گروه فرهنگي مشرق - خباثت عمروبن حريث در تاريخ قبل از بني اميه نيز مطرح شده است. در زمان خلافت علي بن ابيطالب عليه السلام، او يکي از منافقيني بود که وقتي امام علي عليه السلام مأموريتي داد تا با عده اي از کوفه به مدائن بروند از اين امر سرپيچي کرده و به ناحيه اي از «حيره» که «خورنق» نام داشت براي تفريح رفته و گفتند ما چند روز ديگر به مدائن خواهيم رفت. اصبغ بن نباته يکي از اصحاب علي بن ابيطالب عليه السلام گويد که: اين افراد در بين راه، سوسماري صيد کردند، عمروبن حريث از روي مسخره دست سوسمار را بالا آورد و گفت: اين اميرالمؤمنين علي است، با او بيعت کنيد. آن چند نفر و خود عمرو، با سوسمار بيعت کردند (در روايت ديگري آمده که: آنها گفتند علي مي پندارد که علم غيب مي داند، اکنون ما او را برکنار و با اين سوسمار بيعت کرديم).
به هر حال آنها بعد از چند روز، جمعه وارد مسجد مدائن شدند. همزمان با ورود آنها، علي عليه السلام مشغول سخنراني بود که نگاهش به آنان افتاد فرمود: اي مردم، رسول خدا (ص) بر من هزار حديث بيان نمود که از هر حديثي هزار در گشوده مي شد و براي هر دري، هزار کليد است خداوند مي فرمايد: يوم ندعوا کل اناس بامامهم؛ «روزي که هر انساني را با رهبرش صدا مي زنيم». من به خدا سوگند مي خورم که روز قيامت هشت نفر مبعوث مي شوند که امام و پيشواي آنها سوسمار است اگر بخواهم مي توانم نام ايشان را افشا کنم.
راوي گويد: عمروبن حريث را ديدم که مثل شاخه قطع شده، از شدت خجالت و شرمندگي بي حال و پژمرده شده بود.
وي، دشمن سرسخت ميثم تمار، يکي از اصحاب اميرالمؤمنين علي عليه السلام بود
علي عليه السلام در زمان حيات خود، «ميثم تمار» صحابه با وفاي خود را از شهادتش خبر داد و فرمود: تو، به درخت خرمايي که کنار خانه عمروبن حريث مي باشد به دار، آويخته مي شوي از اين رو ميثم گاهگاهي مي آمد و به آن درخت آب مي داد و در پاي آن نماز مي خواند و به عمروبن حريث مي گفت: من همسايه تو خواهم بود، حق همسايگي را خوب بجا آور. و عمرو، از سخنان ميثم چيزي نمي فهميد. تا اينکه او به شهادت رسيد و عمرو، متوجه ميثم شد. عمروبن حريث، در زمان حاکميت «زياد» پدر عبيدالله بن زياد حاکم شهر کوفه و نماينده او شد و چون «زياد» به بصره رفت و «حجر بن عدي» از ياران علي عليه السلام با شيعيان تشکيل جلساتي دادند، فورا عمرو، به زياد نامه نوشت و گفت که اگر کوفه را مي خواهد سريعا برگردد.
وي در قيام امام حسين عليه السلام و حادثه کربلا، نقش بسيار شوم و پررنگي داشت
در روايتي است که علي عليه السلام، سالها قبل از واقعه عاشورا در زمان خلافتش، روزي خطاب به «شبث بن ربعي» فرمود: يا شبث و يا ابن حريث لتقاتلان ابني الحسين؛ اي شبث و اي پسر حريث، شما هر دو با فرزندم حسين خواهيد جنگيد.
عمرو، در زمان عبيدالله بن زياد نيز، حاکم شهر کوفه و قائم مقام او بود!
سال 61 هـ.ق قبل از عاشورا که امام حسين عليه السلام وارد سرزمين کربلا شد، عده اي براي حمايت از آن حضرت سعي کردند که به او ملحق شوند، ولي عمروبن حريث از طرف ابن زياد مأمور شد تا نگذارد مردم نزد حسين بن علي عليه السلام روند و آنها را وادار کرد تا به نخيله لشگرگاه ابن زياد رفتند. (تاريخ خلفا ج 2)
سال 60 هـ.ق زماني که عمال ابن زياد، مسلم بن عقيل را دستگير کرده و به قصر عبيدالله بردند، عمروبن حريث با عده اي ديگر آنجا حاضر و منتظر ورود حضرت مسلم بود و چون مسلم وارد شد و کوزه آبي را آنجا ديد، طلب آب کرد که يکنفر از دشمنانش مخالفت کرد ولي عمرو، غلامش را فرستاد و براي مسلم کوزه آب آورد و به او داد، ليکن هر دفعه که مسلم خواست آب بنوشد، آن ظرف از خون دهانش رنگين شد و نتوانست آن آب را بنوشد.
عمرو مختار ثقفي را دستگير و زنداني کرد
سال 60 هـ.ق عمروبن حريث بوسيله عمال خود، مختار ثقفي را دستگير و زنداني کرد و در تمام مدت واقعه کربلا در حبس بود.
در زمان جنجال «عبدالله بن زبير» در مکه، عمروبن حريث از طرف عبيدالله بن زياد حاکم کوفه بود و چون ابن زياد ترسيده بود که مبادا شيعيان علي عليه السلام و مخصوصا مختار ثقفي در صدد انتقام شهادت حسين بن علي عليه السلام برآيند و در اظهار دوستي به آن حضرت، حکومت يزيد بن معاويه را آسيب برسانند، لذا ابن حريث در حمايت از يزيد و ابن زياد مختار را زنداني کرد. (تاريخ خلفا/ ج2)
پس از شهادت حسين عليه السلام و اسارت خواهرش زينب کبري سلام الله عليها وقتي که او را به قصر «عبيدالله بن زياد» بردند، حضرت زينب در مقابل ابن زياد سخناني کوبنده گفت و او را مفتضح کرد که ابن زياد آشفته شد و گويا تصميم به کشتن آن بانو گرفت. عمروبن حريث در آنجا حاضر بود و به «ابن زياد» گفت: اي امير، اين زن است و زن را به گفتار نگيرند و در سخن ملامت نکنند».
اين دشمن اهل بيت عصمت، در زمان قيام مختار وقتي که اشراف و بزرگان و دوستانش در کوفه، در قصر مختار ثقفي به حبس افتادند، به خانه خودش برگشت و از شهر بيرون رفت. و اين در سال 67 هـ.ق بود.
----------------
منابع:
1- نفس المهموم
2- تاريخ سياسي اسلام، تاريخ خلفا ج2 رسول جعفريان
3- فرهنگ عاشورا
4- پژوهش نامه امام حسين عليه السلام
5- سايت فضائل
6- قاموس الرجال ج 8
عمروبن حريث از سرسپردگان و عناصر حکومت بني اميه که هميشه در صحنه حاضر بود بوسيله عمال خود، مختار ثقفي را دستگير و زنداني کرد.