به گزارش مشرق، سینمای ایران به قدری در دفاع از حقوق زنان پیش رفته که در دام فمینیسم افتاده و به وضوح نقش مردان به خصوص جایگاه پدر را انکار میکند. نگاهی به فیلمهای اخیر سینمای ایران نشان میدهد، نقش پدر در جهان درام به قربانگاه فرستاده شده و هویت و معنا و شان و جایگاهش را از دست داده است.
شاید استفاده از عبارت «ترور پدران» در آثار سینمای ایران کمی زیادهگویی تلقی شود اما نه وقتی نگاهی داشتهباشید به نقش پدر در فیلمهای این روزهای سینمای ایران. در بیشتر فیلمها، پدران یا مردانی بیکفایت هستند یا خارج از دسترس، یا اهل مفسده، یا آزارگر هستند یا گرفتار زندان. طبیعی است زمانی که نقش و جایگاه پدر در خانواده از قوام و استحکام لازم برخوردار نیست، حداقل یکی از پایههای این نهاد مهم اجتماعی میلنگد و دیگر خانوادهای که روی پرده به تماشا گذاشته میشود، شان و جایگاهی ندارد چه رسد به اینکه مورد الگوبرداری قرار گیرد.
به عنوان نمونه حدود ۶۴درصد فیلمهای بخش سودای سیمرغ جشنواره چهلم تصویری نامطلوب از پدر به نمایش گذاشتهاند. در فیلمهای «شب طلایی» و «شادروان» پدر ظالم یا بسیار بیکفایت است، آنچنان که حتی فرزندانش او را قبول ندارند. در «شهرک» پدر شخصیتی منفعل است. در فیلم «دسته دختران» ، مردی را شاهدیم که همسرش را در شهر رها میکند و میرود»، در «بیرویا» پدر به قدری بیکفایت است که فرزند از دست میرود. «برف آخر» پدری را به نمایش میگذارد که از ترس بیآبرویی خانواده به زندان میرود، فیلم «علفزار» پدری صاحب منسب را شاهدیم که به عنوان شهردار، حاضر است برای حفظ جایگاه و آبرو، روی پرونده تجاوز به دختر و عروسش سرپوش بگذارد.
در «خائنکشی» پدر ملت مصدق بیعرضه است. در «بیمادر» پدر فرزند بیمار خود را رها کرده و از خانه رفتهاست و در فیلم «نمور» پدر به خاطر مشکلات تحصیلی از پذیرفتن نقش پدر خودداری کردهاست. در «مرد بازنده،» پدر همواره از طرف فرزندانش سرزنش میشود و ناتوانی او در اداره خانواده زیر سوال میرود. در «برادران لیلا» پدر یک میراث بزرگ را پنهان میکند و فرزندانش در تنگنا هم نمی توانند از این میراث بهره مند شوند.
منبع: روزنامه جامجم