به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: روزنامه اعتماد نوشت: یکی از ویژگیهای اعتراضات ۱۴۰۱ را میتوان بازگشت دانشگاه به سیاست دانست، چنانکه پس از انتخابات سال ۱۳۹۶ را میتوان سال قهر دانشگاه با سیاست نام نهاد.این بازگشت را بهرغم میل برخی عناصر که دانشجوی آرام و استاد بیدردسر میپسندند باید به فال نیک گرفت و به استمرار و استحکام آن اندیشید، چراکه دانشگاه آرام مثل ساحل افتادهای است که به مرور متعفن میشود و تعفن دانشگاه جامعه را به لجن میکشاند.
شهیدبهشتی به زیبایی این معنی را بیان کرده بود که سالها قبل رهبر انقلاب مخالفان فعالیت سیاسی دانشجویان و جوانان و حتی دانش آمـوزان را لعنت کردند و گفتند: «بنده دلم میخواهد این جوانان ما شما دانشجویان؛ چه دختر، چه پسر و حتی دانشآموزان مدارس روی ریزترین پدیدههای سیاسی دنیا فکر کنید و تحلیل بدهید. گیرم که تحلیلی هم بدهید که خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت کند آن دستهایی را که تلاش کردهاند و میکنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیرسیاسی کنند. کشوری که جوانانش سیاسی نباشند، اصلاً توی باغ مسائل سیاسی نیستند، مسائل سیاسی دنیا را نمیفهمند، جریانهای سیاسی دنیا را نمیفهمند و تحلیل درسـت ندارند. مگر چنین کشوری میتواند بر دوش مردم، حکومت و حرکت و مبارزه و جهاد کند؟! بله؛ اگر حکومت استبدادی باشد، میشود. حکومتهای مستبد دنیا، صرفهشان به این است که مردم سیاسی نباشند؛ مردم درک و تحلیل و شعور سیاسی نداشته باشند. اما حکومتی که میخواهد به دست مردم کارهای بزرگ را انجام دهد؛ نظـام را میخواهد با قدرت بیپایان مردم به سرمنزل مقصود برساند و مردم را همه چیز نظام میداند، مگر مردمش- بهخصوص جوانان و بالاخص جوانان دانشجویش- میتوانند غیرسیاسی باشند؟! مگر میشود؟! عالمترین عالمها و دانشمندترین دانشمندها را هم، اگر مغز و فهم سیاسی نداشته باشند، دشمن با یک آبنبات ترش میتواند به آن طرف ببرد؛ مجذوب خودش کند و در جهت اهداف خودش قرار دهد! این نکات ریز را، باید جوانان ما درک کنند.» (دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان 12/۰۸/1372)
اینک سالها از این سخن رهبری میگذرد، سؤال اینجاست که چه دستهایی نسل جوان، بهویژه دانشجویان را از سیاست بیزار کرد؟ چه عواملی به بیتفاوتی دانشگاهیان در قبال مسائل کشور دامن زد؟ راستی چه کسانی مصادیق لعن رهبری هستند؟ جنبش دانشجویی از سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی طلایهدار مبارزه با استبداد داخلی و استیلای خارجی بود و پس از پیروزی انقلاب نیز پیشتاز این میدان بود و جامعه برای رشد و توسعه کشور در مقاطع حساس، به پرچم دانشگاهیان نگاه میکرد.
اما دورههایی بر این جنبش گذشت که سکوت و بیتفاوتی بر آن حاکم بود. خرداد ۱۳۷۶ یکی از نقاط عطف حضور تاثیرگذار جنبش دانشجویی در عرصه سیاست بود و در پی آن بهرغم بیمهریها و ستمهایی که بر این جنبش رفت که فاجعه کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ اوج این بیمهری است، میدان را خالی نکرد و در پی آن حوادث سال ۱۳۸۸ را پشتسر گذاشت و در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ و انتخابات مجلسین شورا و خبرگان سال ۱۳۹۴ میدان سیاست را راهبری کرد و بالاخره بهرغم سنگاندازیهای متحجران در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم میدان را خالی نکرد، اما چه اتفاقاتی در این سالها رقم خورد که دانشجویان با سیاست قهر کردند؟ چرا در انتخابات مجلس یازدهم و ریاست جمهوری سیزدهم جای جنبش دانشجویی خالی بود؟»
درباره این نوشته آمیخته با مغالطه گفتنی است کسانی که دانشگاه غیرسیاسی میخواستند، برخی احزاب اشرافیتگرا در دولت سازندگی بودند که بعدها دولت خاتمی و اصلاحطلبان از دل همان دولت سر برآورد.
اصلاحطلبان در حالی که در دوره هاشمی تشکل دانشجویی وابسته به خود را با ژست عدالتخواهی به میدان فرستاده بودند، در دولت خاتمی این پرچم را پایین کشیدند و دفتر تحکیم را تبدیل به گلادیاتور منازعات سیاسی خود کردند اما از دولت دوم خاتمی هنگامی که همین دانشجویان سرخورده شده و به همان دولت اعتراض کردند، کسی در تراز حجاریان مدعی شد جنبش دانشجویی زیادی دویده و درگیر و خسته شده و باید مدتی به دانشگاه برگردد و استراحت کند. این سخنان همان زمان با واکنش صادق زیباکلام مواجه شد که حتی گفت حجاریان جنبش دانشجویی را با پادگان اشتباه گرفته و امر و نهی میکند.
به هر حال این مقطع، دورهای بود که سرریز شدن تندروی رادیکالیسم از دولت به دفتر تحکیم و غفلت از نفوذ دشمن، موجب ایجاد چنددستگی در این تشکل و انشعاب و رکود فعالیتهای آن شد.
برخی اعضای مرکزیت دفتر تحکیم در نشستهای این نهاد به صراحت به آقابالاسری اصلاحطلبان اعتراض کرده و گفته بودند که جنبش دانشجویی تبدیل به ارابه قدرت حزب مشارکت شده و کمر آن در حال شکستن است. اما همین اعضای شورای مرکزی، بیسروصدا حذف و اخراج شدند.
در دولت روحانی نیز اصلاحطلبان مجدداً سعی کردند طیف دانشجوی تابع خود را صرف زدوبندهای انتخاباتی کنند و در عین حال چون دولت مستقر، از خود آنها بود، عملاً تشکیلات دانشجویی مطالبهگری را که حرف مردم را بزند، تعطیل کردند و صرفاً پس از تغییر در دولت و مجلس بود که مجدداً به صرافت افتادند ناکارآمدی به ارث گذاشته شده خود را به مجلس و دولت جدید نسبت دهند و دانشجویان را علیه این دو نهاد بشورانند. با این وجود همه شواهد و قرائن حاکی از این است که اکثریت دانشجویان کمترین اعتمادی به افراطیون مدعی اصلاحات ندارند.
در اغتشاشات اخیر هم هرچند که دشمن کوشید رادیکالیسم و خشونت و فحاشی را به دانشگاهها بکشاند، اکثریت 3/5 میلیون دانشجویان کشور، با این حرکت مهندسیشده و تصنّعی همراهی نشان ندادند و این در حالی بود که رسانههای بیگانه و دنبالههای داخلی آن در هیجان اغتشاش میدمیدند.