به گزارش مشرق، در دنیای امروز که ارزشها رفته رفته در زیر غباری از فراموشی فرو میروند و ظواهر فریبنده دنیا در صدر جدول قرار میگیرد، ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و زنده نگهداشتن یاد و خاطر شهدا بهترین راهی است که میتواند از انحراف جامعه و اضمحلال معنویتها جلوگیری کند.
در این میان رسالت همه آنهایی که به حفظ ارزشها و پاسداری از معنویتها میاندیشند آن است که به هر وسیله ممکن فرهنگ شهادت را که فرهنگ ارزشهاست، پاسداری و هدفی را که شهدا دنبال میکردند به سرمنزل مقصود برسانند.
علی سلیمانپور در سال ۱۳۲۴ در روستای خشکده بانه دیده به جهان گشود. به علت فقر مالی و عدم برخورداری از امکانات تحصیلی به مدرسه نرفت و از همان آغاز کودکی در کنار پدر به کارهای کشاورزی و دامداری مشغول شد.
سال ۱۳۴۴ ازدواج کرد که ثمره این پیوند ۵ فرزند دختر و ۳ فرزند پسر شد، چند ماه بعد از ازدواج و تشکیل خانواده روستای زادگاهش را به مقصد شهر بانه ترک کرد.
در آنجا بود که با شکوه انقلاب همراه شد و به جمع عاشقان معمار کبیر انقلاب پیوست بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل سازمان پیشمرگان مسلمان کرد جزو نخستین افرادی بود که به عضویت این سازمان درآمد.
سلیمانپور چهرهای شکسته و رنجور داشت رنجوری چهره وی نشان میداد که در نهایت فقر و محرومیت رشد کرده است، زندگی سرشار از ملالت روستایی شخصیت خاصی به وی بخشیده بود، سادگی، صداقت، مهربانی، خوشرویی و حسن نیت میراثی بود که از روستا به ارث برده بود، آنچنان محبوب و دوستداشتنی بود که وقتی عصبانی میشد هیچکس حرفهایش را به دل نمیگرفت و از گفتههایش احساس رنجش نمیکرد.
در هنگام عصبانیت چهرهاش دگرگون نمیشد و همان شادابی و جذابیتاش را حفظ میکرد. صبر و استقامت زیادی داشت به گونهای که اگر مشکل و سختی هم برایش پیش میآورد با حوصله و درایت خاصی نسبت به حل آن اقدام میکرد.
سلیمانپور آمر به معروف بود
جدای از اینکه یک فرمانده نظامی باشد یک آمر به معروف به شمار میرفت، شیرینی زندگی را در راهنمایی و ارشاد دیگران میدانست؛ به نیروهای خود یاد میداد که چگونه با دیگران برخورد نمایند، برای آنها توجیه میکرد که این چند روز دنیا ارزش آن را ندارد که دل کسی را برجانند و یا شخصی را مورد ظلم قرار دهند.
وی بر رعایت مسائل دینی بسیار تاکید میکرد و در سختترین شرایط حتی در بطن درگیریها هم نماز خود را میخواند در بعضی از عملیاتها با زبان روزه شرکت میکرد و بعد از عملیات معلوم میشد روزه است، اگر از بقیه خصایص او چشم بپوشیم حتماً باید شجاعت او را بگوییم؛ شجاعت، صلابت شهید سلیمانپور مثالزدنی بود؛ به محض اینکه اسمی از درگیری میشنید فوراً آماده میشد.
در جنگهای چریکی مهارت خاصی داشت در سختترین و خطرناکترین موقعیتها عقبنشینی نمیکرد و بر شدت مقاومت خود میافزود تا اینکه حلقه محاصره را میشکست و نیروهای دشمن را فراری میداد. او در درگیریها تا آخرین گلوله میجنگید و هنگامی که گلولههای او تمام میشد با سنگ به مصاف دشمن میرفت شهید سلیمانپور در تمام درگیرها به عنوان یک فرمانده لایق به تمام نیروهای خود سرمیزد و برای آنها مهمات و سایر وسایل مورد نیاز را میبرد.
به دلیل مهارت و تدابیر خاص جنگی وجود او در سپاه بسیار حائز اهمیت بود؛ با حرکتهای روبه جلو و جابهجایی سریع خود، روحیه بچهها را تقویت میکرد. بیش از اندازه ساده و خاکی بود با نیروهای خود غذا میخورد و هیچگاه خود را از آنها جدا نمیداشت.
در سال ۱۳۵۹ به گروه ضرب راه یافت و در نخستین پاکسازیهای منطقه بانه و سردشت شرکت کرد.
بعد از مدتی مسئول گروهان کوخان شد. در سال ۱۳۶۳ جانشین گردان حضرت رسول(ص) سپاه بانه را پذیرفت و به دنبال لیاقت و شایستگی بسیاری که از خود نشان داد به عنوان فرمانده آن گردان انتخاب شد.
روایتی از شهادت علی سلیمانپور
در ۲۸ اسفند ماه ۶۴ ماموریت گشت و شناسایی روستاهای اطراف بانه به وی محول شد، سلیمانپور بلافاصله نیروهای تحتامرش را برای انجام این ماموریت آماده کرد و صبح همان روز راهی شدند و در نزدیکی روستای سالوک بانه مستقر شدند، هنوز اندکی از استقرار آنها نگذشته بود که نیروهای ضد انقلاب که خود را در پشت درختان و گیاهان انبوه مخفی کرده بودند به آنها حمله کرده و آنها را محاصره میکنند.
شهید که اوضاع را بحرانی میبیند با دلگرمی و دادن روحیه به نیروهایش از آنها میخواهد وضعیت دفاعیشان را حفظ کنند و خود به همراه چند نفر از نیروهایش به سوی یکی از ارتفاعات اطراف که از نظر نظامی موقعیت خاصی داشت میرود، اما در میانه راه مورد اصابت تیر نیروهای ضد انقلاب قرار گرفته و شهید میشود.
ضد انقلاب بعد از شناسایی شهید پیکر مطهرش را با سرنیزه تکه تکه میکنند.
پیکر شهید بعد از یک روز از شهادتش با پاکسازی منطقه به دست نیروهای خودی به شهرستان بانه انتقال و در گلزار شهدای بانه به خاک سپرده شد.