به گزارش مشرق، سفر «شی جین پینگ» رئیسجمهور چین به عربستان در روز چهارشنبه ۷دسامبر و برگزاری دو نشست عربی در ریاض، واقعیتهای جدیدی از تحولات قدرت در سطح نظام بینالملل را نشان داد.
تغییر موازنه قدرت به سود شرق، ضعف شدید آمریکا در نهادها و روندهای جهانی و گرایش متحدان منطقهای آن به رقبای شرقی واشنگتن از مهمترین تحولات جاری نظام بینالملل هستند که در ادامه مختصراً به آنها خواهیم پرداخت.
هژمونی خیالی آمریکا و فرار متحدان از صف واشنگتن
در دورهی ریاست جمهوری «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور سابق و جمهوریخواه آمریکا، واشنگتن کمتر ظرافتهای سیاسی به خرج میداد و راهبردهایش را بیشتر به وسیله زور جلو میبرد. این شیوه حکمرانی بر جهان را، متحدان عرب کاخسفید باور کرده بودند و کارآمد میدانستند. دولت ترامپ نیز چیزی بیشتر از ثروت و نفت از کشورهای عربی نمیخواست و صراحتاً آنها را گاو شیرده میخواند. به عبارت دیگر میزان انتظارات این دو متحد در حد توان ظاهریشان در کنترل اوضاع خلاصه میشد.
پایتختهای عربی در قبال ثروت، از حمایت سیاسی کاخسفید برخوردار میشدند. این پایه اتحاد در زمان ریاست جمهوری «جو بایدن» لرزید؛ چرا که بایدن در تخمین قدرت آمریکا با خطای محاسباتی مواجه شد و بسیار دیر پذیرفت که نظام تکقطبیاش به پایان رسیده است. کشورهای عربی به عنوان متحدان منطقهای آمریکا و نگهبانانش در غرب آسیا، تهدیدها و توهینهای بایدن را تاب نیاوردند و تا حدودی به سوی شرق متمایل شدند.
چالش سخت برای واشنگتن در برابر رقبای شرقی
یکی از مهمترین تفاوتهای سیاستگذاری غربی با مدل شرقی آن در جهان، ارزشگذاری و مداخلهجویی در امور داخلی کشورهاست. در حالی که شرقیها از متحد خود، تنها انتظار حفظ ثبات در داخل کشور و تامین منافع در محیط خارجی را دارند. شیوهی برخورد چین و روسیه با کشورهای عربی حوزه خلیجفارس نیز دقیقاً بر همین اصول مبتنی شده است. چین از کشورهای عربی میخواهد تا در مجامع بینالمللی در تضاد مستقیم با منافع پکن قرار نگیرند و در مبادلات اقتصادی، اژدهای زرد را شریک راهبردی خود ببینند.
در مقابل، پایتختهای عربی هم خلاء اتحاد خود با آمریکا را به وسیلهی چین پُر میکنند و به شراکت اقتصادی با کشوری ادامه میدهند که هیچ انتقادی از نظام سیاسیشان ندارد. رئیسجمهور چین طی سفرش به ریاض، با مقامات همه کشورها از عراق و لبنان گرفته تا مصر و سودان، گفتوگو کرد و سعی داشت تا از توانهای اقتصادی همه، از نفت گرفته تا کشاورزی استفاده کند. این نگاه صرفاً اقتصادی از سوی پکن به متحدانش، به این کشور اجازه میدهد تا بسیار راحت با متحدان آمریکا معامله کرده و آنها را به سوی خود جذب کند.
هزینههای گزاف آمریکایی برای ادعاهای حقوق بشری
کاخسفید همواره در سیاستهایش در قبال متحدان کوچکتر، از جمله کشورهای عربی سعی کرده تا گزارههای خود نظیر بسط دموکراسی، آزادی سیاسی و موازین حقوق بشری غربساخته را به سیستم سیاسی آنها تزریق کند. کشورهای شرقی نیز در سیاست خارجی خود ارزشها و اخلاقیاتی را مدنظر قرار میدهند؛ اما سیاستشان تحمیل و مصادره به مطلوب این ارزشها نیست و از موضوعات حقوقبشری به عنوان ابزار و بهانه برای مداخلهجویی استفاده نمیکنند.
رویکرد آمریکایی به حقوقبشری طی سالهای اخیر و به موازات ضعف واشنگتن دستخوش تحولاتی شد؛ اما این واقعیت آشکار است که دولتهای دموکرات آمریکا برای اثبات ادعای برتری خود در داخل و نشان دادن تفاوتشان با جمهوریخواهان، چارهای جز توسل به شعارهای قدیمی نداشتند. اما این بار توسل به شعارهای تکراری حقوق بشری، کار دست دولت بایدن داد و نه تنها موجب بحران در وضعیت آمریکا شد، بلکه کل غرب را در میانه بحرانی بزرگ (جنگ اوکراین) تنها گذاشت. حالا دیگر کشورهای عربی تولیدکننده نفت، همراه و متحد قدرتهای شرقیاند و به طور غیرمستقیم در زمین روسیه بازی میکنند؛ تا شاید آمریکا و غرب، روز به روز با بحران اوکراین، ضعیفتر شوند.
مقبولیت و نفوذ؛ ابزارهای از دست رفته آمریکا در نهادهای بینالمللی
اوایل نهضت سازمانسازی برای جهان توسط ایالات متحده آمریکا، تحلیلها اینگونه بود که این نهادها و تشکیلات بینالمللی، ابزار حقوقی-مالی و بازوی اجرایی-نظامی واشنگتن در دنیا خواهند بود و دیگر تمام تحولات آنگونه رقم خواهد خورد که کاخسفید میخواهد. اوایل حاکم بودن نظام دوقطبی و هژمون شدن آمریکا، نشانههایی از این وضعیت در عملکرد سازمان ملل، شورای امنیت، سازمان تجارت جهانی و بعدها ائتلاف نظامی ناتو دیده شد.
این وضعیت به سود آمریکا ادامه پیدا کرد تا جایی که طی چند دهه گذشته، شرق مجدداً قدرت یافت و غولهای اقتصادی جدیدی ظهور پیدا کردند. حالا این قدرتهای رقیب نوظهور، همان رویکرد نهادسازی را برای خود و ودر بین اعضای خود رواج دادند تا تصمیماتشان پشتوانه اجرایی و جنبه حمایتی قویتری پیدا کند.
کشورهای جهان سوم به رهبری مسکو و پکن، سازمانهای اقتصادی و ائتلافهای سیاسی جدیدی را براساس توانمندیهای خود پایهگذاری کردند که اکنون قادرند بزرگترین ضربهها را به غرب و آمریکا تحمیل کنند. نمونه بارز این روند، تصمیم سازمان اوپکپلاس درباره کاهش میزان تولید نفت در جهان است که آمریکا حتی با تعظیم در برابر متحدانش نیز نتوانست آن را تغییر دهد و گویا تا مدتها مجبور است با تبعات آن تصمیم کنار بیاید.