به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
نقل شده است «هنری کیسینجر» وزیر نامآشنای امور خارجه سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۴ آمریکا در دیداری که پس از پیروزی انقلاب اسلامی با وزیر خارجه وقت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، «آندره گرومیکو» داشته به او - نقل به مضمون - گفته است «با پیروزی این انقلاب ما یک پایگاه مهم خود را از دست دادیم، اما شما قدرت مدیریت بر جنبشهای آزادیبخش را از دست دادهاید و از این پس مدیریت این جنبشها به دست ایران میافتد و لذا خسارت شما از پیروزی انقلاب ایران بسیار شدیدتر از خسارت ما خواهد بود.»
در همان سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی مشهور شد که آمریکا و شوروی علیرغم اختلافات فراوانی که با یکدیگر دارند و در حال نزاع و رقابت با یکدیگر هستند، در مورد از میان برداشتن انقلاب اسلامی به توافق رسیدهاند.
عملکرد این دو کشور و در واقع نظام دوقطبی در مورد ایران هم این موضوع را ثابت میکند. عمده این دوران، دوران دفاع است و رژیم صدامحسین از تسلیحات غرب و شرق علیه ایران استفاده میکند و بلوک شرق - تقریباً - به همان میزان بلوک غرب، ایران را از دریافت سلاح منع میکرد.
از صحبتهای منتسب به کیسینجر و قرار مشترک او با گرومیکو، ۴۴ سال گذشته است. آمریکا هنوز با پایگاهی که از دست داده به شدت درگیر است و ایران هدایت جنبشهای آزادیبخش را از شرق و غرب آسیا تا آفریقا و تا آمریکای لاتین به طور انحصاری در دست دارد و البته از اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی هم دیگر خبری نیست.
این ایران دیگر ایران دوران دفاع مقدس هم نیست که به سلاح غرب یا شرق احتیاج داشته باشد و یا از اتحاد و ائتلاف علیه خود دچار هراس گردد. امروز دیگر صحبت بر سر تحریم ورود تسلیحات به ایران نیست، صحبت سر ایجاد مانع بر سر راه صادرات تسلیحات ایران است و علیرغم این حرفها همین الان ایران به طور رسمی به ۳۴ کشور سلاح میفروشد و سالانه نزدیک به ۴ میلیارد دلار درآمد تسلیحاتی دارد.
الان صحبت رسانههای غرب بر سر این است که پهپاد تهاجمی فروخته شده ایران به روسیه در جنگ اوکراین، سرنوشتساز شده است و زلنسکی رئیسجمهور غربگرای اوکراین از دست رژیم اسرائیل عصبانی است که چرا نتوانسته این نقش مؤثر متقابل را به نفع اوکراین بازی کند و در واقع گفته است چرا قدرت تسلیحاتی اسرائیل علیرغم فعالیتی ۸۰ ساله از قدرت تسلیحاتی ایران با ۳۰ سال سابقه ساخت سلاح عقبتر است.
این ایران، ایران زمان ائتلاف سایروس ونس (وزیر خارجه ۱۹۸۰ - ۱۹۷۷ آمریکا) و اندره گرومیکو (۱۹۸۵ - ۱۹۵۷) علیه ایران نیست. ائتلاف علیه ایران دیگر اثر گذشته را ندارد، نه اینکه کاملاً بیاثر شده باشد، اثر تعیینکننده ندارد و اصولاً دیگر آن ائتلاف آهنین هم علیه ایران قابل انجام هم نیست. الان حداکثر ائتلافی که آمریکا میتواند علیه ایران راه بیندازد، چیزی در حد ائتلاف با انگلیس، فرانسه و آلمان و چند کشور پیرامونی ایران است.
وقتی ایران میگوید آمریکا بدون آنکه شروط ایران را بپذیرد، نمیتواند به برجام بازگردد، این یعنی دیگر ایجاد ائتلاف آهنین دوران ونس و گرومیکو امکانپذیر نیست. کما اینکه غرب در پرونده اوکراین، علیرغم اذعان به استراتژیک بودن حمله روسیه نتوانست وضعیت یکپارچهای علیه مسکو پدید آورد.
انقلاب اسلامی امروز از خود آمریکا قدرت مانور بیشتری دارد، آمریکا طی دو دهه گذشته هرگز نتوانسته است واحدی به کشورهای پیرامونی خود بیفزاید و دائماً کشورهای وابستهای را از دست داده است که آخرین مورد آن «کلمبیا» بود. دهها سال کلمبیا به عنوان «پایگاه ویژه آمریکا» مطرح بود و در جریان اعمال محدودیت و تحریم علیه ونزوئلا، کلمبیا نقش ویژهای ایفا کرد و با وجود قرار داشتن این کشور در اردوگاه آمریکا، کار بر حکومت در کاراکاس بسیار دشوار بود.
این کشور ۳۳۴۱ کیلومتر با ونزوئلا مرز دارد و در دوره حکومت چاوز و مادورو به عنوان مهمترین خطر تهدید واشنگتن علیه کاراکاس عمل کرد و حالا بهعنوان متحد حکومت ونزوئلا درآمده است.
در طول این دوران ۴۴ ساله، جمهوری اسلامی ایران متحدان جدیدی در آسیا و آمریکای لاتین پیدا کرده است و در واقع هر پایگاهی که از دست آمریکا خارج شده، به متحد ایران تبدیل گردیده و از دولت آمریکا هم کاری برنیامده است.
از اینرو کشورهای باقیمانده در اردوگاه آمریکا و انگلیس با یک سؤال جدی مواجه شدهاند؛ وقتی آمریکا در حفظ دولتهای وابسته به خود ناتوان است، چطور میتواند از آنان در برابر موج تغییر حمایت کند؟ شاید از همین روست که کشورهایی مثل عربستان سعودی درست در کشاکش نزاع غرب و روسیه، همکاری با روسیه و چین را در دستور کار قرار داده و از موضعگیری رسمی در قبال بحران اوکراین خودداری کردهاند.
غرب در مواجهه با روسیه درصدد است تا از یکسو حد مشکل خود را کوچک نشان دهد و وانمود کند اوضاع تحت کنترل اوست و در حال شکست دادن روسیه است و این در حالی است که در همین روزهای اخیر، دو ایالت لوهانسک و دونتسک با برگزاری همهپرسی با اکثریتی بالای ۹۰ درصد که خیرهکننده بود جدایی خود از اوکراین و پیوستن به روسیه را اعلام کردند.
در جریان تحولات اوکراین همه دیدند که غرب گویا به جز دو حربه تهدید و تحریم را نمیفهمد و عملاً نمیتواند مانع شکلگیری یک روند حتی در محیط اصلی پیرامونی خود شود. البته در ماجرای بحران اوکراین، آمریکا، انگلیس و فرانسه حداکثر تلاش خود را برای پیروزی بر پوتین به کار بستند و کشورهایی نظیر لهستان را هم پای کار آوردند ولی عملاً صحنه به نفع آنان تغییر نکرد. تهدید روسیه به استفاده از بمب اتمی از جدیت مسکو در دفاع از قلمرو خود حکایت کرد.
در مقابل این تهدید، غربیها فقط به بیان خطرناک بودن آن روی آوردند و چیزی نداشتند تا در برابر تهدید مسکو روی میز بیاورند.
در مقابله با ایران هم همین است. آمریکاییها و اروپاییها همان سلاحهای زنگ زده قدیمی را به میدان آوردهاند. تحریم، تهدید و شورشهای خیابانی اما خود آنان هم چند نوبت گفتهاند زمان تحریمهای دهه ۲۰۱۰ سپری شده و دیگر آن ائتلاف جامع علیه ایران تجدید نمیشود، تهدید علیه ایران کارایی ندارد چرا که نه فقط در بحث هستهای حتی در بحث منطقهای و بحث نظامی هم ایران به «ساعتگریز» رسیده است و آشوبهای خیابانی هم در حدی ایجاد نمیشود که ایران را وادار به تجدیدنظر در سیاستهای خود نماید.
این حرف آنان است که دهها برابر آن حقیقت دارد. آنان به خوبی میدانند که در روزهای اخیر، نیرویی که در مخالفت با جمهوری اسلامی به خیابان آورده شد، بیش از یک دهم از یک درصد جمعیت ایران نبوده است. چگونه میتوان یک انقلاب عمیقاً مردمی را با این تعداد از پای درآورد؟ غرب در همین روزها با حسرت و تلخی پاسخ این سؤال را داد و گفت بله نمیتوان.
انقلاب اسلامی ایران همان است که کیسینجر به گرومیکو گفته بود، انقلابی که میتواند همزمان در مقابل بلوک غرب و بلوک شرق بایستد و بر هر دو پیروز شود؛ انقلابی که میتواند بسیاری از قواعد اجباری جهان را به نفع ملتها دگرگون کند؛ انقلابی که میتواند بعد از ۴۴ سال، موج مردمی را در حمایت از خود به خیابانهای تهران و... بیاورد؛ انقلابی که میتواند پیشوای هر جنبش آزادیخواهانه در دنیا باشد؛ انقلابی که میتواند در برابر انواعی از فتنههای سخت دوام بیاورد و بالاخره انقلابی که میتواند در یک زمان چندین جنگ تحمیل شده غربیها را در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و افغانستان به نفع ملتهای آن مدیریت کرده و به قلب غرب آسیا تبدیل شود.
اگر آن روز وزیر خارجه اسبق آمریکا به همتای خود در اتحاد جماهیر شوروی گفته بود ما در برابر انقلاب اسلامی یک پایگاه خود را از دست دادهایم، وصفالحال وزیر خارجه کنونی آمریکا، بلینکن این است که انقلاب ایران چندین پایگاه ما را تسخیر کرده و در نزدیک مرزهای ما در ونزوئلا، کلمبیا، شیلی، برزیل و... هم در حال خط و نشانه کشیدن علیه ماست.
اگر آن روز وزیر خارجه شوروی غم از دست دادن محور نهضتهای آزادیبخش محدود زمان خود را داشت، امروز این جنبشها چند برابر شدهاند و در هر قارهای نمونههای آن را میتوان دید. یک نظرسنجی بیانگر آن است که ۷۰ درصد دانشجویان دانشگاههای فرانسه، اسرائیل را رژیمی نژادپرست دانسته و برای شرکت در اضمحلال آن اعلام آمادگی کردهاند.
این انقلاب اسلامی که از یکسو بر فطرت خداجوی انسانها تکیه دارد و از سوی دیگر از سوی صدها میلیون نیروی مؤمن انقلابی حمایت میشود و - با بینش اشراقی - از سوی صدها هزار جوان شهید دنبال میشود، پابرجا میماند و البته در نظام برآمده از آن که مملو از افتخارات است، کاستیهایی هم وجود دارد که باید برطرف شود و کاملاً به ظرف ظهور حضرت بقیهًْالله الاعظم(عج) تبدیل گردد.