به گزارش مشرق، هادی محمدی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: در مسئله هستهای با ایران، یک دروغ بزرگ را با امپراتوری رسانهای دروغپراکنی گسترش میدهد و سپس برای رفع این اتهام، به دنبال مطالبه ابزار شفافسازی از سوی ایران میرود، ولی در پس این فشار به دنبال اثبات دروغ نیست بلکه آن را به اهرمی برای امتیازگیری در هدفگذاری راهبردی خود تبدیل میکند.
جنگ اوکراین، نمونه دیگری است که با اهداف گوناگون از صادر کردن بحران مالی خود به اروپا و جهان تا فرسایش دادن توان و پتانسیل مالی و نظامی و جایگاه جهانی روسیه، حرکت موریانهای گسترش به شرق توسط ناتو را دنبال میکند.
تنها در جایی که این راهبرد و رویکردها با هزینهای بیش از فایده مواجه شود، مسیر و سیاست رفتاری امریکا دچار تعدیل میشود. امروز مهمترین ابزار کم هزینه امریکا برای فشار به ایران، یا روسیه و دیگر کشورها و قدرتها، ابزار تحریم و فشار اقتصادی است. مثلاً در جنگ اوکراین موضوع پهپادهای ایرانی را توسط صهیونیستها برجسته کرده و با همین بهانه به دنبال تحمیل هزینه به ایران است و یا با اتهامات تولید سلاح هستهای، فضای گستردهای را به وجود آورده تا خروج امریکا از برجام در سایه قرار گیرد. یک مدل منطقی در تفکر و رفتار امریکا این است که چه ایران، بهانهای بدهد و یا نه، آنها کار خودشان را انجام میدهند؛ لذا تنها راه بازدارنده این است که با همین مدل، آنها را تحت فشار و بهانههای مشابه و موجه قرار دهیم. حضور امریکا در همه مناطق جهان، تنشساز و بحرانساز است و به بیثباتی و ناامنی در این مناطق دامن میزند، لذا اگر جوهر راهبردهای امریکا را سیطره و نفوذ و حضور بدانیم، همین سیطره و حضور و نفوذ باید به چالش کشیده شود و به راهبردهای امریکا حمله شود.
بر همین اساس و با مجموعهای از اقدامات حقوقی، رسانهای، سیاسی و دیپلماتیک، تردد امریکا در خلیج فارس، تنگه هرمز، دریای سرخ و بابالمندب و یا در عراق و سوریه و یا در نقاط دیگر که نیاز به نام بردن نیست، باید در چارچوب مدیریت رفتاری، قاعدهپذیری، محدودیت، مدیریت شود.
هدفگذاری جدید امریکا بر روی فروش نفت و فرآوردههای نفتی و پتروشیمی و ... قرار گرفته است که باید گام بازدارنده در مقابل آن را با بهانههای محیط زیستی، ناامنیسازی، حمایت از تروریسم، پولشویی و امثال آن، به اجرا گذاشت. حتی در محیط پیرامونی که برخی کشورها میزبان حضور امریکاییها یا مسیر تردد آنها هستند از همین مدل بهره جست تا الگوی هزینه – فایده، نتایج معکوس برای آنها داشته و مجبور به پذیرش محاسبهگری در رفتار خود و تغییر رویکرد در سیاست شوند.