به گزارش گروه دفاع و امنيت مشرق، سيد محمدعلي موسوي شوشتري متولد سال 1342 در خرمشهر است. وي از سلسله جليله سادات جزايري مي باشد. پدر و مادرش افرادي فاضل و وارسته بودند و لذا وي در يک محيط مذهبي تربيت يافت. دوران دبيرستان ايشان همزمان شد با وقايع انقلاب اسلامي و او در شهر خرمشهر فعاليت هاي انقلابي بسياري در اين زمينه داشت. با پيروزي انقلاب بلافاصله فعاليت خود را در کميته شروع کرد و با تشکيل سپاه پاسداران در تاريخ (15/11/58) به عضويت سپاه درآمد. وي در اين زمان هفده سال بيشتر نداشت. او که همرزم شهيد «جهان آرا» بود در خرمشهر با خلق عرب درگير بود و پس از شروع جنگ، به دفاع از ميهن مشغول شد.
وي سال 59 مسئول ادوات، سال 60 جانشين و مسئول محور عمليات کوت- شيخ، سال 61 جانشين و فرمانده گروهان و سال 62 مسئول انتظامات شهر خرمشهر شد. سال 63 وارد قرارگاه نجف شد و در آن جا مسئول تربيت نيروي اطلاعات قرارگاه نجف مي شود. وي پله هاي ترقي را در مسئوليت هاي مختلف طي مي کند و در نهايت سکانداري اطلاعات نيروي زميني سپاه آخرين مسئوليت وي مي باشد که در همين مسئوليت با توجه به مجروحيت هاي به جا مانده از دوران جنگ، به خصوص مسموميت هاي شيميايي، دچار عارضه آب آوردن ريه شده و به شهادت مي رسد.
اما آنچه خوانديم تنها قسمتي از اصل موضوع است. شهيد موسوي را بايد از خصوصيات اخلاقي اش شناخت و زماني که دوستانش از خصوصيات اخلاقي او مي گويند تازه مي بيني که شهادت هم لياقت مي خواهد. در ادامه به برخي از شاخص ترين خصوصيات سيدمحمد علي اشاره مي کنيم که از زبان دوستان، همکاران و همرزمانش بيان شده است:
مديري خستگي ناپذير
سرهنگ محبي جانشين شهيد موسوي مي گويد: بسيار صبور بود، در کار جديت داشت، مرتب و منظم بود، هم در وضع ظاهري هم در برنامه ها و حضور در جلسات، هميشه لباس اتو کرده، موي اصلاح شده، کفش واکس زده، بدن عطر زده و ... افق ديد دور داشت، به کم قانع نبود و هميشه دنبال نهايت بود و کار را بايد به بهترين نحو به انجام مي رسانيد. زير مجموعه را هم با خود مي کشاند. روز برايش 24 ساعت بود. يعني اعتقاد داشت که وقت کم مي آورد. بعد از نماز صبح سر کار بود تا چند ساعت بعد از نماز مغرب و عشا گاهي اوقات نيمه شب سرکار مي رفت تا کارها عقب نماند. گاهي هم در محل کار مي خوابيد. روحيه لطيف داشت و به بحث نيروي انساني خيلي توجه داشت. کار همه را با نگاه مثبت راه مي انداخت. در واقع معني حقيقي همت مضاعف و کار مضاعف بود.
يکي از اقوام ايشان که همکار وي نيز بوده، مي گويد: اصلاً دنبال ماديات نبود. هيچ موقع نمي خواست زحمتي به دوش کسي بياندازد. سي سال خدمتش تمام شده بود و اعتقاد داشت که پاسداري شغل نيست، پس بازنشستگي از نظر ايشان مفهوم نداشت و بايد اداي تکليف کند. هميشه آرزوي شهادت داشت. در جلسات حتماً ياد شهدا مي کرد و تذکر اخلاقي مي داد و مي گفت همه ما مديون خون شهدا هستيم. گاهي صحبت هاي او اشک همکاران را هم در مي آورد. اصلاً دنبال خودنمايي و تظاهر نبود. اول فکر مي کرد، بعد مي نوشت يا حرف مي زد. حواسش هميشه به کار بود. براي آينده حتماً برنامه ريزي مي کرد. دنبال خلاقيت بود. به نظر تخصصي اهميت مي داد. احترام پدر و مادر خود و همسرش را خيلي داشت. هر جا در هر موقعيتي که پدر يا مادرش را مي ديد به سرعت مي رفت و دست شان را مي بوسيد. امسال که مقام معظم رهبري سال را همت مضاعف نامگذاري کردند، زماني که اين مسئله را مطرح کرد خانواده به کنايه به او اعتراض کردند که ديگر چگونه مي خواهي همت مضاعف و کار مضاعف کني؟ دنبال مسائل مادي و امتيازات نبود حتي زماني که مي خواستند به او خانه واگذار کنند به شدت اعتراض کرد و تا زماني که فرمانده نيروي زميني به او حکم کرد، نپذيرفت.
يکي ديگر از همکارانش مي گويد: عشق به ولايتش شعله ور بود، هميشه گوش به فرمان آقا بود، بي اعتنا به زخارف دنيا به حدي که يکبار هم با همکاران از مشکلات شخصي صحبت نکرد. گاهي اوقات مي شد که به خاطر مشغله کار در همان فرودگاه که از مأموريت مي رسيد هواپيماي ديگر را سوار مي شد براي مأموريت بعدي، براي همه الگوي اخلاص و اخلاق بود. اين اواخر فرصت يافته بود به محضر حضرت آقا برسد و دست ايشان را ببوسد وقتي مي گفت از خوشحالي در پوستش نمي گنجيد...
و هزاران ويژگي ديگر از اين شهيد است که فرصت بيان در اين مجال نيست که در آينده حتماً به آن، آنگونه که حق اين شهيد است، خواهيم پرداخت...
بسيار صبور بود، در کار جديت داشت، مرتب و منظم بود، هم در وضع ظاهري هم در برنامه ها و حضور در جلسات، هميشه لباس اتو کرده، موي اصلاح شده، کفش واکس زده، بدن عطر زده و ...