخصی شان و یا طیفِ سیاسی شان نشود، دو ریال هم نمی ارزد.
"مردم" در مرامنامه این جماعت نباید نقشی فراتر از مانکن در پشتِ یک ویترینِ شیک داشته باشند. این طایفه، تندیسِ تظاهراند به قصد مردم فریبی. گاهی زیاد می خوانند که شما مفتون دانش شان شوید اما در تحلیلِ اوضاع و موضوعاتِ مختلف، عاجزتر از یک خردسال و یا یک مجنون اند. سعی می کنند که در محافل، آرام حرف بزنند، لبخند به لب داشته باشند، ادای آداب دانان در بیاورند و مهربان جلوه بدهند، اما فراموش نکنیم که همهی تلاش شان در نمایشِ "نزاکت"، بر این قاعده است که "مخاطب" سخت تر و یا دیرتر، پی به پندار پلیدشان ببرد و الا "ادب" ذاتا طریقت و شریعت شان نیست.
به "آزادی" هم ایمان ندارند. باور به "آزادی بیان" در این جریان رسانه ای، فکاهیای بیش نیست. بانگِ "دموکراسی خواهی" شان هم تا جایی اعتبار دارد که مردم "نظرِ" آنها را تصدیق کنند و از "صندوقِ آرا" هم فقط "نامِ" آنها استخراج بشود، در غیر اینصورت، دموکراسی به چشم اینها یک پاپاسی ارزش ندارد.
ویترینِ اصولگرایی، پستوی براندازی
دریافتِ شهید مطهری این است که اگر باطل هیچ نشانی از حق نداشته باشد، کسی فریب نمی خورد. لذا باطل قدرتش را از حق می گیرد. باطل باید با لباس دین وارد شود تا شاید مقبول بیافتد، چون می داند نیرو از آن دین و مذهب است. این نکته از معمارِ فکری انقلاب بیان شد تا بگوییم که جریان نفاق برای "نفوذ" باید بیش از حد و تصورِ ما و شما، خود را شبیه اصل کند.
اینکه خود را " فعال رسانه ای اصولگرا" بدانی اما در عملِ رسانه ای، هیچ نشانی از اصولگرایی نداشته باشی یعنی "باطلی" که بدنبال کسب اعتبار از راه نزدیک شدن به "حق" است. جریان اصلاح طلب که با ادعای" پیروی از خط امام" و "پذیرشِ ولایت فقیه" و "التزام به رای مردم" بر سر کار آمدند، پیش تر بدنبال تبیین تئوریهای سکولاریستی در کشور و در جریان سال 88 تا مرز براندازی نظام پیش رفتند. همین جریان امروز با اجیر کردنِ افرادی ساده لوح و شاید هم حقه باز و دوروی رسانه ای، مترصد قالب کردن یک "بدلِ اصولگرا" بجای "اصل" در میان طرفداران جریان رسانهای اصولگرای ایرانی اند.
این جریان باید در ظاهر خود را از "فعالین سیاسی اصولگرا" معرفی نمایند اما همزمان در نوشته ها و خروجی های رسانه ای شان، همه ی موفقیت ها، تلاش ها، اقدامات و باورهای اصولگرایی را تحقیر و به تمسخر بگیرند. این "بَدلِ" رسانه ای به اصطلاح اصولگرا، که مترصد پیاده سازی برنامه بدخواهان و براندازان در تضعیف نظام مردمی است، یک روز باید در روند انتخابات شبه بیاندازد و دگر روز، خروجی صندوق آرا را به ریشخند بگیرد. او باید محتوای جلسات وزرای دولت منتخب را "گنده گویی" و "خیال پردازی" نمایش دهد و دولتِ منتخب را حتی از ماه نخستِ ریاست، "ناکارآمد" و "بیسواد" بخواند و همزمان هر انقلابی متصل به جریانِ اصولگرایی، از سعید جلیلی و قالیباف و ... تا احمد خاتمی و علم الهدی را با هزار برچسبِ نچسب به بادِ انتقاد روزانه بگیرد.
آنقدر که این جماعت هر روز در رسانه هایشان، هر شب در فضاهای مجازی و هر هفته و ماه در گعده های آنچنانی شان اندر بابِ ناکارآمد بودن تیمِ جدیدِ مذاکراتِ هسته ای گفته اند، ترسمان برداشته که نکند خدای ناکرده در صورتِ موفقیتِ تیم جدید، در به نتیجه رساندنِ موضوع هسته ای ایران در وین، این جماعت دچارِ سکته های قلبی شوند و کارشان به بیمارستان و شاید تیمارستان بکشد.
یکی از سنجیده ترین واژه گانی که این ایام خوانده ایم، واژهی "خبرنگارانِ برجامی" است. دعا کنید که روزی زبانِ مان به رمزگشایی از این واژه باز نشود که آنوقت حقیر بودن تان در فروختنِ منافع و مصالح ملتی در قِبالِ رفتن به یک سفرِ خارجی، بدجور باعثِ انزوای بیشتر شما می شود.
واقعا کدام قلبِ سالم و یا رفتارِ سیاسی بایسته، چنین کُنش و روشی را تایید می کند. نفرت شما از دولتِ منتخب و دعای هر شبِ شما برای عدم موفقیتِ دولت و به سرانجام نرسیدن مذاکرات، بیانگر چیزی جز نفاقِ شما در دلسوزی برای معیشتِ مردم نیست. مهم نیست که به زبان چه می رانید و در ویترینِ رسانه ای تان چه به نمایش می گذارید، مهم این است که مردم شک ندارند شما از به نتیجه رسیدنِ مذاکرات، برداشته شدن تحریم ها، رونق اقتصادی، عزت ایرانی و ... عمیقا نگران هستید چرا که فهمیده اند در حیاط خلوتِ خود به این جمع بندی و نتیجه رسیده اید که هر پیروزی جریانِ اصولگرا در جمهوری اسلامی ایران، یعنی "پایانِ عمرِ" اصلاح طلبانِ جعلی و شما براندازانی که در پوشش های مختلف، حتی در پوشش اصولگرایی در حالِ ناتوان سازی و یا نمایش ناکارآمدی نظام اید. دلیل آن زمانهایی که از دست مردم کلافه می شوید هم همین دانایی مردم در فهمِ نیاتِ ناپاک تان است.
وقتی هم نیش و نقد و کنایه هایشان ته می کشد، دستاویزِ اخبارِ زردی چون نشستنِ با فاصله ی دو رئیس جمهور می شوند و یا حرفِ " نهار خوردید" که از سرِ مهر بیان شد را بر سرِ دارِ بی سوادی رسانه ای شان می کنند شاید که مخاطبی فریبِ این دست از دغلکاری هایشان را بخورد. دستِ هرزه گی رسانه ای و سیاسی شان زمانی به سقفِ بلندِ خباثت می رسد که حتی حاضر به حضورِ تیم ملی فوتبالِ کشورشان در یک تورنمنت جهانی نیستند و نمی خواهند این موفقیت بنامِ ملت و یا رقیبِ سیاسی شان ثبت شود.
چطور می شود کسی خود را "فعالِ رسانه ای اصولگرا" بداند و همزمان سخنانِ عالی ترین مقامات ایران در موضوع حمله روسیه به اوکراین را بخواند و بشنود و ببیند اما باز کلّ نظام را "عُشّاقِ پوتین" بداند؟ کسی هست که نداند شما به اندازهی سرِ سوزنی دلسوزِ مردمِ اوکراین نیستید و غایتِ هدف تان در این بازی، زدنِ نظام با انگِ حمایت ایران از روسیه در موضوع اوکراین است؟ آخر این غیظِ شما از شکست های مداوم و افتادن از چشمِ مردم، کار دست شما می دهد. از اینهمه سال زندگی در میانِ شیعیان، دین را که فهم نکردید، آزادهگی هم نیاموختید؟
می دانید چرا در دین اسلام منافقین بدتر از کفارند؟ چون با استفاده از مصونیتی که در پناه اظهار به ایمان پیدا می کنند، شنیع ترین و ناجوانمردانه ترین خیانت ها را در حق مسلمانان می کنند. کفار دو رنگ نیستند و پیچیده عمل نمی کنند و به همین دلیل هیچوقت اسلام از کفر مطلق شکست نخورده است. اما منافق پیچیده عمل می کند و خطرش از هر دشمنی بیشتر است.
چطور شما دم از ولایت مداری می زنید و نانِ سفرهی انقلاب می خورید و به موازات آن، همهی همت تان، سست کردنِ نظرات "ولی" تان در موضوعاتِ مختلف است؟ اگر نامِ این عمل، یک عملِ منافقانه نیست، چه نامی برای آن انتخاب می کنید؟ فقط نگویید که نظر رهبرِ ایران بر این است که نقد بر ایشان و دولت، به هیچ وجه مذموم نیست و نباید باشد چرا که فهم مان در این باب بیشتر از شماست و منظورِ ما از نمایشِ نفاقِ شما، در این حوزه و این کیفیت از نقدها نیست، بلکه رفتارِ شما در چارچوب براندازی تعریف می شود نه نقد منصافانه و خیرخواهانه.
این کیفیت از غیظِ رسانه ای آنهم در لباسِ اصولگرایی بر ضد دولتِ اصولگرا، بیشتر شبیه به یک نمایش چندش آور است. دلقک بازی های رسانه ای بیش از اندازه شما دارد طبقه و پایگاه اجتماعی فعالینِ در این حرفه را تنزل می دهد. اگر خیالی برای مراقبت از شخصیت خود ندارید، باکی نیست، اما حق ندارید که این طبقهی اجتماعی را در بین مردم بدنام و متقلب جلوه دهید. به هر روی لیستِ نفرت پراکنی شما با نامهای جعلی اصولگرایی و اصلاح طلبی، بلند تر از حوصلهی خوانندگان است. بماند برای وقتی دیگر.
طنزِ قرن، من اصولگرا هستم!
مگر میشود کسی خود را یک "فعالِ رسانه ای اصولگرا" بداند و تا این حد در جبههی براندازان و سیاه بازان بازی کند؟ مگر می شود مدعی اصولگرایی باشید اما براندازانِ نظامِ جمهوری اسلامی ایران، شما را حتی بیشتر از منافقین و آلبانی نشینان و دشمنانِ مسلمِ ایران و ایرانی دوست بدارند و هر شب در فضای مجازی تایید و تشویق تان کنند؟ چطور مدعی اصولگرایی هستید اما همهی زمینِ رسانه ای شما پر شده است از چهره های ضد مردم و ضد انقلاب و پلیدانی که بیخِ گوشِ شما و در روم های تان در حال تُرک تازی اند؟ چرا هر روز و هر شب دستورِ کاری شما تحقیر ایرانیان با رمزِ دلسوزی برای پارسیان است؟
چرا هر شب بر روی استیچ های شما جماعتی برانداز با پلشت ترین بر چسب ها بدنبالِ تضعیف اصولی هستند که مثلا قرار بود شما مدافع اش باشید؟ چرا لذت می برید از اینکه هر شام، عده ای بیایند و همه تصمیماتِ تصمیم سازان کشورتان را به سخره بگیرند و در ادامه کثیف ترین اتهامات را نثارِ نظامی بکنند که شما مدعی دوست داریش هستید؟
کمدی تر و منافقانه تر از این رفتارِ خودتان جایی سراغ دارید که رسانه تان را با سرود جمهوری اسلامی و سخنانِ رهبری و مقاماتِ دینی و سیاسی کشور مزین کنید اما در ادامه، همهی براندازان را بر صدر می نشانید و نظرات شان را به صد طروق تایید و صدای موافقین جمهوری اسلامی را خفه می کنید؟ کسی هست که شک داشته باشد که اتاق فرمانِ اصلی چنین رسانه هایی و فعالینِ رسانه ایی، نه در ایران که در بیرون از مرزهاست؟ یکبار حلقهی نزدیکِ یاری رسانِ رسانه های مجازی تان را رصد کنید و صادقانه برای مردم شفاف سازی کنید تا مردم هم بفهمند که حداقل نود درصد این یارانِ هر شبِ شما، حتی بصورت فیزیکی در داخل ایران زندگی نمی کنند. اینکه تا چه حد از لحاظ فکری با خواسته های اصلی مردم کشورشان فاصله دارند که بماند.
البته شما باید حس کنید که کاملا اختیار رسانه های مجازی تان در دستانِ خودِ شماست و این یافتهی دیگران یک توهم توطئه است و این هنرِ دشمنان است که شما غیر از این فکر نکنید و هر گونه فهم اینگونه ای توسط جریانِ مقابل را به تمسخر بگیرید. اگر چه این هم شدنی است که شما خود به تنهایی محورِ براندازان و ضدیتِ با نظام باشید و به قولی کاتولیک تر از پاپ. لذا در این مواقع، دشمنان میلی و دلیلی برای نزدیک شدن به چون شمایانی ندارند چرا که شما خود بسیار زیبا در حال پیاده کردن اهدافِ شوم شان هستید.
میزان حساس شدنِ تامین کننده گان امنیت و منافع کشور نسبت به این جریان، بستگی به هوش و درایت خودشان دارد اما امروز بر کسی پوشیده نیست که این حرکتِ خزنده و زننده دارد با تابلو و پرچمِ اصولگرایی، توسط یک فردِ متوهم، با کمکِ پسرانِ معنوی و مادی اش مدیریت می شود و هدف اش چیزی جز گسترش ناامیدی در بینِ ایرانیان، تضعیفِ دولت، تقویتِ ورشکستگان سیاسی ایرانی داخل و خارج از کشور و بسط نظراتِ انحرافی شان در فضای رسانه ای وطنی، کم رنگ جلوه دادن موفقیت های نظام، به سُخره گرفتنِ دستاوردهای هسته ای و دفاعی کشور، خوار کردن همهی اقدامات سپاه پاسداران، کوچک و خفیف شماری اقدامات جمهوری اسلامی ایران در طی چهار دههی گذشته، ناتوان جلوه دادنِ نظامِ دینی در مدیریتِ کشور و دهها مورد اینچنینی که شما با رصدِ شبانهی فعالیت های این طیف در فضای مجازی، به راحتی به همین یافته ها خواهید رسید و نگرانی دلسوزانِ نظام و دغدغه های آنها را تایید خواهید کرد. کافیست چند فایل صوتی آنها را کامل بشنوید و منصافانه تحلیل محتوا کنید.
آقایان لاریجانی، ظریف، آشنا. نقش شما چیست؟
این جریان تلاش می کند که بطور غیر مستقیم و در یک فضای رسانه ای مه آلود خود را نزدیک به آقایان لاریجانی و ظریف و آشنا معرفی کند. البته که هرگز چنین چیزی را بطورِ علنی و آشکار اعلام نمی کنند اما در عمل، تمایل عجیبی دارند که با این رُخِ سیاسی و آنهم در این سطح شناخته بشوند. یعنی کمتر کسی است که این جریان را از نزدیک رصد بکند و نگوید که اینها یحتمل متصل به این حضرات ذکر شده هستند.
اینکه ارسال این پیام، تعمدا" از سوی این جریان، برای اعتبار بخشیدن به خودشان در فضای سیاسی و رسانه ای است و یا به واقع ارتباطی بین آقایان لاریجانی و ظریف با این بدنامانِ فعال در حوزهی رسانه وجود دارد یا خیر، نیاز به تحقیق بیشتر دارد و پیشداوری امری پسندیده نیست. اینکه همه فعالینِ سیاسی در تاریخِ ایران زمین، هر کدام به نحوی از توانِ مردان و زنان فعال در رسانه استفاده می کردند و می کنند و خواهند کرد، الزاما نه امری مزموم است و نه خواهد بود مشروط بر این که برای مقصد و مقصودی غلط نباشد.
تصورِ غالبِ ما بر این است که آقایانِ لاریجانی و ظریف با آن تجربه های دیرین شان و علاقه مندی واقعی شان به نظامِ جمهوری اسلامی ایران، هرگز در دامِ شیادانِ رسانه ای نخواهند افتاد و یحتمل این جریان با نمایشِ چنین فضایی بدنبال چسباندن خودشان به افرادِ پر نفوذ در درونِ نظام هستند تا شاید به عالاف و علوفی برسند.
آقایان ظریف و لاریجانی به حتم می دانند که سخن درباره کسانی است که در فضای حقیقی و خبری "آن لاین" شهره اند به پروژه بگیران سیاسی و گوش بران چیره دست. لذا خیرخواهانه این بزرگواران را توصیه می کنیم به هوشمندی رسانه ای بیشتر و دوری گزیدن از چنین افرادی، چرا که رفتارهای این جماعت خواسته یا ناخواسته، درست و یا غلط، در سبدِ سفارشات سیاسی و یا دلخوری های شما با رفتارها و اتفاقات سیاسی اخیرِ نظام تعریف می شود. آنها فرصت طلبانِ چیره ای هستند. شما مراقب باشید.
ما مطمئنیم که این طیف رسانه ای در داستانِ چسباندن خویش به مقامات سیاسی، بدنبال یک سرمایه گذاری رسانه ای، سیاسی در جهتِ کسبِ اعتبار است. آنها پرهیزی ندارند از اینکه مقاماتِ ایرانی قربانی تمایلاتِ شیطانی شان بشوند. مهم این است که مسئولینِ ایرانی هوش رسانه ای شان را بالا ببرند تا خدای ناکرده در دام چنین مکّارانی نیافتند.
بدنام در فضای حقیقی، گدایی آبرو در فضای مجازی
مدتی است که براندازان و ورشکستگانِ سیاسی و رسانه ای، بیشتر از قبل، روی آورده اند به فضاهای مجازی تا مطمئن شوند که نمرده اند و دارای علائم حیاتی اند. عده ای از آنها که در داخل اند و پیش تر، منصبی در نظامِ دیوانی داشته اند و اکنون یحتمل بخاطرِ سوء مدیریت خود و یا حزب شان از کار برکنار و خانه نشین شده اند، سودای بازگشت شان به قدرت را بعضا از راه ناصواب که ایرادگیری های بی منطق و غر زدنِ مداوم در فضاهای مجازی است دنبال می کنند. تکلیف ورشکستگانِ سیاسی بیرون از مرزها هم که سالهاست مشخص است. این بیچاره ها روز به روز جنون شان تشدید می شود. این جماعتِ تهی تر از قبل، برای فراموش نشدن و یا کسبِ دلاری از سرویس ها و اربابان شان و برای معاشِ خود در خارج از ایران مبارزه می کنند.
جریان رسانه ای جدیدی در این فضا حضورِ معنا داری پیدا کرده است که مخاطب باید دلیلش را بداند. این جریان که در فضای حقیقی و بین همفکران رسانه ای و یا سیاسی شان منفورند و یا مورد غضب قرار گرفته اند، برای بایکوت و یا منزوی نشدن، بسترِ مجازی را انتخاب کرده اند.
برای مثال چه کسی است که نداند آن شیخِ سبزپوشِ بدنامِ اصلاح طلب، هیچ جایگاهی در بینِ هم کیشان خود ندارد و حضورش در فضای مجازی، دست و پا زدن برای فراموش نشدن به هر قیمت است؟ نسخهی کمی باهوش تر از آن شیخِ ساده لوح، پدر و پسرانی در این فضای مجازی اند که در بین اغلب فعالین رسانه ای و سیاسی شهره به پروژه بگیری و گوش بری اند و کمتر کسی این روزها خواهان به گردن گرفتن شان است.
البته که اینها باید در این فضا به زیست خود ادامه بدهند و شکارشان را در این بستر جستجو کنند اما مخاطب باید به درکش عمق بدهد و بداند که اشکِ تمساحِ اینها نه از سرِ دلسوزی برای ایران و ایرانی که برای مقاصدِ دیگری است. اینها توسط عاقلانِ جبهه خودشان هم مدتهاست که طرد شده اند و به ناچار و برای اینکه روندِ دورانداختن شان سرعت نگیرد، به زندگی خود در این فضا ولو به قیمت لجن کشیدنِ هر چیز و هر کسی ادامه می دهند... مردم فریب نمی خورند... تمام