به گزارش مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: روز یکشنبه مدیرعامل مؤسسه همشهری در یادداشتی با عنوان «دلسوزانه با گشت ارشاد» درباره ماجرای دردناک مرحومه مهسا امینی ضمن احساس همدردی نسبت به این اتفاق و تأکید بر اینکه مأموران گشت ارشاد باید در نقش یک معلم دلسوز با رعایت اخلاق و ادب و احترام با افراد برخورد داشته باشند، از جریانی که این روزها به دروغ، خود را عزادار معرفی میکنند از واژه «لاشخورهای اهریمنی» استفاده کرد که برخی از سر دلسوزی و برخی از سر بیاطلاعی نسبت به آن موضع داشتند که یقینا منظور از لاشخورهای اهریمنی همانگونه که از پسوند این واژه روشن است هدف، دشمنان آشکار و تابلوداری است که سابقه سیاه و تاریکی در دوران حیات سیاسی اجتماعی خود برجای گذاشته و ملت ایران همواره خاطره تلخی از آنها در ذهن خویش دارند. برای اطلاع افکار عمومی و اصلاح نگاه دوستانی که در برداشت از این واژه گرفتار تحلیلهای اشتباه شدند به برخی نمونهها و رفتارهایی که این افراد و جریانها داشتهاند، اشاره میشود.
۱-یکی از گروههای ضدانقلابی که از همان ساعات اولیه خبر مرگ مهسا امینی سعی کرد با موجسواری بر این موضوع خود را دلسوز و مدافع حقوق زنان کُرد هموطن ما نشان دهد گروهک کومله و دمکرات کردستان بود که با فراخوان و درخواست اعتصاب در شهرهای کردنشین بهدنبال فضاسازی و التهابآفرینی بودند. این در حالی است که سابقه این گروهکها مملو از جنایتهای وحشیانهای است که بازگوکردن آن، هر انسان آزادهای را به خشم میآورد. ناهید فاتحی کرجو دختر ۱۶ساله کرد کسی بود که همین گروهکهای ددمنش، ۱۱ماه او را شکنجه دادند، سر او را تراشیدند و در روستاهای مناطق کردنشین چرخاندند، دستان او را قطع کردند و در نهایت زنده به گورش کردند. آیا آن جوان دانشجویی که شعارهای ساختارشکنانه عبدالله مهتدی و عناصر گروهک کومله و دمکرات را تکرار میکند، میداند در روزگاری نهچندان دور کومله چه بلایی بر سر دختران و زنان کرد ما آورده است که امروز درباره مهسا امینی به دروغ مویه میکند. کسانی که در سابقه آنها کندن پوست شهروند کرد و سر بریدن سرباز با تیغه حلبی وجود دارد، نمیتوانند دلسوز دختر ایرانی باشند. گروهکی که در سالهای ۶۰ تا ۶۵ وارد فلان روستا میشد و بیتوجه به ضجههای والدین، به زور دختر معصوم کرد را به همراه خود میبرد، کجا سزوار خونخواهی از مهساهای این کشور است و آیا لقبی کمتر از لاشخور به آنها میتوان داد.
۲-منافقینی که در سابقه آنها ترور ۱۷هزار ایرانی ثبت شده و مادر و فرزندی را به جرم اینکه همسرش پاسدار بوده در جلوی منزل به رگبار میبندد نمیتواند امروز لاشخواروار برای مهسا این دختر ایرانی اشک تمساح بریزد.
۳-چگونه میتوان حمایت خاندان ننگین پهلوی را از دختر ایرانی باور کرد درحالیکه در دوران حاکمیت آنها زنان و دختران ایرانی فقط به جرم یک انتقاد ساده به شکنجهگاههای رژیم برده میشدند و وحشتناکترین شکنجهها را روی آنها پیاده میکردند. اگر فرح دیبا و رضا ربع پهلوی عملکرد حکومت ۳۷ساله خود را فراموش کردهاند کافی است سفارش دهند تا از تصاویر زنان و دخترانی که در کمیته مشترک و زندان قصر و... شکنجه شده و این تصاویر بر دیوار موزه عبرت نقش بسته است عکسی گرفته و نتیجه ۳۷سال عمل خود را ببینند. خاطرات مرحوم مرضیه حدیدچی دباغ، منظر خیر حبیباللهی، مرضیه خرازیان، طاهره سجادی و دهها شیرزنی که بدنشان با فندک و سیگار سوزانده شده و از سقف به شکل صلیبی آویزان میشدند و شوک الکتریکی، آپولو، دستبند قپانی، قفس هیتردار، باتوم برقی و شلاق با کابل برقی و هزاران شکنجه جسمی و روحی دیگر را متحمل شدهاند، گواه این واقعیت است که بر این خاندان عنوانی بهجز لاشخور، نمیتوان اطلاق کرد.
۴-آیا نباید به کسی که با وزیر خارجه وقت آمریکا ملاقات میکند (دستبوسی مسیح علینژاد از پمپئو وزیر خارجه دولت ترامپ) و از او درخواست تشدید تحریمها علیه ایران را میکند درحالیکه میداند نتیجه تحریم علیه ایران فشار روی ملت خواهد بود و امروز با مرگ مهسا مزورانه به دنبال همان اهداف براندازی خود است، لقب لاشخور داد؟ یقینا کسانی که با تحریم دارو هر روز دهها مهسا را در بیمارستانها به کام مرگ دردناکتر از مهسا میکشند و لاشخوروار برای مهسا اشک تمساح میریزند، برازنده این عنوان هستند.