به گزارش مشرق، رسانههای رژیم صهیونیستی امروز (چهارشنبه، ۲۹ ژوئن) از انتظارها در تلآویو برای اعلام رسمی انحلال کنست و نخستوزیری «یائیر لاپید» وزیر امور خارجه فعلی این رژیم تا برگزاری انتخابات زودهنگام خبر میدهند. پس از فروپاشی دولت راستگرای ائتلافی نفتالی بنت در اسرائیل و تصمیم آن برای انحلال پارلمان (کنست) و رفتن به پنجمین انتخابات ظرف سه سال و نیم اخیر، دیگر برای همه عیان شده است که پروژه صهیونیسم به مرحله زوال خود نزدیکتر شده است.
پروژه صهیونیسم و ابتلا به بحران ساختاری
روزنامه العربی الجدید با انتشار یادداشتی تحت عنوان «در باب بحران حاکم بر صهیونیسم»، نوشت: این روزها صهیونیسم نیز مانند پروژههای استعماری شهرکسازی، در حال تجربه بحران ساختاری و درگیری پایدار با مردم فلسطین که قربانی این پروژه هستند، است. صهیونیسم یک حرکت مبتنی بر درگیری همزمان با یک بحران دائمی است اما این بحران فاتحانی است که بیشتر پروژه خود را محقق ساختهاند و با وجود تبدیل شدن به یک قدرت نظامی و اقتصادی بزرگ در منطقه، در این مرحله در مقابل چالشهایی سرنوشتسازس قرار گرفتهاند.
نویسنده معتقد است که بین تشدید بحران در رژیم صهیونیستی و تشدید بحران در فلسطین رابطه معکوس وجود دارد و هر چه بحران فلسطین تشدید شود، اشغالگر راهی برای برون رفت از بحرانهای خود می یابد و این وضعیت فلسطین به میدان بازی برای استعمارگر تبدیل میشود و عکس آن نیز صحیح است. این امر با درجات مختلف در مورد وضعیت عربی و تا حدودی وضعیت بین المللی نیز صدق میکند. اما هر چه که هست، یک واقعیت وجود دارد و آن این است که وضعیت فلسطین هر چقدر هم که بد باشد، اشغالگر در غلبه بر آرمان فلسطین موفق نخواهد بود. بلکه این موضوع منشأ بحرانهای داخلی و وجودی در اسرائیل است. محیط و بستری که نخبگان اسرائیلی در آن بازتولید و دگرگون میشوند و در نگاه آینده به کل پروژه صهیونیستی تاثیر میگذارد. به این امر، شکافهای داخلی که در جریانات صهیونیستی رخ می دهد؛ نیز اضافه میشود.
در ادامه این یادداشت آمده است: صحنه اسرائیل، بیانگر تسریع روند از دست دادن خودکنترلی حاکم در آن است. این درست نیست که فکر کنیم، اسرائیل در حال از دست دادن حاکمیت خود است، بلکه این درست است که از حاکمیت خود به شکلی آشکار برای محافظت از شهروندان یهودی خود و ارعاب شهروندان عرب فلسطینی و کل مردم فلسطین استفاده میکند. همانطور که در این مسیر از مبانی و نظامهایی که مشخصه نظامهای دموکراتیک است و همانطور که خودشان تعریف میکنند، با سیستمهای مقننه، اجرایی و قضایی قوی مشخص میشوند، استفاده میکند.
جلوههای بحران در رژیم صهیونیستی
نویسنده در ادامه به دو جلوه عمده از بحران اسرائیل اشاره کرد و نوشت: «اولی ارتباط مستقیمی با موضوع فلسطین دارد و ناتوانی پروژه صهیونیستی برای برون رفت از آن است. جلوه دیگری که از جنبههای خاصی با آن مرتبط است، فروپاشی سیستمهای مهار و ایجاد تعادل بین نقش مقامات قوای مختلف و لغزش به سمت قرار گرفتن در «لبه پرتگاه» است، همانطور که «تالیا ساسون» در گزارش خود در مورد شهرکسازی به آن اشاره کرده است. و در آن، این سوال عمیق را مطرح میکند:"آیا پیروزی در پروژه شهرکسازی پایان دموکراسی اسرائیل و مشکل نقش دیوان عالی در هزارتوی منازعه اسرائیلی - فلسطینی است؟ " در حالی که "یحزکل دورور" معتقد است که بحران در فرهنگ رهبری در اسرائیل حاکم است، همانطور که عنوان یکی از کتابهای خود نوشته "ما به رهبر نیاز داریم" و در مقالات متعددی به این موضوع پرداخته است».
نگارنده در ادامه مینویسد که گواه این امر، اظهارات فرماندهان نظامی و امنیتی پس از پایان ماموریت رسمیشان است. یکی از جلوههای این اظهارات آن چیزی است که از ماهیت بحران نهفته در داخل رژیم صهیونیستی میگویند و تصریح میکنند که خطر حقیقی و حتی وجودی «نه از ایران می آید» و نه از «دشمن خارجی» بلکه در خطر داخلی است که از دو منبع ناشی می شود، یکی از آنها مسئله فلسطین و پیامدهای جمعیتشناختی و امنیتی آن برای دولت، پروژه صهیونیسم در فلسطین است اما منبع نگرانی دیگر به احتمال فروپاشی مصونیت داخلی اسرائیل و کشمکش و درگیری میان جریانات صهیونیستی بر سر مسائل اساسی و معیارهای مورد توافق صهیونیستهاست. تازهترین اظهارات صورت گرفته در این مورد به «تامیر پاردو» رئیس سابق موساد باز میگردد.
بحران افسارگسیخته صهیونیسم و اهمال فلسطینیها در سرمایهگذاری بر روی این بحران
تقریبا هیچ راهبردی وجود ندارد که جنبش صهیونیسم از آن برای پاکسازی و محو کردن مسئله فلسطین استفاده نکرده باشد. اما در این مسیر هرگز موفق نبوده و نتوانسته آن را حل و فصل کند اما هیچ طرف فلسطینی یا عربی وجود ندارد که از این بحران صهیونیسم بهربرداری کند و آن را به یک فرصت استراتژیک فلسطینی و عربی تبدیل کند. به عنوان مثال، قانون معروف «ملت - دولت» مصوب ۲۰۱۸؛ اگر به اصرار صهیونیستها بر آن و میزان نیاز اسرائیل به آن بپردازیم، مشخص می شود که نه نشان دهنده تقویت پروژه صهیونیستی است و نه قدرت اسرائیل و نه «مصونیت ناسیونالیسم»، بلکه بیانگر یک حالت ضعف است که واقعاً در فلسطین از آن برای نشان دادن حقیقت این دولت و مشروعیت آن، بهره برداری نشد. از سوی دیگر، این قانون در سطح سیاست داخلی، بیانگر به حاشیه راندن نیروهای لیبرال بود و در عین حال، موجب تقویت نژادپرستی افسارگسیخته میشد. البته نه به دلیل تصویب این قانون بلکه تصویب این قانون بازتابی از این وضعیت حاکم بر جامعه صهیونیستی بود.
در ادامه این یادداشت به هرج و مرج خونین و خطرناک، در سال ۲۰۲۱ به ویژه در اراضی عرب ۴۸ اشاره شده است که نشان داد، بحران حاکم به اوج خود رسیده است. نویسنده در ادامه تاکید میکند که یکی دیگر از جنبه های این بحران، درگیری خشونتبار و حل نشده بین «دولت عمیق» و پروژه «شهرک سازی مجدد صهیونیستی-مذهبی» و ذهنیتی است که آن در تمام جنبه های زندگی اسرائیل ایجاد کرد. همچنین مبارزه بین صهیونیسم لیبرال و جریانهای پسا صهیونیستی آماده از بین بردن هر گونه ساختار لیبرال و دمکراتیک برای تقویت ایدئولوژی خود و تحمیل آن به عنوان ایدئولوژی نهاد اشغالگر. لذا می توان با کودتای نخبگان کنونی به عنوان کودتای دوم پس از کودتای ۱۹۷۷ برخورد کرد. این در حالی است که جنبش مذهبی شهرکنشینان خشن، خود را پیشتاز جنبش صهیونیسم می داند و دولت را ابزاری برای خدمت به اهداف، رویکردها و ایدئولوژی خود می داند.
نگارنده در بخش دیگری از این یادداشت پس از اشاره به تباین و منازعه میان جریانهای حریدیمی و صهیونیستی - مذهبی مینویسد: با نگاهی به اولین سال تجربه دولت بنت - لاپید، مشخص می شود که احزاب داخل و خارج از ائتلاف با وجود اختلاف در رویکردها می توانستند با یکدیگر همکاری کنند، بنابراین کنار گذاشتن فلسطین از دستور کار، پیش نیاز تقویت ائتلافها است. بر این اساس، جناح راست افراطی حاضر شد حزب عربی (فهرست متحد - نهضت اسلامی جنوب) را در ائتلاف خود، خواه تحت رهبری لیکود باشد یا حزب یمینا بپذیرد.
بر این اساس، این «راه برونرفت» ائتلاف حاکم، راستگرایان صهیونیست را در یک بحران عمیق، درگیری شدید و صفبندیهای متخاصم فرو برده است. از خوششانسی این کابینه، برای آن هیج جایگزین واقعی بیرونی وجود ندارد. در حالی که لیکود به عنوان جریان مرکزی راستگرای اسرائیل، با احزاب حریدی متحد است، تنش ها و نزاع هایی با جنبش صهیونیستی-مذهبی دارد که ممکن است به درگیری تبدیل شود و بعداً ناپدید شود. به هر حالی پیش بینی این امر، اکنون دشوار است.
نویسنده در پایان نتیجه میگیرد که بحران صهیونیسم ساختاری و فراتر از یک بحران سیاسی حزبی است و به نظر میرسد که این بحران عمیقتر نیز خواهد شد زیرا نشانههایی برای برونرفت از آن وجود ندارد. هرچند که بحرانی است که به موضوع فلسطین، ماهیت اسرائیل و شکافهای داخلی صهیونیستی مربوط میشود و مردم فلسطین عاملی تأثیرگذار در تعمیق این بحران هستند.