سرویس سیاست مشرق- در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل بانام «ویژههای مشرق» شمارا در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم. در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید.
*******
روزنامههای امروز شنبه ۲۶ آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که حضور رئیسجمهور درمیان مردم، سفر رئیسجمهور چین به عربستان، جزئیات برقراری حقوق بازنشستگان جدید آموزش و پرورش، تحلیل اغتشاشات و دو اقدام ضد ایرانی در فاصله کمتر از یک روز در سازمان ملل در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
روزنامه هممیهن در شماره امروز خود گزارشی از نشست انجمن جامعهشناسی ایران تهیه کرده است؛ یکی از حاضران در این نشست درباره وضعیت حجاب در کشور گفته است:
. این حرکت در قیاس با جریانهای قبل از خودش که ماهیت طبقه متوسط داشتند، اساس متفاوتی دارد. بهخصوص در قیاس با دو نقطه اوج طبقه متوسط در نیمه دهه هفتاد و نیمه دهه هشتاد، نهتنها تداومی نمیبینم، بلکه گسست جدی بین این دو میبینم و این گسست بیش از هر چیز، گسست از یک نظم سنتی-مذهبی است که قبلا در جامعه وجود داشته و شکلی از آن به اسلام سیاسی تبدیل شده است. اگر در دو رخداد پیشین شاهد این بودیم که طبقه متوسط تلاش میکرد یکسری مفاهیم را که احساس میکرد مصادرهشده را بازپس بگیرد یا بازتعریف کند، مفاهیمی که گمان میکرد مصادره شدهاند، بههیچوجه دیگر چنین خواست و تمایلی را در حرکت جدید نمیبینید. در واقع کسی به دنبال آن نیست که مفاهیمی که برگرفته از خواست سنتی و مذهبی قدیمی است را پس بگیرد یا از مصادره شدن نجات دهد. این حرکت از مبنا به دنبال ساختن یک چیز نو و بدیع است و خرد جمعی به این نتیجه رسیده است که برای ساختن این چیز نو، باید با یک گسست آغاز کند. پرسش اول من این است که اگر این حرکت را رادیکالترین رخدادی بدانیم که با آن مواجه بودهایم، به این سوال میپردازم که بین گسستی که در این حرکت وجود دارد و نیرو گرفتن آن از نیروهای زن چه نسبتی وجود دارد؟
در واقع میخواهم با نگاه به گذشته به این سوال پاسخ دهم، که چرا هر جنبش فراگیری که با مسئله زنان کلید بخورد، خواسته یا ناخواسته، خواستار گسست کامل میشود. این مسئله با ریشههای شکلگیری نظم موجود پیوند میخورد. نکته دوم این است که برخی معتقدند این میزان از اصرار حاکمیت بر مسئله حجاب حیرتانگیز است که با وجود اعتراضاتی که چالشهای زیادی بهوجود آورده است، اما سانتیمتری از مواضع خود عقبنشینی نکرده است. نهتنها امتیازی نداده است، حتی نجواهای تهدیدآمیز بازگشت طرحهای جدید هم به گوش میرسد.
نزدیک به هشتاد روز پس از کلید خوردن اغنشاشات با رمز مهسا به خوبی میدانیم که مثلث براندازی را زنان، دانشجویان و کارگران تشکیل میدهد. ظرفیت زنان و دانشجویان با شبکهسازی و عملیات رسانهای بر محور مطالبات سیاسی اجتماعی فعال شده. و فعالسازی ظرفیت کارگران که میسر نمیگردد مگر با شلیک به معیشت! از این رو صورت مسئله از سوی لیدرهای اغتشاشات در حال تغییر است که باید امتیاز بیشتری گرفت، البته اصلاحطلبان در بیان بدون لکنت خواست اصلی خود یعنی براندازی تردید دارند!
روزنامه اعتماد نیز در ادامه هم راستایی مستقیم با اغتشاشات نقشه اغتشاشات را به نقل از یک گروه داده کاوی منتشر کرده است، اعتماد مینویسد:
اعتراض سیاسی در شهرستانهای پرجمعیت بیشتر دیده میشود (هرچه در نمودار از سمت راست به چپ یعنی از سمت شهرستانهای بزرگتر به سمت شهرستانهای کوچکتر حرکت میکنیم، تعداد شهرستانهای دارای اعتراض کمتر و کمتر میشود). تاثیر متغیر جمعیت، اگرچه در بروز یا عدم بروز اعتراض کاملا مشهود است، اما تاثیر کاهش مشارکت سیاسی در عرصه رسمی بر اعتراض را از بین نمیبرد. ریزش آرای کاندیدای نخست در شهرستانهای دارای اعتراض نسبت به شهرستانهای بدون اعتراضی که جمعیت مشابهی دارند، بهطور متوسط ۱۸.۲% کمتر است (نگاه کنید به خطچین برازش شده به شهرستانهای دارای اعتراض (نقاط نارنجیرنگ) که از خطچین برازش شده به شهرستانهای بدون اعتراض (نقاط خاکستریرنگ) به اندازه ۱۸.۲ واحد درصد پایینتر قرار گرفته است.
در ادامه این گزارش آمده است:
نقشه فوق نشان میدهد شدت و تمرکز این آسیب در کدام نقاط بیشتر بوده است. انطباق نسبی بروز ناآرامی و خشونتِ بیشتر در اعتراضات اخیر در مناطق کرد و بلوچنشین با مراکزِ اصلی افت شدید مشارکت سیاسی (کانونهای قرمز رنگ در نقشه فوق)، نشاندهنده این است که توجه به کاهش مشارکت سیاسی در لایه تحلیلهای امنیتی نیز حائز اهمیت است و بدون چارهاندیشی برای آن نمیتوان مسائل امنیتی به وجود آمده را حل کرد. این آسیب، در حقیقت هزینهای است که حکومت برای یکدست شدن خود ایجاد کرده و به همین دلیل به سختی میتوان سهم عوامل و تهدیدهای خارجی را در آن از سهم عوامل و تصمیمات داخلی بیشتر قلمداد کرد.
البته مشخص نیست که نقشه مورد ادعای اعتماد در مورد پراکندگی جغرافیایی اغتشاشات (به قول خودشان اعتراضات) چقدر دقیق است! اما در همان نگاه اول مشخص است که از نظر این روزنامه اصلاحطلب، آشوب نه پدیدهای ملی و سراسری بلکه منطقهای و محلی است و عمدتا مردم برخی استانهای مرزی معترضاند.
صادقانه با مردم
دور دوم سفرهای استانی دولت مردمی مورد توجه بسیاری از روزنامهها قرار گرفته است؛ روزنامه کیهان نوشته است:
آغاز دور دوم سفرهای استانی دولت آیتالله رئیسی در کمتر از یک سال و نیم از شروع به کار دولت و بهویژه پس از ۳ ماه تلاش دشمن برای متوقف ساختن قطار پیشرفت و خدمترسانی به مردم با ایجاد اغتشاش و آشوب در کشور اهمیتی دو چندان یافته و از یک سو نشان از عزم و اراده دولت مردمی برای پیشبرد امورکشور و گره گشایی از زندگی مردم است و از سوی دیگر نشانه حقانیت رویکرد و صداقت در عملکرد دولتمردان در گره نزدن مسائل کشور و منافع ملی به بیرون از مرزها و به ثمر رساندن پروژههای بزرگ و بعضا معطل مانده و همچنین فعال سازی صنایع تعطیل و نیمه تعطیل به رغم تحریمها و فشارهای سنگین اقتصادی است.
کیهان در ادامه مینویسد:
از سوی دیگر استقبال کم نظیر و پرشور مردم استان خراسان جنوبی از کاروان دولت مردمی و گلباران خودروی حامل رئیسجمهور در شهرستان نهبندان نشان داد که اولا مردم در فضای حقیقی با لشکر ساختگی و جعلی در فضای مجازی بسیار متفاوت است و از طرفی تبلیغات سنگین ۳ ماهه دشمن در سیاهنمایی از کشور، ناامید سازی جامعه و دامن زدن به بیاعتمادی نسبت به مسئولان کمترین میزان اثر گذاری را داشته و قاطبه ملت ایران تلاش شبانهروزی دولت برای حل مشکلات را میبینند و قدر مسئولان دلسوز و پر تلاش خود را میدانند.
روزنامه ایران نیز با اشاره به سفرهای استانی دولت نوشته است:
دور نخست سفرهای استانی دولت انقلابی، ۲۰ مردادماه گذشته با سفر آیتالله رئیسی به استان کرمان به پایان رسید. دولت سیزدهم شهریور ۱۴۰۰ عملاً تشکیل شد و کار خود را آغاز کرد اما تا پیش از فرارسیدن موعد یکسالگی، سفرهای استانی به ۳۱ استان کشور به پایان رسید. دور نخست سفرهای استانی، تقریباً بلافاصله پس از شروع فعالیتهای دولت آغاز شد، آن هم در شرایطی که هنوز وضعیت بد کرونایی به طور کامل مرتفع نشده بود. به همین دلیل بود که در این دور از سفرها، اغلب بدون برگزاری اجتماعهای مردمی یا استقبالهای گسترده انجام شد. این امر به نوبه خود نشان میداد که هدف دولت و رئیس جمهور از این سفرها، حل مشکلات و رفع دغدغهها و نیازهای مردم هر استان است، نه صرفاً کسب تشویقهای سیاسی یا نشان دادن نمایشهای رسانهای. بویژه اینکه در این سفرها، دولت حتیالمقدور، از کلنگزنیهای جدید و تصویب طرحهای تازه اجتناب کرد، بلکه در مقابل، همت خود را صرف تکمیل طرحهایی کرد که از دولتهای گذشته به ارث مانده بود. این طرحها، که از آنها با عنوان طرحهای نیمه کاره یاد میشود، هم سرمایههای ملی صرف شده در آنها را به سمت استهلاک میبرد و هم تصویر نامناسبی از توانایی حکمرانی برای مردم به نمایش میگذاشت. از اینرو بود که دولت آیتالله رئیسی، به جای تصویب طرحهای جدید، تمرکز خود را بر تکمیل طرحهای نیمهکاره گذاشت.
شورش شارلاتانها
نامه سرگشاده گروه تولید سریال سقوط درباره خیانت فرخنژاد به هنرمندان با واکنش بسیاری از روزنامهها قرار گرفته است؛ روزنامه جوان نوشته است:
امیدی و هراس در میان وطنفروشانی که لیدری آشوب را برعهده داشتند، به قله رسید! از جمله علی کریمی با «احمق» خواندن ملت ایران پس از دریافت ویزای امریکا و فرخنژاد با توهین به رهبری دو روز بعد از «شبهفرار» از ایران به امریکا! کریمی ابتدا اکانتش را به سازمانهای امنیتی غربی فروخت و این، بهخاطر تغییر محسوس نوشتههایش برای دوست و دشمن آشکار شد، کریمی و خریداران اکانتش، در آغاز سنگ ملت را به سینه میزدند و مدحها و تمجیدها از ملت ایران میکردند، اما در ناامیدی و هراسی که اکنون به ایشان دست داده، پس از صدور ویزا، ملت ایران را با جمله قصاری از چرچیل (عامل قتلعام میلیونها ایرانی در قحطی معروف) ملتی «احمق» که با دیکتاتور همراهی میکنند، نامیدند.
جوان در ادامه نوشته است:
فرخنژاد هم پیوندی دیرینه با دلار دارد و میزانالحراره او دلاری است که باید برای پسرش بفرستد! اینها را نباید ساده گرفت. احمقخواندن ملت ایران در اکانت کریمی، حرف سادهای نیست. باید تحلیلگران به میدان بیایند و بگویند چه شد که آن ملتقهرمان، ناگهان احمق شدند!؟ فقط ساعاتی پس از دریافت ویزای امریکا یا روزهایی پس از بیاعتنایی مردم به اعتصاب و راهپیمایی سکوت و پرکردن خیابانها!؟ و چه شد که فرخنژادی که گفت همه ملت ایران فدای پسرم، ناگهان اندیشه نجات ملت ایران در سر میپروراند!؟
روزنامه فرهیختگان نیز دراینباره نوشته است:
تنفسهای مصنوعی یکییکی از راه میرسید و جریانی که در حفظ ظاهر همچنان قوی عمل میکرد، در باطن منکسر میشد. ترانه علیدوستی که به نماد بهرهمندی تمامعیار از پول کثیف در سینما و شبکه نمایش خانگی و دفاعتمام قد از این جریان تبدیل شده بود، تنها برای خودفریبان قهرمان بود و از اعتبار این آشتیناپذیری آزاردهنده میکاست. هنرپیشههایی که هرکدام در موج ضدیت جامعه با سلبریتیها طی سالهای اخیر یا زیر ضرب رفته بودند یا ساکت منزوی شده بودند، وقتی به میدان میآمدند آن هاله معنایی منفی که دورشان بود را هم با خود میآوردند.
روزنامه وطن امروز نیز در واکنش به سخنان هتاکانه این سلبریتی سفارشی مینویسد:
نمک خوردنها و نمکدان شکستنها ادامه دارد و حمید فرخنژاد، تازهترین نمونه است اما در هیاهوی این دهنکجیها، ضدانقلاب خارجنشین هم بیکار ننشسته و روز به روز چهره واقعی خودش را بیش از پیش نمایان میکند. نازنین بنیادی از همین جنس آدمهاست که پشت نقاب طرفداری از حقوق بشر، هر چه میخواهد دل تنگ اربابانش، میگوید و بیشتر سرزمین مادریاش را زیر پا میگذارد.
در ادامه این یادداشت آمده است:
یک روز با ایفای نقشهای غالبا سیاسی و ترسیم تصویر تروریست از میهنش و روز دیگر با ایفای نقش عروسک خیمه شب بازی برای آنانی که عداوتشان با ایران، کودک و زن و پیر و جوان نمیشناسد. در چنین شرایطی که هر نمکخوردهای از جمهوری اسلامی از راه میرسد لگدی به نمکدان میزند، بنیادی هم بر امواج رسانههای معلومالحال سوار شده و ضمن دمیدن در آتش خشونتهای خیابانی، ناجوانمردیها علیه این ملت را نیز تطهیر میکند.