به گزارش مشرق، محمدرضا آذری یکی از مجروحین حادثه حرم شاهچراغ علیه السلام است که در این حادثه، از ناحیه گردن مورد اصابت ۲ گلوله قرار گرفت و مجروح شد.
خبرنگار فارس ضمن احوالپرسی، در مورد روند این حادثه تروریستی با آذری گفتگو کرده است.
محمدرضا آذری، متولد ۱۳۴۵ و اهل نجف آباد اصفهان است، کارمند هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران است و به مدت یکسال ماموریت گرفته و از تهران به شیراز آمده بود.
حدود ۲ ماهی میشود که در شیراز مستقر شده است و در ۴ آبان برای اقامه نماز مغرب و عشا به همراه پدر و برادر همسرس به حرم شاهچراغ رفته بودند.
محمدرضا آذری، چگونگی حادثه تروریستی را اینگونه بیان کرد: چهارشنبه بود که تصمیم گرفتم با برادر خانم و پدر خانمم برای اقامه نماز مغرب و عشا به حرم حضرت شاهچراغ علیه السلام بروم، پس از ورود، از هم جدا شدیم ، آنها به سمت شبستان رفتند و من نیز به سمت ضریح آقا برای زیارت رفتم تا بعد از زیارت برای اقامه نماز به آنها محلق شوم.
او ادامه داد: فضای حرم آرامشبخشتر از هر زمان دیگری بود و هریک از زائران با خلوص نیت در گوشه ای مشغول زیارت و عبادت بودند، ناگهان صدای شلیک از سمت شبستان به گوش رسید.
وی ادامه داد: همهمه ای برپا شد، هنوز نمیدانستیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است؛ همراه جمعیت به سمت درب اصلی دویدم تا مطلع شوم چه شده که صدای تیر اندازی و شلیک نزدیک و نزدیک تر میشد، دوباره همه با هم به سوی داخل بازگشتیم.
آذری اظهار داشت: در آن شرایط هرکس به سویی فرار میکرد، مادری فرزندش را در آغوش کشیده بود تا او را آرام کند؛ در جای دیگری پدری با پسرش به دنبال پناهگاهی میگشت، در این میان من نیز به همراه چند نفر دیگر در سمت چپ حرم، در رواق دارالعباده، پناه گرفتیم.
وی گفت: لحظات رعب انگیز و طاقت فرسایی بود، صدای فریاد و شلیک گلوله مدام به گوش میرسید و نزدیک و نزدیک تر میشد، خانمی که در کنار ما پناه گرفته بود؛ سراسیمه بیقراری میکرد که به ایشان گفتم آرام باشد و فریاد نکشد شاید اصلا متوجه حضور ما نشد و به اینجا نیامد، اما فضا ترسناک تر از آن بود که بتواند آرامشش را حفظ کند، در همین موقع بود که تروریست داعشی سر رسید و آنجا را به رگبار بست.
آذری ادامه داد: همه چیز مبهم و غیر قابل باور بود، من ضارب تروریست را ندیدم، فقط صدای به رگبار بستن را شنیدم و شاهد شهید شدن چند نفری که در کنار من پناه گرفته بودند بودم و دو گلوله نیز به سمت راست گردن من اصابت کرد.
او افزود: حال عجیب و غریبی بود، همه در بهت و حیرت بودیم و تصاویری که دقایقی قبل مشاهده کردیم در مخیله مان نمیگنجید، مدتی بعد برادران نیروی انتظامی و بسیجی آمدند و مجروحین را به آرامش دعوت کردند و ما را به مکانی منتقل کردند; پس از آن آمبولانس ها رسیدند و من و سایر مجروحین را به بیمارستان بردند، من به بیمارستان شهید رجایی رفتم که ۲ روز در آنجا بستری بودم.
او اضافه کرد: چند روز بعد از حادثه به اتفاق همسرم به حرم حضرت شاهچراغ رفتیم که حراست حرم به ما گفت احتمالا شهدای آنجا خانواده آرتین بودند و من متوجه شدم آن خانم، مادر آرتین و آرشام بوده است.